1403/09/20
بسم الله الرحمن الرحیم
/ کیفیت انجام دادن نوافل /کتاب الصلاة
موضوع: کتاب الصلاة/ کیفیت انجام دادن نوافل /
خلاصه جلسه گذشته
بحث در بررسی فرع اول از مسأله 1176 بود. عرض شد که فرع اول، این است که واجب است که نمازهای مستحبی به صورت دو رکعتی خوانده شود.
در بررسی فرع اول، نخست به فتاوای علما اشاره شد و در ادامه به روایاتی که در این رابطه وارد شدهاند پرداخته شد و روایت اول در جلسه گذشته بیان شد. در این روایت، علیبن جعفر (ع) از برادرش امام کاظم (ع) سؤال کرده است که آیا جایز است که شخصی که میخواهد نافله چهار رکعتی بخواند، بین آن چهار رکعت سلام ندهد و در پایان چهار رکعت سلام بدهد؟ آن حضرت (ع) فرمود: جایز نیست مگر اینکه بین هر دو رکعت سلام بدهد.
بررسی سند روایت اول
یکی از افرادی که در سند روایت مذکور، واقع شده است عبدالله بن جعفر حِمیری، مؤلف کتاب قرب الإسناد است. او فردی ثقه و جلیل است و مناقشهای در رابطه با او وارد نشده است.
یکی از افراد دیگری که در سند روایت مذکور، واقع شده است عبدالله بن حسن است که در مجامع روایی توثیقی در رابطه با او وارد نشده است. آیت الله حکیم (ره) از روایت مذکور، به خبر تعبیر کرده است و این تعبیر شاید به ضعف سند این روایت اشاره داشته باشد. آیت الله خویی (ره) عبدالله بن حسن را از مجاهیل دانسته است و چون از مجاهیل است فرموده است که روایات منقول از او ضعیف است. ایشان فرموده است: «فان عبد اللّه بن الحسن مع كونه ذا نسب شريف و حسب أصيل مجهول لم يتعرض له في كتب الرجال»[1] ؛ همانا عبدالله بن حسن با اینکه نسب شریف و حسب أصیلی دارد، مجهول است و در کتب رجالی متعرض او نشدهاند.
آیت الله وحید (حفظه الله تعالی) نسبت به وثاقت امامزادههایی که دلیلی بر ضعف آنها وارد نشده است، معتقد است که مقتضای شرافتِ نسب ایجاب میکند که آنها را ثقه بدانیم لذا اصل بر عدالت امامزادههاست. البته ایشان فرموده است که در جایی که انحراف یک امامزاده روشن و مسلّم گردد، مثل زید النار و جعفر کذّاب، به عدم وثاقتشان حکم میشود ولی در غیر این موارد، به صرف مجهول بودن، نمیتوان به ضعف و عدم وثاقتشان حکم کرد، بلکه اصالة العدالة در رابطه با آنها جاری میشود بنابراین، طبق نظر آیت الله وحید (حفظه الله تعالی)، اصل بر وثاقت عبدالله بن حسن است.
نکته: زید النار فرزند امام کاظم (ع) است که خانههای منسوب به عباسیان را آتش زد و امامت امام رضا را قبول نداشت. در رابطه با زید النار وارد شده است: «و أما زيد فقد خرج بالبصرة فدعا إلى نفسه و أحرق دُوراً و أعبث ثم ظفر به و حمل إلى المأمون، قال زيد: لما دخلت على المأمون نظر إلي ثم قال: اذهبوا به إلى أخيه أبي الحسن علي بن موسى فتَرَكني بين يديه ساعةً واقفا ثم قال: يا زيد سوءا لك سفكتَ الدماء و أخفت السبيل و أخذت المال من غير حله غرك حديث حمقى أهل الكوفة إن النبي ص قال إن فاطمة أحصنت فرجها فحرمها و ذريتها على النار...»[2] ؛ زید در بصره خروج کرد و مردم را به سوی خودش دعوت کرد [و گفت: من امام هستم] و خانههای مردم را به آتش کشید، او را دستگیر کردند و نزد مأمون بردند. زید گفته است که چون من بر مأمون داخل شدم، به من نگاه کرد و سپس گفت که او را نزد برادرش علیبن موسی الرضا (ع) ببرید، پس من نزد آن حضرت (ع) ایستاده بود که فرمود: ای زید بدا به حالت چرا که خونهای زیادی ریختی و مال از غیر حلال کسب کردی تو را حدیث پیامبر (ص) که فرموده است که آتش بر ذریه حضرت فاطمه (ص) حرام است، مغرور کرده است، اما این روایت، شامل تو نمیشود.
در رابطه با جعفر کذاب نیز در احتجاج آمده است: «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ؛ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَنِ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدَكَ، فَقَالَ: ابْنِي مُحَمَّدٌ وَ اسْمُهُ فِي التَّوْرَاةِ الْبَاقِرُ يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً هُوَ الْحُجَّةُ وَ الْإِمَامُ بَعْدِي وَ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ جَعْفَرٌ وَ اسْمُهُ عِنْدَ أَهْلِ السَّمَاءِ الصَّادِقُ، فَقُلْتُ لَهُ: يَا سَيِّدِي كَيْفَ صَارَ اسْمُهُ الصَّادِقَ وَ كُلُّكُمْ صَادِقُونِ؟ فَقَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ (ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ: إِذَا وُلِدَ ابْنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَسَمُّوهُ الصَّادِقَ فَإِنَّ الْخَامِسَ مِنْ وُلْدِهِ الَّذِي اسْمُهُ جَعْفَرٌ يَدَّعِي الْإِمَامَةَ اجْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ وَ كَذِباً عَلَيْهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ جَعْفَرٌ الْكَذَّابُ»[3] ؛ ابی خالد کابُلی گفته است که از امام زین العابدین (ع) سؤال کردم که حجّت و امام بعد از شما کیست؟ آن حضرت (ع) فرمود: پسرم محمد است که در تورات اسمش باقر است، علم را میشکافد، او حجّت و امام بعد از من است و بعد از او، پسرش جعفر است و اسمش در نزد اهل آسمان صادق است، عرض کردم که آقای من چگونه اسم او صادق است، در حالی که همه شما راستگو و صادق میباشید؟ پس آن حضرت (ع) فرمود: پدرم (امام حسین (ع)) از پدرش (امام علی (ع)) نقل کرد که رسول اکرم (ص) فرمود: زمانی که جعفربن محمد (ع) متولد شد، به صادق نامگذاری شود چرا که پنجمین از فرزندان او که جعفر است ادعای امامت میکند و بر خدا تجرّی میکند و دروغ میبندد پس، او نزد خدا جعفر کذّاب است.
بنابراین، اگر اصالة العدالة که از طرف آیت الله وحید (حفظه الله تعالی) مطرح شده است به قاعده معاریف [که از طرف آیت الله تبریزی (ره)] مطرح شده است، برگردد در این صورت، باید معروف بودنِ امامزاده محرز باشد و اگر مراد از اصالة العدالة، اصلی مستقل از قاعده معاریف است، عرض میشود که چنین اصلی وجود ندارد که به صرف امامزاده بودن به وثاقت شخص حکم شود.
نظر مختار، در رابطه با توثیق عبدالله بن حسن، قاعده إکثار روایت است، به این بیان که عبدالله بن جعفرِ حمیری که از أجلّاء است از عبدالله بن حسن زیاد روایت نقل کرده است بنابراین، با توجه به اینکه شخصیتی به جلالتِ شأنِ حمیری از عبدالله بن حسن إکثار روایت داشته است، به وثاقت عبدالله بن حسن حکم میشود.
اشکال: ممکن است که گفته شود که حمیری در کتاب قرب الإسناد در صدد این بوده است که با کمترین واسطه روایت را از امام (ع) نقل کند و در اصطلاح علم درایه به روایاتی که با واسطههای کم که ثقه باشند به امام (ع) برسد عالی السند گفته میشود لذا چون حمیری به دنبال این بوده است که سند روایات، طولانی نشود این احتمال وجود دارد که از راویان مجهول الحال یا ضعیف روایت نقل کرده باشد، یعنی چون عجله داشته است که سریع به امام (ع) برسد، امکان دارد که از راویان مجهول یا ضعیف نیز روایت نقل کرده باشد بنابراین، صرف اکثار روایتِ حمیری از عبدالله بن حسن برای حکم به وثاقت او و اطمینان به روایات او کافی نیست.
پاسخ: درست است که حمیری در صدد این بوده است که در کتاب قرب الإسناد، روایت را با کمترین واسطه از امام (ع) نقل کند، لکن جلالت شأن حمیری ایجاب میکند که از شخص مجهول یا ضعیف روایت نقل نکند بنابراین، إکثار روایت به قوّت خود باقی است و دلیل بر وثاقت عبدالله بن حسن میباشد. البته ناگفته نماند که بعضی از أجلّاء، مثل احمدبن محمدبن خالد برقی و محمدبن احمدبن یحیی الأشعری [صاحب کتاب نوادر الحکمة] از راویان ضعیف زیاد روایت نقل کردهاند اما در رابطه با حمیری نیامده است که او از ضعفا روایت نقل کرده باشد بنابراین، إکثار روایت او از عبدالله بن حسن، اطمینانآور است.
پاسخ دیگری که بعضی از بزرگان، مثل آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) برای تصحیح روایات حمیری از علیبن جعفر که در طریق آن، عبدالله بن حسن قرار دارد ارائه دادهاند، این است که گفتهاند که کتاب علیبن جعفر از کتب مشهوره است و کتب مشهوره نیاز به سند ندارد، علاوه بر آن، بعضی از ثقات، مثل عَمرَکیبن علیِ البوفَکی نیز این کتاب را نقل کردهاند لذا عدم احراز وثاقت عبدالله بن حسن ضرری به اعتبار روایات قرب الإسناد از علیبن جعفر وارد نمیکند. بنابراین، شهرتِ کتاب علیبن جعفر موجب اعتماد به روایات این کتاب و از جمله روایاتِ عبدالله بن حسن میشود، هرچند که وثاقت او احراز نشده باشد.