« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1403/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

تتمه از بحث جابریة سند ـ جابریة شهرت در دلالة/حجیة ظن /أمارات

 

موضوع: أمارات /حجیة ظن /تتمه از بحث جابریة سند ـ جابریة شهرت در دلالة

 

بحث در جابریت ضعف سند به عمل مشهور تمام شد. کلمه‌ای که باقی مانده و باید قبلا بیان می‌شد، فرمایش مرحوم شیخ انصاری است. مرحوم آخوند از مرحوم شیخ تبعیت کرده در اینکه هر ظنی را که به ظن منجبر و ضعیف ضمیمه کنیم، باعث وثوق به نحو کلی می‌شود، چه ظن، حاصل از عمل مشهور باشد یا از استقراء‌ به دست آمده باشد یا از اولویت ظنیه یا مذاق شرع یا قوت متن به دست آمده باشد. مرحوم آخوند به نحو کلی فرمود ضم ظن به دلیل خارجی، به ظن خبر ضعیف باعث وثوق شده و در فیما یوثق به مندرجش می‌کند چه صدورا چه مضمونا. ایشان در تعلیقه نیز به این جهت تصریح می‌کند که وثوق به صدور خصوصیت ندارد بلکه باعث وثوق به مضمون نیز می‌شود.

مرحوم شیخ انصاری ابتدا در جابریت اشکال می‌کند ولی در پایان می‌گوید اگر ضم ظن خارجی از هر چه که باشد چه شهرت چه غیر آن، به ظن منجبر به حدی برسد که اطمینان و وثوق ایجاد شود، در این باعث حجیت از باب ظن خاص می‌شود. تفاوت ایشان با مرحوم آخوند این است که مرحوم آخوند به صورت تنجیزی فرمود و مرحوم شیخ به صورت تعلیقی بیان کرده. دلیل این فرمایش آن است که چون اجماع و روایات و آیات دلالت داشت اگر خبری وثوق دارد، حجت است. اطمینان در کلام مرحوم شیخ، همان اطمینان ظنی است.

مرحوم شیخ انصاری در یکجا از اصول فرموده اذا بلغت، و یکجا فرمود اخباری برای معظم فقه داریم که به مرتبه وثوق می‌رسد و همچنین ایشان اجماعات و شهرات را به روایات اضافه می‌کرد و می‌گفت معظم فقه با این ما یوثق به، قابل اثبات است و لذا قائل به انسداد نشد.

اینکه مرحوم شیخ انصاری در فقه، برای شهرت خیلی ارزش قائل شده و مکررا جبر سند را با شهرت تصحیح می‌کند و کلامش را با شهرت آغاز می‌کند و خبر را مؤید شهرت قرار می‌دهد، به این دلیل نیست که ایشان قائل به انسداد بوده، بلکه از این باب است که ضم شهرت باعث وثوق می‌شود. پس در فقه، همانگونه مشی کرده که در اصول بیان کرده است یعنی در فقه، اذا بلغت را با ضمیمه شهرت، احراز می‌کند. ظاهرا این شیوه مرحوم شیخ به دلیل حسن ظن ایشان به علمای سابق بوده و قائل بوده که فرمایشات آنها باعث وثوق می‌شود. صاحب جواهر نیز گفت نمی‌شود از اقوال گذشتگان رفع ید کرد و گرنه باعث خروج از ربقة الاسلام می‌شود.

پس مرحوم شیخ در اصل کلی مشکل دارد که ضم ظن به ظن باعث وثوق می‌شود، ولی مرحوم آخوند همین را قبول کرد و بر شهرت تطبیق کرده، اما مرحوم شیخ فی الجملة قبول کرد که اذا بلغت، وثوق ایجاد می‌شود.

مرحوم آخوند در تعلیقه یک بیان اضافه برای جابریت شهرت مطرح کرده و این همان بیانی است که مرحوم اصفهانی بیان کرد. فرموده اگر مشهور به یک خبر ضعیف عمل کردند، کاشف از قرینه نوعیه می‌شود ــ که ما نیز به همین نتیجه رسیدیم ـــ ایشان در اصل کلی در کفایه گفته ضم ظن به ظن، اما تعلیقه به جابریت شهرت اشاره می‌کند و می‌گوید کاشفیت دارد و این کاشفیت از قرینه نوعیه است. اما مرحوم شیخ انصاری فرمود این کاشفیت ظنیه است ولی چون ظنی است حجیت ندارد، ولی مرحوم آخوند می‌گوید این کاشفیت از یک قرینه نوعیه است که اگر به ما می‌رسید ما نیز به همان فتوا می‌دهیم. فرموده نمی‌شود این همه علماء با این همه فتاوی مختلفه به یک روایت عمل کنند ولی قرینه بر صدق نداشته باشد.

هذا تمام الکلام در جابریت سند.

ادامه بحث جابریت دلالت

مرحوم شیخ انصاری[1] ، جبر دلالی را منکر شده و بحث را در اینجا تکرار نمی‌کند و فرموده اینکه یک ظن خارجی بر این داریم که مشهور به آن عمل کردند و این مطلب واقع است، هیچ اثر و فایده‌ای ندارد. در مورد سند، ظن خارجی شاید فی الجملة و علی تقدیر قبول کنیم ولی در دلالت، اصلا قبول نمی‌کند. شاید در مورد سند بگوییم دلیل اعتبار، خبر موثوق به را حجت قرار داده و ضم ظن خارجی باعث موثوق به شدن می‌شود، ولی در مورد دلالت چنین نیست. در دلالت، ظهور حجت است نه وثوق به ظهور و وثوق به اینکه مراد از این ظهور چیست. یعنی باید ظهور احساس شود.

فرموده غایت چیزی که از عمل مشهور یا فهم آنها برداشت می‌شود، آن است که ظن به ظهور پیدا می‌شود، حتی اگر بگوییم وثوق پیدا کنیم که ظهور دارد، همچنان سبب نمی‌شود که داخل در ادله حجیت شود، چون موضوع ادله حجیت، ظهور است نه وثوق. کشف از قرینه نوعیه، یک کشف ظنیه است و با عمل مشهور، احساس ظهور نمی‌شود.

مرحوم آخوند[2] نیز فرموده اینکه مشهور به این خبری که دلالت ندارد، عمل کردند، باعث ایجاد ظهور نمی‌شود، الا اینکه قطع پیدا کنیم. مرحوم شیخ این قید را بیان نکرده و گفته همیشه ظن ایجاد می‌شود. اما مرحوم آخوند به این قید اشاره می‌کند یعنی اگر قطع پیدا شود که این دلالت یک قرینه‌ای داشته پس باعث ایجاد ظهور شده و قطع به این قرینه، مستلزم به قطع به ظهور این کلام است چه ظهور اولیه یا ثانویه که چندان مهم نیست. مثلا یقین داریم که همراه با رأیت اسدا، قید یرمی بوده، در این صورت قطعا مراد، رجل شجاع خواهد بود.

و عدم جبر ضعف الدلالة بالظن بالمراد لاختصاص دليل الحجية بحجية الظهور في تعيين المراد و الظن من أمارة خارجية به لا يوجب ظهور اللفظ فيه كما هو ظاهر إلا فيما أوجب القطع و لو إجمالا باحتفافه بما كان موجبا لظهوره فيه لو لا عروض انتفائه.

مرحوم اصفهانی[3] این بحث را توضیح داده و فرموده یک کبری و یک صغری داریم. کبری آن است که ظهور حجت است و وثوق به ظهور، محقق ظهور نیست و نمی‌توان با وثوق، ظهور را احساس کرد. اما آیا عمل اصحاب ما را به وثوق می‌رساند یا نه؟ ایشان تفصیل داد و فرمود که یا لفظ هیچ ظهوری ندارد یا اینکه ظهور دارد ولی مشهور بر خلاف ما استظهار کردند. اگر ظهوری ندارد، تارة به نحو قطعی از یک قرینه کشف می‌کنیم، در این صورت صغری برای آن کبری محقق می‌شود. اخری، ظهور ظنی را کشف می‌کنیم که در این صورت مجدی نیست.

اما به نظر می‌رسد این تفصیل صحیح نیست. اولا در جایی که مشهور کلام را بر معنای غیر ظاهرش حمل کردند، به نظر ما از یک قرینه، کاشفیت دارد چه یقینیه چه اطمینانیه، خیلی بعید است که این همه علماء به یک روایت رسیدند و بر معنایی حمل کردند که هیچ ظهوری ندارد با اینکه هیچ قرینه‌ای نبوده. لذا به نظر می‌رسد شق اول صحیح است و در عمل مشهور، کشف از قرینه می‌شود. مثلا یک لفظ قُرء آمده نمی‌دانیم طهر است یا حیض، با اینکه مشهور علماء گفتند طهر، نمی‌توانیم بگوییم بدون قرینه چنین معنایی را بیان کردند. پس به نظر ما دائما قطعیه است و جابریت تمام است.

اما در قسمی که لفظ ظهور دارد ولی ما خلاف آن را استظهار می‌کنیم، همان بیان اینجا می‌تواند جاری شود. این همه علماء، بالاخره برخی از آنها مثل ما استظهار می‌کردند ولی اینکه همه آنها بر خلاف ما استظهار کردند، می‌توانیم بگوییم کاشف از یک قرینه می‌شود. اینکه جل علماء از این الفاظ، خلاف برداشت و فهم ما را برداشت کردند، چه بسا بعید نیست بگوییم اینجا کاشفیت اقوی از قسم قبلی است. از باب مثال،‌ فرض می‌کنیم ظاهر روایات منزوحات بئر نجاست نیست ولی جل علماء سابق، نجاست را برداشت کردند. اینکه استظهار آنها بر خلاف استظهار ما است، باعث تخطئه خودمان می‌شود و اینکه یک قرینه در میان بوده با توجه به اینکه می‌دانیم نکته‌ای نبوده که باعث غفلت آنها شده.

پس مرحوم آخوند صحیح فرموده که اگر فهم مشهور خلاف استظهار ما بود، می‌گوییم یا چنین بوده که فلان لفظ در آن زمان، دارای فلان ظهور ذاتی بوده و یا اینکه یک قرینه در میان بوده.

بله، اگر احتمال غفلت داده شود، مثلا امر به نزح را ارشاد به نجاست دانستند، ولی در میان همین روایات، برخی با نجاست سازگار نیست و نجاست را نفی می‌کند. اینجا احتمال غفلت می‌دهیم و یا اینکه به دست آنها نرسیده یا اینکه رسیده ولی با یک روایت، روایات دیگر را کنار نگذاشتند، در این صورت کشف از قرینه نمی‌شود.

پس به نظر ما، تفصیل مرحوم اصفهانی صحیح نیست و اگر نکته کاشفیت وجود داشته باشد در هر دو قسم جاری است. به دنبال کاشفیت هستیم و ادعا می‌کنیم اگر عمل مشهور بر طبق دلالت یک روایت بود که آن دلالت برای ما ناتمام بود، آیا این عمل مشهور، باعث ظن به ظهور می‌شود که مرحوم شیخ انصاری قائل شد، یا اینکه عمل مشهور گاهی باعث قطع و گاهی باعث ظن می‌شود که مرحوم آخوند و مرحوم اصفهانی گفتند، و یا اینکه طبع اولیه عمل مشهور آن است که اگر باعث قطع منطقی نشود، لااقل باعث اطمینان عرفی می‌شود که قرینه در میان بوده؟ به نظر ما این دیدگاه اخیر صحیح است. پس اینکه کلام مرحوم جواهر که گاهی می‌گوید ضعف دلالت با عمل اصحاب منجبر می‌شود، صحیح است.

هذا تمام الکلام در انجبار سند و دلالت.

بحث بعدی در مورد وهن و اعراض مشهور است.


logo