1404/03/03
بسم الله الرحمن الرحیم
هجاء فاسق /هجاء المؤمن /المكاسب المحرمة
موضوع: المكاسب المحرمة/هجاء المؤمن /هجاء فاسق
خلاصه جلسه گذشته: بحث در فقه، درباره حکم هجو فاسق متجاهر (کسی که علناً گناه میکند، مانند بیحجابی آشکار) و هجو مبتدع (کسی که در دین بدعت میگذارد) بود. پرسش این است که آیا هجو این افراد جایز است یا خیر؟ در این باره، اقوال مختلفی وجود دارد. برخی فقها هجو فاسق متجاهر را جایز دانستهاند، در حالی که گروهی دیگر، از جمله صاحب جواهر، آیتالله سبحانی و آیتالله گلپایگانی، آن را حرام میدانند. همچنین، درباره هجو مبتدع، برخی به جواز یا وجوب آن قائل شدهاند. در این درس، اقوال، ادله، و روایات مرتبط را بررسی کرده و به تحلیل آنها میپردازیم.
حکم هجو فاسق متجاهر
فاسق متجاهر، کسی است که علناً گناه میکند و گناهش را مخفی نمیدارد. درباره هجو او، دو قول اصلی وجود دارد:
قول به جواز هجو فاسق متجاهر
برخی فقها معتقدند هجو فاسق متجاهر جایز است، زیرا او خود آبروی خود را با گناه علنی برده است. این گروه استدلال میکنند که چون گناه او آشکار است، سرزنش او در همان مورد گناه جایز است.[1] همچنین، برخی گفتهاند غیبت فاسق متجاهر در مورد گناه علنی او جایز است، پس هجو او نیز میتواند جایز باشد، اما تنها در همان گناهی که علناً انجام داده، نه در سایر امور.
نقد
به نظر ما، بین غیبت و هجو تلازم نیست. غیبت، بدگویی در غیاب است و ممکن است فتنهای ایجاد نکند، اما هجو، تحقیر و مسخره کردن در حضور فرد است و غالباً باعث فتنه، عداوت و تفرقه میشود. مثلاً اگر به زنی بیحجاب علناً بگوییم: «چرا بیحجابی میکنی و فساد را رواج میدهی؟»، ممکن است او یا اطرافیانش واکنش نشان دهند و دعوا و فتنهای به پا شود. لذا جواز غیبت متجاهر به معنای جواز هجو او نیست.
قول به حرمت هجو فاسق متجاهر
گروهی از فقها، از جمله کاشفالغطاء،[2] صاحب جواهر،[3] آیتالله گلپایگانی[4] و آیتالله سبحانی،[5] هجو فاسق متجاهر را حرام میدانند. ادله آنها عبارت است از:
• کتاب: آیه شریفه ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ﴾ نهی عام از تحقیر و مسخره کردن هر انسانی دارد، بدون تفکیک بین متجاهر و غیرمتجاهر.
• سنت: روایات متعدد، از جمله «كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَ مَالُهُ وَ عِرْضُهُ»[6] ، بر حفظ آبروی هر مسلمانی دلالت دارند.
• اجماع: ادعای اجماع بر حرمت هجو شده است، حتی اگر فرد متجاهر به فسق باشد.[7]
• عقل: هجو، ظلم و ایذاء است و اثر معکوس دارد. به جای هدایت، باعث دشمنی و فتنه میشود. هدایت گناهکار باید با منطق، استدلال، و نصیحت محترمانه باشد، نه با تحقیر و مسخره کردن.
دیدگاه مرحوم محقق خویی
مرحوم محقق خویی فرمودهاند: هجو فاسق متجاهر جایز نیست، مگر اینکه مصلحت اهمی در میان باشد؛[8] مانند اینکه هجو، تنها راه (طریق منحصر) برای نهی از منکر و اصلاح فرد باشد. در این صورت، با رعایت اهم و مهم، هجو جایز است. اما اگر مصلحت اهمی وجود نداشته باشد یا هجو باعث مفسده (مثل فتنه) شود، حرام است.
تحلیل
به نظر ما، هجو فاسق متجاهر غالباً حرام است، زیرا:
1. اثر معکوس دارد و به جای اصلاح، دشمنی ایجاد میکند.
1. امر به معروف و نهی از منکر باید با زبان نرم و استدلال باشد، نه با تحقیر. قرآن میفرماید: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾.[9]
2. اگر هجو مصلحت اهمی داشته باشد (مثل ترک گناه علنی)، ممکن است جایز باشد، اما این استثنا نادر است و باید با احتیاط و رعایت اهم و مهم انجام شود.
مثال عملی
اگر بیحجابی علنی را سرزنش کنیم و او دست از گناه بردارد، ممکن است هجو جایز باشد، اما اگر سرزنش باعث فتنه، عداوت، یا واکنش منفی شود، حرام است. باید احتمال تأثیر و مفاسد را سنجید.
حکم هجو مبتدع (بدعتگذار در دین)
مبتدع، کسی است که در دین بدعت میگذارد، مانند کسانی که ادعاهای دروغین (مثل نیابت امام زمان) دارند و مردم را به انحراف میکشانند. درباره هجو مبتدع، اقوال مختلفی وجود دارد:
1. جواز یا وجوب هجو: برخی فقها، از کاشف الغطاء،[10] شیخ انصاری[11] و مانند آنها، هجو مبتدع را جایز یا حتی واجب دانستهاند، زیرا بدعت، دین را به خطر میاندازد و مبارزه با آن ضروری است.
2. جایز است مگر اینکه مفسدهای بر آن مترتب شود.[12]
هجاء مبدع با چیزی که واقعیت ندارد
روایتی از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که سند آن معتبر است: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[13]
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ[14]
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ[15]
عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ[16]
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): «إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإِسْلَامِ وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِي الْآخِرَةِ».[17]
ترجمه: «هرگاه پس از من اهل رَیب و بدعت را دیدید، از آنها علناً برائت جویید، سبّ به آنها را زیاد کنید، درباره آنها و بدعتهایشان بسیار سخن بگویید، آنها را مبهوت کنید تا طمع فساد در اسلام نکنند، مردم را از آنها برحذر دارید تا بدعتهایشان را نیاموزند. خداوند برای این کار حسنات مینویسد و درجات شما را در آخرت بالا میبرد.»
تحلیل روایت
کلمه «باهتوهم» (آنها را مبهوت کنید) محل اختلاف است:
1. معنای اول (صحیح): مبهوت کردن به معنای محکوم کردن با استدلال، منطق، و برهان است. یعنی با بحث منطقی، بدعتگذار را ساکت و متحیر کنیم تا نتواند در مردم نفوذ کند. این معنا با سیره معصومین (علیهم السلام) سازگار است، زیرا آنها با بدعتگذاران با استدلال برخورد میکردند.
2. معنای دوم (بعید): مبهوت کردن به معنای تهمت زدن یا تحقیر و مسخره کردن است. این معنا بسیار بعید است، زیرا تهمت، حرام و ظلم است و با اخلاق اسلامی سازگار نیست.
استدلال به روایت
برخی فقها، مانند آیتالله سبحانی و شیخ انصاری، از این روایت برای جواز هجو مبتدع استفاده کردهاند. آنها میگویند اگر مصلحت اهمی (مثل جلوگیری از انحراف مردم) اقتضا کند، هجو مبتدع جایز است، زیرا بدعت، دین را به خطر میاندازد. آیتالله سیستانی (حفظهالله) حتی هجو مبتدع را واجب دانستهاند.[18] باید با بدعتگذاران برخورد شدید کرد، آنها را رسوا نمود و ریشهشان را کند، زیرا این افراد عامداً و عالماً بدعت میگذارند و مردم را فریب میدهند.
نقد و بررسی
به نظر ما، مبارزه با بدعتگذار باید در درجه اول با استدلال و منطق باشد. اگر استدلال مؤثر نبود و بدعتگذار با فریبکاری و زبان قوی مردم را منحرف کرد، ممکن است هجو او جایز یا حتی واجب باشد، اما با شرایط:
1. مصلحت اهم: هجو باید مانع انحراف مردم شود.
2. عدم مفسده: هجو نباید باعث فتنه یا اهانت به مقدسات شود.
3. محدودیت به بدعت: هجو تنها در مورد بدعت جایز است، نه در سایر امور.
مثال از سیره
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) در قرآن[19] با بتپرستان با استدلال برخورد کرد و آنها را مبهوت نمود، نه با مسخره کردن. این نشان میدهد مبارزه با بدعت باید با منطق باشد، مگر در موارد استثنایی که هجو، تنها راه جلوگیری از فساد باشد.
مثال معاصر
افرادی مانند احمد الحسن یمانی ادعاهای دروغین دارند و با استناد به روایات ضعیف یا تلقین (مثل خوابدیدن)، مردم را فریب میدهند. برخورد با این افراد دشوار است؛ زیرا برخی فریبخورده و معتقد به آنها هستند. در تجربهای در مؤسسه تهذیب، با طلابی که به این عقاید متمایل بودند، گفتوگو کردیم و نشان دادیم که روایات آنها ضعیف یا معارض دارد. گاهی با تلقین و خواب، فریب میدهند. معتقدیدن به این باورها گاهی با استدلال قانع نمیشود، در این موارد، آیتالله سیستانی معتقدند برخورد شدید (حتی هجو) واجب است تا ریشه بدعت کنده شود و در میان مردم رسوخ نکنند.
تفاوت هجو فاسق متجاهر و مبتدع
1. فاسق متجاهر: هجو او غالباً حرام است، زیرا باعث فتنه میشود و اثر معکوس دارد. نهی از منکر باید با نصیحت و استدلال باشد، مگر در موارد نادر که مصلحت اهمی اقتضا کند.
2. مبتدع: هجو او در مواردی که مصلحت اهمی (جلوگیری از انحراف دین) وجود دارد، جایز یا واجب است، زیرا بدعت، خطر بزرگتری برای دین دارد. اما ترجیحاً باید با استدلال مبارزه کرد.
نکته مهم
به نظر ما هجو مبتدع نباید به تهمت منجر شود. تهمت، حرام و ظلم است. مبارزه باید با استدلال یا سرزنش منطقی باشد، نه با دروغ و افترا. تهمت خودش ترویج فساد است. اگر تهمت، آشکار شود، استدلال جبهه حق، از بین میرود. اما برخی از فقها با استدلال به «باهتوهم» تهمت را نیز جایز دانستهاند.
شیخ انصاری معتقد است که ما به دیگران حسنظن داریم؛ اما درباره اهل بدعت باید با سوءظن برخورد کرد و اگر کار مشکوکی میکنند، باید حمل بر فساد کرد.[20]