درس خارج فقه استاد مهدی گنجی
1403/02/30
بسم الله الرحمن الرحیم
تکمیل مسأله 28عدم قدرت برای انتصاب قیامی ـ مساله 29: استقرار حال القرائة/قیام /أجزاء وشرائط نماز
موضوع: أجزاء وشرائط نماز/قیام /تکمیل مسأله 28عدم قدرت برای انتصاب قیامی ـ مساله 29: استقرار حال القرائة
کلامی از مرحوم نائینی باقی مانده است. ایشان قائل به جواز البدار نیست بلکه قائل به عذر مستوعب است اما در خصوص مقام قائل به اجزاء شده. ایشان فرموده اگر عجز از ابتدا باشد، بررسی میشود که آیا عذرش مستوعب است یا نه، احتمال ارتفاع عذر هست یا نه؟ در اینجا مبنای اصولی را مطرح میکنیم. اما اگر عذر مستوعب شده، عجز مجزی است. ظاهر کلمات کسانی که عجز در اثنا را متعرض شدند، عجز در اثنا است و آن را بر عذر مستوعب حمل کردند.
وجه کلام مرحوم نائینی که در خصوص مقام به اجزاء قائل شده، مقتضای نصوص است. ایشان فرموده صلاة ملفقة را با دو دسته از روایات تصحیح کردیم. اذا قوی فلیقم و اذا لم یستطع فلیقعد. مقتضای این نصوص، اجزاء است. اگر عذر در ابتدا باشد و وارد نماز نشده باشد، بررسی میشود که اذا قدر تا آخر وقت است یا فی الجملة؟ اما اگر در اثنا تطبیق شد، مقتضای تطبیق، اجزاء است. ایشان بین اول و اثنا تفاوت قائل شده. شاید کلام مرحوم سید را مطلق برداشت کرده و تعلیقه نزده که به شرطی که عذرش مستوعب باشد یا مایوس باشد.
اما به نظر میرسد تفاوتی ندارد و اگر قبل از شروع در نماز باید بررسی کرد که عذرش مستوعب است یا نه، در اثنا نیز همین را باید گفت. اگر گفتیم اذا قوی فلیقم، مربوط به طبیعی نماز است و قبل از نماز و جایی را که عذر مستوعب است، را شامل نمیشود، پس باید در اثنا نیز همین را بگویید و قائل به اجزاء نشوید. به نظر ما ظاهر روایات بدلیت، حال قیام الی الصلاة است که ظاهر آیه قرآن بود که فرمود ﴿اذا قمتم الی الصلاة﴾، اذا قوی فلیقم یعنی اگر قدرت داشت قیام کند و اگر نداشت، جلوس کند. ما نیز قائل به طبیعی هستیم ولی در همان وقتی که مکلف به صلاة مشغول میشود، بررسی میکند که آیا بر طبیعی قدرت دارد یا نه، اگر نداشت جلوس میکند. لذا به این اطمینان رسیدیم که در باب اعذار و قضیه سهله و سمحه بودن و قضیه مریض، این نماز که با عجز شروع شده و قدرت متجدد شد، نیاز به تکرار ندارد.
(مسألة 29) يجب الاستقراء حال القراءة و التسبيحات و حال ذكر الركوع و السجودبل في جميع أفعال الصلاة و أذكارها بل في حال القنوت و الأذكار المستحبة كتكبيرة الركوع و السجود نعم لو كبر بقصد الذكر المطلق في حال عدم الاستقرار لا بأس به و كذا لو سبح أو هلل فلو كبر بقصد تكبير الركوع في حال الهوي له أو للسجود كذلك أو في حال النهوض يشكل صحته فالأولى لمن يكبر كذلك أن يقصد الذكر المطلق نعم محل قوله بحول الله و قوته حال النهوض للقيام. [1]
تا به حال در مورد استقرار در حال القیام بحث شد اما الان حال القرائة و اذکار را بیان میکند. ظاهر کلام سید این است که استقرار شرط است و اگر نباشد باطل میشود.
مرحوم سید یک استثنا میزند که معمولا مردم تکبیر رکوع و سجود را در حال حرکت میگویند لذا برای تصحیح عمل میگوید به نیت استحباب مطلق و ذکر الله بگوید نه استحباب در حال این عمل خاص.
ایشان در ادامه تفریع میکند که اگر به قصد تکبیر رکوع در حال هوی، تکبیر بگوید یا برای سجود در حال نهوض تکبیر بگوید، صحت نماز مشکل است نه اینکه صحت تکبیر مشکل داشته باشد.
مرحوم سید در بعضی موارد اگر مکلف هنگام افعال و اذکار مستحبه استقرار نداشته باشد، فرموده بطل و ابطل. در مورد قنوت در مساله 3 فرمود اگر زیاد کند، نماز باطل میشود.
لذا در دو مقام باید بحث شود:
مقام اول: استقرار عند الاتیان بواجبات الصلاة
بحث استقرار سابقا بیان شد و تکرار نمیشود. استقرار دو معنا داشت. یکی اینکه اضطراب نداشته باشد یا اینکه راه نرود. ادله مربوط به استقرار یکی اجماع بود، دیگری روایات مثل روایت تمکّن و دیگری روایت حرکت بود. در هر سه دلیل مناقشه شده و گفته شده اگر تسالمی باشد، فبها ولی اگر تسالم نباشد، دلیلی نیست که حال صلاة استقرار شرط است نه در حال قیام نه در حال قرائت و نه سائر احوال و اذکار.
بعید نیست که فی الجملة از روایات تمکّن در اقامه بتوان استفاده کرد باید در حال نماز تمکن و استقرار داشته باشد. یتمکن فی الاقامة کما یتمکن فی الصلاة را تمام دانستیم. این روایت اطلاق دارد و در تمام افعال و اذکار را شامل میشود.
مقام دوم: استقرار عند الاتیان بمستحبات الصلاة
مرحوم صاحب جواهر[2] ادعای اجماع کرده که در افعال و اذکار مستحبة نیز استقرار شرط است. مرحوم بحر العلوم چنین منظوم کرده:
لا تصلح الصلاة في اختيار/إلا من الثابت ذي القرار
و ذاك في القيام و القعود/فرض و في الركوع و السجود
يعم حال فرض تلك الأربعة/الندب بالإجماع في فرض السعة
و هي بمعنى الشرط في المندوب/فلا ينافي عدم الوجوب
اما اینها از اجماعات اجتهادی به شمار میآید که از کلمات علماء برداشت شده. ظاهرا مرحوم حکیم تتبع کرده و مشخص شده که سابقین چنین ادعاهایی نداشتند.
بلکه ما هستیم و ادله که آیا اطلاق دارند یا نه؟ ظاهرا ادله اطلاق ندارند.
اما اجماع که دلیل لبی است و اگر کسی بگوید معقد اجماع اطلاق دارد و گفته شده فی الصلاة، میگوییم فی الصلاة به همان افعال که مقومات صلاة است، انصراف دارد. طبیعی نماز مشروط به استقرار است ولی اینکه خصوصیات این طبیعی نیز مشروط به استقرار باشد، نادرست است.
اما روایت تمکن در اقامه، از آنجا که عمود کلام، تمکن در اقامه است، پس اطلاق ندارد. تمکن فی الصلاة هم اذکار و هم افعال را شامل است ولی اینکه اطلاق داشته باشد که اذکار مستحب را نیز شامل باشد، قبول نداریم. لذا شرط تمکن در اقامه چنان است که اگر مکلف بعضی از خصوصیات اقامه را در حال عدم استقرار بگوید مضر نیست مثل صلوات.
همچنین روایت قرائت در حال مشی ربطی به اینجا ندارد چون مربوط به قرائت واجب بود.
در نتیجه وقتی که دلیل قاصر شد، شک داریم آیا یکی از شرایط نماز آن است که در حال مستحبات، استقرار شرط است یا نه؟ دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی است و در اصول گفته شده در اینجا نسبت به اکثر برائت جاری میشود و استقرار نسبت به غیر واجبات، واجب نیست.
بله، یک مساله مطرح است همانطور که مرحوم خوئی فرموده که اگر کسی تکبیر رکوع را در حال هوی یا تکبیر سجود را در حال هوی گفت، تکبیر باطل است نه به دلیل عدم استقرار بلکه به دلیل آنکه در محلش اتیان نشده. لذا اینکه مرحوم سید این فرع را بعد از عدم استقرار آورده، نادرست است. تکبیر رکوعی قبل از هوی مستحب است و تکبیر سجودی قبل از هوی مستحب است پس اگر تکبیر به قصد استحباب خاص بدون استقرار اتیان شود، مصداق مستحب قرار نمیگیرد.
اما حالا که مامور به نبود و باطل شد، آیا زیاده نیز میباشد یا نه؟ مرحوم سید فرموده هر چه که به قصد مامور به اتیان شود ولی باطل شود، زیاده محسوب میشود.