« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین فرحناکی

99/04/08

بسم الله الرحمن الرحیم

اقسام قطع/ قيام الامارات و الاصول مقام القطع

موضوع: اقسام قطع/ قیام الامارات و الاصول مقام القطع

خلاصه مباحث گذشته:

     بیان نکته ای که از بحث گذشته باقی مانده بود

     قول مشهور در باره‌ی قطعی که در لسان دلیل اخذ شده؟

     اگر قطع در لسان مولا طریفی محض بود سه مطلب قابل استفاده است.

     قیام الامارات والاصول مقام القطع

     آیا ادله اعتبار امارات واصول میتوانند به جای قطع طریقی یا موضوعی بنشیند یا که خیر؟

     آیا ادله ی اعتبار میتواند به جای قطع موضوعی کشفی بنشینند یا که خیر؟

     دو مبنی در جایگرینی ادله اعتبار مفام قطع موضوعی کشفی

خلاصه مباحث امروز:

     آیا ادله ی اعتبار میتواند به جای قطع موضوعی کشفی بنشینند

     تفاوت اشکال مرحوم آخوند و مرحوم محقق اصفهانی

     اشکال و جواب از اشکال مرحوم آخوند ره

     جواب اول آیة الله فاضل رحمةالله علیه به اشکال مرحوم آخوند رحمة الله علیه

     جواب دوم: تقریب اول: آیة الله فلسفی رضوان الله علیه ؛ تقریب دوم: آیة الله تبریزی رحمة الله علیه

آیا ادله ی اعتبار میتواند به جای قطع موضوعی کشفی بنشینند: مطلبی که مطرح شد در اشکال به اینکه آیا ادله ی اعتبار امارات میتواند امارات را به جای قطع موضوعی کشفی بنشاند یا خیر؟ گفته شد به جای قطع طریقی محض که مینشیند انما النزاع در این است که ایا به جای قطع موضوعی کشفی مینشیند یا که خیر؟ گفتیم که مهم ترین اشکال را مرحوم آخوند مطرح کردند بزرگان به همان پرداختند و ما اشکال ایشان را به سه بیان تصویر کردیم یا شاید هم سه اشکال مستقل بیان گردید. و برخی از برگان مانند مرحوم روحانی دقت بیشتری دارند و گفتند که ایشان اشکالی دارند و اشکالی هم مرحوم محقق اصفهانی دارند که مآلا یکی هستند اما تقریبا دو تا هست هر دو میخواهند استحاله را ثابت کنند اما یکی در مقام اثبات یکی در مقام ثبوت اما برگشت حرفشان به همانی است که دیروز عرض کردیم. مراجعه کنید به منتقی الاصول ج4

در مقام جواب از اشکال مرحوم اخوند جواب های متعددی داده شده است:

جواب اول: گفته اند شما جناب اخوند رحمة الله علیه این اشکال را نباید مطرح میکردید اشکال شما این بود که جمع بین دو لحاظ شده است لحاظ آلیت و استقلالیت خب همین اشکال در تقسیم شما در قطع کشفی تمام الموضوع مرحوم ناینی اشکال را به شما وارد کردند که اینجا هم اجتماع لحاظین شده است که شما در آنجا این اشکال را حل کردید و حال شما همان را اینجا مطرح کردید جناب نائینی گفتند که موضوعی کشفی تمام الموضوع نمیفهیم چوت اجتماع بین لحاظین است و شما در تقسیم گفتید که اینجا اجتماع لحاظین نیست و خلاصه اجتماع لحاظین اشکالی ندارد و حال همان را اینجا ارائه دادید که قطعی که منذر علیه قرار گرفته ایا لحاظش الی است یا استقلالی و یکی اش بیشتر ادله بیشتر کشش ندارد یا باید لحاظ الی را لحاظ کرده باشد و یا باید لحاظ استقلالی را. لهذا گفته اند این نقض است شما به مرحوم نائینی در تصویر دو لحاظ چه جوابی دادید همان جواب را به خودتان در اینجا بدهید.

جوابی که داده شده تا حل کرد اجتماع لحاظین را این بود که بیاییم این گوته تقریب کنیم که(جواب هر دو چه اجتماع لحاظین استقلالیت و آلیت در تقسیم که مرحوم نایینی بود چه در قیام امارات منزلة القطع که اشکال مرحوم آخوند بود) اینکه شما به دید حاکم نگاه کنید و حاکم وقتی قطع را لحاظ میکند استقلالی لحاظ میکند یعنی حاکم قطع مکلفش را لحاظ میکند بله خود مکلف این قطع را طریق الی الواقع میداند و آلی میبیند اما حاکم که میخواهد قطع را موضوع قرار بدهد لحاظش استقلالی است ولو همین قطع برای مکلف آلی بوده پس این اجتماع آلی و استقلالی اش حل شد به اینکه شما هم لحاظ مکلِف را میکنید و هم مکلَف را که یکی آلی و یکی استقلالی است. اگر همین را بیاورید در دید شارع مقنن او لحاظش نسبت به قطع استقلالی است. میگوید من قطع را لحاظ میکنم بماهي قطع فلهذا اجتماع لحاظین نمیشود چون میشود لحاظ حاکم نسبت به قطع لحاظ استقلالی است نه آلي و پس اشکال همان اشکال است و جواب هم همان جواب

آیةالله فاضل رحمة الله علیه: این جواب نه آنجا مجزی است نه اینجا و هیچ کدام کافی نیست برای حل اشکال تعبیر ایشان این است که: اذا الاجتماع اللحاظین باق علی حاله این جواب را استادمان دادند اما هنوز به نظر من اجتماع لحاظین باقی است. چون میگوییم اقای نائینی شما از یک طرف تصورمیکنید که این قطع را موضوع قرار دادید برای حکم به عنوان اینکه قطع دخالت دارد در ترتب حکم من پس اگر دخالت دارد در ترتب حکمتان پس باید قطع را لحاظ کند تا حکم بر ان مترتب شود پس لحاظ میشود استقلالی و بعد از ان طرف میگوییم حالا که قطع را لحاظ کردیم چه جنبه قطع برای مولا مهم است میگوید کشفش مرآتیتش نسبت به واقع پس تمام الموضوع نمیتواند باشد باید جزءالموضوع باشد چون قطع بما هي صفة اخذ نکردید بلکه بما هي کشف اخذ کردید و کشف مکشوف میخواهد پس الآن هم دارید تناقض صحبت میکنید. لذا اشکال را حل نکردید. پس این جواب آنجا وافی نیست و نیز در ما نحن فیه نیز وافی نیست چون اگر مولا آمده و قطع را لحاظ کرده است بما هي آلیا قطع ما میشود فقط قطع طریقی اما اگر لحاظ کرده است بما هي موضوعا میشود قطع موضوعی بله حاکم مقنن باید قطع را تصور بکند خوب میگوییم وقتی مولا آمده و قطع را تصور کرده است قطع آلي را تصور کرده است یا آنکه لحاظ مولا رفته است روی قطع استقلالی پس دوباره اشکال. لهذا میفرمایند جواب نقضی هنوز بر جای خود باقی است و باید جناب آخوند جواب بدهند. البته خودشان(مرحوم آیة الله فاضل) جواب دیگری میدهند که ان شاء الله در ادامه جواب ها عرض خواهیم کرد این را جلوتر گفتم چون این جواب نقضی را آقای فاضل فقط بیان کرده اند وکس دیگری بیان نکرده اند.

جواب دوم: این تقریب اول(مرحوم آیةالله فلسفی رضوان الله علیه): بود ما تنزیل واحد میبینیم و هیچ مشکلی هم ندارد و ان این است که شارع امده است امارات و بعضی از اصول را تنزیل کرده است منزلة القطع آنجا که قطع موضوع باشد. پس هر جا که قطع موضوع باشد این اماره جایش مینشیند

ما در جواب مرحوم آیةالله فاضل این گونه گفتیم که جواب مرحوم آخوند نیز هست که برخی از بزرگان هم این جواب را داده اند.بر فرض که این جواب حلی را در جواب مرحوم محقق نائینی بپذیریم لکن جواب مرحوم آخوند هست.شما گفتید مولا چگونه لحاظ کرده آیا بما هي آلیا تصور کرده است یا بما هي موضوعا؟ میگویید بماهي موضوعا تصورکرده است. امارات به جای قطع میخواهد بنشیند و این قطع را لحاظ کرده و میگوید این قطع همان قطعی است که موضوع قرار میگیرد (پس موضوعی است) میگوییم موضوع است میگوید هر جایی که موضوع قطع باشد اماره هم به جایش مینشیند. حالا در قطع طریقی محض عقل آمده و قطع را موضوع قرار داده است میگوید اذا قطعت بحرمة حکم مولا فاعلم که حکم بر تو منجز شده است و مولا عند المخالفة تو را عقاب خواهد کرد. این ابتکار استادمان مرحوم آیة الله فلسفی رضوان الله علیه است ما هم از ایشان آموخته ایم. قطع طریقی محض موضوع قطعی است که در حکم عقل اخذ شده است موضوع حکم عقل است عقل میگوید اگر علم پیدا کردی اگر قطع پیدا کردی به حکم مولا بدان که حکم بر تو منجز شده است و عند المخالفة عقاب دارد پس موضوع قرار گرفته است شارع میگوید هرجایی که موضوع قرار گرفته بود همان را برای اماره ثابت میدانم. در ناحیه قطع موضوعی که مولا گفته است اذا قطعت بخمریة مایع فاجتنبه مقطع الخمریة حرام است باز میگوید هر جا قطع موضوع بود به جای آن اماره را قرار دهید و قبول کنید پس آمدیم ما حرف شمارا پذیرفتیم که مولا آمده و به نحو لحاظ استقلالی قطع را لحاظ کرده است و میگوید این قطعی را که من استقلالا لحاظش کرده ام هر جا موضوعی برای حکمی از احکام قرار گرفته بود من توسعه اش میدهم که شامل اماره هم بشود اذا وقع القطع موضوعا فالامارة یقوم مقامه. جواب آقای تبریزی هم برگشتش به همین است و جواب بسیاری از علماء بازگشتش به همین جواب است.

این تقریب دوم(آیة الله تبریزی رحمة الله علیه): همین تقریب را اقای تبریزی به بیان دیگر ارائه دادند و لکن بیان ایشان فرق میکند: جناب آخوند شما تنزیل را اینگونه گفتید که اگر مولا قطع طریقی را بخواهد تنزیل کند باید مولا مؤدی امارات را مستصحب را تنزیل کند منزلة الواقع و اگر میخواهد قطع موضوعی را تنزیل کند باید بگوید الظون قائم مقام میشود به نسبه ی قطع لهذا گفتند که دو تا است بنابر قطع طریقی چه چیزی تنزیل شد مؤدی الأمارة هو الواقع بگو واقع است تنزیل شد به منزله ی هر چیزی که زرارة میگوید مفتی میگوید این در قطع طریقی اما در قطع موضوعی کشفی خود ظن به جای قطع مینشیند اماره نزد مولا قطع است لهذا گفتیم در تنزیل باید مقنن بگوید منزل و منزل علیه من چیست. منزل ظنون و امارات است و منزل علیه ما قطع است پس مولا همیشه در ادله اعتبار امارات نزل الامارات منزلة القطع؛ برای اینکه قطع دو تا اثر دارد 1. "معذریت و منجزیت" قطع به شيء است که موجب تتجیز و تعذیر میشود به حکم عقل 2. "اگر قطع داشتی آثارش را بار کن" اذا قطعت بخمریة مایع فلاتشربه. تعبیر آیةالله تبریزی ره این هست و نیز تعبیر سینا الاستاد الخویی ره تقریبا همین است که: ان اثر المجعول شرعا للقطع اثر لنفس القطع به کذلک منجزیة و المعذریة اثر لنفس القطع غایة الامر بعنوان ان القطع به وصول الواقع لا بماهو صفة خاصة فلا حاجة في اعتبار امارة قائمة بالتکلیف ان ینزل الحاکم مؤداها منزلة المقطوع حتی یقال اجتمعت بین لحاظین الآلیة و الإستقلالیة حیث ان المعتبِر نفس الامارة منزلة العلم وانما یکون العالم بالشيء نظره الی علمه آلیا لا الحاکم علی ذلک العلم سواء کان حاکم به عقلا کما في القطع بالتکلیف بالاضافة الی متعلقه من منجزیة له او شرعا کما في القطع به بالاضافة الی حکم آخر.

پس تمام اشکال ایشان این بود که جمع بین لحاظین میشود آلیت و استقلالیت و حال آنکه منزل و منزل علیه یکی شان باید معلوم باشد که منزل در این تکلیف چیست ومنزل علیه چیست و هرکدام را که معین کنند یک تنزیل بیشتر از آن بر نمیآید یا ابه جای قطع طریقی مینشیند یا به جای قطع موضوعی وصفی میگویم منزل ما خود امارات و ظنون است ومنزل عیه خود قطع است و خود ظنون است شارع میگوید هرگاه ظن داشتی نگو ظن داری بگم قطع دارم و هر گاه قطع داشتیم منجز بود و اماره هم منجز است

خلاصه بیان:

اشکال دوم (جواب دوم) به مرحوم آخوند: به نظرم دو تا تقریب باشد جواب استادمان و آقای تبریزی و اقای خویی گفتید شارع میخواهد تنزیل کند مؤدی را تنزیل کند منزلة الواقع در قطع طریقی محض که مؤدی تنزیل میشود منزلة الواقع نگو مؤدی طریق است بگو واقع است. اولا که این حرف شما مباین است با حرفی که قبلا میگفتید قبلا میگفتید که مفاد ادله اعتبار امارات معذریت و منجزیت است شارع که اماره را حجت میکند یعنی معذر و منجز و الان میگویید مفاد ادله حجیت امارات این است که تنزیل میکند مؤدی را منزلة الواقع و این غیر آن است و از آن حرفتان برگشتید و با حرفتان تباین دارد و حال آن که امروز میگویید تنزیل کردم مؤدی را منزلة الواقع و به عبارت دیگر جعل الحکم المماثل لمؤدی الامارة و وقتی میگوییم اماره حجت است یعنی شارع جعل حکم مماثل کرده است پس این با مبنای خودتان ناسازگار است ثانیا این حرف شما باطل است چون این که میشود تصویب و تصویب را هم که گفتیم باطل است. و شما ناخواسته شدید سببی و حال آنکه شما شما جزو طریقیون بودید و قائل نبودید به سببیت. حتی شما سببیت سلوکیه شیخ ره را زیر سوال بردید گفتید آن را هم زیر سوال بردید شما طریقیت محض قائل شدید و باز اینجا ظهور عبارت این است که شما قائل به سببیت شیدید که سببیت نه از ادله در میاید مفاد ادله قاصر است مضافا که تصویب محال است بر فرض هم ظاهر ادله هم باشد باید توجیه کنیم چون تصویب است.

جواب آیة الله تبریزی ره به ایراد آیةالله خویی ره بر مرحوم آخوند: میگویند هر دو اشکال استاد وارد نیست ایشان که نمیگوید المؤدی الأمارة هو الواقع بلکه میگوید کالواقع نزله منزلة الواقع مرادشان ین است به این معنی که یا این است که آنچه که اماره گفته است مطابق با واقع است که واقع بر تو منجز میشود همانطور که اگر واقع را نمیآوردی عقابت میکردند اینجا هم اگر این را نیاوری عقابت میکنند کالواقع آثار واقع را بر آن بار کن اگر به واقع میرسیدی عقاب درست نمیکرد عقاب درست نمیکرد این هم منجز است و عقاب درست میکند ایشان ناظر به تصویب نیست. "لیس مراده من التنزیل جعل المؤدی بحیث یکون مؤدی حکما نفسیا في مقابل الواقع سواء اصاب الواقع ام لم یصب بل المراد دعوی ان مدلول الامارة هو الحکم الواقعی بان العمل بها عمل بتکلیف الواقعی بحیث لو کان مدلولها مطابقا لحکم الله الواقعی وترک المکلف کان مؤاخذا وان کان مخالفا وعملت به". عین قطع اگر به قطعت عمل میکردی یا مطابق با واقع بود که علی القاعدة هست دیگر اصلا میشود قطع باشد و مطابق با واقع نباشد در نظر من قاطع قطعا منجز بود و اگر مخالف با واقع هم باشد معذور است پس ایشان میخواهد همین را بگیوید و ایشان اصلا ناظر به حرفی که شما گفتید نیستند همان منجزیت و معذریت را لسانش را عوض کردند.

جواب سوم: بنابر اینکه در حجج و امارات و طرق آنچه را که شارع جعل کرده و اعتبار کرده است برای امارات و طرق منجزیت (مبنای مرحوم آخوند) یا طریقیت باشد که مبنای ما هست و یا تتمیم کشف باشد الغاء احتمال خلاف

پس چه بگوییم که مجعلول در بحث امارات یعنی اعتباری که شارع به امارات داده است (حقیقت این که خبر واحد حجت است قول مفتی حجت است) یعنی اعتبرته/جعلته طریقا یعنی احتمال خلاف را الغاء کردم ما به آن میگوییم طریقیت پس شارع این ها را آمده است و طریق الی الواقع قرار داده است اگر چه مسلک منجزیت آخوند و یا طریقیت ما را بپذیرند که گفته شد ادق هم همین است واز اداله هم همین فهمیده میشود(چنانچه سیدنا الخویی رحةالله علیه میگویند) دیگر اشکال شما وارد نیست اصلا اینجا دو تا لحاظ نمیشود بلکه شارع مقدس میگوید من این اماره را کاشف تام قرار دادم و اگر شد کاشف تام تمام آثار برایش بار میشود چه اثر عقلی یعنی تنجیز و تعذیر چه اثر شرعی که اذا قطعت بخمریة مایع فاجتنبه. اگر طریقیت هم بگوییم باز همین است یعنی چه طبق مسلک منجزییت و چه طبق مبنای طریقیت و کشف اجتماع لحاظین آلیت و استقلالیت نمیآید. مفاد ادلة الإعتبار تنزیل الامارة منزلة القطع فقط همین قدر پس اشکال ایشان این است که شما مسلک را بردید جای دیگر خطا کردید اما اگر همان مسلک منجزیت را بیان میکردید یا مسلک طریقیت را اصلا اشکال وارد نیست.

logo