« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1404/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

مقام دوم؛ ناحیه دوم: علاج تعارض مستقر/معنى التعارض /التعادل و التراجيح

 

موضوع: التعادل و التراجيح/معنى التعارض /مقام دوم؛ ناحیه دوم: علاج تعارض مستقر

 

مقام دوم: حکم تعارض

ناحیه دوم: علاج تعارض مستقر (اخبار علاجیه)

فصل اول: تعارض دو دلیل متباینِ متکافئ

جمع‌بندی نهایی طوائف اخبار علاجیه

جمع‌بندی نخست (و هو المختار)

پس از آنکه در جلسات متعدد و به تفصیل، به بررسی و تحلیل چهار طایفه اصلی از اخبار علاجیه پرداختیم -یعنی روایات تخییر، توقف، احتیاط و اخذ به احدث- اکنون به مرحله نهایی و بسیار مهم این مبحث، یعنی «جمع‌بندی و حل تعارض» میان این طوائف می‌رسیم. سؤال اساسی این است که پس از ارزیابی سندی و دلالی هر دسته، در نهایت کدام یک از این روایات به عنوان قاعده اصلی و ملاک عمل در هنگام تعارض مستقر، بدون معارض باقی می‌ماند؟

از مباحث گذشته روشن شد که روایات وارد شده در باب تخییر، همگی از دیدگاه محقق خوئی(قدس‌سره)[1] یا از نظر سندی قاصر هستند یا از نظر دلالت. لکن روایت فقه الرضوی نزد ما، به تبعیت از برخی بزرگان، معتبر است و همچنین مرسله کلینی(قدس‌سره) نیز به «صحت قدمائی» صحیح است[2] .

بنابراین، ما حکم می‌کنیم که قاعده ثانویه در اخبار متعارض، تخییر است[3] ؛ این برخلاف نظر محقق خوئی(قدس‌سره) است که قائل به قصور تمام روایات از حجیت سندی یا از دلالت بر تخییر بودند.

و پیش‌تر گذشت که اخبار احتیاط و اخبار «اخذ به احدث» (عمل به روایت جدیدتر) نزد ما تمام نیستند و اخبار توقف نیز با اخبار تخییر تعارضی ندارند، به همان دلیلی که از محقق حائری(قدس‌سره) در کتاب الدرر نقل کردیم[4] ، در نتیجه، اخبار تخییر بِلا معارض باقی می‌مانند.[5]

جمع‌بندی دوم: از محقق نائینی(قدس‌سره)

محقق نائینی(قدس‌سره) قائل به تعارض میان اخبار توقف و اخبار تخییر هستند و برای جمع بین این دو طایفه، این‌گونه فرموده‌اند:

«إنّ النسبة بین ما دلّ على التخییر في زمان الحضور و بین ما دلّ على التخییر المطلق و إن كانت هي العموم و الخصوص، و كذا النسبة بین ما دلّ على التوقف المطلق و ما دلّ على التوقّف في زمان الحضور، إلا أنّه لا تعارض بینهما، فإنّه لا منافاة بین التوقّف [المطلق] أو التخییر المطلق و بین التوقّف [في زمان الحضور] أو التخییر في زمان الحضور، لأنّ المطلوب من المطلق إذا كان مطلق الوجود فلا‌یحمل على المقیّد [أي لایحمل التخییر المطلق على التخییر المقیّد بزمان الحضور و لایحمل التوقّف المطلق على التوقّف في زمان الحضور] بل یبقی إطلاق المطلق على حاله، كما أوضحناه في محلّه، فالتعارض إنّما هو بین ما دلّ على التخییر و بین ما دلّ على التوقّف، غایته أنّ التعارض بین ما دلّ على التوقّف و التخییر مطلقاً یكون بالعموم من وجه، و بین ما دلّ على التخییر و التوقّف في زمان الحضور یكون بالتباین.

و لایهمّنا البحث عن رفع التعارض بین ما دلّ على التوقّف و التخییر في زمان الحضور، فإنّه لا أثر له، مضافاً إلى أنّه لم ‌یعلم العمل بما دلّ على التخییر في زمان الحضور.

فالحريّ رفع التعارض بین ما دلّ على التوقف و التخییر مطلقاً، و قد عرفت أنّ النسبة بینهما العموم من وجه، ولكن نسبة ما دلّ على التخییر مطلقاً مع ما دلّ على التوقّف في زمان الحضور هي العموم و الخصوص.

فلا‌بدّ من تقیید إطلاق ما دلّ على التخییر بغیر زمان الحضور، فتنقلب النسبة حینئذٍ بین أدلّة التخییر و أدلّة التوقّف مطلقاً من العموم من وجه إلى العموم المطلق، لأنّ أدلّة التخییر تختصّ بعد تقییدها بما دلّ على التوقّف في زمان الحضور بزمان الغیبة و عدم التمكن من ملاقاة الحجّةقدس‌سرهما، فتكون أخصّ من أدلة التوقف مطلقاً، و صناعة الإطلاق و التقیید تقتضي حمل أخبار التوقّف على زمان الحضور و التمكن من ملاقاة الإمام(علیه‌السلام) فیرتفع التعارض من بینها و تكون النتیجة هي التخییر في زمان الغیبة كما علیه المشهور[6] ، و لا وجه للقول بالتوقّف أو الأخذ بما یوافق الاحتیاط و الاستدلال على وجوب الأخذ بما یوافق الاحتیاط بقوله(علیه‌السلام) في خبر غوالي اللآلي: «إِذَنْ فَخُذْ بِمَا فِيهِ الْحَائِطَةُ لِدِينِكَ»[7] ضعیف، لضعف الروایة و عدم العمل بها كما سیأتي، فالأقوی: هو التخییر مطلقاً، كان أحدهما موافقاً للاحتیاط أو لم‌یكن».[8]

محقق نائینی(قدس‌سره) برخلاف محقق حائری(قدس‌سره)، معتقدند که میان اخبار توقف و اخبار تخییر، تعارض واقعی وجود دارد و نمی‌توان آن‌ها را ناظر به دو مقام مختلف دانست. ایشان برای حل این تعارض، راهکار دقیق و فنی «انقلاب نسبت» را ارائه می‌دهند.

مقدمه: تبیین صورت مسئله

از نظر محقق نائینی(قدس‌سره)، ما با چند دسته روایت روبرو هستیم:

     اخبار تخییر (که همگی مطلق هستند و شامل زمان حضور و غیبت می‌شوند).

     اخبار توقف (که برخی مطلق و برخی مقید به زمان حضور هستند).

در نگاه اول، نسبت بین «اخبار تخییر مطلق» و «اخبار توقف مطلق»، عموم و خصوص من وجه است که خود موجب تعارض و تساقط می‌شود.

راه حل: فرآیند انقلاب نسبت

راهکار محقق نائینی برای حل این تعارض، طی یک فرآیند دو مرحله‌ای است:

مرحله اول: تقیید اخبار تخییر

نکته کلیدی در تحلیل ایشان این است که ما دسته‌ای از روایات توقف را داریم که به صراحت، وظیفه را در زمان حضور و امکان دسترسی به امام(علیه‌السلام)، «توقف» و ارجاع به ایشان تعیین کرده‌اند. از سوی دیگر، «اخبار تخییر» به صورت مطلق وارد شده‌اند. در اینجا عقل و منطق فقهی حکم می‌کند که اطلاق اخبار تخییر را با آن اخبار خاصِ توقف، مقید کنیم.

به بیان دیگر: هیچ معنای معقولی ندارد که شارع در زمانی که می‌توان حکم واقعی را مستقیماً از امام(علیه‌السلام) پرسید، اجازه تخییر بین دو خبر متعارض را بدهد. وظیفه عقلانی و شرعی در چنین شرایطی، توقف و رجوع به منبع علم است. بنابراین، «اخبار تخییر مطلق» توسط «اخبار توقفِ مقید به زمان حضور» تقیید می‌خورند و نتیجه این می‌شود که قاعده تخییر، مختص به زمان غیبت است.

مرحله دوم: وقوع انقلاب نسبت و حل نهایی تعارض

پس از انجام مرحله اول، صورت مسئله کاملاً تغییر می‌کند. اکنون ما با این دو دسته روایت مواجه هستیم:

    1. اخبار تخییر که مقید به زمان غیبت شده‌اند (اخص).

    2. اخبار توقف که مطلق هستند و شامل هر دو زمان می‌شوند (اعم).

در اینجاست که «انقلاب نسبت» رخ می‌دهد. نسبتی که قبلاً «عموم و خصوص من وجه» بود، اکنون به «عموم و خصوص مطلق» تبدیل شده است. طبق قواعد اصول فقه، در چنین حالتی، خاص بر عام مقدم می‌شود. در نتیجه، «اخبار تخییرِ مقید به زمان غیبت» را به عنوان یک استثناء بر قاعده کلی «توقف» می‌پذیریم.

نتیجه‌گیری نهایی از دیدگاه محقق نائینی(قدس‌سره)

حاصل این جمع‌بندی دقیق آن است که:

     وظیفه در زمان غیبت و عدم دسترسی به امام(علیه‌السلام)، تخییر است.

     وظیفه در زمان حضور و امکان دسترسی به امام(علیه‌السلام)، توقف است.

ایشان در پایان تأکید می‌کنند که با وجود این راه حل، دیگر وجهی برای قول به توقف مطلق یا عمل به احتیاط باقی نمی‌ماند. استدلال به روایت احتیاط (فَخُذْ بِمَا فِيهِ الْحَائِطَةُ) را نیز به دلیل ضعف سندی و عدم عمل اصحاب به آن، مردود می‌دانند. بنابراین، قول اقوی همان تخییر است، بدون آنکه الزامی به انتخاب گزینه موافق با احتیاط وجود داشته باشد. اگرچه انتخاب خبر موافق احتیاط، خود نوعی عمل به تخییر است، اما این یک الزام فقهی نیست، بلکه یک انتخاب از جانب مکلف است.

ملاحظات استاد بر دیدگاه محقق نائینی(قدس‌سره)

با وجود دقت فنی و عمق نظریه «انقلاب نسبت» که توسط محقق نائینی(قدس‌سره) ارائه شد، دو اشکال اساسی و بنیادین بر مبنا و روش ایشان وارد است که پذیرش این جمع‌بندی را دشوار می‌سازد:

اشکال اول: عدم تمامیت مبنای جمع‌بندی (اشکال مبنایی)

اساساً کل این جمع‌بندی مبتنی بر پذیرش تمامیت سندی و دلالی اخبار توقف است تا بتوانند به عنوان یک طرف معارضه با اخبار تخییر در نظر گرفته شوند. در حالی که پیش‌تر بیان شد این روایات نزد ما تمام نیستند. زیرا این احتمال قوی وجود دارد که روایات توقف، اساساً ناظر به «توقف در مقام کشف واقع و عدم اسناد به معصوم(علیه‌السلام)» باشند، نه «توقف عملی و تحیر در مقام عمل» (همان‌گونه که محقق حائری(قدس‌سره) نیز فرمودند).

وجود این احتمال قوی، دلالت اخبار توقف را «مُجمَل» می‌سازد و آن‌ها را از صلاحیت برای تعارض با اخبار صریح و روشنِ تخییر ساقط می‌کند. وقتی یک طرف معارضه از اساس متزلزل باشد، نوبت به اجرای راهکارهای پیچیده‌ای همچون انقلاب نسبت نمی‌رسد.

اشکال دوم: اشتباه در تعیین نوع نسبت (اشکال بنایی)

ثانیاً، حتی اگر از اشکال اول صرف‌نظر کنیم و وجود «مطلقات توقف» را به عنوان یک دلیل معتبر بپذیریم، تعیین نسبت میان آن‌ها و «مطلقات تخییر» به صورت «عموم و خصوص من وجه» صحیح به نظر نمی‌رسد.

توضیح مطلب:

     موضوع در «اخبار توقف»، خبرین متعارضین است. حکم آن نیز وجوب توقف است.

     موضوع در «اخبار تخییر»، دقیقاً همان خبرین متعارضین است. حکم آن نیز جواز تخییر است.

همانطور که ملاحظه می‌شود، موضوع در هر دو طایفه کاملاً بر یکدیگر منطبق است و مصادیق یکسانی دارند. از حیث موضوع، نسبت بین آن‌ها تساوی است. اما از حیث حکم، یکی به وجوب توقف و دیگری به جواز تخییر حکم می‌کند که این دو حکم با یکدیگر تباین کامل دارند.

بنابراین، تعارض میان این دو دسته از روایات (در صورت پذیرش تمامیت اخبار توقف)، از نوع تعارض تباینی است، نه عموم و خصوص من وجه. در تعارض تباینی نیز راهی برای جمع عرفی و انقلاب نسبت وجود ندارد و قاعده اولیه، تساقط هر دو دلیل است. در نتیجه، راهکار محقق نائینی از اساس با اشکال مواجه است.

جمع‌بندی سوم: از محقق خوئی(قدس‌سره)

محقق خوئی(قدس‌سره) به بطلان استدلال به اخبار توقف قائل هستند، به دلیل ضعف سند و عدم تمامیت دلالت آن‌ها. همچنین قول به «اخذ به موافق احتیاط» را نیز به دلیل ضعف مستند آن (مرفوعه زراره)[9] تمام نمی‌دانند. ایشان ادله تخییر را هم تمام ندانسته و می‌فرمایند: «تخییر بین خبرین متعارضین در هنگام فقدان مرجّح، امری است که دلیلی بر آن نداریم، بلکه عمل اصحاب در فقه برخلاف آن است و ما موردی را نیافتیم که فقهای ما در آن فتوا به تخییر داده باشند.» [10] [11]

ایشان به صورت روشمند، هر یک از قواعد پیشنهادی را رد می‌کنند:

    1. اخبار توقف: ایشان اخبار توقف را به دلیل ضعف سندی و عدم تمامیت دلالت، معتبر نمی‌دانند.

    2. اخبار احتیاط: قاعده «اخذ به موافق احتیاط» را نیز به جهت ضعف مستند اصلی آن (مرفوعه زراره) مردود می‌شمارند.

    3. اخبار تخییر: در نهایت، ادله تخییر را نیز ناتمام دانسته و در ردّ آن می‌فرمایند: «تخییر بین خبرین متعارضین در هنگام فقدان مرجّح، امری است که دلیلی بر آن نداریم، بلکه عمل اصحاب در فقه برخلاف آن است و ما موردی را نیافتیم که فقهای ما در آن فتوا به تخییر داده باشند.»

بنابراین، از دیدگاه ایشان، پس از تساقط دو دلیل متعارض، هیچ قاعده ثانویه روایی برای تعیین وظیفه وجود ندارد و باید به اصول عملیه (مانند برائت یا احتیاط عقلی) رجوع کرد.

ملاحظات بر این دیدگاه

این دیدگاه، با وجود دقت نظر محقق خوئی(قدس‌سره)، با دو ملاحظه جدی روبروست که پذیرش آن را دشوار می‌سازد:

وجود ادله معتبر بر تخییر

نخست آنکه، ادعای «عدم وجود دلیل معتبر بر تخییر» قابل مناقشه است. چرا که همان‌طور که پیش‌تر اثبات شد، برخی از ادله تخییر، هم از نظر دلالت تام هستند و هم از نظر سند معتبر می‌باشند:

     مانند مرسله کلینی(قدس‌سره) که بر مبنای بزرگانی چون محقق نائینی(قدس‌سره) و پیروان ایشان، هم سنداً و هم دلالتاً تمام است.

     و نیز روایت فقه الرضوی(علیه‌السلام) که اعتبار آن نزد برخی از بزرگان پذیرفته شده است؛ به ویژه با توجه به تلاش‌های گسترده‌ای که بزرگانی همچون محدث نوری(قدس‌سره) در اثبات اعتبار این کتاب و پاسخ به تمامی اشکالات وارده بر آن، مبذول داشته‌اند.

مخالفت با قول مشهور

دوم آنکه، ادعای مخالفت «عمل اصحاب» با تخییر، خلاف آن چیزی است که در کلمات فقها مشهود است. بلکه نظر مشهور فقهای اصولی، دقیقاً همین قول به تخییر در هنگام تکافؤ ادله است. بزرگانی همچون صاحب کفایه، محقق نائینی و محقق عراقی بر این مبنا هستند.

نتیجه نهایی: بنابراین، نظر مختار همان چیزی است که مشهور بر آن استوار است: قاعده ثانویه هنگام تکافؤ دو دلیل، تخییر می‌باشد و نیازی به رجوع به اصول عملیه نیست.[12]


[2] قال بعض الأساطین(دام‌ظله) في المغني في الأصول، التعادل و التراجیح، ص282: «إن ما تم سنداً و دلالة خصوص موثقة سماعة، و ما في دیباجة الکافي».
[4] تقدّم في ص360.
[5] ذهب إلى القول بالتخییر في المتعادلین کثیر من الأعلام:معالم الدين، ص250: «تعادل الأمارتين أي الدليلين الظنيين عند المجتهد يقتضي تخييره في العمل بأحدهما لانعرف في ذلك من الأصحاب مخالفاً، و عليه أكثر أهل الخلاف».جامعة الأصول، للنراقي الأول(قدس‌سره)، ص74-79: «إنّما الغرض هنا بيان الحكم فيما تعارض فيه نصّان وفقد الترجيح في نظر الفقيه فنقول: أكثر القائلين بالإباحة و البراءة فيما لا نصّ فيه ذهبوا إلى التّوسعة و التخيير فيما تعارض فيه نصّان ... و لا شكّ أنّ الترجيح للقسم الأوّل من الأخبار لأكثريته و أصحيّة سنده و أوفقيّته بالملّة السّمحة السّهلة و أشهرتيّه بين الفرقة المحقّة».الفصول الغروية، ص445 – 446: فصل: و إذا تعارض الخبران و تكافئا إما لفقد المرجح أصلاً أو لوجود مثله في الآخر فالمعروف بين أصحابنا التخيير في العمل بهما بل قال في المعالم: لانعرف في ذلك مخالفا من أصحابنا و هذا هو المختار للأخبار المتقدمة الدالة على التخيير و ضعف أسانيدها منجبر بالعمل و لاينافيه أخبار التوقف و الإرجاء لأنها ... ثم لو سلّم تكافؤهما من حيث الدلالة فلا ريب أن أخبار التخيير معتضدة بالشهرة فيتعين بالترجيح كما نطقت به الأخبار المذكورة مضافاً إلى قضاء قاعدة انسداد باب العلم بذلك».فوائد الأصول، ج4، ص765: «الأقوى هو التخيير مطلقاً كان أحدهما موافقاً للاحتياط أو لم يكن». و بعض الأساطين(دام‌ظله) في المغني في الأصول، ص282: « ... و أما من ناحیة أقوال العلماء فإجماعهم قائم على القول بالتخییر کما یظهر من کلام الشیخ في العدة ... و نفي صاحب المعالم الخلاف بین العلماء عن القول بالتخییر و ادعی صاحب المقابس إجماع الطائفة على القول بالتخییر ... فيتحصل من ذلك ثبوت إجماع فقهاء السلف على القول بالتخییر بین المتعارضین بعد فقد المرجحات في البین فرفع الید عن التخییر مع صحة الروایة الدالة علیه و إجماع السلف في غایة الإشکال».طرق الجمع بین أخبار التخییر و أخبار التوقف على هذا القول:الطریق الأول: التخيير في العمل و التوقف في الفتوىروضة المتقین، ص36؛ الأصول الأصيلة، الفيض الكاشاني، ص88؛ الوافي، ج1، ص292؛ جامعة الأصول، ص80؛ الفصول الغرویة، ص446.الحدائق الناضرة، ج1، ص99: قد اختلفت كلمة أصحابنا (رضوان الله عليهم) في وجه الجمع بين خبري الإرجاء و التسليم على وجوه: فمنها حمل خبر الإرجاء على الفتوى وحمل خبر التخيير على العمل، بمعنى أنه لايجوز للفقيه – و الحال كذلك - الفتوى و الحكم و إن جاز له العمل بأيهما شاء من باب التسليم، و به صرح جملة من مشايخنا المتأخرين ... .الطریق الثاني: حمل أخبار التخییر على زمان الغیبة و أخبار الإرجاء على زمان الحضور و یأتي بیان القائلین بهذا الطریق في التعلیق الآتي الطریق الثالث: حمل الإرجاء على النهي و حمل التخيير على الأخذ بعد التسليم و الرد إليهمالحدائق الناضرة: و منها حمل الإرجاء على النهي عن الترجيح و العمل بالرأي، و حمل التخيير على الأخذ من باب التسليم و الرد إليهم( لا إلى الرأي و الترجيح بما يوافق الهوى كما هو قول أبي حنيفة و أضرابه، و هذا الوجه نقله بعض مشايخنا (رضوان الله عليهم) احتمالاً أيضاً، و الظاهر بعده.الطریق الرابع: حمل أخبار التوقف على الاستحباب و الأولوية و الأحوطيةالحدائق الناضرة: «و منها حمل الإرجاء على الاستحباب و التخيير على الجواز نقله المحدث السيد نعمة الله عن شيخه المجلسي. و ظني بعده». و رد النسبة إليهما في الهامش و في الدرر النجفية، ج1، ص298؛ و راجع الأصول الأصیلة، ص88؛ الرسائل، لبعض الأكابر(قدس‌سره)، ج2، ص56
[6] قد ذهب کثیر من الأعلام إلى الجمع بین أخبار التوقف و أخبار التخییر بهذا الطریق:ففي روضة المتقين، ج6، ص35: «"فأرجه حتی تلقى إمامك" أي لاتعمل بأحدهما حتى تسأل عن المعصوم( إذا أمكن كما كان حال السائل لئلاينافي ما ورد بطرق متكثرة عنهم صلوات الله عليهم بأيهما أخذت من باب التسليم وسعك ...».و في الوافي، ج1، ص293: «أما قوله للسائل: أرجه و قف حتى تلقى إمامك؛ أمره بذلك عند تمكّنه من الوصول إلى الإمام، فأما إذا كان غائباً و لايتمكن من الوصول إليه و الأصحاب كلهم مجمعون على الخبرين و لم يكن هناك رجحان لرواة أحدهما على رواة الآخر بالكثرة و العدالة كان الحكم بهما من باب التخيير».الحدائق الناضرة، ج1، ص100: «و منها حمل الإرجاء على زمن وجوده و إمكان الرد إليه، و حمل التخيير على زمان الغيبة و عدم إمكان الوصول إليه و به صرح الثقة الجليل أحمد بن علي بن أبي طالب الطبرسي في كتاب الاحتجاج ... ».ثم قال في ص105: «و عندي أن مرجع كل من الوجه الأول و الثاني عند التأمل و التحقيق بالنظر الدقيق إلى أمر واحد، و ذلك فإن حمل الإرجاء على الفتوى و التخيير على العمل - كما هو الوجه الأول - لايكون إلا مع غيبة الإمام أو عدم إمكان الوصول إليه ... و بذلك يجتمع الوجهان المذكوران على أحسن التئام و انتظام و إن غفلت عنه جملة مشايخنا العظام، و لعلّ هذا الوجه حينئذ هو أقرب الوجوه المذكورة».و في الفصول الغرویة، ص446: «... أو تنزل [أخبار التوقف و الإرجاء] على صورة التمكن من الرجوع إلى الإمام و يخصّ أخبار التخيير بصورة عدم التمكن من الرجوع إليه ... و بكل من الوجهين صرح بعض الأصحاب».و في نهاية الأفكار، ج4، ق2، ص183: «حيث إن النسبة بين كل طائفة مع الأخرى العموم المطلق فمقتضى صناعة الاطلاق و التقييد هو تقييد المطلق من كل منهما بمقيده و بذلك ترتفع المعارضة من بين الأخبار إذ بعد هذين التقييدين تختص مطلقات التخيير بغير زمان الحضور، كما تختص مطلقات التوقف على تقدير وجودها بزمان الحضور و التمكن من الرجوع إلى الإمام. هذا بناء على ما قربناه في مفاد رواية الحرث بن المغيرة»
[7] في المصدر بهذه العبارة: «إِذَنْ فَخُذْ بِمَا فِيهِ الْحَائِطَةُ لِدِينِكَ». عوالي اللئالي، ج‌4، ص133.
[11] ذهب إلى القول بالتساقط بعض الأعلام:المحكم في أصول الفقه، ج6، ص243: «قد تحصل من جميع ما تقدم أنه لا مجال للخروج عما تقتضيه القاعدة في المتعارضين من التساقط».المغني في الأصول، التعارض، ص255: «الوظیفة حینئذ تدور حول مسلکین مهمین: المسلك الأول: أنّ المرجع بعد فقدان جمیع المرجحات هو العموم الفوقاني إن وجد و إلا انتقل إلى الأصل العملي الجاري في المقام حاکماً کان أو محکوماً إلى أن تصل النوبة إلى البراءة العقلیة».
[12] قال صاحب الکفاية(قدس‌سره) في كفاية الأصول، ص445: «فتلخص مما ذكرنا أن إطلاقات التخيير محكمة و ليس في الأخبار ما يصلح لتقييدها».و قال المحقق النائيني(قدس‌سره) في فوائد الاصول، ج‌4، ص765: «فالأقوى: هو التخيير مطلقاً، كان أحدهما موافقاً للاحتياط أو لم يكن». قال المحقق العراقي(قدس‌سره) في نهاية الأفكار، ج‌4، ق‌2، ص209: «قد تقدم أن حكم المتعارضين على الطريقية في الأمارات بالنظر إلى عموم دليل الحجية هو التساقط و على السببية و الموضوعية هو التخيير على التفصيل المتقدم بين أن يكون التعارض بين الخبرين لأجل تضاد موضوعي الحكمين و لو عرضاً، و بين أن يكون لأجل وحدة موضوعهما».ذکرنا في الهامش 5 ص409 بعض الأقوال فراجع.و هنا وجوه أخر في المسألة غير التساقط و التخییر و نأتي بهما تكملة للوجهين:الوجه الثالث: العمل بما طابق منهما الاحتیاطالوافية في أصول الفقه، ص334: «و إن لم تعلم الموافقة أو المخالفة للعامة، ف‌العمل بالأحوط منهما ... و الاحتياط إنما يتأتى فيما لو لم يكن أحد احتماليه التحريم. و أما في المردد بين التحريم و حكم آخر فلا احتياط».الوجه الرابع: التوقف أي العمل بالاحتیاط و لو کان مخالفاً لهماجامعة الأصول، ص74 – 75: «القائلون بالتوقّف فيما لا نصّ فيه ذهبو إلى التوقّف هنا أيضاً و الأخبار أيضاً مختلفة في ذلك ...».الوجه الخامس: التفصیل بین ما لابد فيه من العمل و غیرهالحدائق الناضرة، ج1، ص101: «و منها حمل خبر الإرجاء على ما لم يضطر إلى العمل بأحدهما، و التخيير على حال الاضطرار و الحاجة إلى العمل بأحدهما، ذهب إليه الفاضل ابن أبي الجمهور في كتاب عوالي اللئالي». الدرر النجفية، ج1، ص297.الوجه السادس: التفصیل بین دوران الأمر بین محذورین و غیره».الحدائق الناضرة، ج1، ص102: «و منها حمل خبر الإرجاء على حكم غير المتناقضين و حمل خبر التخيير على المتناقضين، نقله بعض شراح الأصول عن بعض الأفاضل».الوجه السابع: التفصیل بین العبادات المحضة و غیرهاالفوائد المدنية، ص390: «الذي فهمت أنا من كلامهم( أنّه إن كان مورد الحديثين المختلفين العبادات المحضة كالصلاة فنحن مخيّرون في العمل و إن كان غيرها من حقوق الآدميّين من دين أو ميراث أو وقف على جماعة مخصوصين أو فرج أو زكاة أو خمس فيجب التوقّف عن الأفعال الوجودية المبنية على تعيين أحد الطرفين بعينه ...».الوجه الثامن: حمل أخبار التوقف على الأمور المستحبة و التخيير على الأمور الواجبةجامعة الأصول، ص84: «و بعضهم حمل أخبار التوقّف على الأمور المستحبّة و أخبار التوسعة على الواجبة و لايخفى ضعف هذا الحمل و عدم صحّته».الوجه التاسع: التخيير في العمل إذا كان النهي نهي إعافةالحدائق الناضرة: و منها ما يفهم من خبر الميثمي المتقدم نقله عن كتاب عيون الأخبار من تخصيص التخيير في العمل بما كان النهي فيه نهي إعافة لا نهي تحريم ثم كان الخبر الآخر خلافه فإنه رخصة، و الإرجاء و التوقف على غير ذلك و الظاهر أنه لايطرد كلياً.الوجه العاشر:الأصول الأصیلة، ص88: «و ربما يحتمل حديث التوقف على ... أو على المبالغة و التأكيد في التثبت و كثرة التفحص عن المرجحات، أو على من ليس له درجة الاستدلال، أو على من يمكنه الترجيح و لم‌ يبحث فيه أو نحو ذلك».الوجه الحادي عشر: العمل بالأحدثالوافية، ص335: و العمل بالروايات الدالة على العمل بالأحدث - في الأحاديث النبوية - قريب، لما ورد من أن الأحاديث ينسخ بعضها بعضاً و أما في أخبار الأئمة(. بالنسبة إلى مكلفي هذه الأعصار - فمشكل غاية الإشكال»
logo