1403/06/28
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه 106و107/ سوره بقره/تفسیر
موضوع: تفسیر/ سوره بقره/ آیه 106و107
ادامه تفسیر آیه 107: ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[1] هر حكمى را نسخ كنيم و يا نسخ آن را به تأخير اندازيم، بهتر از آن يا همانند آن را مىآوريم. آيا نمىدانستى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟!
بحث در نسخ شرایعِ پیشین بود. عرض شد که نسخ در حوزه اصول عقلی و اعتقادی جاری نیست و فقط در فروعِ احکام فقهی صورت میگیرد، مثل اینکه در توراتِ موجود آمده است که حضرت ابراهیم (ع) با خواهر ناتنی خود؛ ساره ازدواج کرده است، اما در دین یهود، ازدواج با خواهر حرام شد. همچنین، حضرت عیسی (ع) بعضی از محرمّاتی که یهودیان حرام میدانستند را حلال و مباح دانست و بعضی از چیزهایی که یهودیان حلال میدانستند را حرام دانست.
همچنین، در شرایع گذشته جمع میان دو خواهر برای ازدواج، یعنی ازدواج همزمان با دو خواهر جایز بوده است، لکن در شریعت اسلام ازدواج همزمان با دو خواهر حرام است.
بنابراین یا منظور از نسخ آیه، نسخ حکم است بدون نسخ تلاوت، یعنی آیه در قرآن، موجود است و منسوخ نشده است و فقط حکم آن منسوخ شده است یا منظور از نسخِ آیه، نسخ شریعت است، به این معنا که اصول شرایع قبلی باقی میماند ولی فروع آن دچار تغییر میشود.
خداوند متعال در ذیل آیه مورد بحث (آیه 106 بقره)، فرموده است: ﴿أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»﴾ آيا نمىدانستى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟!
منظور، این است که شما که در مقام انکار نسخ برمیآیید و میگویید معنای نسخ این است که خداوند نعوذ بالله نمیدانسته است و لذا بعداً حکم را تغییر داده است، آیا چنین چیزی را منافیِ با قدرت خداوند متعال میدانید؟ در حالی که خداوند متعال، قادر بر چنین امری است.
خداوند متعال در ذیل آیه مورد بحث، به مطلق قدرت خودش اشاره کرده است به این معنا که انجام هر کاری برای خداوند متعال مقدرو است و ذات حضرت حق هیچ محدودیتی را نمیپذیرد.
این تصورِ غلط یهودیان برگرفته از اعتقاد باطل آنها بود چرا که آنان معتقد بودند که دست خداوند بسته است و نمیتواند نسخ کند و قدرت خداوند محدود است و قدرت این را ندارد که حکمی که در شریعت آمده است را نسخ کند.
آیه ذیل نیز شاهد بر این تصورِ باطل یهودیان است؛
﴿«وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ...﴾ و يهود گفتند: «دست خدا (با زنجير) بسته است» دستهايشان بسته باد! و به خاطر اين سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هر گونه بخواهد، مىبخشد!
شیعه، تفویض را قبول ندارد زیرا معتزله و مفوّضه معتقدند که خداوند متعال همه امور را به بندگان تفویض و واگذار کرده است و بندگان اختیار مطلق دارند و افعالی که از انسان سر میزند، مستند به خودِ اوست و خداوند هیچ دخالتی در آنها ندارد همچنین، شیعه، جبر را نیز قبول ندارد زیرا اشاعره بر خلاف مفوّضه معتقدند که همه امور به دست خداوند است، افعال انسان مستند به اراده الهی است و اراده انسان هیچ دخالتی در آن ندارد بلکه نظر شیعه این است که این گونه نیست که همه امور به دست خداوند باشد و بندگان هیچ دخالتی نداشته باشند، بلکه خداوند یک سری اختیاراتی به انسان داده است که او نیز در امور تأثیرگذار است بنابراین، افعالِ صادره از انسان، هم به اراده و اختیار انسان مستند است و هم به اراده الهى مستند است پس نظریه صحیح، نه جبر را قبول دارد و نه تفویض را، بلکه معتقد است که صحیح، نظریه بین جبر و تفویض است. امام صادق (ع) فرموده است: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن»[2] .
امام رضا (ع) فرموده است: عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ؛ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنِ الْغُلَاةِ وَ الْمُفَوِّضَةِ فَقَالَ: «الْغُلَاةُ كُفَّارٌ وَ الْمُفَوِّضَةُ مُشْرِكُونَ مَنْ جَالَسَهُمْ أَوْ خَالَطَهُمْ أَوْ آكَلَهُمْ أَوْ شَارَبَهُمْ أَوْ وَاصَلَهُمْ أَوْ زَوَّجَهُمْ أَوْ تَزَوَّجَ مِنْهُمْ أَوْ آمَنُهُمْ أَوِ ائْتَمَنَهُمْ عَلَى أَمَانَةٍ أَوْ صَدَّقَ حَدِيثَهُمْ أَوْ أَعَانَهُمْ بِشَطْرِ كَلِمَةٍ خَرَجَ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَلَايَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[3] ؛ ابو هاشم جعفرى گفته است که از امام ابو الحسن الرّضا عليه السّلام از غلات و مفوّضه پرسيدم؟ آن حضرت (ع) فرمود: غلات كافر و مفوّضه مشركند، هر كس با ايشان همنشين شود يا رفت و آمد كند يا با آنها چیزی بخورد یا چیزی بیاشامد يا با آنها معاشرت نمايد يا مزاوجت كند، دختر بدهد يا بستاند يا آنان را امان و پناه دهد يا آنها را در امانتى امين قرار دهد يا حديثشان را تصديق كند يا ايشان را به یک جزء از کلمهای يارى نمايد از حريم ولايت خداوند عزّ و جلّ و رسول گراميش صلى اللّه عليه و آله خارج گشته و از دایره ولايت ما خاندان بيرون رفته است.
تفسیر آیه 107: ﴿ أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ﴾ آيا نمىدانستى كه حكومت آسمانها و زمين، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغيير و تبديلى در احكام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولى و ياورى براى شما نيست. (و اوست كه مصلحت شما را مىداند و تعيين مىكند).
نکته: تنها ولیِّ واقعی، خداوند متعال است و ولایت رسول اکرم (ص)، امیرالمؤمنین (ع) و سایر ائمه معصومین (ع) در طول ولایت الهی است و ولایت آنها در عرض ولایت خداوند نیست.
شاعر نیز گفته است:
در حقیقت، مالک اصلی خداست این امانت چند روزی دست ماست
بنابراین، اگر انسان درک کند که همه چیز از آنِ خداوند تبارک و تعالی است و مالک اصلی خداوند است و هرچه از مقام، پُست، مال و ثروت که در اختیار دارد متعلّق به خداوند متعال است، به بیمقداریِ خودش در مقابل ذات کبریایی خداوند تبارک و تعالی پی خواهد برد و خواهد فهمید که این قدر کوچک و ناتوان است که حتی برای لحظهای نمیتواند مرگ خود را به تأخیر اندازد و هر چه قدر هم که قدرت داشته باشد از دست مرگ نخواهد توانست فرار کند. خداوند متعال فرموده است: ﴿ أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَديثاً ﴾[4] هر جا باشيد، مرگ شما را درمىيابد؛ هر چند در برجهاى محكم باشيد! و اگر به آنها [منافقان] حسنه (و پيروزى) برسد، مىگويند: «اين، از ناحيه خداست» و اگر سيّئه (و شكستى) برسد، مىگويند: «اين، از ناحيه توست» بگو: «همه اينها از ناحيه خداست» پس چرا اين گروه حاضر نيستند سخنى را درك كنند؟!
در میان پیامبران الهی (ع)، قدرت حضرت سلیمان (ع) از همه بیشتر بوده است، ولی او نیز نتوانست جلو مرگ را بگیرد و لحظهای آن را به تأخیر اندازد بنابراین، انسان باید بفهمد که قدرت مطلق از آنِ خداوند تبارک و تعالی است و او اگر قدرت، مال و ثروت یا مقامی دارد، موقّتی است و هر گاه خداوند اراده کند میتواند از او بگیرد.