1403/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
في المراد من المقدمة العقلية و الشرعية و العادية/اوامر/مباحث الفاظ
موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/في المراد من المقدمة العقلية و الشرعية و العادية
خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث ما در مبحث "مقدّمه واجب" بود.
الأمر الثاني: في المراد من المقدمة العقلية و الشرعية و العادية
در بحث جلسه قبل گفتیم که مقدمه گاهی مقدمه شرعی است، گاهی مقدمه عقلیه و گاهی مقدمه عادیه. برای مثال شارع مقدس وضو، غسل و تیمم را به عنوان مقدمه عبادات مشخص کرده است. اما برخی از مقدمات، مانند "طی المسافة للحج"، چه نوع مقدماتی هستند؟ آیا این مقدمه عقلی است یا عادی؟
اگر طی مسافت برای حج را بررسی کنیم، میبینیم که شخص میتواند این مسیر را با روشهای مختلفی طی کند: با هواپیما، اسب، شتر، یا پیاده. اصل "طی المسافة للحج" مقدمه عادیه است. اما از منظر دیگر، اگر حاکم به مقدمه، شرع باشد، مقدمه شرعی میشود. اگر حاکم، عقل باشد، مقدمه عقلی است و اگر حاکم عادت باشد، مقدمه عادیه است. برای مثال، «نصب سُلّم» برای بالا رفتن از پشت بام مقدمه عادیه محسوب میشود.
مفهوم حاکم در مقدمه
سؤال این است که حاکم بر مقدمه چه کسی است؟
• گاهی عقل حکم میکند که مقدمهای لازم است؛ مانند اینکه برای رسیدن به حج، طی مسافت لازم است. در این صورت، مقدمه عقلیه است.
• استفاده از هواپیما برای حج، یک مقدمه عادیه است، زیرا بر اساس عادت مردم، از این وسیله برای طی مسافتهای طولانی استفاده میشود.
• مقدمه شرعی، مانند وضو و غسل، مواردی هستند که شارع مقدس بیان کرده است. اگر شارع بیان نمیکرد، ما ضرورت آن را نمیدانستیم.
الأمر الثالث: في أنّ المقدمة الشرعّية رجوعها إلى المقدمة العقليّة أم لا؟
سؤال مهمی که مطرح میشود این است که آیا مقدمه شرعی در نهایت به مقدمه عقلی بازمیگردد یا خیر؟
دو نظر وجود دارد:
القول الأوّل: الرجوع
برخی معتقدند که مقدمه شرعی همان مقدمه عقلی است، زیرا وقتی شارع میفرماید "لا صلاة إلا بطهور"، به این معناست که بدون طهارت، نماز محقق نمیشود و این همان حکم عقل است که «اذا انتفی الشرط انتفی المشروط» "اگر شرطی منتفی باشد، مشروط نیز منتفی خواهد شد". بنابراین، مقدمه شرعی در واقع همان مقدمه عقلی است.
دلایل این قول: .
الدليل الأوّل
مرحوم میرزا ابوالقاسم (رحمة الله علیه) میفرماید: «أنّه لا يخلو الأمر من وجهين :أحدهما : أن يكون المقدّمة المذكورة من القيود المعتبرة في المأمور به شرطا ، أو غير ذلك ، كأن يكون المأمور به في قوله : « صلّ » هي الصلاة المأخوذة مع الطهارة.
الثاني : أن لا يكون من القيود المأخوذة فيه.
وعلى التقديرين : فالمقدّمة الشرعيّة مقدّمة عقليّة ؛ أمّا على الأوّل : فلظهور امتناع حصول المقيّد بدون القيد ، فإيجاد القيد ممّا يتوقّف عليه إيجاد المقيّد. وأمّا على الثاني : فلأنّ الفعل الصادر من الفاعل وإن كان بحسب الذات هي الحركة الخاصّة ، إلاّ أنّ من المعلوم اختلاف وجوهها ، ومن الممكن أن يكون وقوع الخاصّة على وجه خاصّ ممّا يتوقّف على وجود الطهارة ، فلو كان المأمور به هو الفعل على ذلك الوجه الخاصّ يمتنع حصول الفعل في الخارج على الوجه المذكور بدون الطّهارة.»[1]
الدليل الثاني .
صاحب کفایه میفرماید:«إنّه لا يكاد يكون مستحيلاً ذلك شرعاً ، إلّا إذا أخذ فيه شرطاً وقيدا ، واستحالة المشروط والمقيد بدون شرطه وقيده، يكون عقلّياً.»[2]
القول الثاني: عدم الرجوع[3]
برخی دیگر قائلاند که مقدمه شرعی و مقدمه عقلی کاملاً متمایز هستند. مقدمه شرعی توسط شارع بیان شده، در حالی که مقدمه عقلی را عقل درک میکند. مقدمه عادیه نیز بر اساس عادت و رفتار متعارف مردم مشخص میشود.
در این تقسیمبندی، حالتی وجود دارد که میتوان آن را به سابق و لاحق تقسیم کرد:
• سابق: قبل از اینکه عقل حکم کند، شارع حکم مینماید و سپس عقل آن را درک میکند.
• لاحق: بعد از حکم شارع، عقل حکم میکند که وقتی شرطی منتفی باشد، مشروط نیز منتفی خواهد شد.
شخصی که میخواهد وضو بگیرد، نیاز به آب دارد. اما تهیه آب خود دارای مقدماتی است، مانند پیدا کردن حمام، تهیه آب طاهر، و عدم استفاده از پول غصبی، تمام اینها مقدمه طهارت برای نماز هستند. حتی مکان نماز، لباس نمازگزار، و سایر شرایط، همگی در بحث مقدمه واجب مطرح میشوند.
پس در بحث مقدمه واجب، هر مقدمهای خود مقدماتی دارد. به عنوان مثال:
• مکان نماز: یافتن مکان مناسب برای نماز ممکن است مستلزم اجاره کردن یا اجازه گرفتن باشد.
• لباس: باید پاک و حلال باشد و غصبی نباشد.
• وضو و غسل: هرکدام دارای مقدمات خاص خود هستند.
اگر مقدمه واجب را واجب شرعی بدانیم، تمام این مقدمات در دایره احکام شرعی داخل خواهند شد. اما اگر مقدمه واجب را صرفاً یک ضرورت عقلی بدانیم، لزوماً مشمول احکام شرعی نخواهد شد. در این صورت، اگر شخصی مقدمات را از راه غیرشرعی تهیه کند، مرتکب گناه شده، اما نماز او صحیح است.
به نظر ما این قول، صحیح است؛ زیرا اشکالاتی که بر دلایل قول اوّل وارد شده (در جزوه عربی آمده است)، نشان میدهد که هیچ منافاتی وجود ندارد بین اینکه حاکم مقدمه عقلی، شارع، عقل یا عادت باشد و اینکه این تقیید، پس از تقیید شرعیِ چیزی باشد که بدون مقدمه، تحقق آن محال است.
نتیجهگیری
یکی از مباحث مهم در اصول این است که آیا تمام مقدمات (عادیه، شرعیه، عقلیه) در نهایت به مقدمه شرعیه بازمیگردند یا نه؟
برخی بر این باورند که همه این مقدمات در نهایت به مقدمه عقلیه بازمیگردند، در حالی که برخی دیگر معتقدند که همه اینها، حتی مقدمات عقلی، در نهایت به شرع منتهی میشوند.
این تفاوت دیدگاه، بستگی به این دارد که آیا مقدمه واجب را واجب شرعی بدانیم یا نه. اگر مقدمه واجب، واجب شرعی باشد، تمام مقدمات آن نیز شرعی محسوب میشوند. اما اگر مقدمه واجب، واجب شرعی نباشد، به مقدمات عقلیه بازمیگردد و شرعی نخواهد بود.