1403/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
/ کیفیت انجام دادن نوافل /کتاب الصلاة
موضوع: کتاب الصلاة/ کیفیت انجام دادن نوافل /
خلاصه جلسه گذشته
بحث در روایت دوم از روایات دال بر دو رکعت، دو رکعت خواندن نوافل بود. اشکالی از طرف آیت الله خویی (ره) مطرح شد و آن، اینکه طریق ابن ادریس (ره) به کتاب حریز مجهول است زیرا ابن ادریس (ره)، حریز را درک نکرده است تا احتمال داده شود که او بدون واسطه از کتاب حریز نقل میکند و چون واسطه بین او و حریز مجهول است پس، این روایت در حکم روایت مرسله است و معتبر نیست. آیت الله خویی (ره) در پاسخ از این اشکال فرموده است که ابن ادریس (ره) از کسانی است که به خبر واحد عمل نمیکند و بنابراین، این احتمال درست نیست که گفته شود که واسطه بین او و حریز، شخص واحدِ مجهولی بوده است و به همین خاطر روایت او از حریز، حکم روایت مرسله را دارد، بلکه طریق ابن ادریس (ره) به کتاب حریز یا به تواتر ثابت است یا اینکه [اگر روایت، متواتر نیست] قرائن قطعیهای به همراه دارد که هر کس به این روایت و قرائن آن اطلاع یابد شک و تردیدی در صحت این روایت پیدا نمیکند و به همین خاطر روایت از ارسال خارج میشود.
آیت الله خویی (ره) در ادامه نوشته است: «نعم، لو كان الراوي غير ابن إدريس ممن يعمل بأخبار الآحاد اتجه الاشكال و بالجملة: بعد ملاحظة مسلكه (قدس سره) في حجية الأخبار لا وقع للمناقشة في سند الرواية»[1] ؛ بله، اگر راوی غیر از ابن ادریس (ره)؛ از کسانی بود که به خبر واحد عمل میکرد، اشکال وارد بود و میشد گفت که چون واسطه بین او و حریزبن عبدالله مجهول است روایت مرسله میشد. خلاصه اینکه، بعد از ملاحظه مسلک ابن ادریس (ره) در حجّیّتِ أخبار [که به اخبار آحاد عمل نمیکند]، جایی برای مناقشه در سند روایت مذکور (روایت دوم) باقی نمیماند.
اشکال به کلام آیت الله خویی (ره)
قبول داریم که ابن ادریس (ره) اخبار آحاد را حجّت نمیداند، اما سخن این است که آیا میشود از این مطلب استفاده کرد که تمام روایاتی که ابن ادریس (ره) در آخر کتاب سرائر تحت عنوان مستطرفات آورده است نزد او حجّت و معتبر بوده است؟ یعنی آیا صرف آوردن روایاتِ مستطرفات دلیل بر این است که ابن ادریس (ره) به مفاد آنها عمل کرده است؟
ذکر یک روایت در کتاب چیزی غیر از عمل به آن روایات و فتوا دادن بر طبق آن روایات است. خودِ ابن ادریس (ره) در ابتدای کتاب سرائر فرموده است: «و هو آخر أبواب هذا الكتاب مما استنزعته و استطرفته من كتب المشيخة المصنفين و الرواة المحصلين و سَتقف على أسمائهم إن شاء الله تعالى»[2] ؛ این آخرین ابواب این کتاب است از آنچه که من از کتب بزرگان مصنفین و روات برگرفتهام و اسامی آنها را انشاءالله، ذکر میکنیم.
از عبارت مذکور، استفاده نمیشود که ابن ادریس (ره) این روایات را مستند فتوا قرار داده است و صرف آوردن یک روایت در یک کتاب؛ آنهم در آخر کتاب، دلیل بر این نیست که صاحب آن کتاب بر طبق آن روایت عمل کرده است. بله! مواردی از روایات وجود دارد که ابن ادریس (ره) بر طبق آن عمل کرده است ولی این موارد، محدود است.
البته آیت الله شیخ مرتضی بروجردی (ره) فرموده است که آیت الله خویی (ره) بعداً از این مبنا که گفته است که ابن ادریس (ره) به اخبار آحاد عمل نمیکرده است، عدول کرده است.
بنابراین، طبق نظر آیت الله خویی (ره)، سند روایت مذکور (روایت دوم) معتبر است، اما شاگرد ایشان آیت الله شیخ مرتضی بروجردی (ره) گفته است که آیت الله خویی (ره) بعداً از این مبنا عدول کرده است. آیت الله شیخ مرتضی برجردی (ره) فرموده است: «و لكنه (طاب ثراه) عدل عن هذا المبنى أخيراً»[3] .
در ذیل به یک نمونه از عدول آیت الله خویی (ره) از مبنای خود در رابطه با اعتبارِ روایات مستطرفات سرائر اشاره میشود؛
«ما رواه ابن إدريس أيضاً عن كتاب حريز بن عبد اللّه عن زرارة عن أبي جعفر (عليه السلام) و هذا الطريق أيضاً ضعيف لجهالة طريق ابن إدريس إلى كتاب حريز، فإنّه و إن ذكر ابن إدريس في آخر الرّوايات الّتي رواها عن كتاب حريز: أنّ كتابه أصل معتمد و معوّل عليه و كذلك جعل الصدوق (قدس سره) في ديباجة الفقيه كتاب حريز من الكتب المشهورة الّتي عليها المعوّل و إليها المرجع إلّا أنّ القدر المتيقن من هذه العبارات أنّ أصل كتاب حريز إجمالًا كان مشهوراً و معمولًا به و أمّا اعتبار كلّ نسخة نسخة منه فلا»[4] ؛ آنچه ابن ادریس (ره) از کتاب حریزبن عبدالله از زراره از امام باقر (ع) نقل کرده است و این طریق نیز ضعیف است چون طریق ابن ادریس (ره) به کتاب حریز مجهول است، هرچند که ابن ادریس (ره) در آخر روایاتی که از کتاب حریز نقل کرده است گفته است که کتاب حریز اصل و قابل اعتناست و شیخ صدوق (ره) نیز در مقدمه کتاب من لایحضره الفقیه کتاب حریز را از کتب مشهورهای که به آن اعتماد میشود و به آن ارجاع داده میشود، قرار داده است، الّا اینکه قدر متیقّن از این عبارات، این است که اصل کتاب حریز اجمالاً مشهور بوده است و به آن عمل میشده است و اما اعتبار هر نسخه از آن پذیرفته نیست.
آیت الله خویی (ره) معتقد است که روایات ابن ادریس (ره) در خصوص کتاب محمدبن علیبن محبوب أشعری معتبر است زیرا ابن ادریس (ره) گفته است که روایات این کتاب را از خطِّ شیخ طوسی (ره) نقل میکنم لذا چون شیخ طوسی (ره) در کتاب فهرست به کتاب محمدبن علیبن محبوب أشعری طریقِ صحیح دارد و نسخه کتاب ابن محبوب نیز با خط خودِ شیخ طوسی (ره) به ابن ادریس (ره) رسیده است، آیت الله خویی (ره) فرموده است که روایات کتاب ابن محبوب که در مستطرفات سرائر آمده است معتبر است. ابن ادریس (ره) گفته است: «و من ذلك ما استطرفناه من كتاب نوادر المصنف تصنيف محمد بن علي بن محبوب الأشعري الجوهري القمي و هذا الكتاب كان بخط شيخنا أبي جعفر الطوسي رحمه الله مصنف كتاب النهاية رحمه الله فنقلت هذه الأحاديث من خطه من الكتاب المشار إليه»[5] .
نکته: ابن محبوب بین دو نفر مشترک است؛ یکی محمدبن علیبن محبوب أشعری که معاصر با امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) بوده است و دیگری حسنبن محبوب است که از اصحاب اجماع میباشد و از یاران امام کاظم (ع)، امام رضا (ع) و امام جواد (ع) میباشد و ابن ادریس (ره) در مستطرفاتِ سرائر چهل و پنج روایات از کتاب حسنبن محبوب نقل کرده است.
پس، آیت الله خویی (ره) در اعتبار روایات مستطرفات سرائر خدشه کرده است و لکن از میان آنها فقط روایات ابن محبوب و بزنطی را پذیرفته است و این به معنای عدول از نظر قبلی ایشان که حجّیّت کل روایات ابن ادریس (ره) است، میباشد.
آیت الله خویی (ره) فرموده است: «و أمّا التضعيف من أجل جهالة طريق ابن إدريس إلى أرباب المجامع و الكتب كما سبق منّا مراراً فهو و إن كان وجيهاً و لا يجدي اعتماده على القرائن القطعية بناءً منه على عدم العمل بأخبار الآحاد، إذ هو لا يستوجب القطع بالإضافة إلينا، سيّما بعد ما نشاهده من اشتمال كتاب السرائر على خبط و تشويش فتراه ينقل عن رأوٍ ثمّ عمّن هو متقدِّم عليه بكثير بحيث يمتنع روايته عنه»[6] ؛ اما تضعیف این روایت به خاطر مجهول بودن طریق ابن ادریس (ره) به صاحبان مجامع روایی و کتب است، کما اینکه مراراً به آن اشاره شد پس، او هر چند که خوب است ولی اعتمادش به قرائن قطعیه؛ از باب اینکه به اخبار آحاد عمل نمیکرده است، مفید نیست [، یعنی اعتمادش به قرائن قطعیه ممکن است که برای خودش مفید باشد ولی برای ما اعتبار ندارد] زیرا اعتماد او موجب حصول قطع برای ما نمیشود؛ خصوصاً بعد از اینکه ما مشاهده میکنیم که کتاب سرائر مشتمل بر اشتباه و تشویش است پس، میبینی کتاب سرائر را که از یک روای نقل میکند سپس از کسی که متقدِّم بر اوست نقل میکند، به گونهای که ممتنع است که متقدِّم از متأخِّر نقل کند [زیرا قاعده این است که متأخّر از متقدِّم نقل میکند].
آیت الله خویی (ره) در معجم رجال الحدیث دو نمونه از اشتباهات ابن ادریس (ره) را بیان کرده است که به یک مورد از آن دو نمونه اشاره میشود؛
«أما إنه مخلِطٌ في الجملة فمما لا شك فيه و يَظهر ذلك بوضوح من الروايات التي ذكرها فيما استطرفه من كتاب أبان بن تغلب، فقد ذكر فيها عدة روايات ممن لم يدرك الصادق (ع) و كيف يمكن أن يروي أبان المتوفى في حياة الصادق ع عمن هو متأخر عنه بطبقه أو طبقتين»[7] ؛ اما ابن ادریس (ره) خلط مبحث کرده است و اشتباه کردن او از چیزهایی است که شکی در آن نیست و این اشتباه به وضوح از روایاتی که از کتاب ابان بن تغلب نقل کرده است، ظاهر میشود پس، ابان بن تغلب از کسی روایت کرده است که امام صادق (ع) را درک نکرده است و چگونه ممکن است که ابان بن تغلب که در زمان حیات امام صادق (ع) از دنیا رفته است از کسی که متأخّر از خودش بوده است و در یک طبقه یا دو طبقهی بعد بوده است روایت نقل کند؟
آیت الله شبیری زنجانی (ره) نیز همین اشکال را به ابن ادریس (ره) وارد دانسته است زیرا ابان بن تغلب متوفای سال 141 هجری قمری است، اما ابان بن تغلبی که ابن ادریس (ره) در مستطرفات سرائر آورده است؛ با توجه به راویانی که از آنها نقل میکند، از محدِّثین اواسط قرن سوم است لذا برای اینکه این مشکل برطرف شود، گفتهاند که ابان بن تغلب که در مستطرفات سرائر آمده است، ابان بن محمد بِجلّی است و ابن ادریس (ره) به اشتباه ابان بن تغلب نوشته است.
آیت الله خویی (ره) در ادامه نوشته است: «إلّا أنّه يستثني من ذلك خصوص ما يرويه عن كتاب محمّد بن علي بن محبوب الّذي يروي عنه هذه الرواية فإنّ طريقه إليه صحيح، لتصريحه في السرائر بأنّ ما يرويه عن هذا الكتاب قد وجده بخطّ الشيخ (قدس سره) إذ من المعلوم قرب عهده بعصر الشيخ بما لا يزيد على مائة سنة و واضح أنّ خط الشيخ و هو شيخ الطائفة حقّا و من رؤساء المذهب المعروفين المشهورين كان يَعرفُه كل من قارب عصره و لم يكن معرضاً للاختفاء و الالتباس إذن فيطمئن عادة بأنّ الخط الّذي رآه كان خطّه بنفسه و حيث إنّ طريقه إلى ابن محبوب صحيح، فيعتمد على ما يرويه عن خصوص هذا الكتاب. فالعمدة في وجه الضعف ما عرفت. إذن فتبقى تلك النصوص سليمة عمّا يوجب صرفها عن ظاهرها و هو الوجوب»[8] ؛ مگر اینکه استثناء میشود از آن خصوص آنچه که ابن ادریس (ره) از کتاب محمدبن علیبن محبوب روایت کرده است پس، طریق ابن ادریس (ره) به محمدبن علیبن محبوب صحیح است زیرا در سرائر تصریح کرده است که آنچه که از این کتاب روایت میکند را به خطّ شیخ طوسی (ره) دیده است زیرا نزدیک به عصر شیخ طوسی (ره) بوده است چون فاصله بین آنها از صد سال بیشتر نبوده است و واضح است که خط شیخ طوسی (ره) که شیخ طایفه است حق است و از رؤسای مذهب بوده است که معروف و مشهور میباشد و هر کسی که نزدیک عصر شیخ طوسی (ره) بوده است ایشان را میشناخته است و شناخت شیخ طوسی (ره) بر کسی پوشیده نبوده است بنابراین، با این فاصلهی زمانی کم، اطمینان حاصل میشود که خطّی که دیده است خط شیخ طوسی (ره) بوده است و چون طریقش به ابن محبوب صحیح است، پس بر آنچه از خصوص این کتاب روایت میکند، اعتماد میشود.