« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1404/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

گستره هجاء المؤمن /هجاء المؤمن /المكاسب المحرمة

 

موضوع: المكاسب المحرمة/هجاء المؤمن /گستره هجاء المؤمن

 

بحث ما در فقه درباره فرمایش مرحوم شیخ انصاری (اعلی الله مقامه الشریف) است که یکی از محرمات الهی را هجاء المؤمنین (تحقیر و اهانت به مؤمنین) دانسته‌اند. شیخ انصاری به ادله اربعه (کتاب، سنت، اجماع، و عقل) استدلال کرده‌اند. بحث قرآنی با آیاتی مثل «﴿وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ﴾[1] و آیات دیگر تمام شد. حالا به دلیل دوم، یعنی روایات، می‌رسیم. چند روایت را تاکنون بررسی کردیم و امروز چند روایت دیگر را مطرح می‌کنم تا ببینیم دلالت آن‌ها چیست و آیا هجو فقط شامل مؤمنان می‌شود یا اعم از مؤمنان و دیگران است.

روایت چهارم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[2] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[3] عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ[4] عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ[5] عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ[6] قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ:‌ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: «يَقُولُ مَنْ‌ أَهَانَ‌ لِي‌ وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي‌ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْ‌ءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي»؛[7] امام صادق علیه‌السلام فرمود: خداوند می‌فرماید: هرکس به ولی من اهانت کند، برای محاربه با من کمین کرده است، و من از هر چیزی به یاری اولیایم شتابان‌ترم.

سند روایت صحیح است.

دلالت روایت:
این روایت دلالت می‌کند که اهانت به دوستان خدا گناه بزرگی است و زمینه دشمنی با خداست. حالا سؤال این است که اولیای خدا چه کسانی هستند؟ آیا فقط مؤمنان‌اند یا شامل دیگران هم می‌شود؟

     ممکن است بگوییم اولیای خدا فقط مؤمنان‌اند، چون در فرهنگ شیعه، ولی خدا معمولاً به مؤمن کامل اشاره دارد.

     اما می‌توان گفت که اولیای خدا اعم از مؤمنان هستند و شامل هر کسی می‌شود که خدا را قبول دارد، مثل اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) یا حتی موحّدان در ادیان دیگر که به خدا اعتقاد دارند، به‌ویژه اگر جاهل قاصر باشند (یعنی به دلیل عدم دسترسی به حقیقت، دین کامل را نپذیرفته‌اند).

     البته کسانی که خدا را قبول ندارند، مشمول این روایت نمی‌شوند، چون ولی خدا نیستند.

به نظر ما، این روایت دامنه وسیع‌تری از مؤمنان دارد و شامل هر موحّدی می‌شود که خدا را قبول دارد، حتی اگر دینش کامل نباشد یا نسخ شده باشد. مثلاً یک مسیحی یا یهودی که جاهل قاصر است و خدا را قبول دارد، اگر به او اهانت شود، ممکن است مصداق اهانت به ولی خدا باشد. حالا اگر کسی عامدانه هجو کند تا اولیای خدا را تضعیف کند، گناهش شدیدتر است، ولی حتی کسانی که از روی عادت یا بدون غرض تحقیر می‌کنند، مشمول این روایت می‌شوند، چون نیّت‌های متفاوت در اصل گناه تفاوتی ایجاد نمی‌کند.

روایت پنجم:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[8] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى[9] وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ[10] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ[11] جَمِيعاً عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ[12] عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ[13] عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِيرٍ[14] قَالَ: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌ السلام) يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله):‌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ‌ أَهَانَ‌ لِي‌ وَلِيّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِي‌».[15]

این روایت نیز مضمونی مشابه روایت اول دارد، اما از نظر سند معتبر نیست. راویان آن عبارت‌اند از:

به دلیل وجود حماد بن بشیر، این روایت از نظر سند معتبر نیست. متن روایت از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده که می‌فرمایند: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از قول خدا فرمودند: هرکس به ولی من اهانت کند، برای محاربه با من کمین کرده است.

دلالت روایت:
مضمون این روایت همانند روایت اول است و چون روایت اول صحیحه بود، محتوای این روایت هم مورد قبول است، هرچند سندش ضعیف است. این روایت هم بر حرمت اهانت به اولیای خدا دلالت دارد و همان بحث درباره گستره اولیای خدا (مؤمنان یا اعم از موحدان) اینجا هم مطرح است.

روایت ششم:

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ[16] الْفَقِيهُ نَزِيلُ الرَّيِّ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ_ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ_ رُوِيَ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ[17] [18] عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ[19] عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) قَالَ: ... رَسُولُ اللَّهِ(صلی‌ الله علیه و آله)‌: «... أَلَا وَ مَنِ‌ اسْتَخَفَ‌ بِفَقِيرٍ مُسْلِمٍ‌ فَلَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحَقِّ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَسْتَخِفُّ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا أَنْ يَتُوبَ».[20]

این روایت از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده، اما به دلیل وجود شعیب بن واقد در سند، که مجهول است، معتبر نیست. متن روایت: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: هرکس فقیر مسلمانی را کوچک بشمارد، به حق خدا اهانت کرده و خداوند در روز قیامت او را خوار می‌کند، مگر اینکه توبه کند.

دلالت روایت:
گرچه سند این روایت ضعیف است، اما محتوای آن بسیار زیباست و دلالت می‌کند که تحقیر فقیر مسلمان گناه بزرگی است و مصداق اهانت به حق خداست. این روایت بر حرمت هجو و تحقیر مؤمنین، به‌ویژه فقرای آن‌ها، تأکید دارد. اگر کسی فقیر مسلمانی را به خاطر فقرش تحقیر کند، خداوند در قیامت او را خوار خواهد کرد، مگر اینکه توبه کند.

روایت هفتم:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ[21] قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ[22] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ[23] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ[24] عَنِ الْمُثَنَّى[25] عَنْ أَبِي بَصِيرٍ[26] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه ‌السلام) قَالَ: «لَا تُحَقِّرُوا مُؤْمِناً فَقِيراً فَإِنَّهُ مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً فَقِيراً وَ اسْتَخَفَّ بِهِ حَقَّرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَمْ يَزَلْ مَاقِتاً لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ تَحْقِيرِهِ أَوْ يَتُوبَ قَالَ وَ مَنِ اسْتَذَلَّ مُؤْمِناً وَ حَقَّرَهُ لِقِلَّةِ ذَاتِ يَدِهِ وَ لِفَقْرِهِ شَهَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ»؛[27] امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: مؤمن فقیر را تحقیر نکنید. هرکس مؤمن فقیری را تحقیر و خوار کند، حق خدا را کوچک شمرده و همواره مورد دشمنی خدا خواهد بود تا زمانی که از تحقیر دست بکشد یا توبه کند. هرکس مؤمن را خوار کند، حق او را خوار کرده و چون دستش خالی است، او را تحقیر کرده است، در روز قیامت انگشت‌نما می‌شود. (خداوند در روز قیامت در برابر خلایق می‌فرماید: این کسی است که فقیر را خوار کرد).

دلالت روایت:
این روایت بسیار قوی است و صراحتاً بر حرمت تحقیر مؤمن، به‌ویژه مؤمن فقیر، دلالت دارد. تحقیر مؤمن فقیر مصداق تحقیر حق خداست و گناه بزرگی است. خداوند در قیامت چنین شخصی را انگشت‌نما می‌کند و می‌فرماید: این همان کسی است که فقیر را به خاطر فقرش تحقیر کرد.

     تحقیر می‌تواند لفظی (مثل توهین) یا عملی (مثل بی‌اعتنایی، رو برگرداندن، یا بی‌توجهی در مجلس) باشد. حتی بی‌اعتنایی عملی (مثل اعتنا نکردن به فقیر هنگام ورودش) نوعی تحقیر است.

     این گناه حق‌الناس است و تا زمانی که شخص توبه نکند و رضایت مؤمن را جلب نکند، مورد دشمنی خدا خواهد بود.

 

روایت هشتم:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ[28] قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ[29] قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ[30] قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّيَ الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ[31] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو الصِّينِيِّ[32] عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْخُرَاسَانِيِّ[33] عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ[34] عَنْ أَبِي عَائِشَةَ السَّعْدِيِّ[35] عَنْ يَزِيدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ[36] عَنْ أَبِي سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ[37] عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ[38] وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ[39] قَالا خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ هِيَ آخِرُ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا بِالْمَدِينَة «... مَنْ‌ أَهَانَ‌ فَقِيراً مُسْلِماً مِنْ‌ أَجْلِ‌ فَقْرِهِ‌ وَ اسْتَخَفَّ بِهِ فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحَقِّ اللَّهِ وَ لَمْ يَزَلْ فِي مَقْتِ اللَّهِ وَ سَخَطِهِ حَتَّى يُرْضِيَهُ». ... «وَ مَنْ بَغَى عَلَى فَقِيرٍ أَوْ تَطَاوَلَ عَلَيْهِ وَ اسْتَحْقَرَهُ اسْتَحْقَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِثْلَ الذَّرَّةِ فِي صُورَةِ رَجُلٍ حَتَّى يَدْخُلَ النَّار».[40]

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: هرکس فقیر مسلمانی را به خاطر فقرش خوار کند و تحقیر کند، برای حق خدا کمین کرده و همواره در خشم و دشمنی خدا خواهد بود تا زمانی که او را راضی کند. هرکس بر فقیر ظلم کند، بر او تکبر ورزد یا او را تحقیر کند، در روز قیامت خداوند او را به شکل موجودی کوچک و حقیر درمی‌آورد تا به آتش جهنم وارد شود.

دلالت روایت:
گرچه سند این روایت ضعیف است، اما محتوای آن بسیار زیباست و با روایات دیگر هم‌خوانی دارد. این روایت بر حرمت اهانت به فقیر مسلمان به خاطر فقرش تأکید دارد. تحقیر فقیر مصداق اهانت به حق خداست و شخص تا زمانی که رضایت فقیر را جلب نکند، در خشم خدا خواهد بود. در قیامت، چنین شخصی به شکل موجودی کوچک و حقیر درمی‌آید و به آتش وارد می‌شود.

روایت نهم:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ[41] قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ[42] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[43] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ[44] عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ[45] عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ[46] قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ: قَالَ اللَّهُ (عزّ و جلّ): «لِيَأْذَنْ بِحَرْبٍ‌ مِنِّي‌ مَنْ‌ أَذَلَ‌ عَبْدِيَ‌ الْمُؤْمِنَ‌ وَ لْيَأْمَنْ غَضَبِي مَنْ أَكْرَمَ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ»؛[47] امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: خداوند (عزّوجل) فرمود: کسی که عبد مؤمن من را آزار دهد و تحقیر کند، با من جنگ می‌کند و از غضب من در امان است کسی که عبد مؤمن را گرامی دارد.

روایت دهم:

عَنْهُ[48] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[49] عَنِ ابْنِ سِنَانٍ[50] عَنْ مُنْذِرِ بْنِ يَزِيدَ[51] عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ[52] قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام):‌ «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ‌ الصُّدُودُ لِأَوْلِيَائِي‌ فَيَقُومُ‌ قَوْمٌ لَيْسَ عَلَى وُجُوهِهِمْ لَحْمٌ فَيُقَالُ هَؤُلَاءِ الذينَ آذَوُا الْمُؤْمِنِينَ وَ نَصَبُوا لَهُمْ وَ عَانَدُوهُمْ وَ عَنَّفُوهُمْ فِي دِينِهِمْ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ»؛[53] در روز قیامت منادی ندا می‌دهد: دشمن اولیای من چه کسانی هستند. گروهی برمی‌خیزند که در صورتشان گوشتی نیست. گفته می‌شود:‌اینان کسانی هستند که مؤمنان را آزار دادند به آن‌ها اهانت کردند و با آنان دشمنی کردند و سرزنش کردند که دین دارند. به این گروه امر می‌شود مه به سوی جهنم بروند.

شیخ انصاری برای حرمت هجاء المؤمن به این روایات استناد می‌کند اما ما خواهیم گفت که به دلیل کتاب و عقل، حرمت هجاء منحصر به مؤمن نیست و شامل هر انسان محترمی می‌شود.

 


[2] امامی ثقه.
[3] أحمد بن محمّد بن خالد البرقي: امامی ثقه.
[4] امامی ثقه.
[5] عبدالله بن مسکان: امامی ثقه و از اصحاب اجماع.
[6] کوفيّ بزّاز: أبو عبد الله: اختلافی است اما بنا بر اقوا امامی ثقه است.
[8] امامی و ثقه.
[9] امامی و ثقه.
[10] أحمد بن إدریس القمّي: امامی و ثقه.
[11] امامی و ثقه.
[12] الحسن بن عليّ بن فضّال التیمي: فطحی ثقه و بنا بر قولی از اصحاب اجماع است.
[13] عليّ بن عقبة بن خالد‌: امامی و ثقه.
[14] مهمل و ضعیف.
[16] امامی و ثقه.
[17] مهمل.
[18] . در سندِ مؤلّف به شعیب بن واقد، حمزة بن محمّد علوی وجود دارد که مهمل است (یعنی در منابع رجالی ذکری از او نیست)، و نیز عبدالعزیز بن محمّد عیسی ابَهَری، که او نیز مهمل است، و خودِ شعیب نیز در کتب رجال نام‌برده نشده است. امّا سندِ مؤلّف به حسین بن زید بن علی بن حسین، نزد علّامه حلّی رحمه‌الله صحیح است؛ در این سند، محمّد بن علی ماجیلویه وجود دارد که اگرچه توثیق صریحی درباره او نیست، ولی از مشایخ اجازه شیخ صدوق است، و حسین بن زید را علّامه در «خلاصه» در شمار ثقات آورده و از عامّه نیز دارقطنی او را توثیق کرده، چنان‌که در «تهذیب التهذیب» آمده است. و او کتابی دارد که شیخ طوسی در «فهرست» از آن یاد کرده است. و شاید مؤلّف (شیخ صدوق) حدیث را مستقیماً از کتاب او با اجازه مشایخ خود نقل کرده باشد؛ در این صورت، روایت صحیح خواهد بود.
[19] ذو الدمعة: اختلافی است او امامی و ظاهرا ثقه است.
[21] امامی و ثقه.
[22] امامی و ثقه.
[23] امامی و ثقه.
[24] امامی و ثقه و بنا بر قولی از اصحاب اجماع است.
[25] المثنّی بن الولید الحنّاط: امامی و ثقه.
[26] يحيى أبو بصير الأسدي‌: امامی و ثقه و از اصحاب اجماع.
[28] امامی و ثقه.
[29] الأسديّ الکوفي: امامی و ثقه.
[30] النخعي: اختلافی است و بنا بر اقوا امامی و ثقه است.
[31] النوفلي: اختلافی است و بنا بر اقوا امامی و ثقه است.
[32] ضعیف.
[33] مهمل.
[34] ميسرة بن عبد ربّه ‌الفارسي: مهمل.
[35] مهمل.
[36] مهمل.
[37] أبو سلمة بن عبد الرحمن بن عوف: مهمل.
[38] الدوسي: عامی و ضعیف.
[39] امامی و ثقه.
[41] امامی و ثقه.
[42] امامی و ثقه.
[43] أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعري: امامی و ثقه.
[44] السرّاد: امامی و ثقه و بنا بر قولی از اصحاب اجماع.
[45] امامی و ثقه.
[46] کوفيّ بزّاز: أبو عبد الله، اختلافی اما بنا بر اقوا امامی و ثقه.
[48] محمّد بن یحیی العطّار: امامی و ثقه.
[49] أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعري: امامی و ثقه.
[50] محمّد بن سنان الزاهريّ الخُزاعي: اختلافی است اما ظاهرا امامی ثقه است.
[51] مهمل.
[52] الجعفيّ الکوفي: اختلافی است اما بنا بر اقوا امامی ثقه است.
logo