1403/09/19
بسم الله الرحمن الرحیم
كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة /مسأله 20:جهر در صلاة الجمعه/جهر در نماز ظهر در روز جمعه
موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة /مسأله 20:جهر در صلاة الجمعه/جهر در نماز ظهر در روز جمعه
خلاصه بحث سابق
بحث در فرع اخیر در مساله 20 است. جهر در نماز جمعه مطرح شد. سابقا این موضوع را در باب نماز جمعه بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که وجوب قابل اثبات نیست و همان استحبابی که نسب الی المشهور، صحیح است.
آنجا گفتیم این اوامر در مقام توهم حذر است و ظهور در وجوب ندارد و اینجا میگوییم این اوامر در خیلی از این روایات، در سیاق مستحبات آمده و وحدت سیاق دارد. البته همه چنین نیست ولی در روایت زراره چنین است.
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ علیهالسلام لِزُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ صَلَاةً مِنْهَا صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمَاعَةٍ وَ هِيَ الْجُمُعَةُ وَ وَضَعَهَا عَنْ تِسْعَةٍ عَنِ الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ وَ الْمَجْنُونِ وَ الْمُسَافِرِ وَ الْعَبْدِ وَ الْمَرْأَةِ وَ الْمَرِيضِ وَ الْأَعْمَى وَ مَنْ كَانَ عَلَى رَأْسِ فَرْسَخَيْنِ وَ الْقِرَاءَةُ فِيهَا بِالْجَهْرِ وَ الْغُسْلُ فِيهَا وَاجِبٌ وَ عَلَى الْإِمَامِ فِيهَا قُنُوتَانِ قُنُوتٌ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى قَبْلَ الرُّكُوعِ وَ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ بَعْدَ الرُّكُوع.[1] [2]
ظاهرا در حال بیان مستحبات نماز جمعه است.
در صحیحه عمر بن یزید نیز چنین است:
وَ عَنْهُ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: إِذَا كَانُوا سَبْعَةً يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلْيُصَلُّوا فِي جَمَاعَةٍ وَ لْيَلْبَسِ الْبُرْدَ وَ الْعِمَامَةَ وَ يَتَوَكَّأُ عَلَى قَوْسٍ أَوْ عَصًا وَ لْيَقْعُدْ قَعْدَةً بَيْنَ الْخُطْبَتَيْنِ وَ يَجْهَرُ بِالْقِرَاءَةِ وَ يَقْنُتُ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى مِنْهُمَا قَبْلَ الرُّكُوعِ.[3]
البته در این روایت عبدالرحمن سیاق وجود ندارد:
بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: إِذَا أَدْرَكْتَ الْإِمَامَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ قَدْ سَبَقَكَ بِرَكْعَةٍ فَأَضِفْ إِلَيْهَا رَكْعَةً أُخْرَى وَ اجْهَرْ فِيهَا.[4]
ولی همینکه در چند روایت، اجهار در قرائت را در عداد مستحبات میآورد و توهم حذر نیز مجال دارد، به این باور نرسیدیم که قرائت در جمعه، وجوب داشته باشد هرچند محل ابتلا همه نیست، چیزی شبیه وجوب دو خطبه در نماز جمعه که وجوبش معروف شده. خصوصا اگر واجب بود، وجوبش میان مصلین و مؤمنان مشهور میشد. به ضم اینکه ظهور امر در وجوب، یک ظهور ضعیف است و سبب میشود که به این باور نرسیم که جهر قرائت در جمعه واجب است.
البته لافرق فی الاستحباب بین الامام و الماموم به دلیل روایت عزرمی. متعارف همین است که ابتدا مردم جمع میشوند و ماموم لازم نیست قرائت بخواند ولی گاهی ماموم دیر میرسد.
حاصل الکلام؛ اینکه به جهر در قرائت در نماز جمعه امر داریم، شکی نیست. غیر از روایاتی که مطرح شد، روایاتی که سیأتی بر این دلالت دارد که فرمودند نماز ظهر مثل نماز جمعه نیست که دو خطبه دارد و این نشان میدهد که جمعه یک امتیاز دارد. بنابراین میتوان ادعای تواتر فقهی داشت که یقین داریم این امتیاز جهر در قرائت برای نماز جمعه از سوی ائمه علیهمالسلام صادر شده است. اما علی نحو الوجوب یا استحباب، قائلین به وجوب، جمود بر لفظ کردند که جمله خبریه و در مقام انشاء است و ظهور در وجوب دارد و مانع از آن نیست. قائلین به استحباب گفتند، درست است که أمر است و جمله خبریه است ولی این وجوب محل تامل است چون امر در مقام توهم حذر است و اینکه در چند روایت، در سیاق مستحبات آمده و اینکه اگر واجب بود، در میان مسلمانان مشهور میشد. همچنین در کلمات سابقین و قدماء، وجوب جهر در نماز جمعه مثل وجوب جهر در نماز صبح تصریح نشده است. همچنین ظهور امر و جمله خبریه در وجوب، ظهور قوی نیست و این مجموعه سبب میشود که نتوانیم به وجوب جهر در قرائت در نماز جمعه در کلام امام علیهالسلام برسیم.
هذا تمام الکلام در مقام اول.
جهر در نماز ظهر روز جمعه
اما اقوال در مورد جهر در ظهر روز جمعه، بعضی در اصل جواز اشکال داشتند مثل مرحوم بروجردی[5] . بعضی گفتند اجهار مستحب است بلکه بعضی گفتند واجب است. وقتی که اجماع و شهرت از قدما نباشد، مهم بررسی روایات است که مختلف هستند. دو طائفه از روایات است که یکی ظاهر در جهر است و دیگری ظاهر در عدم جهر است.
طائفه اُولی
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي الْجُمُعَةَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ أَ يَجْهَرُ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ قَالَ نَعَمْ وَ الْقُنُوتُ فِي الثَّانِيَةِ.[6]
ایجهر فیها بالقرائة روشن نیست که مرادش چیست؟ آیا منظورش این است که جهر جایز است؟ یا اینکه جهر واجب است؟ به نظر ما قدر متیقن از آن، جواز جهر است و حتی استحباب نیز برداشت نمیشود.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام عَنِ الْقِرَاءَةِ فِي الْجُمُعَةِ إِذَا صَلَّيْتُ وَحْدِي أَرْبَعاً أَجْهَرُ بِالْقِرَاءَةِ فَقَالَ نَعَمْ وَ قَالَ اقْرَأْ سُورَةَ الْجُمُعَةِ وَ الْمُنَافِقِينَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ.[7]
وقتی میگوید وَحْدِي أَرْبَعاً و در روایت قبلی گفته اربع رکعات، اینها بر نماز ظهر دلالت دارد. در این روایت نیز أَجْهَرُ بِالْقِرَاءَةِ دلالت بر وجوب یا استحباب ندارد بلکه دلالت بر جواز دارد.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: قَالَ لَنَاصَلُّوا فِي السَّفَرِ صَلَاةَ الْجُمُعَةِ جَمَاعَةً بِغَيْرِ خُطْبَةٍ وَ اجْهَرُوا بِالْقِرَاءَةِ فَقُلْتُ إِنَّهُ يُنْكَرُ عَلَيْنَا الْجَهْرُ بِهَا فِي السَّفَرِ فَقَالَ اجْهَرُوا بِهَا.[8]
اختلاف در این روایت آن است که آیا مربوط به نماز جمعه است یا نماز ظهر؟ بعضی گفتند در سفر، نماز جمعه وارد نشده و همینکه فرمود بدون خطبه، مراد نماز ظهر است. منظور محمد بن مسلم از اینکه گفته بر ما ایراد میگیرند، چه کسانی بودند؟ آیا مرادش عامه هستند که نمازهای نهاریه را اخفاتی میخوانند؟ یا اینکه مرادش شیعیان هستند که میپرسند چرا نماز ظهر را جهری میخوانید؟
مؤید این معنای دوم که شیعیان ایراد میگیرند، آن است که امام علیهالسلام بدون تقیه دوباره فرمودند جهر بخوانید و گرنه با تقیه میفرمود پس جهر نخوانید.
اما این مؤید را پاسخ دادند که عامه بر اخفات اصرار ندارند بلکه قائل به تخییر هستند و اگر کسی جهر بخواند مشکلی با آن ندارند و لذا امام علیهالسلام تقیه نکردند. بیشتر به نظر میرسد مراد از منکران، شیعیان باشند چون عموم مردم از این حکم استحباب جهر در قرائت در ظهر جمعه بی خبر هستند. بنابراین این روایت از ادله امر به جهر در نماز ظهر است.
بعضی مثل مرحوم داماد[9] گفتند این روایت مربوط به نماز جمعه است. امام علیهالسلام فرمودند در سفر نماز جمعه بخوان به صورت جماعت. چون نماز جمعه باید با جماعت خوانده شود البته فرمودند که خطبه را نخوان با توجه به اینکه خطبه در نماز جمعه به ید امام معصوم علیهالسلام است، ایشان در سفر بدون خطبه بخوانید چون مسافر هستید و باید قصر بخوانید. اینکه فرمود صَلَاةَ الْجُمُعَةِ جَمَاعَةً بِغَيْرِ خُطْبَةٍ، یعنی نماز جمعهای بخوان که خطبه آن را نخوان نه اینکه اصلا خطبه ندارد.
فقط یک اشکال مطرح است که اگر نماز جمعه باشد و جهر بخوانند، جای اعتراض ندارد چون جهر خواندن نماز جمعه توسط پیامبر معظم اسلام یک مطلب مشهور بوده. بنابراین شاید این دیدگاه را قبول نکنیم و همچنین بعید است که امام علیهالسلام بفرمایند در سفر نماز جمعه بخوان ولی بدون خطبه در حالیکه قوام نماز جمعه به دو خطبه است.
پس این روایت مربوط به جهر در نماز ظهر روز جمعه است که امر به اجهار کرده است.
عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَرَّجَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام عَنْ صَلَاةِ الظُّهْرِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ كَيْفَ نُصَلِّيهَا فِي السَّفَرِ فَقَالَ تُصَلِّيهَا فِي السَّفَرِ رَكْعَتَيْنِ وَ الْقِرَاءَةُ فِيهَا جَهْراً.[10]
طائفه دوم
روایاتی که مشتمل بر نهی است:
وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام عَنِ الْجَمَاعَةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي السَّفَرِ فَقَالَ يَصْنَعُونَ كَمَا يَصْنَعُونَ فِي غَيْرِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فِي الظُّهْرِ وَ لَا يَجْهَرُ الْإِمَامُ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ إِنَّمَا يَجْهَرُ إِذَا كَانَتْ خُطْبَةٌ.[11]
روز جمعه مثل بقیه روزها است و در نماز ظهر مثل روزهای دیگر انجام دهید. سپس تصریح میکند که در نماز ظهر جهر نخوانید.
وَ عَنْهُ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ صَلَاةِ الْجُمُعَةِ فِي السَّفَرِ فَقَالَ يَصْنَعُونَ كَمَا يَصْنَعُونَ فِي الظُّهْرِ وَ لَا يَجْهَرُ الْإِمَامُ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ وَ إِنَّمَا يَجْهَرُ إِذَا كَانَتْ خُطْبَةٌ.[12]
سند این روایت ظاهرا حسین بن سعید از علاء است ولی صاحب معالم فرموده این سند سقط دارد چون طبقه حسین بن سعید با طبقه علاء هماهنگ نیست. مرحوم بروجردی[13] هم به این اشکال اشاره کرده و گفته احتمالا این روایت و روایت قبلی یکی باشد. ولی بعضی گفتند بعید است که یکی باشد چون صدر روایت جمیل میگوید سألتُ اباعبدالله ولی روایت محمد بن مسلم میگوید سألته، و پاسخها یکسان است. بالاخره چه کسی سوال را پرسیده است.