1404/06/31
بسم الله الرحمن الرحیم
شک در تقدم و تاخر/تنبیهات /استصحاب
موضوع: استصحاب/تنبیهات /شک در تقدم و تاخر
مختار در مسأله
به نظر میرسد دیدگاه صحیح در مسأله همان مدعای مرحوم آخوند باشد، زیرا فارغ از اینکه آیا شک باید متصل به یقین باشد یا مشکوک باید متصل به متیقّن باشد، و یا جریان استصحاب متفرع بر احراز این اتصال است و یا عدم احراز انفصال برای جریان استصحاب کافیست، چنانچه تقدم و تأخر دو حادثه نسبت به یکدیگر مشکوک باشد و قبل از جریان استصحاب یقین به حدوث یکی از آن حادثه وجود داشته باشد، وقتی که یک متیقّنی بین یقین سابق به عدم وجود حادثهای هنگام وجود حادثهی دیگر (عدم موت پدر هنگام اسلام پسر) و بین شک در وجود آن فاصله شده است درحالی که احتمال دارد آن متیقّن همان وجود حادثهی مشکوک باشد (ممکن است متیقّن همان موت پدر باشد)، دیگر عرف چنین فرضی را دقیقا مصداق «لاتنقض الیقین بالشک» نمیبیند و به جهت احتمال نقض شدن یقین به یقین برای عرف شبههی مصداقیه پدید میآید و واضح است که در مثل چنین مواردی تمسک به عمومیت عام مجاز نیست و بالتبع استصحاب یا به تعبیر دیگر عدم تأخر حادث (در هر سه صورت علم إجمالی مرحوم نائینی) جاری نخواهد بود
شایان ذکر است که این استدلال صرفا مربوط به جایی است که محدوده زمانی وقوع دو حادثه نسبت به یکدیگر دقیقا مساوی باشد، و الا اگر محدوده زمانی وقوع یکی وسیعتر از دیگری باشد (مثلا علم إجمالی به وقوع موت پدر در یکی از روزهای جمعه و شنبه و یکشنبه و اسلام پسر در یکی از روزهای جمعه و شنبه داشته باشیم)، استصحاب نسبت به حادثهی اوسع قبل از فرا رسیدن امد آن (مثلا در روز شنبه) جاری خواهد بود، چرا که در چنین حالتی وجود آن حادثه متیقّن نیست تا احتمال انفصال متیقّن و مشکوک توسط آن و شبههی مصداقیه وجود داشته باشد.
همچنین در صورتی که زمان وقوع یکی از دو حادثه معلوم و زمان وقوع دیگری مجهول باشد (مانند یقین به اسلام پسر در روز شنبه و تردید در موت پدر بین سه روز جمعه و شنبه و یکشنبه)، استصحاب نسبت به حادثهی مجهول التاریخ بدون هیچ محذوری جاری خواهد بود، زیرا در مثل چنین مواردی اصل وجود یک متیقّن و تردید در منطبق بودن آن بر حادثهی مشکوک شکل نمیگیرد تا شبههی انفصال متیقّن از مشکوک پدید بیاید (روز شنبه متیقّنی وجود ندارد تا احتمالا همان موت پدر باشد)، بلکه نهایتا در عین متیقّن بودن وجود حادثهی معلوم التاریخ، صرفا احتمال وجود حادثهی مجهول التاریخ وجود دارد و بدیهی است که مجرد احتمال وجود نه تنها مانع از جریان استصحاب نیست، بلکه نفس مجرای استصحاب است.
خاطر نشان میشود که براساس رأی صحیح در مسأله آنچه که از ادلهی حجیت استصحاب بدست میآید عبارت از آن است که متیقّن سابق باید متصل به مشکوک لاحق باشد و معیار این اتصال زمان واقعی آنهاست، چرا که اگر زمان مقید یکی به دیگری مد نظر باشد (کما ادعی السید الخوئی)، موضوع حکم شرعی در حقیقت وجود نعتی یا عدم نعتی خواهد بود که به تعبیر مرحوم آخوند حالت سابقه ندارد و از اساس مجرای استصحاب نخواهد بود. همچنین به حسب فرمایش مرحوم اصفهانی آن چیزی که اتصال متیقّن و مشکوک را زائل میکند، ذات متیقّنی است که متصف به وصف یقین باشد و الا ذات متیقّن غیر یقینی اتصال بین متیقّن و مشکوک را ازبین نمیبرد.
در پایان باید یادآور شد اگر مقصود از وجود نعتی همان قضیه محصله باشد، استصحاب عدم ازلی بدون هیچ مشکلی نسبت به آن جاری خواهد بود (بر خلاف قضیه معدوله که مجرای استصحاب عدم ازلی نیست کما ادعی السید الخوئی).