1403/06/27
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الصلاة/واجبات الصلاة/قرائة /قرائة سوره طویله
موضوع: کتاب الصلاة/واجبات الصلاة/قرائة /قرائة سوره طویله
خلاصه بحث سابق
بحث در این فرع بود که اگر مصلی با خواندن سوره طویله، نمازش خارج از وقت قرار بگیرد و حتی یک رکعت داخل وقت نباشد، آیا نمازش محکوم به بطلان است یا نه؟ ادعای اجماع شده که نماز باطل است. بحث در وجه این فتوا است. گفتیم تارة علی مقتضی القواعد و اخری علی مستوی الروایات بحث کنیم. در مقتضی القواعد گفتیم برخی قائل شدند این نماز نمیتواند مصداق مأمور به واقع شود نه ادائی و نه قضائی مگر اینکه بگوییم امر به قضا همان امر به اداء است یا از راه ملاک، که گفتیم این دلیل ناتمام است.
وجه ثانی
وجه دومی که برای بطلان نماز اقامه شده این است که گفته اند این سوره طویلهای که به عنوان جزء نماز میخواند، اصلا جزء نماز نیست و شارع مقدس آن را جزء نماز قرار نداده چون مفوت وقت است. پس خواندن این سوره در نماز ممنوع است از باب اینکه مفوت وقت است. قراءة این سوره نهی دارد و نهی در عبادت نیز موجب بطلان عبادت است.
در جواب گفته اند : أوّلاً در علم اصول، مرحوم آخوند گفته گاهی نهی از کل عبادت است و گاهی از جزء عبادت است و گاهی از شرط عبادت است. نهی از جزء عبادت، همان جزء را باطل میکند و وجهی ندارد که تمام عبادت باطل باشد.
ثانیاً اینکه این سوره طویله نهی دارد، نهی حقیقی نیست. اگر گفتند خواندن این سوره جایز نیست از باب این است که به سوره قصیره امر داریم تا وقت حفظ شود از باب امر به شیئ مقتضی نهی از ضد خاص، یعنی گرچه امر به شیئ مقتضی از نهی ضد خاص نیست ولی گاهی امر را عَرَضا و مجازا به ضد خاص نسبت میدهند. مثلا لاتترک الصلاة یک نهی حقیقی نیست بلکه عرضی است به جای این است که بگوید صلّ. اینجا نیز یک نهی حقیقی از خواندن سوره طویله نداریم، نهی عَرَضی است تا نماز در وقت قرار گیرد، و این نهی عَرَضی موجب بطلان نیست. پس نمیتوان از مسیر نهی از آن جزء، نماز را باطل دانست و نهایت آن است که همان جزء باطل میشود.
وجه ثالث
هرچند خواندن سوره طویله نهی حقیقی ندارد ولی به هر حال امر نیز ندارد. در بحث ضد مطرح شده که گرچه امر به شیئ مقتضی نهی از ضدش نیست ولی مانع از امر به ضد میشود. نمیشود هم ضد امر داشته باشد و هم ضد آخر، نمی تواند بگوید هم نماز در وقت بخوان و هم نماز در خارج وقت بخوان. پس بی اشکال این سوره، امر ندارد، لذا مکلف که آن را به قصد جزئیت میخواند، مرتکب تشریع شده و تشریع حرام است. ادعای اجماع شده که اگر فعل حرام جزء نماز شود، مبطل نماز میشود مثل اینکه دعای حرام در نماز، مبطل نماز است. بر خلاف نگاه به اجنبی در نماز که مبطل نیست چون جزء نماز نمیشود.
در جواب این وجه گتفه اند: مرحوم آخوند در کفایه گفت در تشریع، قصد مکلف و استناد او به مولی است که حرام است و باعث حرام شدن عمل خارجی نمیشود. لذا اینکه تشریع کرده پس این فعل حرام است درست نیست.
ثانیا سلمنا که این فعل از باب تشریع حرام باشد، نهایت این است که خودش حرام است ولی به چه دلیل مبطل نماز باشد؟ مبطل نماز، کلام آدمی است ولی فعلی که قرآن و دعا است، مبطل نیست. لذا فرمایش مرحوم سید وجهی ندارد که ارتکاب فعل حرام در اثنای نماز، مبطل نماز است.
وجه چهارم
مرحوم آقای خوئی[1] فرموده : نماز باطل است از باب من زاد فی المکتوبة فعلیه الاعادة. سوره طویله مصداق زیاده است چون هر چیزی را که مکلف به عنوان جزئیت اتیان کند و جزء واقع نشود، فهی زیادة. سوره طویله را به عنوان جزئیت اتیان میکند و اصلا جزء قرار نمیگیرد چون مفوت است، پس زیاده است و اطلاق من زاد فی المکتوبة فعلیه الاعادة میگوید این نماز باطل است.
این فرمایش متین است ولی با مبنای مرحوم خوئی سازگار نیست. ایشان در وجوب سوره، قائل به احتیاط شد و قصد جزئیت در اینجا مطرح نمیشود و اصلا ایشان جزء مستحب را نیز قبول ندارد. کسی که سوره میخواند علی الاحوط است و مقلد مرحوم خوئی سوره را رجاءا میخواند و قصد جزئیت ندارد. البته کسی که میگوید سوره واجب است و جزء مستحب را نیز قبول دارد، وقتی قصد جزئیت میکند، چون جزء واقع نشده، مبطل است. ولی اگر گفتیم قصد جزئیت در اینجا مصداق ندارد چنانچه خود ایشان قبول دارد و به آن اشاره کرده، پس وجهی برای بطلان نماز نیست.
نعم، لو قرأ هذه السورة لا بعنوان الجزئية بل بعنوان القرآن، ثم عدل إلى سورة قصيرة، أو لم يقرأ من جهة ضيق الوقت و أدرك و لو ركعة من الوقت صحت صلاته، لعدم الإخلال بشيء منها.[2]
وجه پنجم
مرحوم بروجردی[3] فرموده این نماز باطل است نه به دلیل جزء، بلکه به دلیل اینکه قصد قربت ندارد.
شیئای که مستلزم مبغوض است نه حرام، آیا میتواند عبادی قرار گیرد؟ ظاهرا مرحوم سید میگوید مستلزم مبغوض، محبوب واقع نمیشود و محبوبیت ندارد. در اینجا نماز با سوره طویله، علت است که نماز با سوره قصیره ترک شود. این نماز، علت ارتکاب یک مبغوض است. مکلف نماز مع السورة القصیرة فی الوقت را که محبوب خداست، ترک کرده پس مقربیت ندارد.
این مطلب تفاوت دارد با اینکه برای مکلف حج واجب است و واجبش فوری است و نمیرود ولی به زیارت امام حسین علیهالسلام میرود و باعث مقربیت میشود؛ زیرا زیارت امام حسین، علت ترک حج نیست.
فرمایش ایشان متین است. قبول داریم که امر به شیئ مقتضی نهی از ضد نیست ولی گاهی با اینکه امر و ملاک دارد، اما قربیت ندارد، مثل اینکه کسی آب میریزد که وضو بگیرد و این آب ریختن مستلزم آن است که قطرات آب روی زمین غصبی بریزد که حرام است، ظاهرا نمیشود مکلف بگوید این آب را میریزم برای وضو قربة الی الله و قربیت ندارد. این نماز با سوره طویله با اینکه مامور به است، اما مستلزم ترک واجب و مبغوض اقوی شده پس قربیت ندارد.
این مطلب در باب تزاحم نیز مطرح است که کسی در دار غصبی نماز میخواند طبق مبنای جواز اجتماع امر و نهی، این فرد از نماز با اینکه امر دارد، مفوت یک مبغوض اقوی است، ظاهرا نمیشود گفت قربة الی الله اتیان میشود. خصوصا در محل کلام که اتیان سوره طویله، عرفاً صلاحیت جزئیت را ندارد. درست است که مولی به نماز با سوره طویله امر دارد ولی عبد باید قربة الی الله را رعایت کند.
تحصل که علی مقتضی القاعدة به بیان اول و یؤیده بیان اخیر، نمازی که مفوت وقت است و نمیتوان با آن، وقت را درک کرد، باطل است کما اینکه ادعای اجماع نیز بر آن شده است.