درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1403/03/07
بسم الله الرحمن الرحیم
واجبات قراءة/قراءة /أجزاء وشرائط نماز
موضوع: أجزاء وشرائط نماز/قراءة /واجبات قراءة
يجب في صلاة الصبح و الركعتين الأولتين من سائر الفرائض قراءة سورة الحمد و سورة كاملة غيرها بعدها. [1]
فرع اول آن است که خواندن کامل سوره حمد در دو رکعت اول نماز واجب است. این فرع جای بحث ندارد چون از مسلمات شیعه است ولی مرحوم خوئی آن را تطویل کرده و خواسته برای آن دلیل بیاورد. در تقریر کلام مرحوم خوئی عبارت این است که هیچ مسلمانی در این وجوب شک نکرده:
لا إشكال كما لا خلاف من أحد من المسلمين في وجوب قراءة القرآن في ركعتي الفجر، و كذا في الركعتين الأولتين من سائر الفرائض الثلاثية و الرباعية، كما لا خلاف أيضاً في تعين تلك القراءة في سورة الحمد خاصة.[2]
در حالیکه اختلاف میان عالمان مسلمان وجود دارد. همچنین در دو رکعت فجر نیز اختلاف وجود دارد و همه اینها را مرحوم شیخ طوسی مطرح کرده است. همچنین در قرائت سوره نیز اختلاف بسیار زیاد است. خواندن کامل سوره حمد از مختصات شیعه است.
مرحوم خوئی درصدد بیان استدلال بر این مطلب است و به وجوهی استدلال کرده:
الف: ﴿فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ.﴾[3]
به این تقریب ظاهر امر در وجوب است و قدر متیقن از این وجوب، هنگام نماز است. البته در این آیه معین نشده که چه چیزی باید در نماز خوانده شود، اما با توجه به اینکه متشرعه و مؤمنان وقتی نماز میخوانند، قصد دارد که این آیه را امتثال کنند، مشخص میشود که خواندن حمد در دو رکعت اول توسط متشرعه، مصداق عمل به این آیه است.
اما به نظر میرسد این آیه امر استحبابی است نه لزومی. اینکه امر لزومی در خصوص نماز باشد، یک فرد نادر خواهد بود. تعبیر به تیسر، نشان از این دارد که امر مستحبی است. همچنین این که در ادامه آیه شریفه فرمود ﴿وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ﴾ که این نشان میدهد دو قسم از امر است.
ب: روایات کثیرة که ما را به قرائت امر میکنند به ضم سیره. روایات دلالت دارند بر اینکه نماز فاقد قرائت، معتبر نیست. مثل لا صلاة لمن ترک القرائة،[4] و قرائت یعنی قرائت قرآن، درست است که منظور حمد نیست ولی به ضم اینکه متشرعه در رکعتین اولتین، حمد میخوانند، متوجه میشویم که این قرائت، همان حمد در دو رکعت اول است. سیره متشرعه به تنهایی، شبهه استحباب مؤکد را دارد مثل قنوت، کما اینکه قرائت در این روایات با غیر حمد نیز سازگار است، اما چون سیره در مورد حمد در دو رکعت است، به ضم این روایات که میفرماید لا صلاة لمن لا قرائة له، تعین حمد در دو رکعت اول را به اثبات میرساند.
این بیان بعید نیست و قابل پذیرش است. شریعت فرموده نماز بدون قرائت نمیشود و در میان متشرعه، حمد را در نماز میخوانند و غیر آن را نمیخوانند، متوجه میشویم که حمد متعین است.
ج: روایاتی نقل شده که به قرائت سوره حمد تصریح کردهاند.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى أَنَّهُ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَوْماً تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ يَا حَمَّاد ... إلی أن قال :...فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ مُنْتَصِباً فَأَرْسَلَ يَدَيْهِ جَمِيعاً عَلَى فَخِذَيْهِ قَدْ ضَمَّ أَصَابِعَهُ وَ قَرَّبَ بَيْنَ قَدَمَيْهِ حَتَّى كَانَ بَيْنَهُمَا ثَلاَثَةُ أَصَابِعَ مُفَرَّجَاتٍ وَ اسْتَقْبَلَ بِأَصَابِعِ رِجْلَيْهِ جَمِيعاً، لَمْ يُحَرِّفْهُمَا عَنِ الْقِبْلَةِ بِخُشُوعٍ وَ اسْتِكَانَةٍ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ قَرَأَ اَلْحَمْدَ بِتَرْتِيلٍ وَ قُلْ هُوَ اللَّه ...ثُمَّ قَالَ يَا حَمَّادُ هَكَذَا صَل... [5]
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الَّذِي لَا يَقْرَأُ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ فِي صَلَاتِهِ قَالَ لَا صَلَاةَ لَهُ إِلَّا أَنْ يَقْرَأَ بِهَا فِي جَهْرٍ أَوْ إِخْفَاتٍ[6]
نسبت به روایت حماد، نمیتوان لزوم را برداشت کرد. اما روایاتی که فرمود حمد را بخوانید، هرچند میفرماید حمد بخوانید ولی اثبات نمیکند که باید حمد را در دو رکعت اول خواند.
لذا بهتر بود که ایشان به روایات دیگر تمسک میکرد:
وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يَقْرَأَ الرَّجُلُ فِي الْفَرِيضَةِ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ إِذَا مَا أَعْجَلَتْ بِهِ حَاجَةٌ أَوْ تَخَوَّفَ شَيْئاً. [7]
این روایت میفرماید اگر عجله دارد میتواند سوره را رها کند و فقط حمد را بخواند، این نشان میدهد که وجوب قرائت حمد، مفروغ بوده.
روایت دیگر از زراره است که فرمود وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: إِذَا أَدْرَكَ الرَّجُلُ بَعْضَ الصَّلَاةِ وَ فَاتَهُ بَعْضٌ خَلْفَ إِمَامٍ يَحْتَسِبُ بِالصَّلَاةِ خَلْفَهُ جَعَلَ أَوَّلَ مَا أَدْرَكَ أَوَّلَ صَلَاتِهِ إِنْ أَدْرَكَ مِنَ الظُّهْرِ أَوْ مِنَ الْعَصْرِ أَوْ مِنَ الْعِشَاءِ رَكْعَتَيْنِ وَ فَاتَتْهُ رَكْعَتَانِ قَرَأَ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ مِمَّا أَدْرَكَ خَلْفَ الْإِمَامِ فِي نَفْسِهِ بِأُمِّ الْكِتَابِ وَ سُورَةٍ فَإِنْ لَمْ يُدْرِكِ السُّورَةَ تَامَّةً أَجْزَأَتْهُ أُمُّ الْكِتَابِ- فَإِذَا سَلَّمَ الْإِمَامُ قَامَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ لَا يَقْرَأُ فِيهِمَا لِأَنَّ الصَّلَاةَ إِنَّمَا يُقْرَأُ فِيهَا فِي الْأَوَّلَتَيْنِ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ بِأُمِّ الْكِتَابِ وَ سُورَةٍ.[8]
این روایت مربوط به نماز جماعت است که امام علیهالسلام تعلیل میکنند که در دو رکعت اول باید ام الکتاب و سوره خوانده شود.
لزوم قرائت سوره
مرحوم سید در فرع ثانی فرموده و سورة كاملة غيرها بعدها. [9] یک سوره دیگر غیر از فاتحة الکتاب را نیز باید بخواند.
اختلاف بسیار زیاد است. از نظر نقل اقوال، ادعای شهرت و اجماع شده[10] ولی متعرض نمیشویم ولی ظاهرا این وجوب، یک وجوب ضعیف است که به اندک بهانهای ساقط میشود. البته بعضی از قدماء مثل اسکافی و ابن ابی عقیل قائل به عدم وجوب شدند. ولی مشهور بین قدماء و متاخرین قائل به وجوب شدند. اما مرحوم حکیم[11] در ادله وجوب سوره کامله، خدشه کرده و احتیاطا قائل به وجوب شده[12] . اما مرحوم خوئی ادله[13] را تمام دانسته است.
اما دلیل اصل وجوب سوره کامله چیست؟
بهترین روایت، صحیحه عبید الله حلبی است:
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يَقْرَأَ الرَّجُلُ فِي الْفَرِيضَةِ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ إِذَا مَا أَعْجَلَتْ بِهِ حَاجَةٌ أَوْ تَخَوَّفَ شَيْئاً.[14]
از ذیل روایت برداشت میشود که اگر حاجت و خوف نباشد باید سوره را بخواند. وجود باس یعنی منع.
مرحوم حکیم[15] اشکال کرده که این نوع لسان با استحباب مناسبت دارد نه اینکه با استحباب نیز سازگار باشد و گرنه با فرض عجله، وجوب ساقط نمی شود. نظیر آنچه در باب اذان و اقامه مطرح شد که اگر مکلف اذان را رها کند و اقامه بگوید بأسی نیست.
اما به نظر میرسد فرمایش مرحوم خوئی[16] صحیح است. درست است که اگر عجله بود، رها کردن سوره جایز است ولی اینکه عجله با استحباب سازگار است، صحیح نیست بلکه عجله با وجوب ضعیف نیز هماهنگ است. مثل اینکه خروج از مکه جایز نیست مگر اینکه حاجت باشد و عجله میتواند مصداق حاجت باشد.
مرحوم صاحب حدائق[17] گفته درست است که این روایت مفهوم دارد ولی بأس دلالت بر منع ندارد بلکه با کراهت نیز سازگار است.
مرحوم خوئی[18] پاسخ داده که فیه بأس یعنی فیه منع، کما اینکه لا بأس یعنی راه باز است.
البته به نظر ما که ظهور این لسان را ضعیف میدانیم، چه بسا احتمال دهیم که ذیل روایت (اذا ما اعجلت) قرینه بر عدم وجوب باشد.