« فهرست دروس
درس اصول استاد حمید درایتی

1403/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

ادله حجت استصحاب/استصحاب /اصول علمیه

 

موضوع: اصول علمیه /استصحاب /ادله حجت استصحاب

 

روایت دوم — اَلْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ شَيْءٌ مِنْ مَنِيٍّ فَعَلَّمْتُ أَثَرَهُ إِلَى أَنْ أُصِيبَ لَهُ اَلْمَاءَ فَأَصَبْتُ وَ حَضَرَتِ اَلصَّلاَةُ وَ نَسِيتُ أَنَّ بِثَوْبِي شَيْئاً وَ صَلَّيْتُ ثُمَّ إِنِّي ذَكَرْتُ بَعْدَ ذَلِكَ، قَالَ تُعِيدُ اَلصَّلاَةَ وَ تَغْسِلُهُ، قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ أَكُنْ رَأَيْتُ مَوْضِعَهُ وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ فَطَلَبْتُهُ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَيْهِ فَلَمَّا صَلَّيْتُ وَجَدْتُهُ، قَالَ: تَغْسِلُهُ وَ تُعِيدُ اَلصَّلاَةَ، قُلْتُ: فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ، قَالَ: تَغْسِلُهُ وَ لاَ تُعِيدُ اَلصَّلاَةَ، قُلْتُ: وَ لِمَ ذَاكَ، قَالَ: لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً، قُلْتُ: فَإِنِّي قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَدْرِ أَيْنَ هُوَ فَأَغْسِلَهُ، قَالَ: تَغْسِلُ مِنْ ثَوْبِكَ اَلنَّاحِيَةَ اَلَّتِي تَرَى أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهَا حَتَّى تَكُونَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِهِ، قُلْتُ: فَهَلْ عَلَيَّ إِنْ شَكَكْتُ فِي أَنَّهُ أَصَابَهُ شَيْءٌ أَنْ أَنْظُرَ فِيهِ، فَقَالَ: لاَ وَ لَكِنَّكَ إِنَّمَا تُرِيدُ أَنْ تُذْهِبَ اَلشَّكَّ اَلَّذِي وَقَعَ فِي نَفْسِكَ، قُلْتُ: فَإِنْ رَأَيْتُهُ فِي ثَوْبِي وَ أَنَا فِي اَلصَّلاَةِ، قَالَ: تَنْقُضُ اَلصَّلاَةَ وَ تُعِيدُ إِذَا شَكَكْتَ فِي مَوْضِعٍ فِيهِ ثُمَّ رَأَيْتَهُ وَ إِنْ لَمْ تَشُكَّ ثُمَّ رَأَيْتَهُ رَطْباً قَطَعْتَ وَ غَسَلْتَهُ ثُمَّ بَنَيْتَ عَلَى اَلصَّلاَةِ لِأَنَّكَ لاَ تَدْرِي لَعَلَّهُ شَيْءٌ أُوقِعَ عَلَيْكَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي أَنْ تَنْقُضَ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ. [1]

جناب زرارة در این روایت صحیح السند (با توجه به جلالت قدر زرارة و مبرّا بودن او از پرسش سؤالات مختلف فقهی از غیر معصوم، مضمرة بودن این روایت ضرری به صحّت سند آن نمی‌رساند، کما اینکه همین روایت در نقل مرحوم صدوق از امام باقر نقل شده[2] و لذا به اعتقاد برخی همچون مرحوم صدر[3] این مضمرات ناشی از ارباب کتب در تدوین و تبویب احادیث بوده و مربوط به راوی نیست) شش سؤال از محضر امام علیه السلام پرسیده است که ابتدا به آن سؤالات به اشاره می‌کنیم:

پرسش اول: اگر مکلف از روی فراموشی در لباس نجس نماز بخواند، در حالی که پیش‌تر به نجاست آن علم داشته است، چه وظیفه ای دارد؟ امام علیه السلام در پاسخ می‌فرمایند باید نماز خود را اعاده کند.
پرسش دوم : اگر مکلف اجمالا به نجاست برخی از اطراف لباس خود علم داشته باشد ولی نتواند با جستجو کردن جای آن را پیدا کند، آیا با وجود این علم اجمالی به نجاست می‌تواند با آن لباس نماز بخواند یا خیر؟ امام علیه السلام در پاسخ می‌فرمایند که باید لباس را بشوید و نماز را اعاده کند.

پرسش سوم: اگر مکلف به اصابت نجاست با لباس خود گمان پیدا کند ولی آن نجاست را نیابد و بعد از آنکه در آن لباس نماز خواند، پی به نجاست لباس ببرد، حکم نمازش چیست؟ امام علیه السلام در پاسخ می فرماید که لباس باید شسته شود ولی نیاز به اعاده‌ی نماز نیست.

پرسش چهارم : اگر مکلف علم اجمالی به برخورد نجاست با لباس خود داشته باشد ولی محل اصابت را نداند، وظیفه‌اش چیست؟ امام علیه السلام در پاسخ می‌فرمایند که باید اطراف علم اجمالی شسته شود تا به طهارت لباس یقین پیدا کنید.
پرسش پنجم : آیا مکلف هنگام شک در اصل برخورد نجاست با لباس خود مأمور به فحص است؟ امام علیه السلام در پاسخ می فرمایند که جستجو لازم نیست مگر این که مکلف بخواهد احتیاط کند و شک را از ذهن خود بیرون نماید.
پرسش ششم : اگر مکلف در اثناء نماز پی به نجس بودن لباس خود ببرد، وظیفه‌ش چیست؟ امام علیه السلام در پاسخ می‌فرمایند که اگر قبل از نماز در نجاست یک جای خاص از لباس خود شک داشته و سپس آن را در اثنای نماز یافته باشد، نمازش باطل خواهد بود و باید آن را اعاده کند ؛ اما اگر قبل از نماز شک نداشته ولی هنگام نماز پی به نجس بودن لباس خود ببرد، چنانچه آن موضع مرطوب باشد، باید نمازش را متوقف کند و آن قسمت را بشوید و سپس نماز خود را ادامه دهد.

اساسا به دو فقره از این روایت (جواب سؤال سوم و ششم) برای حجیت استصحاب تمسک شده است که باید به بررسی آن بپردازیم:

فقره‌ی اول — فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ اَلْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً.

این فراز از روایت در پاسخ به سؤال سوم زرارة بیان شده است و اگرچه گمان به نجاست لباس پیدا کردن زرارة در این فرض، حاکی از پاک بودن لباس قبل از این اتفاق هست (کما اینکه طرح سؤال از برخورد کردن خون دماغ با لباس هم در فرض معقول می‌باشد که لباس قبل از آن پاک بوده باشد)، لکن نسبت به صورت مسأله‌ی او در این سؤال، چهار احتمال وجود دارد:

    1. جناب زرارة با جست و جو برای یافتن نجاست مشکوک، یقین به طهارت لباس خود پیدا کرده است، اما بعد از نماز یقین به وجود همان نجاست مشکوک در لباس خود پیدا می‌کند — براساس این فرضیه، مشکوکی وجود نخواهد داشت تا امام علیه السلام زرارة را از عدم نقض یقین به شک منع نمایند، بلکه یقین سابق به طهارت لباس در حین نماز با یقین لاحق به نجاست لباس در حال نقض قطعا زائل خواهد شد. بنابراین طبق این احتمال زرارة نه در حال نماز و نه بعد از آن شاک نبوده تا مصداقی برای نقض یقین به شک پدید آید، بلکه در اثنای نماز عالم به طهارت و بعد از نماز عالم به نجاست بوده است، پس معلوم می‌شود که قطعا زرارة چنین معنایی را اراده نکرده است.

    2. جناب زرارة با جست و جو برای یافتن نجاست مشکوک، یقین به طهارت لباس خود پیدا کرده است، اما بعد از نماز احتمال می‌دهد که نجاست متیقّن همان نجاست محتمل سابق باشد — براساس این احتمال زرارة پس از نماز شک داشته که آیا نماز او در لباس نجس اقامه شده است یا خیر، و به همین جهت این فرضیه قطعا مصداقی برای قاعده‌ی عدم جواز نقض یقین به وسیله‌ی شک خواهد بود، لکن چنانچه شکی که پس از نماز برای زرارة حاصل شده است را به لحاظ یقین به طهارتی که از جستجوی هنگام نماز متولد شده در نظر بگیریم، این شک موضوع برای قاعده‌ی یقین (عدم نقض یقین سابق در ظرف خودش با شک لاحق) خواهد بود (یعنی جناب زرارة شک دارد که آیا همان یقین به طهارت لباسش مطابق با واقع بوده است یا خیر)، اما اگر شک یاد شده را به لحاظ یقین به طهارتی که پیش از ظن به اصابت نجاست ثابت بوده در نظر بگیریم. این شک موضوع برای قاعده‌ی استصحاب (عدم نقض یقین سابق در ظرف لاحق با شک لاحق) خواهد بود. اگر گفته شود که به حسب فرض وقتی زرارة بعد از فحص از نجاست یقین به طهارت لباس خود پیدا می‌کند، یقین سابق به پاک بودن لباس قبل از برخورد نجاست طبعا زائل شده است و لذا چنانچه یقین دوم هم با شک ساری ازبین برود، یقینی سابقی برای استصحاب وجود نخواهد داشت ؛ باید گفت که اساسا یقین دوم به طهارت لباس بعد از شک در برخورد نجاست، اصل یقین به طهارت لباس قبل از برخورد احتمالی را از بین نمی‌برد و اگرچه با بودن یقین دوم نوبت به استصحاب یقین اول نمی‌رسد، اما از آنجا که شک فقط به یقین دوم سرایت می‌کند، یقین اول قابل استصحاب خواهد بود.

    3. جناب زرارة با جست و جو برای یافتن نجاست مشکوک، یقین به طهارت لباس خود پیدا نکرده است و بعد از نماز یقین به وجود همان نجاست در لباس خود پیدا می‌کند — براساس این فریضه چون زرارة نماز خود را با لباس مشکوک الطهاره اقامه نموده، درحالی که قبل از برخورد نجاست یقین به طهارت لباس داشته است، عدم نقض یقین سابق به شک لاحق در حقّ او معنا خواهد داشت و به موجب این قاعده حکم به صحّت نماز و عدم لزوم اعاده می‌شود (کشف خلاف موجب بطلان نماز استصحابی سابق نمی‌شود)، لکن این روایت صرفا ناظر بر قاعده‌ی استصحاب خواهد بود (زرارة در حال نماز یقین به طهارت لباسش نداشته است تا شک در طهارت لباسش هنگام نماز به آن یقین سرایت نماید).

    4. جناب زرارة با جست و جو برای یافتن نجاست مشکوک، یقین به طهارت لباس خود پیدا نکرده است و بعد از نماز احتمال می‌دهد که نجاست متیقّن همان نجاست محتمل سابق باشد — براساس این فرضیه اگرچه شک به طهارت لباس بعد از اصابت به یقین اولی به طهارت لباس سرایت نمی‌کند تا موضوع قاعده‌ی یقین شکل گیرد، اما مشکوک بودن نماز در لباس طاهر نباید موجب نقض یقین اولی به پاک بودن لباس قبل از اصابت شود و لذا این فرضیه‌ی صغرای قاعده‌ی استصحاب خواهد بود.

بسیاری از اصولیین مدعی‌اند همین که زرارة تعبیر به «فَرَأَيْتُه فِيهِ» ننموده است، این فقره ظهور در آن نخواهد داشت که زرارة پس از نماز یقین به وجود همان نجاست مشکوک داشته است و لذا احتمال اول و سوم خلاف ظهور روایت خواهد بود، همچنان که از عبارت «فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً» نیز به سه دلیل یقین داشتن زرارة به پاک‌ بودن لباس بعد از فحص استظهار می‌شود که مطابق با احتمال اول و دوم است، زیرا اولا تفحّص از نجاست بر روی لباس و جست و جوی آن عادتا مفید اطمینان و یقین‌ می‌باشد، و ثانیا وقتی زرارة اطلاعی از قاعده‌ی استصحاب ندارد، اگر بعد از شک در نجس شدن لباس یقین به طهارت آن پیدا نمی‌کرد، اقدام به اقامه‌ی نماز در آن لباس نمی‌نمود و مجوّزی به این کار نمی‌داشت، و ثالثا در مواردی که صرفا نجاست یافت نشود از عبارت «فلم اقدر علیه» و دست نیافتن استفاده می‌شود.

 


logo