1404/07/19
بسم الله الرحمن الرحیم
/ فصلٌ في أوقات اليوميّة و نوافلها/کتاب الصلاة
موضوع: کتاب الصلاة/ فصلٌ في أوقات اليوميّة و نوافلها/
خلاصه جلسه گذشته
بحث در منتهای وقت نماز ظهر و عصر بود. دو دیدگاه در این رابطه مطرح شده است؛ یکی دیدگاه مشهور است که معتقدند که منتهایِ وقت نماز ظهر، به اندازه چهار رکعت [وقت اختصاصی نماز عصر] مانده به غروب آفتاب است، دیدگاه دوم، از طرف صاحب حدائق (ره) و بعضی دیگر مطرح شده است و آن، اینکه شخص مختار، باید نماز ظهر را در اول وقتِ بعد از زوال خورشید بخواند و جایز نیست که نماز را به تأخیر اندازد و آخر وقت بخواند، مگر اینکه معذور یا مضطر باشد که در این صورت، میتواند نمازش را آخر وقت بخواند. در جلسات گذشته به روایاتی مربوط به قول مشهور اشاره شد و در ادامه به روایاتی نیز در رابطه با قول صاحب حدائق (ره) اشاره شد که در جلسه گذشته هفتمین روایت ذکر شد.
علامّه مجلسی (ره) در کتاب ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار [که در شرح کتاب تهذیب الأحکام شیخ طوسی (ره) نوشته است] روایت مورد بحث (روایت هفتم) را با عطف به وسیله «واو» از کتاب تهذیب الأحکام نقل کرده است و ذیل آن نوشته است: «قوله عليه السلام: حتى تصفر و تغيب ظاهره أن الواو بمعنى "أو" كما في الفقيه»[1] ؛ ظاهر قول امام صادق (ع) که فرموده است: «حتی تصفر او تغیب»، این است که «واو» به معنای «أو» است، آنگونه که در کتاب من لایحضره الفقیه آمده است.
نظر مختار، نیز همانند آیت الله خویی (ره) و امثال ایشان، این است که مناسب است که غیبوبت شمس با لفظ «واو» بر اصفرار عطف شود که در این صورت، غایت، همان اصفرارِ شمس است چون وقتی اصفرار (زردی خورشید) بیاید، غروب نیز اندکی بعد از آن محقق میشود و نیاز نیست که غیبوبت شمس نیز به عنوان غایتی مستقل و بعد از اصفرار ذکر شود. بنابراین، صحیح نیست که غیبوبت شمس با لفظ «أو»، به «اصفرار» عطف شود و هر کدام از این دو به طور مستقل، غایت برای تأخیر نماز باشد چون غیبوبت شمس، امتدادِ اصفرار است و اینها یک چیز بیشتر نیستند و هر دو، یک غایت محسوب میشوند چون اصفرار (زردی خورشید) منجر به غروب خورشید میشود، بنابراین، نمیتوان اصفرار را یک غایتِ مستقل در برابر غیبوبت شمس حساب کرد.
تقریب استدلال به روایت هفتم
گفتهاند که چون تأخیر نماز تا زمانی که خورشید زرد شود یا خورشید غروب کند، موجب تضییع نماز میشود و شخص در آخرت و بهشت تنها خواهد بود و مال و اهلی کنارش نخواهد بود لذا تأخیر انداختن نماز تا آخر وقت و بدون عذر جایز نیست.
پس، از اینکه تأخیر نماز تا زمانی که خورشید زرد شود یا خورشید غروب کند موجب تضییع نماز میشود، فهمیده میشود که تأخیر نماز بدون عذر جایز نیست.
اشکال بر استدلال مذکور
اشکال اساسی بر استدلال به روایت مذکور، این است که مستفاد از این روایت، حرمت و عدم جواز تأخیر نماز تا اصفرار شمس (زردی خورشید) نیست، بلکه این روایت فقط بر کراهت [به معنای أقل ثواباً] دلالت دارد زیرا امام صادق (ع) فرموده است که تأخیر نماز تا اصفرار شمس سبب میشود که شخص در بهشت تنها باشد و از درجات عالیِ بهشت برخوردار نباشد، اما به هر حال این شخص بهشت میرود، در حالی که اگر تأخیر انداختن نماز، حرام بود نباید اجازه ورود به بهشت به او داده شود پس، از این روایت استفاده میشود که شخص مورد نظر، داخل بهشت میشود، لکن از درجات عالی برخوردار نیست و از بعضی نعمتهای بهشتی محروم خواهد شد. بنابراین، از این روایت، حرمتِ تأخیر انداختن نماز استفاده نمیشود چون حرمت با ورود به بهشت سازگار نیست.
آیت الله خویی (ره) فرموده است: «فهذه الموثقة على خلاف المطلوب أدلّ، لدلالتها على استحقاق المصلي آخر الوقت الجنة غير أنّ مقامه فيها وضيع، حيث إنه موتور لا مال و لا أهل له، بل هو كَلٌّ و ضيف على غيره الذي لا ريب في اشتماله على نوع من الخفة و المهانة، فليس عمله هذا إلا أنه مرجوح و تركٌ للأفضل قبال من يصليها أول الوقت المترتب عليه ذلك الثواب العظيم لا أنه عمل محرّم، كيف و لازمه العقاب و ترتب العذاب دون الجنة، و إن كانت في أدنى مراتبها كما هو ظاهر جدّاً»[2] ؛ این روایت موثقه بر خلاف مطلوب [صاحب حدائق (ره)]، دلالت بیشتری دارد زیرا این موثقه بر این دلالت میکند که نماز گزاری که نمازش را در آخر وقت میخواند مستحق بهشت است و فقط از مقام پایینتری در بهشت برخوردار خواهد بود زیرا در روایت آمده است که در بهشت تنها است و مال و اهلی ندارد، بلکه او سربار دیگران و مهمان دیگران خواهد بود که شکی در اشتمال آن بر نوعی از خفّت نخواهد بود، پس عملش (نماز با تأخیر)، در مقابل کسی که نمازش را اول وقت میخواند و ثواب عظیم به او تعلّق میگیرد، مرجوح است و ترک افضل است، ولی حرام نیست زیرا لازمه حرام این است که عقاب و عذاب بر آن مترتّب شود نه اینکه بهشت به او تعلّق بگیرد، هرچند که در پایینترین درجات بهشت باشد.
نتیجه، اینکه دلالت روایت هفتم نیز تمام نیست و این روایت نیز نمیتواند مدعای صاحب حدائق (ره) [، مبنی بر حرمت تأخیر انداختن نماز به آخر وقت] را ثابت کند.
روایت هشتم: صحیحه ابان بن تغلب: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ؛ قَالَ: كُنْتُ صَلَّيْتُ خَلْفَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِالْمُزْدَلِفَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ: «يَا أَبَانُ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ الْمَفْرُوضَاتُ مَنْ أَقَامَ حُدُودَهُنَّ وَ حَافَظَ عَلَى مَوَاقِيتِهِنَّ لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَهُ عِنْدَهُ عَهْدٌ يُدْخِلُهُ بِهِ اَلْجَنَّةَ وَ مَنْ لَمْ يُقِمْ حُدُودَهُنَّ وَ لَمْ يُحَافِظْ عَلَى مَوَاقِيتِهِنَّ لَقِيَ اللَّهَ وَ لاَ عَهْدَ لَهُ إِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ وَ إِنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُ»[3] .
ابان بن تغلب گفته است که من در مشعرالحرام پشت سر امام صادق (ع) نماز خواندم، پس چون نماز آن حضرت (ع) تمام شد متوجه من شد و فرمود: ای ابان! نمازهای پنجگانه واجب را هر کس که حدود آنها را رعایت کند و آداب آنها را به جا آورد و بر اوقات آنها محافظت کند و آنها را سر وقت بخواند، روز قیامت در حالی خداوند متعال را ملاقات خواهد کرد که خداوند متعال به عهد و پیمانی که بسته عمل خواهد کرد و او را بهشت خواهد برد و هر کس حدود نماز را رعایت نکند و بر اوقات نماز محافظت نکند خداوند را در حالی ملاقات خواهد کرد که عهدی بر او نخواهد بود، پس اگر بخواهد او را عذاب خواهد کرد و اگر بخواهد او را خواهد بخشید.
نجاشی، محمدبن عیسی را که در سند این روایت آمده است، توثیق کرده و روایات او را معتبر میداند[4] .
نکته: کلینی (ره)[5] این روایت را در کتاب کافی نقل کرده است و شیخ صدوق (ره)[6] نیز این روایت را در کتاب ثواب الأعمال نقل کرده است و همه این اسناد صحیح میباشند.
تقریب استدلال به روایت مذکور
صاحب حدائق (ره) به این روایت اینگونه استناد کرده است که اگر کسی بر اوقات نماز محافظت نداشته باشد و نماز را بدون عذر، از وقت فضیلت به تأخیر اندازد، مستحق عذاب و عقاب است و لذا اگر خداوند متعال بخواهد او را عقاب میکند و اگر بخواهد او را میبخشد لذا از اینکه شخص، مستحق عذاب و عقاب است و ممکن است که خداوند او را عقاب کند، فهمیده میشود که تأخیر انداختنِ بدون عذرِ نماز از وقت فضیلت جایز نیست.
اشکال آیت الله خویی (ره) بر استدلال مذکور
آیت الله خویی (ره) فرموده است که نهایت چیزی که این روایت بر آن دلالت میکند این است که اگر کسی نسبت به مواقیت نماز محافظت داشته باشد، برای او نزد خداوند متعال عهدی است که او را در بهشت داخل کند و گناهانش را نیز میآمرزد، اما کسی که مواظبت بر اوقات نماز نداشته باشد مشمول این عهد الهی نمیشود و لذا اگر خداوند بخواهد او را میآمرزد و داخل بهشت میکند و اگر بخواهد او را به خاطر سایر گناهانی که مرتکب شده است عذاب میکند.
آیت الله خویی (ره) در ادامه فرموده است که البته این استحقاق عذاب به خاطر عدم محافظت بر وقت فضیلتِ نماز که مدعای صاحب حدائق (ره) است، نیست، بلکه به خاطر سایر گناهانی است که شخص مرتکب شده است لذا مستفاد از این روایت، حرمت تأخیرِ نماز از وقت فضیلت و استحقاق عذاب بر تأخیر انداختن نماز نیست بنابراین، روایت مذکور، بر این دلالت میکند که اگر کسی نماز را در خارج از وقت فضیلت بخواند مشمول عهد الهی که دخول در بهشت است، نمیشود، اما این بدان معنا نیست که شخص، به خاطر تأخیر انداختن نماز از وقت فضیلت، عذاب شود.
اشکال بر نظر آیت الله خویی (ره)
به نظر مختار، کلام آیت الله خویی (ره) تمام نیست زیرا؛
اولاً، کلام آیت الله خویی (ره)، خلاف ظاهر روایت است و از روایت چنین برداشت نمیشود که خداوند به خاطر سایر گناهان، شخص را عذاب میکند چون از ظاهر روایت استفاده میشود که اگر خداوند بخواهد شخصی را که نمازش را از اول وقت به تأخیر انداخته است، عذاب کند، به خاطر همین عدم محافظت بر اوقات نماز او را عذاب خواهد کرد و عذاب، به خاطر سایر گناهان او نمیباشد.
ثانیاً، اصلاً تعبیر «حَافَظَ عَلَى مَوَاقِيتِهِنَّ » و «وَ لَمْ يُحَافِظْ عَلَى مَوَاقِيتِهِنَّ » که در روایت مذکور، آمده است مختص وقت فضیلت نیست، بلکه شامل وقت موسّع نیز میشود لذا نیاز به توجیه آیت الله خویی (ره) [، مبنی بر اینکه استحقاق عذابی که در روایت به آن اشاره شده است، به خاطر عدم محافظت بر وقت فضیلت نماز که مدعای صاحب حدائق (ره) است، نیست، بلکه به خاطر سایر گناهانی است که شخص مرتکب شده است،] نیست زیرا از اساس درست نیست که از این روایت استفاده شود که هر کس بر وقت فضیلت، محافظت نکند، مستحق عذاب است و از این نتیجه گرفته شود که به تأخیر انداختن نماز از وقت فضیلت جایز نیست، چون محافظت و عدم محافظتی که در روایت به آن اشاره شده است، مختص وقت فضیلت نیست، بلکه اعم از وقت فضیلت و وقت موسّع است