درس خارج اصول استاد مهدی گنجی
1403/03/13
بسم الله الرحمن الرحیم
احراز شهرت علماء ـ احراز استناد ـ جابریة شهرت/حجیة ظن /أمارات
موضوع: أمارات /حجیة ظن /احراز شهرت علماء ـ احراز استناد ـ جابریة شهرت
خلاصه بحث سابق
بحث در این بود که آیا عمل مشهور طبق یک روایت ضعیف جبر ضعف سند میکند؟ مرحوم آخوند قائل به جابریة شد به بیانی که گذشت.
مرحوم حاج شیخ اصفهانی[1] در مقام بیان مفصلی دارد در بیانِ انکار جابریت ؛
کبرویا فرموده: خبری که وثوق به صدورش داشته باشیم حجة است دلیل بر حجیت خبر واحد روایاتی است که خبر ثقه را حجت قرار داده وخبر ثقه از جهت این که وثوق به صدور می آورد حجة است ــ کما این که شیخ انصاری هم همین را فرمود ــ مهم وثوق به صدور است نه حقانیة .
صغرویاً فرموده:عمل مشهور بر طبق خبری، وثوق به صدور خبر نمیاورد. هر چند ممکن است وثوق به مضمون بیاورد چون عمل مشهور وقتی وثوق به صدور میاورد که کشف بکند از احد الامرین. یا این که کشف کنیم که این راویان ثقه هستندکه خبر میشود موثوق الصدور. یا کشف کند که همراه خبر قرائنی بوده که آن قرائن کاشف از صدور این خبر باشد مثل این که مضامین بالایی دارد که نمی تواند از غیر إمام علیهالسلام صادر شده باشد یا مطلبی است که داعی بر جعل ندارد یا مطلب دقیقی است که ذهن هر کسی نمی رسد
و کلا الامرین منتفیان. عمل مشهور نه کشف میکند از وثاقت راویان و نه کشف میکند از قرینه نوعیه. غایتش این است که عمل مشهور کاشف است از این که راویان عندهم ثقه هستند و یا قرینه ای عند المشهور بوده که وثوق به صدور پیدا کرده اند ووثوق به صدور عند المشهور برای ما فائده ای ندارد
لذا این که نقل شده : ابن ابی عمیر وبزنطی وأضرابهما لا یروون الا عن ثقه برای ما فائده ندارد چون لا یروون الا عن ثقة عندهم لعلّ کسی که روایة ابن أبی عمیر را برای ما نقل کرده ثقه نبوده. أصلاً منشأ اختلاف بین قدماء ومتأخرین همین است مثلاً قدماء از أخبار نزح بئر نجاست را فهمده اند ولی متأخرین گتفه اند تعبد است نکته اش این است که چیزی عند القدماء قرینه بوده ولی عند المتأخرین قرینه نیست .
لایقال: [2] عمل مشهور خودش یک شهادت عملیه بر وثاقت یاشهادت عملیه بر وجود قرینه است وشهادت عملیه هم مثل شهادت قولیه است چطور اگر قولاً شهادت دادند که خبر ذیلی دارد که قرینه بر مراد است قبول میکنیم کذلک شهادت عملیه هم را هم قبول می کنیم.
فانه یقال: در شهادت قولیه دو تا جواب داده :
یکی این که : شخصی که ضعف از طرف اوست اگر شناخته شده باشد وخصوصیاتش معلوم باشد وقتی که مشهور به خبرش عمل می کنند شهادت عملی بر وثاقتش می شود و لکن خبرهای ضعیف غالبا این طور نیست بلکه راویانش غالباً مجهول الحال هستند وبسیاری از روایات مرسلات هستند واین حدس مشهور است که مثلاً مراد از زید ، زید بن أرقم است برای ما قیمتی ندارند چرا که شهادت باید عن حسّ یا قریب به حس باشد نه عن اجتهادٍ .
مضافاً که محرز نیست که عمل مشهور از جهة وثاقت است یا از جهة قرینه، بله اگر احراز شود که از جهة وثاقت است عملشان شهادت عملی بر وثقاقت راوی است.اگر مشهور بگویند که خبر محفوف به قرینه نوعیه ای بوده که برای نوع مردم قرینیة دارد این شهادت قولی حجة است أما عمل مثل قول نیست عمل همراه با اجتهاد است وخطاء در آن زیاد است لذا نمیتوانیم کشف بکنیم که یک قرینه نوعیه ای بوده که برای نوع مثلا وثوق به صدور می آورد.
در ادامه فرموده[3] : انصاف این است که اگر شهرت قویه ای باشد که همه بزرگان به خبر ضعیفی عمل کرده باشند کاشفیت دارد که وثوق به صدور بوده. وقتی علمای کثیری با مبانی مختلف به روایتی عمل کردند خصوصا که اگر در میانشان کسی باشد که خبر واحد را حجت نمیدانند مثل سید مرتضی، ولکن مشکل این است که این شهرتها تقلیدی بوده واین طور نبوده که همه از روی فهم وتعمق به روایة عمل کرده باشند مثلاً شیخ طوسی به روایتی عمل کرده وبقیه هم از او تبعیت کرده اند چنانکه ابن ادریس در سرائر میگوید اینها همه مقلد شیخ هستند اینها مجتهد و مستنبط نیستند.
مرحوم آقای خویی[4] هم از کسانی است که منکر جابریت است. روایاتی که المنجبر به عمل اصحاب در جواهر و مستمسک است را منکر است.میگوید: این که ما بحث میکنیم در جابریت عبارت است از عمل مشهور طبق خبر. نه شهرت فتوائیه، اگر کسی ادعای جابریت میکند مراد شهرت عملی به روایت است نه شهرت فتوایی. مضافا که کاشفیت ندارد، استنادشان را هم نمیشود احراز کرد کلمات سابقین به ما نرسیده. و اونهایی هم که رسیده استنادشان را احراز نکردیم. متقدمین مثل متاخرین منضبط صحبت نکردند. این جور نبوده که اگر یک روایتی در باب باشد حتما به اون استناد کنند. متاخرین فحص میکنند روایت را پیدا کنند اگر هم ضعیف است یک جوری درستش می کنند. ولی قدمای اصحاب این طور بوده اند کأنّ بعضی از احکام واضح بوده نیازی به روایت نداشته همین طور فتوا دادند. مرحوم شیخ طوسی که مبسوطش ونهایه و تهذیبش به ما رسیده ما نمیتوانیم استنادش را احراز کنیم تا چه برسد به دیگران مثل شیخ مفید و کلینی وشیخ صدوق و... که اگر هم قبول کنیم عمل مشهور طبق خبری کاشف از این است که یا راویان ثقه بودند و یا قرینه نوعیه داشتیم بر صدور، این صغری محقق نیست.
کلام مرحوم آقای خویی علی کلا التقدیرین هست. اگر خبر ثقه را حجت میدانید مخبری هستیم عمل مشهور کاشف از وثاقت نیست. اگر وثوقی هستیم کاشف از احد الامرین نیست. وثوقی میگویند ما وثوق به این خبر داریم چون عملشان یا کاشف از این است که راویان ثقه هستند پس وثوق به صدور داریم. یا کاشف از این است که قرینه نوعیه داشتیم بر صدور پس کاشف داریم. اقای خویی راحت تر است میگوید عمل مشهور کشف از وثاقت مخبر نمیکند.
مرحوم اقای خویی میگوید که ملاک در حجیة، وثاقت مخبر است أوّلاً از عمل مشهور کشف نمیکنیم وثاقت مخبر را ، ثانیا عمل مشهور در جایی کاشفیت دارد که استناد باشد، واستناد محرز نیست.
ولکن در ذهن ما این است که: از جهت صغری این که مرحوم اقای خویی فرموده استناد قابل احراز نیست ما گفتیم فی الجمله قابل احراز است. بله نمیتوانیم همه جا احراز کنیم که مشهور به این خبر عمل کردند چه بسا فتوای عده ای از علمای سابق را پیدا میکنیم که تصریح کردند فتوایشان بر طبق فلان خبر است یا میبینیم در فتوایشان از الألفاظ روایة ضعیف استفاده کرده اند، یا حکم خلاف قاعده ای مضمونش مطابق با روایت ضعیفه است که اطمینان پیدا میکنیم که به همان روایت استناد کردند أمّا این به حد شهرت نمی رسد ولی به ضم این که بعید است سائر فقهائی که فتاویشان به ما نرسیده با این که فقیه وصاحب فتوی بوده اند به این روایة ضعیف استناد نکرده باشند وفقط فقهائی که فتاویشان به ما رسیده به روایة ضعیف استناد کرده باشند شهرت محصله پیدا میکنیم. میگوییم ان المشهور هو العمل بر طبق این روایت. خصوصا اگر خلافی پیدا نکنیم. یا اگر خلافی پیدا بکنیم مثلا از سلّار است که سابقه تسنن دارد.
ادعایمان این است: اگر روایت ضعیفه ای پیدا کردیم که فتاوی علمایی که به دست ما رسیده طبق این روایت است، میتوانیم احراز بکنیم که مستند این علما همین روایت ضعیفه است. همان طور که میتوانیم شهرت را در صدر اول در علمایی که متصل به اصحاب ائمه یا به تلامذه اصحاب ائمه بودند احراز کنیم کذلک میتوانیم استناد را هم احراز بکنیم.
در ذهنم این است اقای خویی در این ادعا که: ما هیچ جا نمیتوانیم احراز استناد بکنیم این متفرد است.
قدیمیها یا جابریت را قبول داشتند مثل مرحوم آخوند که می گفت ضم الظن یوجب الوثوق. یا قبول نداشتند مثل حاج شیخ اصفهانی میگفتند لا کاشفیه له. اما این که ما اصلا نتوانیم استناد را احراز کنیم تا نوبت برسد به این که ایا استنادشان کاشف هست یا نه، در ذهنم این است که ایشان متفرد است و ما در ذهنمان این است که این ادعا نادرست است.
حاصل الکلام: کما یمکن تحصیل الشهره القدمائیه به بیانی که گفتیم کذلک یمکن احراز استناد العلماء.
یکی از شاهکارهای مرحوم شیخ انصاری بر اثر سیطره ای که بر فقه داشته این است که از جایی که أصلاً گمانش نمی رود برمسأله قولی پیدا می کند مثلاً در بحث بیع صحبت می کند ولی از باب مضاربه یا حتی از باب صلاة قولی می آورد تا شهرت را درست کند.
بعید است این همه شهرت که علماء گفته اند خصوصاً شهرت محصله نادرست باشد بلکه تحصیل شهرت واحراز استناد ممکن است پس از جهة تحصیل شهرت گفتیم که فی الجمله امکان دارد أمّا آیا جابریة هم دارد؟