« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1404/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدّمه واجب؛ شرائط تکلیف/اوأمر/مباحث الفاظ

 

موضوع: مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب؛ شرائط تکلیف

خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث ما در مبحث "مقدّمه واجب"، پیرامون «شرط متقدّم» و «شرط متأخّر» بود؛ این‌که آیا شرط می‌تواند متأخّر یا متقدّم باشد؟

صحبت ما در این جلسه، پیرامون "تقدّم و تأخّر شرط" است. بحث این است که آیا تقدم شرط یا تأخر آن محال است یا ممکن می‌باشد؟

الأمر الثالث: في تقدّم الشرط في التکلیف و عدمه

این شرایط بر چند قسم‌اند:

شرایط تکلیف

شرایط مکلّف

شرایط متعلّق تکلیف (مکلّف‌به)

مثلاً: "وضو" شرط نماز است؛ امّا این شرط "متعلّق تکلیف" است. آنچه اکنون مورد بحث ماست، "شرایط تکلیف" است، نه شرایط متعلّق یا مکلف.

اقسام زمانیِ شرط تکلیف

شرط تکلیف گاه "متقدّم" است، گاه "مقارن" و گاه "متأخّر".

شرط متقدّم

مثال آن "استطاعت" است در آیه: ﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حجّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾[1]

فرض کنید امسال در ماه رجب استطاعت برای حجّ پیدا کردید. ماه ذی‌الحجّه هنوز پنج ماه فاصله دارد؛ اما چون استطاعت حاصل شده، "تکلیف حجّ بر شما واجب می‌شود". لذا این استطاعت، شرط متقدّم است. شما از الآن باید مقدمات حجّ را فراهم کنید، بلیط تهیه کنید، هزینه‌ کنید و ثبت‌نام نمایید. این امور کاشف از آن است که "استطاعت متقدّم، موجب وجوب حجّ شده است".

شرط مقارن

مثال آن "زمان حجّ (موسم)" است. اگر زمان ذی‌الحجّه فرا برسد، و در همان وقت هم شرایط استطاعت باقی باشد، آن موسم، شرط مقارن خواهد بود.

شرط متأخّر

مانند "وقوفین" در عرفات و مشعر. اگر شخص در موسم حجّ زنده باشد، توفیق وقوف به عرفات و مشعر را پیدا کند، "کاشف از آن خواهد بود که تکلیف حجّ از ابتدا بر او مستقر بوده است". اما اگر نتواند در آن زمان وقوف داشته باشد، کاشف می‌شود که "از ابتدا حجّ بر او واجب نبوده است".

اشکال

«إنّ حدوث الاستطاعة لا يكفي لوجوب الحجّ، بل لا بدّ من بقائها له، فهذا هو الشرط المقارن لا المتقدّم إن بقيت الاستطاعة إلى الموسم، و إن انعدمت بعد الحدوث فلا يجب الحجّ أصلا.» [2]

برخی اشکال می‌کنند که استطاعت باید "تا زمان حجّ استمرار داشته باشد"؛ بنابراین استطاعت نمی‌تواند شرط متقدّم باشد، بلکه شرط مقارن است.

پاسخ

«إنّه كان لوجوب الحجّ شرطان: أحدهما: مقارن له، و هو عبارة عن الموسم و الزمان، و الآخر: متقدّم عليه، و هو الاستطاعة. و من المعلوم أنّ الاستطاعة الدخيلة في الوجوب هي الاستطاعة الحاصلة قبل الموسم لا الحاصلة حين الموسم فقط، و إلّا يلزم القول بوجوب الحجّ على من استطاع في الموسم أيضا مع أنّه كما ترى»[3]

درست است که بخشی از استطاعت باید تا زمان حجّ باقی بماند، اما "استطاعت اوّلیه نیز شرط متقدّم وجوب بوده است"، زیرا این استطاعت است که باعث شده شما مقدّمات سفر حجّ را تهیه کنید. اگر استطاعت ابتدایی وجوب نمی‌آورد، دلیلی برای تهیه بلیط، ثبت‌نام و مقدمات نداشتید. پس شرط متقدّم، منشأ وجوب شده است. بنابراین: "جزء اخیر استطاعت (استمرار آن تا موسم)"، شرط مقارن است."جزء مقدم استطاعت" که شما را وادار به فراهم‌سازی مقدمات کرده، شرط متقدّم است.

در نتیجه: استطاعت ابتدایی، شرط متقدّم وجوب است. استمرار آن تا زمان حجّ، شرط مقارن است.همان‌گونه که علما فرموده‌اند:«لوجوب الحجّ شرط متقدّم و شرط مقارن؛ استطاعت شرط متقدّم و موسم شرط مقارن است.»

اگر از شما خواستند مثالی برای شرط متقدّم تکلیف بزنید، می‌توانید بگویید: "استطاعت در حجّ، شرط متقدّم تکلیف است." زیرا وقتی استطاعت حاصل شد، تکلیف حجّ فعلی می‌شود، هرچند متعلّق آن استقبالی است (یعنی در آینده باید انجام شود).

در این‌جا مسئله "واجب معلّق" مطرح می‌شود. یعنی: وجوب فعلی است؛ ولی "متعلّق آن استقبالی" است. واجبی که متعلّقش در آینده واقع می‌شود، به آن "واجب معلّق" می‌گویند. مثال آن همین حجّ است که از الآن واجب شده، ولی انجام آن در ماه‌های آینده است.

در جواز یا عدم جواز تقدم شرط تکلیف دو قول وجود دارد:

القول الأوّل: جواز تقدّم الشرط في التکلیف[4] [5] [6] [7] [8]

مرحوم "محقق خویی" در این‌باره تصریح می‌کند:«أنّ شأن الشرط إنّما هو إعطاء استعداد التأثير للمقتضي في مقتضاه ، وليس شأنه التأثير الفعلي فيه حتّى لا يمكن تقدمه عليه زماناً. ومن البديهي أنّه لا مانع من تقدّم ما هو معدّ ومقرّب للمعلول إلى حيث يمكن صدوره عن العلة زمناً عليه، ولا تعتبر المقارنة في مثله. نعم ، الذي لا يمكن تقدمه على المعلول زماناً هو الجزء الأخير للعلة التامة ، وأمّا سائر أجزائها فلا مانع من ذلك أصلاً»[9]

می‌فرماید: نباید در این مسائل دعوا کرد. این‌که گفته می‌شود علّت باید مقارن با معلول باشد، مبنای فلسفی دارد. در امور شرعی اگر چیزی تأثیر دارد و وجوب را می‌آورد، کافی است، خواه آن را علت بنامید یا مقتضی. لازم نیست برچسب‌های فلسفی زده شود. ایشان تأکید می‌کند که اگر استطاعت اثری در وجوب دارد، کفایت می‌کند. لزومی ندارد اصطلاحات علّت و معلول را وارد کرده و گرفتار اشکالات فلسفی شویم.

نتیجه اینکه: "شرط متقدّم و شرط متأخر در تکلیف ممکن هستند" و هیچ محذور عقلی یا شرعی ندارد.

استطاعت، مثالی روشن برای شرط متقدّم تکلیف است. وقوفین، مثال شرط متأخر است.موسم حجّ، شرط مقارن است. بنابراین، وجوب حجّ مبتنی بر اجتماع شرایط متقدّم، مقارن و متأخر است.

 

خلاصه بحث

در این بحث، مراد از شرط، شرطِ وجوب و تکلیف است نه شرطِ مکلف‌به. شرطِ تکلیف گاهی متقدّم است، گاهی مقارن، و گاهی متأخّر.

     شرط متقدّم: مانند استطاعت برای حج که اگر پیش از موسم حج حاصل شود، تکلیف به حج بالفعل می‌شود و مکلف موظف است مقدمات آن را فراهم کند. بنابراین استطاعت شرط متقدّم است.

     شرط مقارن: مانند موسم حج که اگر با استطاعت مقارن شود، شرط وجوب حج محسوب می‌شود.

     شرط متأخّر: مانند ادراک وقوفین در حج، که در صورت تحقق، کشف می‌شود که حج بر شخص واجب بوده، و در صورت عدم تحقق، روشن می‌شود که وجوب حج از ابتدا مستقر نبوده است.

در پایان، اشکال محال بودن شرط متأخّر رد می‌شود، زیرا عرفاً می‌توان گفت استطاعت متقدّم منشأ فعلیت وجوب است، گرچه استمرار آن تا زمان حج نیز لازم است.

نتیجه اینکه شرطِ تکلیف ممکن است متقدّم، مقارن یا متأخّر باشد، و این تقسیم از نظر اصولی قابل تصور و پذیرفته شده است.


logo