درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1403/03/22
بسم الله الرحمن الرحیم
مستثنیات وجوب سوره : مرض واستعجال/قراءة /أجزاء وشرائط نماز
موضوع: أجزاء وشرائط نماز/قراءة /مستثنیات وجوب سوره : مرض واستعجال
بحث در مستثنیات وجوب سوره است که مرحوم سید چهار مورد را بیان کرده است. یکی در مورد مرض بود. بیان عزیمت و رخصت مطرح شد ولی در استثناء این بحث باقی مانده که اگر گفتند مرض، آیا مطلق مریض مراد است یا مریضی که برایش سخت است و گرنه مریضی که میتواند با تکیه سوره بخواند، باید بخواند؟
مرحوم خوئی[1] فرموده مریض اطلاق دارد مثل روایت عبدالله بن سنان[2] و خود سید نیز قید نزده با توجه به اینکه خود امام علیهالسلام قید نزدند. البته مراد ایشان هر مریضی ساده و سطحی نیست بلکه مریضی است که ترک سوره برایش انسب است.
اما انصاف این است که چنین نیست و متفاهم عرفی این است که اگر در آیه فرموده ﴿فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ﴾ و با توجه به مناسبت حکم و موضوع، مریضی مراد است که با خواندن سوره سازگار نیست گرچه به حد حرج نمیرسد.
مرحوم حکیم[3] فرموده اطلاق دارد و حمل مریض بر کسی که مشقت دارد، حمل بر فرد نادر است چون برای غالب مریضها خواندن سه آیه مشقت ندارد.
اما پاسخ میدهیم گاهی انسان مریض است و حال ندارد سوره بخواند و حتی حمد را با سختی میخواند چون حرف زدن برایش مشقت دارد. اصلا خیلی از مریضها با اینکه اهل نماز هستند، ولی در حال مرض نماز نمیخواندند.
استعجال
إلا في المرض و الاستعجال فيجوز الاقتصار على الحمد
بحث استعجال قبلا مطرح شد و بعضی مثل مرحوم بروجردی[4] گفتند عجله با استحباب مناسبت دارد پس استعجال را بر ضرورت حمل کردند.
اما به نظر میرسد لازم نیست که برای عجله، ضرورت باشد بلکه عرفا صدق عجله باشد کافی است. به او میگویند چرا سریع نماز میخوانی میگوید چون عجله دارم. مثلا میخواهد دقایق بیشتری را تلفن صحبت کند و لذا نمازش را بدون سوره و سریع میخواند.
مرحوم خوئی[5] فرموده ملاکات به دست ما نیست پس وجوبش به اندک مصلحتی از وجوب ساقط میشود. بعضی واجبات شریعت واضح هستند و ملاکات قوی دارند ولی بعضی واجبات چنین نیستند.خود روایت میفرماید اگر عجله داری بدون سوره بخوان، کافی است.
مرحوم خوئی به نماز قصر و تمام تنظیر کرده و فرموده نماز تمام بلااشکال ملاک بیشتری دارد و ان فی الفضل زیادة، ولی گاهی شارع مقدس به این نماز با ملاک بیشتر اهمیت ندارد و فرموده میتوانی خودت را مسافر کنی و نماز قصر بخوانی. پس مشخص میشود که زیاده نزد شارع مهم نیست.
اما این تنظیر مفهوم نیست گرچه برای اینکه بگوییم ملاک اهمیت ندارد، مناسب است ولی به بحث ما ربطی ندارد. بحث در این است که استعجال مرخِص است ولی در آن تنظیر، سفر باعث تبدیل موضوع میشود. مکلف خودش را از موضوع حاضر خارج و به موضوع مسافر وارد میکند. اما اینجا دو موضوع نداریم و مکلف حتی در فرض عجله میتواند سوره را بخواند ولو بدون قصد جزئیت، ولی در مورد مسافر، نماز تمام مشروع نیست.
اینکه مرحوم سید فرموده فیجوز الاقتصار علی الحمد، یعنی رخصت است نه عزیمت.
مرحوم خوئی در ادامه یک مورد دیگر را اضافه کرده و آن مامومی که با امام اختلاف رکعت دارد، مثلا امام رکعت سوم است و ماموم رکعت دوم است. در این صورت اگر بخواهد سوره را بخواند، به رکوع امام نمیرسد. البته شاید اینکه مرحوم سید به این نکته اشاره نکرده، به این دلیل است که آن را مصداق استعجال میدانسته است. ظاهرا مرحوم سید در این مساله نیز قائل به رخصت است یعنی ماموم میتواند سوره را بخواند و به سجده امام برسد.
ضیق وقت
و إلا في ضيق الوقت
مرحوم سید فرموده یکی از مجوزات ترک سوره، ضیق وقت است.
قید ضیق وقت در روایات نبود مگر اینکه کسی اعجلت به حاجة را به آن معنا قرار دهیم. آیا ضیق وقت مبرر ترک سوره میشود یا نه؟
مرحوم خوئی[6] و مرحوم حکیم[7] فرمودند که مساله دو صورت دارد:
تارة ضیق وقت است و اگر مکلف سوره را بخواند، چهار رکعت نماز در وقت قرار نمیگیرد و یک رکعت یا دو رکعت در خارج وقت قرار میگیرد. ولی اگر سوره را نخواند هر چهار رکعت در وقت قرار میگیرد.
اخری ضیق وقت است و فقط یک رکعت در داخل وقت قرار میگیرد و اگر سوره را بخواند همان یک رکعت در وقت قرار نمیگیرد.
تمام این مباحث بر مبنای وجوب سوره مطرح میشود.
أمّا صورت اُولی
مرحوم خوئی در این صورت فرموده این مورد از مواردی است که یک جزء با یک شرط درگیر شدند. دلیل وجوب سوره میگوید جزء را بیاورد و دلیل وقت میگوید شرط را رعایت کن، مکلف قدرت بر هر دو ندارد. مشهور گفتند این بحث داخل در باب تزاحم است و مرجحات باب تزاحم جاری میشود و هرکدام که اهم است، مقدم میشود و بلااشکال وقت اهم است. چه بسا شارع فرموده اگر وقت نیست و آب نداری، تیمم کن. برای شارع مقدس مهم بوده که مکلفان در سه وقت نماز بخوانند نه اینکه همه را در یک وقت جمع کنند. همچنین در قرآن به ﴿أَقِمِ الصَّلاٰةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ﴾ اشاره شده و وقت مهم است.
مرحوم سید نیز بر اساس مبنای تزاحم فرموده در ضیق وقت، سوره ساقط میشود چون حفظ وجوب وقت از وجوب سوره اهم است.
اما مرحوم خوئی این مبنا را قبول ندارد و میگوید با توجه به الصلاة لاتترک بحال، باید ادله اجزاء و شرایط را بررسی کرد و گفته ادله شرطیت وقت، مرجع است چون در ناحیه وجوب سوره، اطلاق نداریم. این بحث در اصول نیز مطرح است که اطلاق ادله شرطیت و جزئیت امکان دارد مثل لاصلاة الا بطهور اطلاق دارد ولو اینکه تمکن ندارد. ولی مرحوم خوئی میفرماید ادله وجوب سوره اطلاق ندارد گرچه ایشان در غالب موارد قائل به اطلاق ادله شده است. اینکه در روایت فرمود اگر مریض نیستی پس سوره بخوان، به کسی انصراف دارد که تمکن دارد و اطلاق ندارد. کسی که تمکن از خواندن سوره دارد باید بخواند مگر اینکه عجله یا خوف باشد و لذا فرض عدم تمکن را شامل نیست.
البته اینکه فرموده به خلاف ادله وجوب وقت که اطلاق دارند، ادله وجوب سوره اطلاق ندارد عرفا، به نظر ما صحیح است ولی با مبانی ایشان در سایر موارد سازگار نیست معمولا ایشان قائل است که ادله شرطیت و جزئیت ارشادی است و لذا فرقی بین قدرت و عدم قدرت نیست و اطلاق دارد. مثلا اگر فرمود لاتقرا فی المکتوبه باقل من سورة و لااکثر، یعنی ارشاد به جزئیت سوره است چه قدرت دارد یا نه. گرچه مثل ایشان قبول داریم که این ادله اطلاق ندارد.
پس اولا میگوییم الا فی ضیق الوقت در کلام مرحوم سید صحیح است چه قائل به تزاحم باشیم و چه قائل به تعارض باشیم که در این فرض تعارض وجود ندارد چون اطلاق ندارد.
ثانیا ممکن است بگوییم ولو اینکه اطلاق داشته باشد، باز هم معارضه وجود ندارد. چون در آن روایات به قید «ما اعجلت» اشاره شده. فرمود سوره را بخوان مگر اینکه عجله داشته باشی. یکی از موجبات عجله، ضیق وقت است. از طرف دیگر، فرموده نماز را در وقت بخوان و مبادا خارج از وقت قرار بگیرد و خیلی تاکید شده. لذا وجوب سوره یک قید عجله دارد و یکی از موجبات عجله آن است که نماز در وقت اتیان شود. بنابراین این بحث ربطی به اطلاق ادله نسبت به تمکن و عدم تمکن ندارد بلکه خصوصیت مورد طوری است که در فرض تعارض، ادله وجوب سوره با دله وقت معارضه ندارد.