1404/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب/واجب مطلق و واجب مشروط/اطلاق واجب بر واجب مشروط حقیقت است یا مجاز؟
موضوع: مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب/واجب مطلق و واجب مشروط/اطلاق واجب بر واجب مشروط حقیقت است یا مجاز؟
خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث در اطلاق «واجب» بر واجب مشروط پیش از تحقّق شرط بود، گفتیم که در مسئله اطلاق لفظ «واجب» بر واجب مشروط (مانند نماز ظهر قبل از زوال) دو دیدگاه اصلی وجود دارد: ۱. دیدگاه آخوند خراسانی (کفایه): اطلاق "واجب" بر واجب مشروط مجاز است. دلیل: قبل از تحقق شرط، وجوبی به صورت فعلی وجود ندارد. نتیجه عملی: تهیه مقدّمات (مانند تحصیل آب برای وضو) واجب نیست. 2. دیدگاه شیخ انصاری: این اطلاق حقیقت است. دلیل: وجوب به صورت حالی و فعلی وجود دارد، اگرچه انجام عمل در آینده است. نتیجه عملی: تهیه مقدّمات از هم اکنون واجب است. ثمره عملی این دو نظریه: اختلاف این دو دیدگاه در وجوب فعلی تهیه مقدّمات برای انجام واجب مشروط است.
بحث حاضر پیرامون این مسئله اساسی در علم اصول فقه است که وقتی در آیات قرآن کریم یا روایات معصومین علیهم السلام، عبارتهایی مانند «هذا واجب» یا «یجب علیک» مشاهده میشود، چگونه باید این امر الزامی را فهمید؟ آیا این وجوب، وجوب مطلق است یا وجوب مشروط؟ این پرسش، از مجتهدین و اهل استنباط در مقام اجتهاد و استنباط احکام شرعی سؤال میشود.
دو دیدگاه اصلی در معنای «وجوب» .
القول الأوّل: أنّ لفظ الواجب مجاز في المشروط[1] [2] [3] [4] [5] [6]
بر اساس این دیدگاه، لفظ «واجب» حقیقتاً بر واجب مطلق (یعنی امری که بدون هیچ قید و شرطی لازم است) اطلاق میشود و اگر در مورد واجب مشروط (یعنی امری که وجوب آن منوط به تحقّق شرطی است) به کار رود، استفاده مجازی خواهد بود. بنابراین، وقتی در آیه یا روایت بدون قرینهای خاص، لفظ «واجب» را مشاهده کنیم، طبق این نظر باید آن را بر معنای حقیقی خود، یعنی وجوب مطلق، حمل کنیم.
القول الثاني: لفظ الواجب مشترك معنوي بین الواجب المطلق و الواجب المشروط[7]
محقّق رشتي میفرماید:«أنّه لا دليل على كون الأمر و ما يجري مجراه مجازا في المشروط فتعين المصير إلى الاشتراك المعنوي.» [8]
به نظر ما، دیدگاه صحیحتر این است که لفظ «واجب» بین وجوب مطلق و وجوب مشروط، مشترک معنوی است. معنای اشتراک معنوی این است که این لفظ برای یک معنای واحد وضع شده است که همان «لزوم» و «الزام» است. این معنای واحد هم بر واجب مطلق صدق میکند و هم بر واجب مشروط. بنابراین، «واجب» در هر دو مورد به صورت حقیقت به کار میرود، نه اینکه در یکی حقیقت و در دیگری مجاز باشد. در این صورت، لفظ «واجب» اعم از مطلق و مشروط است (یعنی «مطلق الوجوب»).
نتیجه این دیدگاه آن است که وقتی در روایتی لفظ «واجب» میآید، ممکن است مراد وجوب مطلق باشد و در روایت دیگری، قید یا شرطی برای آن بیان شود و وجوب آن مشروط گردد و هر دو استعمال، حقیقی و صحیح است. مرحوم محقق رشتی (ره) از قائلین به این دیدگاه هستند.
ادلّه قائلین به اشتراک معنوی (نظر مختار)
این بزرگان برای اثبات مدعای خود، به دلایلی چند استناد میکنند:
الدلیل الأوّل: التبادر[9]
مراد از «تبادر» این است که لفظ ممکن است بهطور همزمان دو یا چند معنای مختلف را به ذهن بیاورد و دلالت متکافئ بر معانٍ متعدد داشته باشد. وقتی تبادر چنین باشد، نمیتوان معنی یکی را صرفاً مجاز دانست و دیگری را حقیقت انگاشت؛ زیرا دلالت لفظ بر معانی، متکافئ و هموزن است. بنابراین لفظ «واجب» در نصّ شرعی ممکن است بهطور حقیقی هم بر «واجب مطلق» و هم بر «واجب مشروط» دلالت کند؛ یعنی اطلاق لفظ نافیِ حقیقت در موردِ یکی و ارجاع آن به دیگری نیست. از این رو، قرینه نباشد، حکم به مجازیت اطلاق درست نیست و باید هر دو احتمالِ حقیقی مدّنظر قرار گیرد؛ بنابراین هنگامی که لفظ «واجب» به کار میرود، تبادر (یعنی بداهت و سرعت انتقال ذهن) به یک معنای واحد شامل هر دو قسم واجب مطلق و واجب مشروط وجود دارد. این تبادر نشان میدهد که لفظ «واجب» حقیقتاً بر هر دو قسم اطلاق میشود و معنای واحدی (لزوم) را در بر دارد که شامل هر دو میگردد.
الدلیل الثانی: صحّة تقسيم الوجوب إلى المطلق و المشروط[10]
وقتی لفظی را به چند قسم تقسیم میکنیم، نشان میدهد که آن لفظ معنای عامی دارد که همه آن اقسام را در بر میگیرد. مثلاً وقتی میگوییم: «الإنسان إمّا عالم و إمّا جاهل» (انسان یا عالم است یا جاهل)، روشن است که لفظ «انسان» بر هر دو قسم (عالم و جاهل) حقیقتاً صدق میکند؛ به این گفته میشود که مَقسَم داخل در اقسام خود است. همچنین است در تقسیم «الکلمه إمّا اسم و إمّا فعل و إمّا حرف» (کلمه یا اسم است یا فعل یا حرف). در مسئله ما نیز وقتی میگوییم: «الواجب إمّا مطلق و إمّا مشروط»، خود دلیل بر آن است که لفظ «واجب» به صورت حقیقی شامل هر دو قسم میشود و تقسیم صحیح است.
الدلیل الثالث: عدم المنافرة (تعارض)[11]
در استعمال مجاز، معمولاً «منافرت» وجود دارد؛ یعنی وقتی لفظی به کار میرود، ابتدا معنای حقیقی آن به ذهن متبادر میشود، امّا سپس به دلیل وجود قرینه، ذهن از معنای حقیقی به سوی معنای مجازی میرود و معنای حقیقی کاملاً کنار گذاشته میشود. مانند وقتی که گفته میشود: «رأیت اسداً» (شیری دیدم)، که ابتدا حیوان درنده به ذهن میآید، امّا اگر قرینه «یرمی» (تیر میانداخت) بیاید، ذهن بلافاصله به سوی معنای مجازی، یعنی «مرد شجاع» میرود و معنای اوّل کاملاً کنار میرود.
امّا در تقیید و شرط منافرت وجود ندارد؛ مثلاً در مواردی مانند «رقبة مؤمنة» (برده مؤمن) که صفت «مؤمنة» قید میخورد، چنین منافرتی وجود ندارد. وقتی گفته میشود «رقبة»، معنای اصلی خود (برده) را دارد و وقتی قید «مؤمنة» اضافه میشود، این قید، معنای اصلی را نفی و طرد نمیکند، بلکه آن را تقیید میزند. بنابراین، اینجا استعمال حقیقی است، نه مجازی. همین طور است در مورد «تقیید المطلقات» (مقیّد کردن امور مطلق) که خود دلیلی بر حقیقی بودن استعمال در هر دو حالت (مطلق و مقیّد) است و دلالت بر مجاز نمیکند.
الدلیل الرابع: الاجماع[12]
برخی از اصولیون به وجود اجماع یا شهرت بر این نظر استناد کردهاند که در چنین مواردی، استعمال مجاز وجود ندارد و میتوان به حقیقی بودن استعمال لفظ «واجب» در هر دو حالت حکم کرد.
المبحث الثاني: في تقسیم الواجب المطلق إلی المعلّق و المنجّز[13]
در اینجا لازم است به تفاوت تعابیر مختلفی که در کتب اصولی به کار رفته است توجه کنیم:
واجب مطلق در مقابل واجب مشروط، واجب منجَّز (وظیفه فوری و بدون شرط) در مقابل واجب مُعَلَّق (وظیفهای که وجوب آن منوط به تحقّق شرطی در آینده است)، واجب مطلق در مقابل واجب مقیّد.
این تعابیر اگرچه نزدیک به هم هستند، ولی ممکن است دارای دقایق و تفاوتهایی باشند که نیاز به بررسی دقیقتر در کلام صاحبنظرانی مانند صاحب «فصول» دارد. به عنوان مثال، آیا «واجب مشروط» عیناً همان «واجب معلّق» است یا بین آنها تفاوت وجود دارد؟ این بحثی است دقیق که مجالی فراختر میطلبد.
خلاصه بحث
مسئله: هنگام مواجهه با لفظ «واجب» در آیات و روایات، آیا این وجوب، مطلق است یا مشروط؟
دو دیدگاه اصلی:
1. قول اول: حقیقت در مطلق و مجاز در مشروط
لفظ «واجب» تنها بر واجب مطلق (الزام بدون قید و شرط) به صورت حقیقت اطلاق میشود.
اطلاق آن بر واجب مشروط (الزام منوط به شرط) مجازی است.
نتیجه: در صورت عدم وجود قرینه، باید لفظ «واجب» را بر وجوب مطلق حمل کرد.
2. قول دوم (مختار): اشتراک معنوی
لفظ «واجب» بین وجوب مطلق و مشروط مشترک معنوی است.
معنای واحد آن «لزوم» است که به صورت حقیقت بر هر دو قسم صدق میکند.
نتیجه: لفظ «واجب» اعم از مطلق و مشروط است و نمیتوان آن را بدون قرینه بر یکی حمل کرد.
ادله قول مختار (اشتراک معنوی):
• التبادر: با شنیدن لفظ «واجب»، ذهن به سرعت معنای «لزوم» را درک میکند که شامل هر دو قسم مطلق و مشروط میشود.
• صحت تقسیم: تقسیم «الواجب إما مطلق و إما مشروط» نشان میدهد لفظ «واجب» به صورت حقیقی شامل هر دو میگردد.
• عدم المنافرة: در تقیید (مانند «رقبة مؤمنة») معنای اصلی کنار گذاشته نمیشود، بلکه تقیید میخورد؛ برخلاف مجاز که معنای حقیقی به کلی طرد میشود.
• اجماع: برخی اصولیون بر این نظر اجماع یا شهرت قائل شدهاند.
تفاوت تعابیر:
بین تعابیری مانند واجب مطلق/مشروط، منجَّز/مُعَلَّق و مطلق/مقیَّد تفاوتهای دقیقی وجود دارد که نیاز به بررسی جداگانه دارد.