93/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث دوم؛ فصل دوم: درباره صحیح و اعم/الوضع /المقدمة
موضوع: المقدمة/الوضع /بحث دوم؛ فصل دوم: درباره صحیح و اعم
اشکال سوم:[1]
طبق این نظریه، لازم میآید که استعمال لفظ «صلاة» در مجموع ارکان، اجزاء و شرایط، مجاز باشد. توضیح اینکه: وقتی تمام ارکان، اجزاء و شرایطِ صلاة فراهم و کامل باشد، در این صورت استعمال «صلاة» برای این عبادت، مجاز خواهد بود؛ زیرا گفته شده است که برخی از ارکان، موضوعله صلاة هستند.
چنین استعمالی از باب اطلاق کلی بر فرد یا جزئی نیست، بلکه از باب استعمال لفظی که برای جزء وضع شده، در کل است. زیرا «صلاة» که برای ارکان وضع شده، در چیزی به کار میشود که افزون بر ارکان، اجزاء و شرایط را نیز دارد. پس این استعمال باید مجاز باشد، در حالی که اعمی به چنین لزومی ملتزم نیست.
پاسخ محقق خویی(قدسسره):
پیش از نقل بیان محقق خویی(قدسسره)، ما خودمان یک توضیح مقدماتی ذکر میکنیم:
ممکن است یکی از افراد موضوعله، عوارض مشخصه داشته باشد؛ یعنی ارکان را دارد و علاوه بر آن، عوارض دیگری دارد که داخل در ذاتیاتش نیستند. مثلاً «انسان» وقتی در مورد «زید» به کار میرود، مجاز نیست؛ هرچند «زید» علاوه بر ذاتیِ «انسان»، عوارض خاصه خود را نیز دارد، اما این عوارض دخلی در ذاتیات ندارند. بنابراین، استعمال «انسان» در مورد «زید» مجاز نخواهد بود.
اما بیان محقق خویی(قدسسره) چنین است: موضوعله، ارکان است و «نماز» نسبت به سایر اجزاء و شرایط، «لا بشرط» است؛ به این معنا که اگر آن اجزاء و شرایط یافت و موجود بود، جزء صلاة خواهد بود وگرنه، جزء صلاة نیست و فقدانش ضرری به صدق صلاة نمیزند. برای تقریب به ذهن، مانند این است که اسم «دار» بر چیزی که دیوار و اتاق دارد صدق میکند، و «سرداب» یا «حیاط» نسبت به آن لا بشرط است؛ اگر موجود باشد، جزو «دار» است و اگر نباشد، به صدق عنوان «دار» آسیبی نمیزند.
پس نماز نسبت به ارکان، «بشرط شیء» و نسبت به سایر اجزاء و شرایط، «لا بشرط» است. از این رو، اطلاق «نماز» بر ارکان همراه با سایر اجزاء و شرایط، از باب استعمال کل در جزء نیست، بلکه از باب اطلاق کلی بر جزئی و فرد است.
به عنوان مثال: اگر یک اسب را که از دو ذاتی مرکب شده است «حیوان صاهل» بنامیم، و اگر تنها بگوییم «حیوان»، این اطلاق «حیوان» بر اسب از باب اطلاق کلی بر جزئی خواهد بود. «حیوان» جزء ذاتیات اسب است و نسبت به دیگر ذاتیات، «حیوان صاهل» کل و «حیوان» جزء است. اما در اینجا استعمال از آن جهت است که این «حیوان» خود مصداق کلیای است که «اسب» یکی از آن مصادیق است.
محقق خویی(قدسسره) در اینجا به نقد اشکال سومِ صاحب کفایه(قدسسره) پرداخته، اما در واقع این اشکال میتواند متوجه نظریه محقق قمی(قدسسره) هم باشد. میرزای قمی(قدسسره) گفتهاند که «صلاة» فقط برای ارکان وضع شده است، اما محقق خویی(قدسسره) افزودهاند که باقی اجزاء نیز در صورت وجود، جزء صلات هستند، ولی «صلاة» نسبت به آنها لا بشرط است؛ یعنی نسبت به ارکان، بشرط و نسبت به بقیه اجزاء و شرایط، لا بشرط میباشد.
تصویر دوم: آنچه شیخ انصاری(قدسسره) به مشهور نسبت داده است[2]
نماز در برابر معظم اجزاء موضوع قرار گرفته و صدق آن تابع وجود و عدم معظم اجزاء است.
دو اشکال صاحب کفایه(قدسسره) بر این تصویر:[3]
اشکال اول:[4]
این اشکال همان اشکال سومی است که بر تصویر اول وارد شده بود؛ یعنی اگر «صلاة» بر موردی که دارای همه اجزاء و شرایط است استعمال شود، مجاز خواهد بود. چراکه شیخ انصاری(قدسسره) معنای «صلاة» را معظم اجزاء دانسته و بقیه اجزاء از باب مجاز استعمال میشوند.
پاسخ محقق خویي(قدسسره):[5]
پاسخ همان است که پیشتر گذشت: بیشتر اجزاء که مقوّم مرکب دانسته شدهاند، نسبت به سایر اجزاء «لا بشرط» هستند؛ یعنی اگر سایر اجزاء موجود باشند، داخل در مسمّیاند و اگر نباشند، خارجاند.
اشکال دوم:
لازمه سخن شما، وجود تردید در ماهیت «صلاة» است، و «فرد مردد» در خارج واقعیت ندارد. در این صورت اعتبار اجزاء در مسمّی متناوب میشود؛ یعنی یک جزء گاهی داخل و گاهی خارج خواهد بود، و حتی گاهی مردد است که آیا داخل است یا نه. چنین چیزی مانند این است که مرکب نسبت به برخی اجزائش فرد مرددی باشد که واقع ندارد، و در نتیجه، ماهیتی که شما برای «صلاة» ارائه میکنید، فاقد واقعیت خواهد بود.[6]
پاسخ محقق خویی(قدسسره):[7]
برخی اجزاء ثابت هستند و برخی اجزاء به نحو علیالبدل میباشند، و این نقصی در ماهیت ایجاد نمیکند، بهخصوص که بحث ما در ماهیت اعتباری است. اجزاء نماز در نماز دو رکعتی، سه رکعتی و چهار رکعتی متفاوت است، و در مرکبات اعتباری این اشکال ندارد. ولی در مرکبات خارجی، مانند انسان، نمیتوان چنین گفت که برخی اجزاء حاضر باشند و برخی خیر، و انسان مردد بین «ناطقیّت» و «صاهلیّت» باشد.
در مرکبات اعتباری اشکالی ندارد که برخی اجزاء «لا بشرط» باشند و تردید به نحو علیالبدل باشد؛ یعنی «معظم اجزاء» به این معنا که از مجموع ده جزء، مثلاً هفت یا هشت جزء موجود باشد تا صدق «صلاة» محقق گردد، نه اینکه به پنج جزء یا کمتر برسد.
«معظم اجزاء» در واقع، بر اساس موضوعله اخذ شدهاند و معنای آن با توجه به خود مرکب متفاوت است؛ مثلاً «معظم اجزاء» نماز صبح از حیث کمیت غیر از «معظم اجزاء» نماز عشاء است. بنابراین، مقوّم مرکب میتواند یکی از چند امر به نحو بدل باشد، و این در مرکبات اعتباری اشکالی ندارد.
آنچه افزون بر مسمّی است، هنگام وجود در موضوعله (ماهیت نماز) دخیل است و هنگام فقدان، خارج از آن. پس موضوعله مفهومی وسیع و جامع همه کم و زیادهاست، نه خصوص «اکثر اجزاء» بشرط لا و نه مرتبه خاصی از آن. همین جامع است که بر کامل و ناقص بر یکسان صدق میکند.
تذکر محقق خویی(قدسسره) برای تصحیح تصویر دوم:[8]
ایشان متمایل به قول شیخ(قدسسره)، یعنی «معظم اجزاء» هستند، اما متذکر میشوند که باید در مسمّی، «موالات» و «ترتیب» نیز لحاظ شود؛ زیرا بدون این دو، عنوان «نماز» حتی بر اکثر اجزاء هم صدق نمیکند. یعنی حتی اگر معظم اجزاء یا حتی تمام اجزاء بیاید، ولی بدون ترتیب و موالات باشد، این عمل «صلات» نخواهد بود.
پس مبنای محقق خویی(قدسسره) این است که برخی اجزاء و شرایط وجودشان ضروری است و به هیچ وجه علیالبدل نمیشود مثل ترتیب و موالات که باید محفوظ باشد.
این بحث در مورد جامع اعمی است، یعنی حتی برای اطلاق «صلات» بر نمازی که فاسد شده، باید ترتیب و موالات باشد؛ در غیر این صورت، حتی اعمی نیز به آن «نماز» نمیگوید.
تکمیل بیان نظریه محقق خویی(قدسسره):[9]
محقق خویی(قدسسره) جامع اعمی را (بر اساس بیان میرزای قمی(قدسسره) و تصویر دوم) «جامع ذاتی» مینامد و در محاضرات[10] تصریح کرده که میتوان جامع ذاتی برای اعم از صحیح و فاسد تصویر کرد.
لفظ، نزد او، موضوع برای «ارکان به نحو بدل» است، نه برای جامع میان آنها؛ زیرا ارکان در نماز صبح، مغرب و نمازهای رباعی متفاوتند.
طبق روایات، ارکان عبارتند از: «تکبیر»، «رکوع»، «سجود» و «طهارت» (اعم از مائیه و ترابیه)، و رکوع و سجود شامل وظیفه مختار و مضطر (رکوع و سجود ایمائی) نیز میشود، مگر آنکه رکوع و سجود ایمائی را رکوع و سجود حقیقی ندانیم. صدق «نماز» تحقق موالات و ترتیب را نیز اقتضا میکند و بحثی نیز درباره «تسلیم» وجود دارد.
ملاحظه بر بیان محقق خوئی(قدسسره):
بیانی که ایشان دارند، برای «جامع ذاتی» دقیق نیست؛ زیرا تعبیر «جامع ذاتی» در جایی به کار میرود که حقیقتاً ذات شیء باشد، و آنچه محقق خویی(قدسسره) میگوید، جامع ذاتی نیست. این نکته پیشتر در مباحث محقق اصفهانی(قدسسره) توضیح داده شد.
تصویر سوم: نظریه محقق اصفهانی(قدسسره)[11] [12]
در نماز صحیح، ایشان فرمودهاند «نماز» یک حقیقت «مبهم» است که اثر بر آن مترتب میشود، و اثر، معرّف و مبیّن آن است.
به اعتقاد محقق اصفهانی(قدسسره)، همانگونه که جامع صحیحی قابل تصویر است، برای اعمی نیز امکان جامع وجود دارد؛ زیرا مراتب صحیح و فاسد متداخلاند. البته آنچه در بیان نماز صحیح گفته شد، در اینجا نمیآید، زیرا در نماز فاسد، اثر مترتب نیست؛ با این حال، ایشان بیان میکنند که در اینجا باید «اقتضای اثر» وجود داشته باشد، حتی اگر به فعلیت نرسیده باشد.
بیان مطلب: اگر لفظ «نماز» برای عملی مبهم از جمیع جهات با معرفیت «حیثیت نهی فعلی از فحشا» وضع شود، وضع برای صحیح خواهد بود. اما اگر برای عملی مبهم با معرفیت «اقتضای نهی از فحشا» (نه نهی فعلی) وضع شود، وضع برای معنای اعم است؛ زیرا هر مرتبهای از نماز اقتضای نهی از فحشا را دارد، اما فعلیت اثر مشروط به صدور از اهل آن مرتبه است، نه کسی که اهل مرتبه دیگر است (مثل مسافر که اهل قصر است، نه اتمام)، و حیثیت صدور، نزد اعمی جزء اجزاء نماز نیست.
پس، نماز وضع شده است برای شیء مبهم، و «اثر اقتضائی نهی از فحشاء و منکر» معرّف و مبیّن آن ابهام است.
اشکال محقق خویی(قدسسره):
اولاً: این تصویر متوقف بر صحت تصویر جامع صحیحی است که ما آن را قبول نکردیم.
ثانیا: آنچه بیان شده، کلی از دو طرف نیست؛ زیرا هر صحیحی قابل فرض در حالت فساد است، اما هر فاسدی قابل فرض در حالت صحت نیست؛ مانند نماز بدون طهارت یا بدون رکوع یا با پنج رکوع.[13]
پاسخ به اشکال محقق خویی(قدسسره):
اولا: این اشکال فقط بر مبنای مختار ایشان وارد است؛ پیشتر تصاویری برای جامع صحیحی ارائه شد که نهتنها باطل نیست، بلکه خود محقق خویی(قدسسره) نیز از آن استفاده کردهاند. ایشان در پاسخ به اشکال دوم بر مرحوم شیخ(قدسسره)، از همین مبنای محقق اصفهانی(قدسسره) استفاده کردند؛ آنجا که محقق اصفهانی(قدسسره) گفت ابهام وجود دارد و اثر مبیّن آن است، و مثال «معجون» و «خمر» را زدند.
محقق خویی(قدسسره) نیز گفتند که تردید در مرکب اعتباری ضرری ندارد، و تردید همان «ابهام» است؛ پس نباید به ابهام محقق اصفهانی(قدسسره) ایراد گرفت، چون خودشان نیز همین مبنا را پذیرفتهاند.
ثانیا: مبنای محقق اصفهانی(قدسسره) مبتنی بر کلی بودن از دو طرف نیست، بلکه مسئله «حیثیت صدور از اهل» را مطرح میکند؛ ایشان فرمودند که هر مرتبه از نماز اقتضای نهی از فحشا را دارد، اما صحت و فعلیت اثر، متوقف بر حیثیت صدور از اهل است.
بنابراین، تفاوت نماز صحیح و فاسدی که عنوان «نماز» بر آن صدق میکند، این است که «اقتضا» در صحیح به مرتبه فعلیت رسیده، اما در فاسد به فعلیت نرسیده است. عدم فعلیت در فاسد، یا به دلیل صدور از غیر اهل است، و یا به خاطر فقدان شرط یا جزء، مانند اینکه شخص مصلی طاهر نباشد، یا رکوع را انجام نداده باشد، هرچند باقی اجزاء را آورده باشد.[14]