درس خارج اصول استاد مهدی گنجی
1403/03/19
بسم الله الرحمن الرحیم
جابریة سند بواسطه شهرت ـ جابریة ضعف دلالت بواسطه شهرت/حجیة ظن /أمارات
موضوع: أمارات /حجیة ظن /جابریة سند بواسطه شهرت ـ جابریة ضعف دلالت بواسطه شهرت
بحث در جابریت سند تمام شد. گفتیم فرمایش مرحوم آخوند و دیگران که جابریت را مورد بحث قرار دادند، مربوط به خصوص شهرت نمیشود بلکه هر ظنی را شامل است که دلیل بر اعتبارش نداریم. ظن بر سه قسم است، ظن معتبر که بیان شد. ظنی که دلیل بر عدم اعتبار آن وجود دارد مثل قیاس، و ظنی که لم یقم دلیلی بر اعتبارش و به قول مرحوم شیخ انصاری: ظنی که دلیل بر عدم اعتبارش همان ادله مطلقه و ادله حرمت عمل به ظن است. البته شاهفرد این ظن، شهرت قرار گرفته که جابر شده لذا بعضی مثل مرحوم اصفهانی و مرحوم خوئی، بحث را به جابریت شهرت منحصر کردند.
خلاصه اینکه شهرت جابر ضعف سند باشد یا نباشد، سه ملاک دارد. برای جابریت سه ملاک بیان شد:
اول: مرحوم آخوند فرمود ضم ظن به ظن باعث وثوق میشود بالصدور او بالمضمون. گفتیم وثوق در نگاه مرحوم آخوند غیر از اطمینان در نگاه مرحوم خوئی است. همچنین اینکه مرحوم آخوند فرمود ضم ظن به ظن باعث وثوق میشود، به نظر ما همه جا نیست و کلیت ندارد. اینکه مرحوم خوئی به سراغ اطمینان رفته و گفته ضم ظن به ظن باعث اطمینان شخصی نیست و باعث اطمینان نوعی نیز نمیشود، به نظر ما نادرست است و کلیت ندارد و چه بسا باعث اطمینان میشود. اینکه ایشان فرمود باعث اطمینان نوعی شود، باز هم حجیت ندارد، به نظر ما چنین نیست و اگر باعث اطمینان نوعی شود، حجیت دارد.
دوم: شهرت که جابر شده، از باب توثیق عملی رجل است. توثیق عملی مثل توثیق قولی حجت است و مرحوم اصفهانی نیز فرمود و در این صورت، اگر توثیق عملی باشد، هرجا که قول این رجل باشد، قولش حجت خواهد بود. مرحوم اصفهانی در این ملاک دوم تفصیل داد و گفت اگر نام و مشخصات راوی مشخص است و فقط من حیث العدالة مجهول الحال است، مثلا محمد بن سنان معلوم نیست که ثقه است یا نه، در این صورت هرچند توثیق عملی وجود دارد. اما اگر از جهات دیگر نیز مجهول الحال است مثلا در سند ابن سنان گفته شده و مشهور آن را بر عبدالله بن سنان حمل کردند، در این صورت توثیق عملی جاری نیست چون شاید مشهور اشتباه کردند.
اما به نظر میرسد تفاوتی بین مجهول الحال من جمیع الجهات یا من جهة الوثاقة، در توثیق عملی نیست و عمل به خبرش توثیق عملی محسوب نمیشود. بله، اگر عمل مشهور بر طبق روایات کثیرهای از این شخص مستقر شده بود، مثلا مشهور به کثیری از روایات عمار عمل کردند، در این صورت بعید نیست که توثیق عملی محسوب شود و بعید است که در همه این موارد، یک قرینه و جهت خاصه وجود داشته. لذا به نظر ما، اکثار روایت یک راوی نیز میتواند یک شاهد بر توثیق عملی باشد. کما اینکه اگر اجلاء، روایت آن شخص را نقل کرده باشند، باز هم میتواند توثیق عملی باشد.
سوم: کشف از قرینه نوعیه، یعنی کشف از قرینهای که باعث وثوق برای نوع میشود. اینکه ما از عمل مشهور، قرینهای را کشف کنیم که برای ما نیز باعث وثوق میشود، درست نیست و فرمایش مرحوم خوئی صحیح است. نمیتوانیم از عمل مشهور کشف کنیم که قرینهای وجود داشته و اگر به دست ما میرسید، ما هم اطمینان پیدا میکردیم. چه بسا ذهنیات ما با دیگران تفاوت داشته باشد و وثوق پیدا نشود. اما اینکه عمل مشهور از قرینه نوعیه کشف کند یعنی قرینهای بوده که برای نوع، قرینیت داشته و وثوق میآورده، بر خلاف مرحوم خوئی که فرمود اطمینان نوعی حجیت ندارد، میگوییم به نظر ما حجیت دارد.
در اینجا مرحوم اصفهانی با اینکه منکشف را قبول دارد یعنی اگر از قرینه نوعیه کشف شود و باعث وثوق نوع شود، حجیت دارد ولی این کشف را انکار کرد و سخن از تقلید زد. اما به نظر ما تقلید، هرچند در اصحاب مرحوم شیخ طوسی باشد فی الجملة و خیلی نادر، ولی قبول نداریم که اگر عالمان معاصر مرحوم شیخ و پس از ایشان، به همان رای مرحوم شیخ نظر میدادند، پس از مرحوم شیخ تقلید کردند. چه بسا عالمانی که با استادشان توافق رای داشتند و به این تقلید نمیگویند. مضافاً که گفتیم حتی در مورد مرحوم کلینی و مرحوم صفار و مرحوم صدوق که کتبشان به دست ما رسیده و کتب فتوایی بوده مثل شرایع ابن بابویه، یا مرحوم شیخ طوسی و مرحوم سید مرتضی ادعای اجماع میکنند، به نظر میرسد میتوانیم فتاوی علمای صدر اول را به دست آوریم که قطعا مقلد نبودند.
هذا تمام الکلام در جریان جابریت که به سه ملاک بیان شده و به نظر ما ملاک سوم اهمیت بالایی دارد. اینکه این همه علماء به یک روایت عمل کردند یا اینکه فتوای آنها با یک روایت موافقت زیادی دارد ولو اینکه استناد نکرده باشند، در این صورت جابریت صحیح است. علمای صدر اول، به مثابه تلامیذ بلاواسطة یا مع الواسطة اصحاب ائمه علیهمالسلام بودند. لذا هر چند فرمایش مرحوم بروجردی در مورد اصول متلقاة را نپذیرفتیم اما عمل و سخن اصحاب را بررسی میکنیم و اگر با یک خبر ضعیف موافق بود، به آن عمل میکنیم.
انجبار ضعف دلالت
حدیثی داریم که بر یک فتوا دلالت ندارد ولی مشهور این فتوا را دادند. دلالت ضعیفه است ولی شهرت بر طبقش وجود دارد. مرحوم آخوند[1] که در فرض قبل گفت لایبعد الانجبار ولی در این صورت فرمود لایبعد عدم الانجبار. چه تفاوتی وجود دارد؟ ایشان تفاوت را در کبری میداند. در مورد سند، وثوق و ما یوثق به کافی است و گفت بالنظر به ادله اعتبار، خبر موثوق به کافی است و ضم ظن به ظن باعث وثوق میشود. اما در مورد ظهور چنین نیست و وثوق به ظهور معنا ندارد و موضوع ادله حجیت ظهور که سیره عقلاء است، ظهور است و باید ظهور احراز شود و وثوق معنا ندارد. لذا عمل مشهور محرِز ظهور نیست. عمل مشهور باعث وثوق میشود اما محرز نیست مگر اینکه باعث قطع شود و فقیه یقین پیدا کند که در اینجا قرینهای بوده و یقینا ظهور را منعقد میکرده.
پس اینکه مرحوم آخوند در سند قائل به انجبار شده و در دلالت قائل به عدم انجبار شده به همین دلیل است که در سند، ادله اعتبار گفتند وثوق کافی است که با ضم ظن به ظن نیز حاصل میشود. اما در دلالت، دلیل سیره عقلاء است که باید ظهور را احراز و احساس کنند و عمل مشهور بر طبق یک روایت با دلالت ضعیف و بدون ظهور، باعث احساس ظهور نمیشود مگر اینکه قطع پیدا شود.
مرحوم اصفهانی[2] قائل به تفصیل شده و فرموده اینکه ظهور ندارد بر دو قسم است. تارة اصلا ظهور ندارد نه اینکه به نظر یک نفر ظهور دارد و به نظر دیگری، ظهور ندارد و استظهار محل اختلاف باشد بلکه عند الکل، ظهور ندارد. روایتی است که هر کسی با آن مواجه شود، معنای روشنی برایش ندارد، اما فتوا با یک معنای احتمال مطابقت دارد.
اخری استظهار دارد ولی محل اختلاف است. نزد فقیه ظهور ندارد ولی نزد دیگران ظهور دارد. شاید مرحوم اصفهانی به روایات منزوحات بئر اشاره دارد که مشهور فقهاء از آنها، نجاست بئر را برداشت کردند ولی متأخرین خلاف آن را برداشت کردند.
ایشان فرموده اگر از قسم ثانی باشد، عمل مشهور هیچ ارزشی ندارد چون اجتهاد آنها است و شاید اشتباه کرده باشند و ما خلاف آن را استظهار میکنیم. اما نسبت به قسم اول که هیچ ظهوری ندارد، فرموده ممکن است گفته شود اینکه مشهور این روایت ضعیف الدلالة را بر یک معنای غیر ظاهر حمل کردند، از این کشف میکند که قرینه نوعیه وجود داشته و آن قرینه نوعیه، برای نوع چیزی را تفهیم میکند که دیگران میفهمند. درست است که در این روایت دو معنا محتمل است ولی مشهور بر یک معنا فتوا دادند، پس کشف میکند که در آن زمان، قرینهای بوده که برای نوع، در این معنا ظهور پیدا میکرده. در این صورت جابریت صحیح است ولی اشکال قبلی مطرح است یعنی چون باب تقلید بوده، چنین کاشفیتی ندارد. مرحوم اصفهانی با مرحوم آخوند از نظر مدعا یک نظر هستند.
اما به نظر میرسد در قسم اول یعنی خبری داریم که فی حد نفسه ظهور ندارد و محتمل چند معناست ولی مشهور بر طبق یک معنا فتوا دادند، میگوییم این کشف میکند که عالمان، اهل لسان بودند و دیانت داشتند و اکثرا اهل دقت بودند و گفتند مراد از این کلام، فلان معناست و بعید است که ظهورات به مرور زمان تغییر کرده و نقل پیدا کرده، در این صورت از عمل مختلف الرای و المبانی به این روایت، نه اینکه کشف کنیم در همان زمان فقط این ظهور را داشته بلکه کشف میکنیم در همان زمان به یک قرینه نوعیه محتف بوده و ارتکاز وجود داشته و با توجه به فاصله زمانی، این قرینه منتفی شده. غالب اصول متلقاة به همین شکل است و گفته میشود که مشهور چنین فهمیدند گرچه به اندازه جبر سند نیست.
اما اینکه مرحوم اصفهانی در صغری تردید کرده و گفته چون تقلید است پس کشف نمیکند، همان پاسخ قبلی را اینجا تکرار میکنیم که تقلید نیست.
اما قسم اول که روایت اصلا هیچ استظهاری ندارد، مثلا قدماء از روایات منزوحات بئر، یک استظهار دارند یعنی نجاست بئر ولی متأخرین مخالفت کردند. میگوییم این استظهار قدماء در جایی که خلاف آنها میفهمیم بر دو قسم است، گاهی ما در استظهار قدماء مشکل داریم و برای ما روشن نیست، بعید نیست همان بیان قبلی اینجا تکرار شود و بگوییم شاید یک قرائنی بوده که آنها با توجه به نزدیک بودن به عصر ائمه علیهمالسلام این معنا را میفهمیدند پس کاشفیت دارد.
گاهی مشهور از روایت منزوحات بئر، نجاست بئر را استظهار کردند ولی این استظهار غلط است و همین روایات دارای قرینه بر خلاف است که در روایت ابن بزیع فرمود ماء البئر وسیع لاینجسه شیئ. در این صورت کاشفیت وجود ندارد. البته در اینکه این روایت منزوحات بئر مثال برای محل بحث باشد، محل اختلاف است. به هر حال اگر بر خلاف استظهار قدماء، قرینهای پیدا کردیم، بیان قبلی در اینجا جاری نیست.