1404/08/19
بسم الله الرحمن الرحیم
مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب/واجب مطلق و واجب مشروط/في إمکان الواجب المعلّق
موضوع: مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب/واجب مطلق و واجب مشروط/في إمکان الواجب المعلّق
خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث در تقسیم واجب مطلق به معلّق و منجّز بود گفتیم که واجب معلّق اصطلاحی است که نخستینبار صاحب فصول و هدایة المسترشدین مطرح کردند. در آن، وجوب فعلی است ولی انجام در آینده؛ مانند حجّ پس از استطاعت. این نظریه برای حلّ اشکال «وجوب مقدّمه قبل از وجوب ذیالمقدّمه» طرح شد و ثمره آن این است که در مقدّمات مفوّته ظاهر میشود؛ مانند لزوم غسل پیش از فجر برای روزه. تعریف واجب منجّز: وجوب و انجام همزمان است (مثل نماز پس از دخول وقت). تعریف واجب معلّق: وجوب فعلی، ولی انجام آن استقبالی است (مثل حجّ با استطاعت).
تبیین ماهیّت و تعریف واجب معلّق
در علم اصول فقه، مسئلهای با عنوان واجب معلّق از زمان صاحب الفصول و نیز صاحب هدایة المسترشدین مطرح گردید. این اصطلاح ناظر به نوعی از وجوب است که میان فعلیّتِ حکم و فعلیّتِ متعلّق آن فاصله زمانی وجود دارد.
تعریف واجب معلّق:
واجب معلّق آن است که «وجوبُه فعلیٌّ» ولی «المطلوبُ (الواجب) استقبالِيٌّ» باشد؛ یعنی حکم وجوب بالفعل آمده است، امّا انجامِ نفسِ واجب در آینده متعلّق دارد. از همین رو، آن را گاهی «الوجوبُ حالِيّ و الواجبُ استقبالِيّ» نامیدهاند.
مثال: اگر مکلّف استطاعت مالی و بدنی برای حجّ پیدا کند، در همان لحظه، وجوبُ الحجّ بالفعل میشود؛ یعنی تکلیفِ حجّ بر او واجب است، گرچه هنوز چند ماه تا ماه ذیحجّه (زمان انجام واجب) باقی است. در این حالت، وجوب، حالی است و واجب، استقبالی. بنابراین، از لحظه استطاعت، تحصیل مقدّمات حجّ مانند تدارک زاد و راحله بر مکلّف واجب میگردد.
به تعبیر دیگر، مکلّف از حیث حکم، در دایره الزام قرار گرفته است، ولی فعل مأموربه در ظرف آینده واقع میشود.
المطلب الثاني: في إمکان الواجب المعلّق و استحالته
در این مسئله، دو دیدگاه عمده در میان اصولیین وجود دارد:
القول الأوّل: إمکان الواجب المعلّق[1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11]
مرحوم حائری اصفهانی میفرماید:«و ينقسم باعتبار آخر إلى ما يتعلق وجوبه بالمكلف و لا يتوقف حصوله على أمر غير مقدور له كالمعرفة و ليسم منجزا أو إلى ما يتعلق وجوبه به و يتوقف حصوله على أمر غير مقدور له و ليسم معلقا كالحج فإن وجوبه يتعلّق بالمكلّف من أول زمن الاستطاعة أو خروج الرفقة و يتوقف فعله على مجيء وقته و هو غير مقدور له.» [12]
برخی از فقها، از جمله صاحب الفصول و نیز گروهی از متأخّرین، بر این باورند که واجب معلّق هم ممکن است و هم در مواردی مانند حجّ، در خارج تحقّق یافته است.
القول الثاني: إستحالة الواجب المعلّق[13] [14] [15] [16]
در مقابل، جمعی از اصولیین، از جمله بعضی محقّقین متأخّر، واجب معلّق را محال دانسته و معتقدند که اجتماع «وجوب فعلی» با «وجوب استقبالی» در متعلّق، مستلزم تناقض است.
اشکال اصلی منکرین واجب معلّق
منکران واجب معلّق استدلال خود را بر اساس حقیقتِ «وجوب» بنا نهادهاند. آنان میگویند: وجوب یعنی الزام به فعل، به نحوی که ترک آن حرام باشد. به تعبیر دیگر:«الوُجوبُ مَعناهُ أَنَّ تَرْكَهُ حَرامٌ.»
حال اگر شما میگویید وجوب فعلی شده است ولی وقتِ انجام واجب نرسیده، لازمهاش این است که ترک آن در حال حاضر حرام باشد. در مثال حجّ، اگر کسی پس از استطاعت، تا قبل از ذیحجّه به حجّ نرود، ترک حجّ بر او فعلاً حرام نیست، چون هنوز زمان فعل واجب فرا نرسیده است. پس چگونه میتوان گفت وجوب فعلی است؟
منکرین از همینجا نتیجه میگیرند که:
«هذا الوُجوبُ الّذي لا يَلزَمُ مِن تَركِهِ العِقابُ، لَيسَ بوُجوبٍ حقيقيٍّ.» به عبارت روشنتر، اگر اکنون وجوب آمده باشد، باید ترک آن ممنوع باشد؛ و اگر ترک جایز است، وجوبی در کار نیست. پس واجب معلّق از اساس محال است.
منشأ اشکال: خلط میان اراده تکوینی و اراده تشریعی
ریشهی این اشکال در خلط میان دو نوع اراده است: اراده تکوینی و اراده تشریعی.
منکران واجب معلّق به قاعدهای تمسّک کردهاند که میگوید:«تخلّف الإرادَةِ عَنِ المرَادِ مُمْتَنِعٌ.» یعنی تخلّف اراده از مراد ممکن نیست. و برای آن به آیهی شریفه استناد کردهاند:﴿إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[17] بر این اساس، میگویند: اگر اراده الهی (یعنی وجوب) فعلاً حاصل است، باید مراد (واجب) نیز هماکنون موجود باشد، وگرنه لازم میآید که اراده از مراد جدا بیفتد؛ و این محال است.
امّا به نظر ما، این خلط میان دو سنخ از اراده است؛ زیرا اراده تکوینی، منشأ ایجاد خارجی است و تخلّفناپذیر، در حالیکه اراده تشریعی صرفاً در مقام جعلِ تکلیف و تحریک مکلّف است و میتواند ناظر به فعل استقبالی باشد.
تبیین تمایز میان اراده تکوینی و تشریعی
الف) اراده تکوینی
در اراده تکوینی، ارادهی فاعل عین تحقّق مراد است. هرگاه خدای متعال اراده کند، به مجرّد اراده، مراد در خارج تحقّق مییابد، چنانکه فرمود:
﴿وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[18] در این سنخ از اراده، «تخلّف» متصوّر نیست.
ب) اراده تشریعی
امّا در اراده تشریعی، خدای متعال اراده میکند که مکلّفان افعالی را در زمانها و شرایط خاصی انجام دهند. در این مقام، اراده به معنای ایجاد میل و انگیزه در مکلّف است، نه تحقّق خارجی فعل.
به بیان دقیقتر:
الإرادةُ التشريعيّةُ هي إيجادُ الشَّوقِ فِي المُكَلَّفِ بِالْخِطابِ الإلزامِيِّ. پس خداوند وقتی امر میکند: «صَلِّ» یا «حجّ»، در واقع انگیزه انجام فعل را در نفس مکلّف پدید میآورد. این اراده میتواند فعلی باشد، هرچند فعل مأموربه در آینده واقع شود.
انسان در افعال اختیاری خود نیز گاهی همین گونه رفتار میکند. مثلاً شخصی تصمیم میگیرد که در آینده سفر برود. در این تصمیم، اراده اکنون تحقّق دارد، ولی فعل مراد (سفر) در آینده واقع میشود. بلکه از لحظه اراده، فراهم کردن مقدّمات سفر (خرید بلیت، آمادهسازی وسایل و ...) واجب و لازم میگردد.
به همین قیاس، وقتی شارع مقدس اراده تشریعی به حجّ دارد و استطاعت حاصل شد، وجوب حجّ فعلی است، ولی متعلّق واجب (افعال حجّ) در ظرف آینده قرار دارد. در عین حال، مکلّف از همین زمان ملزم است مقدّمات را فراهم آورد. این همان حقیقت واجب معلّق است.
به نظر ما، واجب معلّق هم ممکن است و هم در مواردی چون حجّ و روزه ماه رمضان (در فرض علم به حلول آن) واقع شده است. خلط منکران از آنجاست که خواستهاند اراده تشریعی شارع را بر معیار اراده تکوینی بسنجند؛ در حالیکه شارع در مقام تشریع، ارادهاش ناظر به فعل مکلّف در ظرف زمانی خاص است، نه به تحقّق فعلیِ مراد.
پس:
وجوب فعلی است، چون حکم شارع فعلاً منجز است.
واجب استقبالی است، چون وقت آن بعداً میرسد.
تخلّف اراده از مراد در اینجا معقول است، زیرا از نوع تشریع است، نه تکوین.
خلاصه بحث
• واجب معلّق وجوبی است که حکم آن فعلی است، ولی انجام واجب در آینده واقع میشود؛ یعنی «الوجوب حالیّ و الواجب استقبالیّ». نمونه روشن آن حج است که پس از استطاعت، وجوب فعلی میگردد، هرچند عمل در ذیحجّه انجام میشود و از همان زمان تحصیل مقدمات واجب است.
• در امکان آن دو دیدگاه وجود دارد:
۱. موافقان مانند صاحب الفصول و مرحوم حائری، آن را ممکن دانستهاند؛ چون وجوب میتواند فعلی و متعلّق آن در آینده باشد.
۲. مخالفان، امکان آن را منکرند و میگویند وجوب فعلی مستلزم حرمت ترک است، در حالیکه ترک حج پیش از وقت حرام نیست.
• اشکال منکران ناشی از خلط میان اراده تکوینی و تشریعی است. اراده تکوینی مستلزم تحقّق فوری مراد است، اما اراده تشریعی صرفاً در مقام جعل تکلیف است و میتواند ناظر به فعل استقبالی باشد.
• نتیجه آنکه واجب معلّق ممکن است؛ وجوبش فعلی و متعلّقش در آینده است، و نمونههایی چون حجّ و روزه در فرض علم به حلول ماه رمضان از مصادیق آن بهشمار میروند.