1404/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
المختصر النافع/کتاب الطهاره /قاعده طهارت
موضوع: قاعده طهارت /کتاب الطهاره /المختصر النافع
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در مدرک قاعده طهارت بود. در روایت عمار آمده است «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: كُلُّ شَيْءٍ نَظِيفٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ وَ مَا لَمْ تَعْلَمْ فَلَيْسَ عَلَيْكَ»[1] سوال شد که آیا این روایت شامل شبهات موضوعیه و حکمیه هر دو می شود یا فقط اختصاص به شبهه موضوعیه دارد؟ گفتیم روایت اطلاق دارد.
بحث دیگر این بود که آیا روایت شامل نجاست ذاتی نیز می شود یا اختصاص به نجاست عرضیه دارد. گفتیم روایت شامل هر دو می شود.
1- شمول قاعده طهارت نسبت به حالت سابقه نجاست
سوال دیگر این است که آیا روایت عمار جایی که حالت سابقه نجاست باشد را در بر می گیرد که بگوییم «کل شی نظیف» و شک داریم در پاک شدن آن، در نتیجه روایت شامل آن می شود. به عبارت دیگر آیا قاعده طهارت شامل مواردی می شود که حالت سابقه نجاست است. ذهنیت عمار این بوده است که شامل این مورد می شود و اگر فقط به این روایت نگاه کنیم، روایت ظهور در این معنا دارد که شامل جایی نیز می شود که حتی حالت سابقه نجاست است.
شهید صدر[2] می فرماید عبارت چنین چیزی را نمی رساند و چنین ظهوری ندارد. دیگران می گویند ظهور دارد. شهید صدر میفرماید عبارت «کل شی نظیف» شامل چنین جایی می شود که حالت سابقه دارد ولی ذیل آن که می گوید «حتی تعلم انه قذر» که آیا این را باید «قَذِرٌ» که وصف باشد بخوانیم یا «قَذُرَ» یعنی فعل ماضی بخوانیم. ایشان فرموده بین این دو از لحاظ معنا فرق است اگر وصفی بخوانیم از آن فهمیده می شود که حالت سابقه لحاظ نشده است. ولی اگر به صورت فعل قرائت شود شامل جایی که حالت سابقه نجاست باشد می شود چرا که گفته «نجس شده بود» . وقتی روایت دارای دو احتمال شد دیگر نمی شود به آن استدلال کرد.
اشکال استاد: مخاطبین این روایت را به صورت وصفی قرائت کرده اند و از آن فهم وصف کرده اند و ظهور بر آن منعقد شده است ولی فعل بودن آن احتمال ضعیفی است. فقها نیز این روایت را به صورت وصفی قرائت کرده اند.
2- حکومت استصحاب بر قاعده طهارت
فقها فرموده اند با وجود استصحاب نوبت به قاعده طهارت نمی رسد و دلیل استصحاب بر قاعده طهارت حکومت دارد. یعنی این روایت می گوید «حتی تعلم» و استصحاب نیز نازل منزله علم است و بر آن مقدم می شود. سوال این است که این روایت گفته است «حتی تعلم» و این جا ما علم نداریم بلکه استصحاب نازل منزله علم است. حال آیا استصحاب بر آن مقدم میشود؟ استصحاب که علم نیست بلکه نازل منزله علم است.