1404/03/03
بسم الله الرحمن الرحیم
مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب/شکّ در مطلق یا مشروط بودن واجب
موضوع: مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب/شکّ در مطلق یا مشروط بودن واجب
خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث ما پیرامون تقسیم واجب به دو قسم "واجب مطلق" و "واجب مشروط" بود.
اگر واجبی را مطلق بدانیم، مکلّف باید مقدّمات آن را فراهم کند، زیرا وجوب بر فعل به نحو مطلق تعلّق گرفته است. امّا اگر واجب، مشروط باشد، تهیه مقدّمات آن در صورتی لازم است که شرط آن تحقّق یافته باشد.
نمونهای از واجب مطلق: نماز
نماز از جمله واجبات مطلقه است؛ لذا مکلّف باید همواره مقدّمات آن را آماده داشته باشد؛ از جمله: لباس پاک، آب برای وضو یا غسل، بدن پاک، مکان مباح؛ چرا که نماز در همه حالات، به طور مطلق واجب است و تحقّق آن متوقف بر این مقدّمات است.
نمونهای از واجب مشروط: حجّ
امّا حجّ از واجبات مشروط است که مشروط به "استطاعت" میباشد. پس برای کسی که مستطیع نیست، تهیه مقدّمات حجّ واجب نخواهد بود.
در واجب مطلق: مقدّمات باید همواره فراهم شوند، چون وجوب فعلی است. در واجب مشروط: تا شرط محقّق نشده، وجوب فعلی نیست؛ لذا تهیه مقدّمات نیز واجب نیست.
الأمر الأول: إذا شك في كون الواجب مشروطاً أو مطلقاً، فهل الأصل الإطلاق أو الاشتراط؟
اگر ما یقین داریم که واجبی مطلق است یا مشروط، تکلیف روشن است. امّا اگر شکّ کنیم که آیا یک واجب، مشروط است یا مطلق، وظیفه چیست؟ مثلاً قیدی آمده و نمیدانیم این قید مربوط به "وجوب" است (یعنی وجوب هنوز نیامده است پس تهیه مقدمات لازم نیست.) یا "واجب" (یعنی وجوب آمده است پس مقدمات آن باید فراهم شود.)؛ مانند: ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ﴾[1] حال باید دید که «لِدُلُوكِ الشَّمْسِ» قید "وجوب" است یا "واجب"؟ اگر قید وجوب باشد، یعنی قبل از زوال (دلوک شمس) اصلاً نماز بر مکلّف واجب نیست و مقدّمات آن هم لازم نیست تهیه شود. امّا اگر قید واجب باشد، یعنی وجوب قبلاً آمده و زمان، فقط وقت "ادای" واجب را تعیین میکند؛ در این صورت، مقدّمات باید از قبل فراهم شود.
مرحوم شیخ انصاری (أعلى الله مقامه الشریف) تصریح میفرماید قیدِ زمان، مانند "لدلوک الشمس"، قید "مادّه" است نه قید "هیئت". وجوب نماز مطلق است و این زمان، تنها "وقت ادای واجب" را مشخص میکند و «لِدُلُوكِ الشَّمْسِ» قید "وجوب" نیست بلکه قید واجب و مادّه است.
دلیل اول:
«لا إطلاق في الفرد الموجود منه المتعلق بالفعل حتى يصح القول بتقييده بالزمان أو نحوه فكل ما يحتمل رجوعه إلى الطلب الذي يدل عليه الهيئة فهو عند التحقيق راجع إلى نفس المادة.» [2]
دلیل ایشان این است وقتی «أقم الصلاة» گفته میشود یعنی اراده شارع مقدس به خواندن نماز تعلّق گرفته به نحو مطلق (با تمام شرایط آن)؛ و مکلّف موظّف است که شرایط آن را از قبل فراهم کند: لباس پاک، بدن پاک، مکان مباح، قبله و سایر شرایط. آمر بودن خداوند به نماز، نشانگر آن است که نماز "مطلوب مطلق" شارع است و اگر قیودی آمده، ناظر به "اجرای واجب" است، نه اصل وجوب آن. مثلًا: ﴿إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ﴾[3] این قید، قید "واجب" است، نه "وجوب"؛ یعنی: اگر خواستید نماز بخوانید، ابتدا وضو بگیرید.
دلیل دوّم:
مرحوم شیخ انصاری (اعلیالله مقامه الشریف) میفرماید:«فإن العاقل إذا توجه إلى أمر و التفت إليه فإما أن يتعلق طلبه بذلك الشيء أو لا يتعلق طلبه به لا كلام على الثاني و على الأول فإما أن يكون ذلك الأمر موردا لأمره و طلبه مطلقا على جميع اختلاف طوارئه أو على تقدير خاص و ذلك التقدير الخاص قد يكون شيئا من الأمور الاختيارية كما في قولك إن دخلت الدار فافعل كذا و قد يكون من الأمور التي لا مدخل للمأمور فيه لعدم ارتباطه بما هو مناط تكليفه كما في الزمان و أمثاله لا إشكال فيما إذا كان المطلوب مطلقا و أما إذا كان مقيدا بتقدير خاص راجع إلى الأفعال الاختيارية فقد عرفت فيما تقدم اختلاف وجوه مصالح الفعل إذ قد يكون المصلحة في الفعل على وجه يكون ذلك القيد خارجا عن المكلف به بمعنى أن المصلحة في الفعل المقيد لكن على وجه لا يكون ذلك القيد أيضا موردا للتكليف هذا على القول بالمصلحة و أما على تقدير عدمها كما هو المفروض فالطلب متعلق بالفعل على هذا الوجه فيصير واجبا مشروطا و قد يكون المصلحة في الفعل المقيد مطلقا فيصير واجبا مطلقا لكن المطلوب شيء خاص يجب تحصيل الخصوصية أيضا و مما ذكرنا في المشروط يظهر الإطلاق أيضا بناء على عدم المصلحة لتعلق الطلب بالفعل على الوجه المذكور و أما إذا لم يكن راجعا إلى الأمور الاختيارية فالمطلوب في الواقع هو الفعل المقيد بذلك التقدير الخاص و لا يعقل فيه الوجهان كما إذا كان فعلا اختياريا كما عرفت فرجوع التقييد تارة إلى الفعل و أخرى إلى الحكم بحسب القواعد العربية مما لا يجهل بعد اتحاد المناط في هذه المسألة العقلية.» [4]
می فرماید: وقتی شارع مقدس (مولا) به مصلحتی التفات پیدا کند و آن را در امری مانند نماز ببیند و اراده کند که آن را از مکلّف طلب نماید، گاه برخی از شرایطِ آن در اختیار مکلّف است و گاه در اختیار مکلّف نیست؛ برای مثال، آیهی ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ﴾ دلالت بر شرطی دارد که در اختیار مکلّف است، یعنی مکلّف با اراده و اختیار خود میتواند وضو بگیرد. امّا در مواردی مانند ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ﴾، زمانِ نماز در اختیار مکلّف نیست، بلکه به عوامل خارج از ارادهی او بستگی دارد.
در جایی که شرط در اختیار مکلّف است، روشن و مسلّم است که مکلّف باید در جهت فراهمسازی آن اقدام کند و خود را برای انجام واجب آماده نماید. اینگونه شرایط، هرچند برای تحقق صحیح واجب لازماند، امّا از آنجا که در اختیار مکلّفاند، بیتردید مکلّف، مکلّف به تهیهی آنهاست و این خود دلالت دارد که اینگونه قیود، قید وجوب نیستند، بلکه قید واجب بهشمار میآیند.
پس، وضو گرفتن، غسل، تیمّم و مانند آن، اموری هستند که در اختیار مکلّفاند و برای ادای نماز باید تهیه شوند، و این تهیهی مقدمات بر عهدهی مکلّف است تا بتواند واجب را در ظرف آن انجام دهد.
امّا در مواردی که شرایط خارج از اختیار مکلّف است، همچون طلوع و غروب خورشید که زمان نماز را مشخص میکنند، باز هم همان مطلوبِ مولا باید در وقت خاصی انجام شود. در اینگونه موارد نیز، هرچند تحقّق شرط (مثلاً وقت) به دست مکلّف نیست، امّا انجام واجب در وقت خاص، بهعنوان مطلوب شارع، همچنان بر مکلّف واجب است.»
تفکیک میان مصلحت در "جعل" و مصلحت در "مجعول"
مرحوم شیخ انصاری در تبیین این مسئله میفرمایند که گاهی مصلحت در مجعول است، یعنی خودِ آن فعل، مثل نماز، دارای مصلحت ذاتی است. و گاهی مصلحت در جعل است، یعنی در نفسِ دستور دادن به مکلّف مصلحتی وجود دارد، نظیر آنچه والدین به کودک خود فرمانی میدهند تا در اثر آن کودک تربیت شود و مهارت بیاموزد. هرچند ممکن است نفس آن عمل، مستقلاً مطلوب نباشد، اما دستور به انجام آن برای تحقق اهداف تربیتی و آموزشی مطلوب است. این را «مصلحت در جعل» میگویند.
در مجموع، چه مصلحت در مجعول باشد و چه در جعل، در هر صورت شارع مقدس انجام آن فعل را مطلوب دانسته و لذا مکلّف موظف است مقدمات آن را فراهم آورد. ازاینرو، وجوب فعل مطلق است و آن قیودی که ذکر میشود، مربوط به واجب هستند، نه به وجوب.
نتیجه نهایی
پس از مجموع مباحث و براساس کلام مرحوم شیخ انصاری:
وجوب نماز مطلق است.
قیدهایی مانند «دلوک شمس» قید "واجب" هستند، نه "وجوب".
مکلّف موظّف است مقدّمات نماز را از قبل فراهم کند.
هیچگونه تردیدی در مطلوبیت مطلق نماز نزد شارع نیست.
خلاصه بحث
1. واجب مطلق، واجبی است که بدون توقف بر شرطی، وجوب فعلی دارد؛ مانند نماز.
⬅️ بنابراین، مکلّف باید همیشه مقدّمات آن را فراهم کند (لباس پاک، مکان مباح، طهارت و...)
2. واجب مشروط، واجبی است که وجوب آن متوقف بر تحقّق شرطی است؛ مانند حج که مشروط به استطاعت است.
⬅️ در این صورت، تا شرط محقّق نشود، تهیه مقدّمات واجب نیست.
3. اگر شکّ کنیم قیدی (مانند زمان یا شرط) به وجوب تعلق دارد یا به واجب:
4. اگر قید، قید وجوب باشد، قبل از تحقّق آن وجوب نمیآید، لذا تهیه مقدّمات لازم نیست.
5. اگر قید واجب باشد، وجوب قبلاً آمده، و مکلّف باید مقدّمات را فراهم کند تا در وقت معین آن را انجام دهد.
6. نظر مرحوم شیخ انصاری:
7. وجوب نماز مطلق است.
8. قیدهایی مثل لِدُلُوكِ الشَّمْسِ قید واجب است، نه قید وجوب.
9. پس مکلّف موظف است مقدّمات نماز را پیش از وقت نماز آماده کرده باشد.
نتیجه: در واجبات مطلق، تهیه مقدّمات همواره واجب است؛ در واجبات مشروط، تهیه مقدّمات منوط به تحقّق شرط است.