« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1404/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

تنبیهات، تنبیه هفتم: اصل مثبت، بیان آیت الله خوئی قدس سره/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تنبیهات، تنبیه هفتم: اصل مثبت، بیان آیت الله خوئی قدس سره

 

بحث در مثبتات اصول بود. بیانات مرحوم نائینی و مسلک ایشان را نقل نمودیم که فرموده بودند: اصول و امارات فرق ثبوتی باهم دارند؛ زیرا مجعول در اصول یک چیز است و مجعول در امارات چیز دیگری است.

 

مرحوم آیت‌الله خوئی مطلب استادشان را بیان نموده‌اند و بر آن ایراداتی بیان نموده‌اند.

 

ایشان در تنبیه هشتم فرموده‌اند: فی البحث عن الاصل المثبت هل تترتب بالاستصحاب الآثار الشرعیة المترتب علی اللوازم العقلیة... ولا یخفی بحث در جایی است که ملازمه بین مستصحب و لازم بقاءً باشد نه فقط حدوثاً. لذا اگر حدوثاً ملازمه بود ولی بقاءً نبود، یقیناً آثار بر لازم مترتب نمی‌شود؛ زیرا اصلاً ملازمه‌ای نیست. و اگر ملازمه حدوثاً و بقاءاً باشد؛ یعنی این لازم همراه متیقن هست هم بقاءاً و هم حدوثاً، اینجا دیگر در بقاء نخواهیم داشت تا استصحاب جاری کنیم؛ یعنی اگر لازم در حدوث یقینی باشد، خود لازم استصحاب می‌شود نه اینکه مستصحب استصحاب بشود بعد لازمش با او اثبات شود. لذا بحث در جایی است که حدوثاً ملازمه نبوده ولی بقاء این ملازمه هست. مثلاً زید ده سال پیش غائب بوده و محاسن نداشته است. پس لازم که محاسن باشد حدوثاً نبوده است. اما الان بعد از ده سال اگر زید زنده باشد محاسن خواهد داشت. لذا ملازمه بین حیات زید و محاسن داشتن او در حال بقاء هست. اینجا محل بحث است که با استصحاب حیات زید آیا محاسن داشتنش ثابت می‌شود یا نه؟ در همینجا اگر محاسن داشتن زید یقینی بوده باشد و در حدوث آن شکی نباشد، دیگر استصحاب حیات زید نمی‌کنیم برای اثبات محاسن داشتن زید، بلکه خود محاسن داشتن را استصحاب می‌کنیم. مثال دیگر از محل بحث: در شک در صحت وضو اگر بعد از وضو مانعی ببیند و شک کند این مانع قبل از وضو بوده یا بعد از وضو به وجود آمده است، این محل بحث است که استصحاب عدم مانع بشود.

 

بعد فرموده‌اند: مشهور این است که مثبتات امارات حجت است و مثبتات اصول حجت نیستند و باید بحث کنیم آیا فرق بین اصول و امارات از این جهت هست یا نه؟ مشهور این است که فرق وجود دارد؛ زیرا جهل به واقع در موضوع اصول لحاظ شده ولی در موضوع امارات لحاظ نشده است؛ یعنی در امارات نگفته‌اند چون تو جاهل به واقعی به اماره عمل کن، بلکه گفته‌اند تسهیلاً للعباد اماره مانند علم است و برای ما فرقی بین قطع و این اماره نیست، لذا در موضوع امارات جهل اخذ و لحاظ نشده است. اما در اصول عملیه در موضوعشان شک در حکم واقعی لحاظ شده است و تا شک در حکم واقعی نباشد جایی برای اجرای اصول نیست و اصول وقتی حجت هستند که مکلف جاهل به حکم باشد و الا حجت نیستند. لذا به خاطر اینکه در موضوع اصول جهل به حکم واقعی لحاظ شده است، مثبتاتشان حجت نیست و در موضوع امارات جهل لحاظ نشده است، لذا مثبتاتشان حجت است.

 

بعد فرموده‌اند: این مطالب قابل مناقشه شده است. ادله حجیت امارات حرفی از جهل به حکم واقعی نزده است. مثلاً در آیه نبا فرموده: اگر فاسق خبر آورد... و حرفی از جهل نزده است. ولی در اصول عملیه مانند برائت فرموده است: «رفع ما لایعلمون» جهل لحاظ شده است. این دست است. ولی برای عمل به اماره باید جهل به حکم داشته باشد، گرچه در لسان ادله حجیت اماره کلمه جهل نیامده است. پس به حسب لبّ و واقع فرقی بین اصول و امارات از این جهت نیست و در هر دو باید جهل به حکم داشته باشد و الا اگر علم به حکم داشته باشد دیگر جایی برای رجوع به امارات و اصول نیست. پس در مقام اثبات و دلالت ادله حجیت، اهمال ادله امارات معنا دارد که نه مطلق باشد و نه مقید باشد، ولی در مقام ثبوت اهمال معنا ندارد و لذا حجیت امارات ثبوتاً یا مطلق است یا مقید به جهل است یا مقید به علم است. نمی‌توان گفت مقید به علم است؛ یعنی اماره فقط برای عالم حجت باشد. و مطلق هم نمی‌تواند باشد. پس باید بگویید مقید به جهل است؛ یعنی برای جاهل به واقع اماره حجت است. بنابراین در اینکه ادله امارات نیز مانند ادله اصول مقید به جهل هستند شکی نیست. با این تفاوت که ادله امارات اثباتاً مقید به جهل نیست و ثبوتاً مقید به جهل است. البته در برخی ادله امارات مانند «فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» قید جهل و عدم علم در مقام اثبات آمده است. اما در ادله اصول عملیه ثبوتاً و اثباتاً مقید به جهل شده‌اند.

 

logo