« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1403/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /تسبیحات أربعة/تعیین یا تخییر در تسبیحات/صورت نسیان

 

موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /تسبیحات أربعة/تعیین یا تخییر در تسبیحات/صورت نسیان

 

مرحوم آقای خوئی فرموده مقتضای ادله آن است که ماموم در نماز جهریه، تسبیحات بخواند و بر او متعین است. دلیل ایشان چند روایت است که در رکعتین أخیرتین فرمودند تسبیح بخوانید و این امر ظهور در تعین دارد. اما از این امر به تسبیح رفع ید می‌شود به دلیل نقل روایات فراوان برای نماز فرادی که فرمودند مکلف مخیر است. همچنین از امر به تسبیح در تعیین رفع ید می‌شود در جایی که ماموم نماز اخفاتیه می‌خواند، به دلیل صحیحه معاویة بن عمار و صحیحه ابی خدیجه.

در این دو روایت نکاتی باقی مانده است. صحیحه معاویه اظهر است، مرحوم خوئی به ذیل صحیحه ابی خدیجه تمسک کرده و فرموده از آن استفاده می‌شود که تسبیح لازم است. چون مربوط به نماز اخفاتیه است و خلف تو فاتحه را بخوانند:

عَنْ سَالِمٍ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: إِذَا كُنْتَ إِمَامَ قَوْمٍ فَعَلَيْكَ أَنْ تَقْرَأَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ وَ عَلَى الَّذِينَ خَلْفَكَ أَنْ يَقُولُوا سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ هُمْ قِيَامٌ فَإِذَا كَانَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ فَعَلَى الَّذِينَ خَلْفَكَ أَنْ يَقْرَءُوا فَاتِحَة الْكِتَابِ وَ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُسَبِّحَ مِثْلَ مَا يُسَبِّحُ الْقَوْمُ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ. [1]

فرموده در دو رکعت اخیر کسانی که پشت‌سر تو هستند، فاتحة بخوانند، اما امام تسبیح بخواند همانطور که ماموم باید تسبیحات بخواند. در این روایت فاتحه برای ماموم اجازه داده شده و تسبیح برای آنها واجب نیست. فقط نماز جماعت جهریه باقی می‌ماند.

به نظر می‌رسد همانطور که علی الامام لازم است تسبیح بخواند، دلالت بر لزومی ندارد، کذلک برای ماموم نیز لزوم نیست و افضل است. شاید به همین دلیل است که مرحوم خویی می‌فرماید روایت عمار اظهر است.

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنِ الْقِرَاءَةِ خَلْفَ الْإِمَامِ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ فَقَالَ الْإِمَامُ يَقْرَأُ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ وَ مَنْ خَلْفَهُ يُسَبِّحُ فَإِذَا كُنْتَ وَحْدَكَ فَاقْرَأْ فِيهِمَا وَ إِنْ شِئْتَ فَسَبِّحْ.[2]

این روایت اطلاق دارد و فرموه من خلفه یسبح، چه نماز جهریه و چه نماز اخفاتیه.

اما به نظر می‌رسد این فرمایش نادرست است. یک قاعده کلی در واجبات نماز داریم. واجبات نماز چون محل ابتلاء است، خیلی بعید است که برای قدماء مخفی مانده باشد. اگر خواندن تسبیح برای ماموم در نماز جهریه واجب بود، خیلی بعید است که به علمای سابق نرسیده باشد. البته وضوح این نکته مانند قاعده لو کان لبان نیست.

نکته دیگر اینکه در روایت ابی خدیجه گفتیم فرمود: علی الامام است که تسبیحات بگوید و در ادامه مثل ما یسبح ... این یعنی افضل است همانطور که برای ماموم افضل است برای امام نیز افضل است و قدر متیقن از این افضل، نماز جهریه یا فرادی است.

نکته سوم مربوط به وحدت سیاق است و قید یسبح که در بعضی روایات نقل شده و ابتدا امام است و بعد منفرد است، ظاهر در این است که هر دو افضلیت را بیان می‌کند.

نکته اخیر آن است که ادعا داریم در روایات عبدالله بن سنان که فرمود: إِنْ كُنْتَ خَلْفَ الْإِمَامِ فِي صَلَاةٍ لَا يُجْهَرُ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ ... فَلَا تَقْرَأْ خَلْفَهُ فِي الْأَوَّلَتَيْنِ وَ قَالَ يُجْزِيكَ التَّسْبِيحُ فِي الْأَخِيرَتَيْنِ، اما در مورد اخیرتین در ذیل روایت فرموده: یجزیک التسبیح فی الاخیرتین، و این به نحو اطلاق است چه لایجهر چه یجهر، ولی در صدر روایت که لایجهر را بیان کرده چون قید در آنجا دخیل است.

روایت دیگر که مطلق است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْن‌ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنِ الرَّكْعَتَيْنِ الْأَخِيرَتَيْنِ مِنَ الظُّهْرِ قَالَ تُسَبِّحُ وَ تَحْمَدُ اللَّهَ وَ تَسْتَغْفِرُ لِذَنْبِكَ وَ إِنْ شِئْتَ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ فَإِنَّهَا تَحْمِيدٌ وَ دُعَاءٌ.[3]

رکعتین الاخیرتین من الظهر اطلاق دارد چه فرادی چه جماعت چه امام باشد چه ماموم باشد. حتی می‌توان گفت ظهر خصوصیت ندارد و چه بسا ظهر در روز جمعه باشد و می‌توان جهریه خواند.

اما سخن در این است که اگر در یک مورد فرمود سبّح و ظهور در تعیین دارد. اگر بخواهیم میان سبح به نحو مطلق و میان امر به تخییر معالجه کنیم، می‌گوییم نص در تخییر به نحو الاطلاق است ولی سبح، ظهور در تعیین دارد. اگر مثل مرحوم خوئی انقلاب نسبت را قبول کنیم و تخییر را ضیق کنیم و سبح را تقیید بزنیم، فبها، اما اگر انقلاب نسبت را غیر عرفی دانستیم و یک خطاب فرمود سبح و یک خطاب فرموده مخیر هستید کما این که در همین خطابات تخییر، أمر سبح نیز نقل شده، ظاهر در این است که نص در تخییر بر ظهور در تعیین مقدم است.

به هر حال هیچ کس مثل مرحوم خوئی فتوا نداده که بر ماموم در نماز جهریه، فاتحه واجب باشد. لذا می‌گوییم تخییر علی نحو الاطلاق است.

پس مشهور قائل به تخییر شدند و ادله تعیین و معارضان ناتمام شد. گفتیم فی الجملة فتوای مشهور صحیح است. وخصوصیت امام و ماموم بررسی شد.

تفصیل بین ناسی و غیر ناسی

مرحوم حکیم[4] و مرحوم خوئی[5] این بحث را دنبال کرده اند. آیا تخییر به نحو مطلق است و یا اینکه از نظر حالات مکلف با توجه به نسیان، تخصیص دیگر در میان است.

به مرحوم شیخ طوسی[6] نسبت داده‌اند که فرموده اگر مکلف فاتحه را در رکعتین اولتین فراموش کرد، تخییر نیست بلکه باید فاتحة الکتاب را بخواند. مرحوم حکیم[7] گفته این نسبت نادرست است.

اما صاحب حدائق[8] گفته این تفصیل صحیح است گرچه در نهایت به آن فتوا نداده است. ایشان گفته این تفصیل مطابق روایات است.

ظاهر روایات آن است که ناسی قرائة در دو رکعت اول، باید در رکعتین أخیرتین قرائت را انتخاب کند.

روایت نخست: نبوی معروف است که فرمود: لاصلاة الا بفاتحة الکتاب[9] . مضمون این روایت در روایت خاصه نیز نقل شده است. پس اگر مکلف در دو رکعت اول فراموش کرد، باید فاتحه را بخواند.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الَّذِي لَا يَقْرَأُ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ فِي صَلَاتِهِ قَالَ لَا صَلَاةَ لَهُ إِلَّا أَنْ يَقْرَأَ بِهَا فِي جَهْرٍ أَوْ إِخْفَاتٍ.[10]

مرحوم خوئی[11] فرموده این روایت اطلاق ندارد که اگر کسی فاتحه نخواند، نمازش نماز نیست، و خصوص عامد را می‌گوید.

به نظر می‌رسد این نادرست است و دلیل شرطیت و جزئیت همیشه اطلاق دارد.

پاسخ دیگر آن است که این روایت به مدعی ربطی ندارد. آیا ناسی قرائة در اولتین می تواند در اخیرتین تسبیح بخواند؟ پاسخ این است که مکلف می‌تواند هر دو را بخواند ولی این ثابت نمی‌کند تسبیح جایز نیست و فاتحه متعین است. بلکه فاتحه را می‌خواند تا قضا از دو رکعت اول باشد.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ: رَجُلٌ نَسِيَ الْقِرَاءَةَ فِي الْأَوَّلَتَيْنِ فَذَكَرَهَا فِي الْأَخِيرَتَيْنِ فَقَالَ يَقْضِي الْقِرَاءَةَ وَ التَّكْبِيرَ وَ التَّسْبِيحَ الَّذِي فَاتَهُ فِي الْأَوَّلَتَيْنِ وَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ.[12]

سند مرحوم صدوق به حریز تمام است.

در من لا یحضره الفقیه[13] چنین نقل شده و صاحب حدائق نیز همین را نقل کرده:

وَ رَوَى حَرِيزٌ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام فِي رَجُلٍ جَهَرَ فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْجَهْرُ فِيهِ أَوْ أَخْفَى فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِخْفَاءُ فِيهِ فَقَالَ أَيَّ ذَلِكَ فَعَلَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ نَقَضَ صَلَاتَهُ وَ عَلَيْهِ الْإِعَادَةُ وَ إِنْ فَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ سَاهِياً أَوْ لَا يَدْرِي فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ قَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ فَقَالَ قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ نَسِيَ الْقِرَاءَةَ فِي الْأَوَّلَتَيْنِ فَذَكَرَهَا فِي الْأَخِيرَتَيْنِ فَقَالَ يَقْضِي الْقِرَاءَةَ وَ التَّكْبِيرَ وَ التَّسْبِيحَ الَّذِي فَاتَهُ فِي الْأَوَّلَتَيْنِ فِي الْأَخِيرَتَيْنِ وَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ

مرحوم حکیم[14] فرموده نسخه وسائل و فقیه ما این قید الاخیرتین را ندارد. اما به هر حال به ادعای صاحب حدائق ربطی ندارد.


logo