« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1404/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب/واجب مطلق و واجب مشروط/محال بودن واجب معلّق

 

موضوع: مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب/واجب مطلق و واجب مشروط/محال بودن واجب معلّق

 

خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث درباره واجب معلّق بود که گفتیم واجب معلق نزد صاحب فصول به معنای وجوب حالی و عمل استقبالی است؛ مانند وجوب حجّ هنگام استطاعت.

فرق واجب معلّق با واجب مشروط بسته به مبنای اصولی است: نزد آخوند: در واجب معلّق مقدّمات واجب است؛ در واجب مشروط مقدّمات واجب نیست. نزد شیخ انصاری: در هر دو، مقدّمات واجب است؛ پس تفاوت بنیادینی باقی نمی‌ماند.

شرط متأخّر (مانند غسل پس از افطار در مستحاضه) از جهت وجوب حالی شبیه واجب معلّق است؛ هرچند عمل در حال انجام می‌شود. آیت‌الله مکارم اساس واجب معلّق را نفی کرده و آن را دارای تضاد می‌دانند؛ زیرا اگر وجوب حالی باشد، باید آثار آن (مانند لزوم قضا) نیز جاری شود، در حالی که در مثال حجّ چنین نیست.

 

القول الثاني: إستحالة الواجب المعلّق[1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11]

بحث ما در اصول فقه، پیرامون موضوع الْوُجُوبُ الْحَالِيُّ وَالْوَاجِبُ الِاسْتِقْبَالِيُّ (وجوب فعلی و واجب استقبالی) بود که از آن به «واجب معلّق» تعبیر می‌شود.

آیت‌الله مکارم (سَلَّمَهُ اللّٰهُ تَعَالَى)، در این زمینه اظهار داشته‌اند که واجب معلّق ارزشی ندارد و صحیح نیست، بلکه ممکن است محال باشد.

أدلّة القول الثاني

دلیل ایشان بر ردّ واجب معلّق این است که: واجب معلّق آن است که مثلاً در روز دوشنبه به شما ابلاغ می‌کنند که غسل جمعه در روز جمعه بر شما واجب است. در اینجا، خطابِ وجوب هم‌اکنون (روز دوشنبه) متوجه شماست، در حالی که شما اکنون هیچ کاری نباید انجام دهید. اجرای کار موکول به روز جمعه است.

آیت‌الله مکارم در این مورد می‌فرمایند: این چه وجوبی است که لزومی ندارد؟ این همان سخن مرحوم شیخ محمدحسین نیز هست؛ ایشان نیز همین را می‌فرمود: وقتی روز دوشنبه چیزی بر من واجب نیست، پس الْوُجُوبُ الْحَالِيُّ (وجوب فعلی) به چه معناست؟ الْوُجُوبُ الْحَالِيُّ یعنی وجوب داشته باشد، در حالی که وجوبی در کار نیست، وجوب مربوط به روز جمعه است. پس اگر وجوب مربوط به روز جمعه است، بحث الْوُجُوبُ الْحَالِيُّ وَالْوَاجِبُ الِاسْتِقْبَالِيُّ (وجوب فعلی و واجب آینده) بی‌معناست، زیرا اساساً وجوبی در حال حاضر وجود ندارد. [12]

دلیل نقضی بر بطلان وجوب حالی (مسئله قضای حجّ)

سپس نتیجه‌گیری کرده و فرموده‌اند: اگر کسی مستطیع شود و قبل از انجام حجّ فوت کند، قضای حجّ بر او واجب نیست. این که قضا ندارد، یعنی وجوبی نبوده است.

ایشان توضیح می‌دهند: شما مستطیع شده‌اید، اقدامات لازم (از جمله اسم‌نویسی، خرج کردن و فراهم کردن مقدّمات) را انجام داده‌اید. سپس خداوند نخواسته است و چند روز یا یک روز مانده به ماه ذی‌حجّه، فوت می‌کند (فَاتَ وَ مَاتَ رَحِمَهُ اللّٰهُ). آیا قضای این حجّ بر ورثه واجب است یا خیر؟ خیر، واجب نیست. این نشان می‌دهد که وجوبی در کار نبوده است.

آیت‌الله مکارم می‌فرمایند: اگر شما می‌گفتید وجوب، حالی است، پس باید قضا هم می‌کردند. چرا قضا واجب نیست؟ پس معلوم می‌شود وجوبی نبوده است و وجوب مربوط به همان ماه ذی‌حجّه است. اگر انسان زنده بود، باید آن را انجام می‌داد؛ اگر نبود، خیر.

مناقشه و نقد استدلال قائلین به محال بودن

به نظر ما می‌آید که این فرمایش درست نیست. دلیل عدم صحت فرمایش ایشان از این جهت است که:

الف. عدم محال بودن واجب معلّق در عرف عقلاء

اما اینکه می‌فرمایید الْوُجُوبُ الْحَالِيُّ وَالْوَاجِبُ الِاسْتِقْبَالِيُّ محال است: این امر در تمام میان عقلای عالم وجود دارد. شما بزرگواران گاهی به فرزندان خود می‌گویید: «پاشو برو نان بگیر» (که این واجب مُنَجَّز است) و گاهی می‌گویید: «ساعت ۱۲ برو نان بگیر» (الان ساعت ۹ است). این دوّمی «واجب معلّق» است.

تمام مردم دنیا و تمام قوانین عالم مبتنی بر همین امر است. گاهی واجبات مُنَجَّز هستند، یعنی می‌گویند: «همه از این ساعت این کار را انجام دهند، زمان ندارد؛ الان همه باید این کار را انجام دهید»؛ این واجب مُنَجَّز است. گاهی می‌گویند: «از دو روز دیگر این کار باید انجام شود»؛ این می‌شود واجب معلّق که زمان دارد و زمانش هنوز نیامده است؛ چند روز دیگر است.[13]

همین‌طور است حجّ؛ می‌گوید: «ماه ذی‌حجّه است. الان مستطیع شده‌اید، الان ابلاغ می‌کنم به شما». تمام قوانین عالم نیز چنین است؛ قوانین را در مجلس تصویب می‌کنند و بعد از مدتی ابلاغ می‌کنند. وقتی به گوش همه رسید و قانون را بلد شدند، تازه یک ماه بعد به آن‌ها فرصت می‌دهند تا اجرا کنند.

تمام قوانین عالم، واجبات معلّق هستند. واجب معلّق چیزی نیست جز همین که ابتدا ابلاغ می‌شود، سپس وقتی به گوش همه رسید، به آن‌ها فرصت می‌دهند. مثلاً می‌گویند: «بنزین گران می‌شود، از پنج روز دیگر گران می‌شود». این واجب معلّق است؛ الان نیست، بعداً است. این‌ها تماماً واجبات معلّق در قوانین عالم هستند. بسیار کم پیدا می‌شود که واجب مُنَجَّز باشد و بگویند: «همین الان باید همه این کار را بکنند». اگر گفتند: «همین الان بپاشید این کار را انجام دهید»، واجب مُنَجَّز است. اما اگر گفتند: «نه، ده روز دیگر این کار را بکنید»، می‌شود واجب معلّق. این در تمام میان عقلاء و در تمام قوانین دنیا وجود دارد و معنا ندارد که ما بگوییم محال است.

ب. وجوب فراهم آوردن مقدّمات

معنای واجب معلّق این است که شما از حالا کارهایی دارید: باید جنسی برای زن و بچه‌تان بخرید، مقدّماتی را فراهم کنید، برنامه‌هایی دارید، خودتان را ردیف می‌کنید و آماده می‌شوید. مثلاً می‌خواهید بروید جهاد، می‌گویند ده روز دیگر می‌خواهیم برویم جهاد. این ده روزه شما صدها کار دارید. کارهای جزئی را انجام می‌دهید، قرض‌هایتان را می‌دهید، قسط‌هایتان را می‌دهید، جنس‌هایی که برای زن و بچه لازم است آماده می‌کنید. همه مقدّمات را فراهم می‌کنید و ده روز دیگر به جهاد می‌روید. خب، این واجب معلّق است و در تمام دنیا و تمام قوانین و ممالک وجود دارد.

اگر جهاد محقّق نشد، اسم این کارهایی که شخص انجام داده است، چه بوده؟ اشکالی ندارد، این وظیفه او بوده است. وظیفه اوست که مقدّمات را فراهم کند؛ اگر در آن روز زنده بود، به جهاد می‌رود، و اگر فوت کرد، خدا او را رحمت کند.

ج. تبیین مسئله قضا از طریق تمایز احکام (أحْكَامٌ ظَاهِرِيَّةٌ و وَاقِعِيَّةٌ)

اما آن مطلبی که آیت‌الله مکارم فرمودند که اگر شخصی مستطیع شد و شما می‌گویید حجّ بر او وجوب حالی دارد، ولی قبل از ذی‌حجّه فوت کرد و قضا ندارد، علتش این است که ما أحكام ظاهريّة داریم و أحكام وَاقعيّة.

حکم ظاهری این است که: شما که مستطیع شدی، باید بروی دنبال حجّ؛ وجوب ظاهری برای شما دارد. معنای وجوب ظاهری این است که شما باید بروی و مقدّمات را فراهم کنی و همه کارها را انجام دهی. نباید بگویی ممکن است بمیرم؛ باید کارها را انجام بدهی.

همه کارها را که انجام دادی، اگر خدایی نکرده قبل از ذی‌حجّه فوت کرد (فَاتَ وَ مَاتَ)، معلوم می‌شود حکم واقعی‌اش نبوده است، بلکه حکم ظاهری‌اش بوده است. پس فرق بین حکم ظاهری و واقعی این است که: حکم واقعی وقتی باشد، شما باید قضا هم انجام دهید و آن نتایج و ثمرات را دارد. ولی اگر حکم ظاهری بر شما ثابت شده باشد، یعنی باید مقدّمات را فراهم کنید و همه کارها را انجام دهید؛ این حکم ظاهری شماست. اما اینکه حالا در آن روز من زنده باشم یا نباشم، آن یک حکم واقعی است.

نتیجه‌گیری در باب وجوب حالی

لذا به نظر ما، این فرمایش آیت‌الله مکارم که بگوییم واجب معلّق درست نیست یا محال است و امثال این حرف‌ها، حرف درستی نیست.

اکثر واجبات ما، واجبات معلّقه‌اند. در میان عقلاء نیز رواج دارد. تمام قوانین مملکت‌ها معمولاً از طریق واجب معلّق است. یعنی می‌گویند: «الان داریم به شما می‌گوییم، خودتان را آماده کنید برای اینکه این کار را در آینده انجام دهید». مقدّماتی دارد؛ مقدّماتش را انجام دهید تا برسد به آن روزی که موعود است و باید آن کار انجام شود. این واجب معلّق است.

وقتی استطاعت حاصل شد، وجوب می‌آید و با توجه به اینکه انجام حجّ، ماه ذی‌حجّه است باید مقدّمات کار را انجام داد. از این واجبات معلّقه ما فراوان داریم و هیچ دلیلی بر خلافش نیست.

شاهد این امر، همین رجوع به عقلاست. مثلاً به شما می‌گویند: شخصیتی چون مرحوم امام (اعلی اللّٰه مقامهُ الشريف) می‌خواهند از پاریس به ایران بیایند. ده روز زودتر به همه اعلام کردند که امام تشریف می‌آورند (چه روزی تشریف می‌آورند؟ فلان روز). همه از ده روز زودتر شروع به فراهم کردن مقدّمات استقبال از امام می‌کنند. ماشین آماده می‌کنند و تمام برنامه‌های استقبال را فراهم می‌کنند تا آن روز برسد.

اگر شما بگویید: «همان روز، همان ساعتی که ایشان وارد شد، من شروع می‌کنم به استقبال»، نمی‌توانید آن کارها را انجام دهید؛ در تمام واجبات همین‌طور است. یعنی شما باید مقدّمات را فراهم بکنید تا بتوانید آن واجب را در وقت خودش انجام دهید. این معنای الْوُجُوبُ الْحَالِيُّ است. الْوُجُوبُ الْحَالِيُّ یعنی: شما باید مقدّمات را فراهم کنید تا در آن ساعت، به بهترین وضع، آن واجب را انجام دهید. اگر این مقدّمات انجام نشود، واجب ناقص می‌ماند. واجبات دو جورند: بعضی واجبات فوری هستند و الان باید انجام شوند (واجب مُنَجَّز). یک موقعی است که نه، واجبی است که زمان‌دار است.

بحث اینجاست که آیا وجوب دارد یا ندارد. آیت‌الله مکارم می‌گویند وجوب نیست. می‌گویند مقدمه‌اش واجب و لازم است، ولی وجوب نیست. نتیجه‌ای که می‌گیرند این است که اگر قبل از آن واجب، فوت کند، قضایش واجب نیست؛ لذا می‌گویند وجوب ندارد.

به نظر ما، وجوب دارد و مقدمه‌اش هم واجب است، چون وجوب دارد؛ واجب، بعداً است (الْوُجُوبُ الْحَالِيُّ وَالْوَاجِبُ الِاسْتِقْبَالِيُّ) و هیچ اشکالی هم ندارد. در تمام واجبات همین‌طور است و در میان عقلاء هم همین مطرح است.

 

خلاصه بحث

     بحث درباره واجب معلّق و مفهوم الْوُجُوبُ الْحَالِيُّ وَالْوَاجِبُ الِاسْتِقْبَالِيُّ (وجوب فعلی و واجب آینده) بود. آیت‌الله مکارم این وجوب را فاقد ارزش یا محال می‌دانند، زیرا وجوب در حال حاضر وجود ندارد و عمل موکول به آینده است. دلیل نقضی ایشان عدم وجوب قضا برای حجّ شخصی است که پس از استطاعت، پیش از ماه ذی‌حجّه فوت کرده است.

     به نظر ما، واجب معلّق نه تنها محال نیست، بلکه در عرف عقلا و در تمام قوانین دنیا امری رایج است (مثل تصویب قانون برای اجرای آینده یا تعیین وقت برای انجام وظیفه‌ای در آینده).

     در پاسخ به دلیل نقضی (قضای حجّ)، تمایز میان الْحُكْمُ الظَّاهِرِيُّ (وجوب فراهم کردن مقدّمات در حال حاضر) و الْحُكْمُ الْوَاقِعِيُّ (وجوب حقیقی که نتایجی مانند قضا دارد و موکول به زمان معین است) مطرح می‌شود. الْوُجُوبُ الْحَالِيُّ به معنای وجوب فراهم‌آوری مقدّمات است تا بتوان واجب را در وقت خود به بهترین نحو انجام داد. بنابراین، به نظر ما وجوب حالی برقرار است و مقدّمات واجب، به واسطه همین وجوب، لازم هستند.


logo