1404/01/30
بسم الله الرحمن الرحیم
مسوغات/ولایت از سوی جائر /المكاسب المحرمة
موضوع: المكاسب المحرمة/ولایت از سوی جائر /مسوغات
خلاصه جلسه گذشته: موضوع بحث فقهی، مسئله ولایت جائر و تقیه بود. حکم اولی این است که پذیرش ولایت جائر (حاکم ظالم) ذاتاً حرام است، اما در شرایط تقیه، جایز میشود. با این حال، تقیه محدودیتهایی دارد و طبق روایات، «إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تَقِيَّةٌ»؛[1] یعنی تقیه برای حفظ خونها جعل شده، اما وقتی موضوع به خونریزی میرسد، دیگر جای تقیه نیست. به عبارت دیگر، نمیتوان به بهانه تقیه مرتکب قتل شد، حتی اگر جان خود فرد در خطر باشد. جان انسانها محترم است و باید حفظ شود.
عدم شمول حکم تقیه درباره ناصبیان و خوارج
آیا ناصبیان و خوارج مشمول تقیه در مورد دم هستند؟
ناصبیان و خوارج که به ائمه (علیهمالسلام)، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یا حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) اهانت و جسارت میکنند، آیا محقونالدم هستند یا خیر؟ آیا در مورد آنها تقیه جاری است یا میتوان آنها را کشت؟
علما اتفاق نظر دارند که ناصبیان و خوارج، به دلیل اظهار علنی عداوت و اهانت به اهل بیت (علیهمالسلام)، مهدورالدم هستند و محقونالدم نیستند. این حکم بهویژه زمانی صادق است که عداوت آنها علنی باشد، نه صرفاً در دلشان.
استثنا: اگر کشتن ناصبی یا خوارج به فتنهای در جامعه منجر شود (مثلاً باعث اختلافات گسترده یا تظاهرات شود)، به دلیل وجوب سد باب فتنه، کشتن آنها جایز نیست. این شرط مورد تأکید همه علما، از جمله شیخ انصاری و محقق خویی، است.
• مرحوم شیخ انصاری میفرمایند: «أمّا الناصب؛ لأنّه غير محقون الدم و إنّما منع منه حدوث الفتنة، فلا إشكال في مشروعيّة قتله للتقيّة»؛[2] یعنی ناصبی بودن باعث میشود فرد محقونالدم نباشد، مگر اینکه کشتن او به فتنه منجر شود. در این صورت، برای جلوگیری از فتنه باید از کشتن او پرهیز کرد.
• مرحوم محقق خویی نیز میفرمایند: «مستحقّ القتل قد يكون مهدور الدم لكلّ أحد؛ لكونه مسلوب الاحترام؛ كالنواصب الذين يظهرون العداوة و البغضاء لآل محمّد علیهم السلام… فلا شبهة في خروجه عن حدّ النفوس المحترمة قطعاً؛ لأنّ الشارع المقدّس سلب احترام دمه عند كلّ من اطّلع على خبثه و رذالته، فيكون مهدور الدم لجميع الناس و لا يكون مشمولاً؛ لقوله علیه السلام: «فإذا بلغت التقيّة الدم، فلا تقيّة». و عليه فلو اقتضت التقيّة أو الإكراه قتل ناصبي، فلا محذور في الإقدام عليه؛ لثبوت جوازه قبل التقيّة و الإكراه، فمعهما يكون أولى بالجواز إلّا أن تترتّب الفتنة على قتله؛ فإنّه لا يجوز حینئذٍ الإقدام على قتله؛ لوجوب سدّ أبواب الفتن»؛[3] یعنی کسی که علناً عداوت و کینه نسبت به اهل بیت (علهمالسلام) نشان دهد، مهدورالدم است و خونش محترم نیست، مگر اینکه کشتن او به فتنه منجر شود.
بنابراین، ناصبیان و خوارج از قاعده «فإذا بلغ الدم فلا تقیة» مستثنا هستند؛ زیرا خونشان محترم نیست، مگر در مواردی که کشتن آنها فتنه ایجاد کند. در این صورت، حکم کافر حربی ندارند، اما به دلیل اهانت علنی، خونشان محترم شمرده نمیشود.
شمول حکم تقیه برای مستحق حد
حکم کسی که مستحق حد است اما هنوز حکم اعدامش صادر نشده، آیا شامل استثناء حکم تقیه است؟ اگر شخصی مرتکب جرمی مانند زنا یا لواط شده و مستحق اعدام است، اما هنوز حاکم شرع حکم اعدام او را صادر نکرده (مثلاً پرونده در مرحله تجدیدنظر است)، و کسی به شما بگوید یا او را بکش یا خودت کشته میشوی، وظیفه شرعی چیست؟ آیا میتوانید او را بکشید تا جان خود را حفظ کنید یا باید خود را فدا کنید؟
فرض مسئله:
• هنوز حاکم شرع حکم اعدام را صادر نکرده و فرد از نظر قانونی محقونالدم است.
• شما در موقعیت اکراه قرار دارید که یا او را بکشید یا خودتان کشته شوید.
• این فرد احتمالاً در آینده (مثلاً چند روز دیگر) به دلیل جرمش محکوم به اعدام خواهد شد، اما اکنون هنوز مهدورالدم نیست.
دو دیدگاه در این مسئله:
1. دیدگاه اول (مرحوم شیخ انصاری و برخی دیگر):
تا زمانی که حکم اعدام توسط حاکم شرع صادر نشده، فرد محقونالدم است و کشتن او جایز نیست. در این حالت، شما و او هر دو محقونالدم هستید و هیچ تفاوتی بین شما وجود ندارد. بنابراین، طبق قاعده «فإذا بلغ الدم فلا تقیة»، نمیتوانید به بهانه اکراه یا تقیه او را بکشید، حتی اگر جان خودتان در خطر باشد. این دیدگاه تأکید دارد که بدون حکم شرعی، کشتن فرد منجر به هرج و مرج میشود و ممکن است بعداً ولیّ دم یا حاکم او را عفو کند. پس شما باید خود را فدا کنید و او را نکشید.
«لو كان المؤمن مستحقّاً للقتل لحدّ، ففي العموم وجهان: من إطلاق قولهم علیهم السلام: «لا تقيّة في الدماء» و من أنّ المستفاد من قوله علیه السلام: «ليحقن بها الدم فإذا بلغ الدم، فلا تقيّة» أنّ المراد الدم المحقون دون المأمور بإهراقه و ظاهر المشهور الأوّل».[4]
2. دیدگاه دوم (مرحوم محقق ایروانی):
مرحوم ایروانی معتقدند که محقونالدم بودن دو نوع است:
3. محقونالدم مطلق: مانند شما که هیچ جرمی مرتکب نشدهاید و جانتان کاملاً محترم است.
4. محقونالدم مقید: مانند کسی که مرتکب جرم شده و احتمالاً در آینده نزدیک (مثلاً چند روز دیگر) مهدورالدم خواهد شد.
در دوران امر بین محقونالدم مطلق (شما) و محقونالدم مقید (فرد مستحق حد)، جان شما اهم است و جان او مهم. بنابراین، اگر در موقعیت اکراه قرار بگیرید که یا او را بکشید یا خودتان کشته شوید، میتوانید او را بکشید تا جان خود را حفظ کنید. این دیدگاه بر قاعده اهم و مهم استوار است و معتقد است که جان فردی که بهزودی مهدورالدم خواهد شد، ارزش کمتری نسبت به جان شما دارد.
«إنّ المستحقّ للقتل في الحدّ أيضاً محقون الدم بالنسبة إلى غير الإمام؛ لكنّ البحث يقع في أنّ ظاهر الروايات بلوغ التقيّة إلى دم محقون بقول مطلق أو محقون بالنسبة إلى من يريد التقيّة و لا يبعد انصرافها إلى الأوّل أو لا أقلّ من كونه المتيقّن منها، فيرجع فيما عداه إلى عموم رفع ما استكرهوا».[5]
تحلیل و نقد:
• دیدگاه اول:
این دیدگاه محتاطانهتر است و از هرج و مرج جلوگیری میکند. اگر هر کسی به بهانه اینکه فرد در آینده مهدورالدم خواهد شد، او را بکشد، نظم اجتماعی مختل میشود. همچنین، ممکن است پرونده در تجدیدنظر تغییر کند یا ولی دم او را عفو کند. لذا تا زمانی که حکم شرعی صادر نشده، فرد محقونالدم است و کشتن او حرام است.
• نقد دیدگاه دوم (محقق ایروانی):
دیدگاه ایروانی در شرایط اکراه شدید (مثلاً تهدید به قتل) میتواند موجه باشد، زیرا قاعده اهم و مهم اجازه میدهد جان اهم (شما) بر جان مهم (فرد مستحق حد) مقدم شود. اما این دیدگاه خطرناک است، زیرا ممکن است افراد به تشخیص خود عمل کنند و بدون حکم شرعی دست به قتل بزنند. همچنین، تشخیص اهم و مهم ممکن است خطاپذیر باشد؛ مثلاً فرد مستحق حد ممکن است عالم یا شخصیتی مهم باشد که حفظ جانش اولویت داشته باشد.
مثال تاریخی:
در اوایل انقلاب اسلامی، مواردی پیش میآمد که افراد بدون حکم حاکم شرع، کسانی را که گمان میکردند از ساواک یا جنایتکار هستند، میکشتند. برخی معتقد بودند چون این افراد در آینده محکوم به اعدام خواهند شد، کشتنشان اشکالی ندارد. اما این عمل بدون حکم شرعی، از نظر بسیاری از علما (مانند مرحوم امام خمینی) حرام بود، زیرا تا زمان صدور حکم، فرد محقونالدم است.
باب تزاحم و اهم و مهم:
در باب تزاحم، مانند مثال غرق شدن دو نفر در دریا (یکی عالم و دیگری زانی یا قاتل)، قاعده اهم و مهم اقتضا میکند که فرد مهمتر نجات یابد. اما در مورد قتل، مسئله حساستر است، زیرا قتل عملی حرام است و نمیتوان بهراحتی به بهانه اهم و مهم مرتکب آن شد. در دوران امر بین جان شما و جان فرد مستحق حد، اگر تشخیص دهید که جان شما اهم است (مثلاً به دلیل نقش اجتماعی یا علمیتان)، ممکن است دیدگاه ایروانی پذیرفته شود، اما این تشخیص باید بسیار دقیق و با رعایت احتیاط باشد.
شمول حکم اکراه درباره جنین
اگر دکتر تشخیص دهد که با باید مادر کشته شود یا جنین در شکم او، حکم چیست؟ آیا باید بچه را نجات داد یا مادر را؟
قبل از ولوج روح در جنین که دیه کامل ندارد تکلیف روشن است؛ تا هنگامی که جنین روح ندارد، مادر مقدّم است؛ اما اگر پس از ولوج روح باشد تکلیف چیست؟
برخی از فقها مانند آیتالله مکارم شیرازی گفتهاند: «الظاهر أنّ الحمل بعد ولوج الروح فيه و صيرورته إنساناً كاملاً بحكم الإنسان المتولّد و قد حكموا له بالدية الكاملة؛ نعم قبل ولوج الروح يشكل إلحاقه».[6]
پس از ولوج روح که دیه کامل دارد مانند انسان کاملی است که متولد شده؛ پس درباره او باید اهم و مهم کرد.