« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محمدعلی ‌بهبهانی

93/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اول؛ فصل سوم: در بحث انشاء و اخبار/الوضع /المقدمة

 

موضوع: المقدمة/الوضع /بحث اول؛ فصل سوم: در بحث انشاء و اخبار

 

نظریه سوم: از محقق اصفهانی(قدس‌سره)

به نظر می‌رسد دیدگاه محقق اصفهانی(قدس‌سره)، دیدگاه صحیح باشد. ایشان می‌فرمایند:

«أما إن الإخبار والإنشاء من شئون الاستعمال ، وما كان كذلك لا يعقل دخله في المستعمل فيه ، فواضح جدّا.»[1]

انشاء و اخبار از شؤون استعمال‌اند و دخالت آن‌ها در معنای موضوع‌له یا معنای مستعمل‌فیه معقول نیست. با این حال، جملات خبری و انشائی گاهی در معنای مستعمل‌فیه متحدند و گاهی متفاوت؛ بنابراین باید میان دو قسم تفصیل قائل شد:

قسم اول: جملاتی که لفظ و هیئت آن‌ها یکی است، مانند «بعت» به صورت خبری و انشائی. در این موارد، معنای مستعمل‌فیه همان نسبت ایجاد مضمون (یعنی ماده) به متکلم است؛ گاهی متکلم قصد حکایت دارد، یعنی می‌خواهد بگوید این جنس را قبلاً فروختم، و گاهی فقط قصد ثبوت دارد (کلام صاحب کفایه(قدس‌سره) در این مورد صحیح است).

قسم دوم: جایی که معنا واحد نیست، مانند صیغه «افعل» و امثال آن که نه لفظاً و نه هیئتاً با جمله خبری اشتراک ندارند. در اینجا معنای مستعمل‌فیه در جمله انشائی با جمله خبری متفاوت است.

مرحوم محقق اصفهانی(قدس‌سره) برای بیان این تفاوت، مثالی می‌آورند: مثلاً مولا می‌گوید «اضرب فلاناً» یا «أبعثک إلى ضرب فلان»؛ هر دو در مقام طلبِ ضرب هستند، اما مفادشان واحد نیست، چرا که یکی از باب صیغه «افعل» است و طلب از خود صیغه استفاده می‌شود، اما در جمله دوم این چنین نیست.

ایشان این تفاوت را به‌خوبی توضیح می‌دهند و نکته دقیق و لطیفی را بیان می‌کنند:

«فإنّ مفاد «اضرب» بعث المخاطب نحو الضرب، لکن لا بما هو بعث ملحوظ بذاته بل بما هو نسبة بین المتکلم و المخاطب و المادة، فهذا بعث نسبي و مثل هذه النسبة لا خارج لها یطابقها أو لایطابقها. أمّا الجمل الخبریة المتضمّنة لمضمون البعث و التحریك مثل «أبعثك نحو ضرب فلان» إذا أرید بها الإخبار، فمفادها نسبة البعث إلى المتکلم نسبة صدوریة. فصیغة «اضرب» بعث نسبي و صیغة «أبعثك نحو الضرب» نسبة بعثیة.».

ایشان می‌فرمایند: مفاد «اضرب» بعث مخاطب به سوی ضرب است، اما نه به عنوان بعث ملحوظ بالذات، بلکه به عنوان نسبتی میان متکلم، مخاطب و ماده؛ یعنی متکلم مخاطب را امر می‌کند که آن ماده (ضرب) را محقق کند و فعل ضرب را انجام دهد. پس این بعث، ملحوظ بالذات نیست بلکه نسبی است و چنین نسبتی در خارج واقعیتی ندارد که مطابق یا مخالف داشته باشد. اما جمله خبری که مضمون بعث و تحریک دارد، مانند «أبعثک نحو ضرب فلان» اگر به قصد اخبار باشد، مفاد آن، نسبت بعث به متکلم است که نسبتی صدوریه است. پس این جمله، نسبت بعثیه است و نسبت صدوریه. بنابراین، صیغه «اضرب» بعث نسبی است و صیغه «أبعثک نحو الضرب» نسبت بعثیه است.

در نتیجه، میان این دو، تفاوت اساسی وجود دارد و نمی‌توان آن‌ها را یکی دانست؛ چرا که در انشاء، بعث نسبی است و در اخبار، نسبت صدوریه مطرح است.

ملاحظه بر ذیل کلام محقق اصفهانی(قدس‌سره):

اینکه ایشان فرمودند در «بعتُ»، گاهی جمله انشائی است و گاهی جمله اخباری و تفاوت در داعی استعمال است، سخن صحیحی است؛ اما آنچه در بخش دوم بیان شد که تفاوت میان دو معنا در این است که اولی «بعث نسبی» و دومی «نسبت بعثیه» است، بدون اشکال نیست؛ هرچند ما اصل تفاوت مفاد این دو را می‌پذیریم، اما تفسیری که ایشان ارائه داده‌اند، پذیرفتنی نیست.

اینکه مفاد «أبعثک نحو الضرب» را نسبت بعثیه بدانیم، درست نیست و همچنین اینکه مفاد «اضرب» را بعث نسبی قلمداد کنیم، صحیح نیست. نسبت بعثی که در «اضرب» میان مخاطب و متکلم برقرار می‌شود، از هیئت فعل استفاده شده است و در «اضرب»، کلمه یا ماده‌ی بعثی وجود ندارد که از آن استفاده شود، بلکه بعثیت را از همان هیئت می‌فهمیم. اما در مثال دوم یعنی «أبعثک»، بعث به صورت ماده وجود دارد. بنابراین، ایشان فرموده‌اند مفاد «اضرب» بعث نسبی است و مفاد «أبعثک» نسبت بعثیه؛ حال آنکه در واقع، اگر قرار باشد بعثی وجود داشته باشد، مثال دوم یعنی «أبعثک» اولی‌تر است تا «اضرب». فرق است میان اینکه بگوییم «بعثی» داریم که معنای مستقل یافته و صفت نسبیت گرفته و اینکه نسبتی داریم که بعث وصف آن واقع شده است.

در «اضرب»، آنچه از هیئت اخذ می‌شود حقیقتاً نسبت است، چرا که هیئت همیشه دال بر نسبت است، اما نسبتی که به بعث اختصاص دارد. بنابراین، صحیح این است که بگوییم «اضرب» نسبت بعثیه است، نه اینکه صرفاً بعث نسبی باشد؛ زیرا معنای هیئات، طبق مبنای خودِ محقق اصفهانی(قدس‌سره)، معنای حرفی و دال بر نسبت است و تعبیر بعث نسبی صحیح نیست، چون یادآور عرض نسبی و معنای اسمی ذی‌نسبه است.

در «أبعثک نحو الضرب»، ما نسبتِ بعث را به سوی ضرب بیان می‌کنیم؛ در «اضرب»، بعث وصف نسبت است و در «أبعثک»، بعث مضاف‌الیه نسبت قرار می‌گیرد. در این مثال دوم، یعنی «أبعثک»، ماده‌ی بعث موجود است و اسناد آن به مخاطب صورت می‌گیرد؛ بنابراین، مفاد این جمله خبری نیز نسبت است، اما با «اضرب» متفاوت است. در اینجا نسبت وجود دارد، اما نسبت بعثیه نیست، زیرا نسبت بعثیه خاصِ جمله امر است و اینجا حکایت و خبر است و ماده‌ی بعث را به مخاطب نسبت می‌دهیم. هیئت جمله وصل به ماده شده و نتیجه «نسبة البعث» می‌شود، یعنی بعث را به شخص مخاطب نسبت می‌دهیم.

درواقع کلمه‌ی بعث را می‌توان به سه نحو به‌کار برد:

1. بعث نسبی

2. النسبة البعثیة

3.نسبة البعث

«بعث نسبی» و «نسبة البعث» هردو معانی مستقلی دارند، اما «النسبة البعثیة» که ساختار صفت و موصوف دارد، بعث در آن مستقل نیست.

پس اینکه ایشان فرمودند در «اضرب» بعث نسبی داریم، درست نیست و درباره «أبعثک» نیز که نسبت بعثیه عنوان کردند، صحیح نیست؛ چرا که این تعبیر مناسب با «اضرب» است و در مثال «أبعثک» باید گفته می‌شد «نسبة البعث». اگر برای «اضرب» بگوییم بعث نسبی، در واقع برای آن معنای اسمی و مستقل قائل شده‌ایم و آن را قیدپذیر می‌کنیم و همان نتایجی که در بحث قید الواجب و قید الوجوب مطرح شد، اینجا نیز پیش می‌آید.

در «نسبت بعثیه» فقط یک نسبت وجود دارد و دو امر مستقل نداریم؛ اما در برخی موارد، دو چیز مستقل وجود دارد و هر کدام دلالت خاص خود را دارند: یکی دلالت بر نسبت، دیگری دلالت بر معنای اسمی بعث. در «أبعثک»، دو دلالت داریم: یکی دلالت جمله فعلیه بر نسبت و دیگری دلالت ماده‌ی بعث. در «نسبت بعثیه» یک دلالت و مدلول وجود دارد و آن هم نسبت است که هیئت دال بر آن است؛ اما در «نسبة البعث» دو امر مستقل هستند که یکی به دیگری اضافه شده است.

مراد از هیئت، هیئت تمام جمله است؛ اعم از متکلم و مخاطب و … که همگی در تحقق هیئت نقش دارند و همین هیئت دال بر نسبت است و این نسبت در هر دو جمله وجود دارد.

به طور خلاصه، محقق اصفهانی(قدس‌سره) در اینجا در تعبیر خود دچار اشتباه شده‌اند؛ ایشان در چندین جای «نهایة الدرایة» فرموده‌اند که مفاد «اضرب» بعث نسبی است و این را بارها تکرار و تبدیل به یک مبنا کرده‌اند، در حالی که به نظر ما این بیان صحیح نیست و توضیح آن را نیز بیان کردیم.


logo