« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1404/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

خاتمه؛ شرط سوم؛ مقام دوم؛ بحث پنجم؛ جهت اول: استدلال بر اصالت صحت/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /خاتمه؛ شرط سوم؛ مقام دوم؛ بحث پنجم؛ جهت اول: استدلال بر اصالت صحت

 

خاتمه‌ای درباره شرایط جریان استصحاب

شرط سوم: فحص از دلیل و معارض

مقام دوم: لزوم بررسی و جستجو درباره اصل معارض

بحث پنجم: تعارض استصحاب با اصالت صحت

جهت اول: استدلال بر اصالت صحت

دیدگاه شیخ انصاری(قدس‌سره)

۴. استدلال به اجماع قولی و عملی

شیخ اعظم(قدس‌سره) گفته است: «اما اجماع قولی، از تتبع فتاوای فقها در موارد فراوان به دست می‌آید؛ زیرا آنان در این که قول مدعی صحت اجمالاً مطابق با اصل است، اختلافی ندارند، هرچند در ترجیح آن بر سایر اصول اختلاف داشته باشند، چنان‌که بعداً خواهی دانست.

اما اجماع عملی(سیره عقلاء) نیز بر کسی پوشیده نیست که سیره مسلمانان در همه اعصار بر حمل اعمال بر صحت و ترتیب آثار صحت در عبادات و معاملاتشان است، و گمان نمی‌کنم کسی جز از روی لجاجت این را انکار کند.» ([1] )

این همان است که شیخ انصاری(قدس‌سره) بیان فرموده است.

نظریه محقق نائینی(قدس‌سره)

محقق نائینی(قدس‌سره) بر اصالت صحت به اجماع استدلال کرده است.

استدلال به اجماع

ایشان در کتاب “فوائد الأصول” فرموده‌اند:

«اجماع گاهی بر حکم شرعی در موارد جزئی منعقد می‌شود و گاهی بر عنوان کلی.

اگر اجماع به صورت اول باشد، باید به همان مواردی که اجماع در آن منعقد شده اکتفا کرد و تعدی از آن جایز نیست. اما اگر اجماع به صورت دوم باشد، لازم است به اطلاق معقد اجماع اخذ شود[2] ، همان‌گونه که اگر دلیل لفظی بر آن وجود داشته باشد، فقیه می‌تواند حتی در موارد اختلاف هم به آن استناد کند و فتوا دهد.

ظاهر این است که اجماع در این مقام به صورت دوم تمام است، چنان‌که با مراجعه به سخنان علما این مطلب آشکار می‌شود.»([3] )

اما در کتاب “أجود التقریرات” از این نظر برگشته و فرموده‌اند:

«ظاهر این است که اجماع قولی ثابت نیست، چنان‌که با مراجعه به کلمات آنان روشن می‌شود، پس تنها مدرک، اجماع عملی است که از تمسک ایشان به این قاعده در موارد مختلف استفاده می‌شود.»([4] )

مناقشه محقق خویی(قدس‌سره) در اجماع

«اولاً: تحقق اجماع بر اصالت صحت، اگرچه در برخی موارد مسلم است، اما به دست آوردن اجماع از تتبع فتاوای علما در همه موارد جریان اصالت صحت، حتی عقود و ایقاعات، بلکه معاملات به معنای اعم (شامل طهارت و نجاست)، بسیار دشوار است.

ثانیاً: حتی اگر تحقق اجماع در همه موارد را بپذیریم، روشن نیست که این اجماع، اجماع تعبدیِ کاشف از رضایت معصوم(علیه‌السلام) باشد؛ زیرا ممکن است مدرک اجماع‌کنندگان، همان ادله‌ای باشد که بعداً ذکر خواهد شد.»([5] )

استدلال به سیره قطعی

محقق نائینی و محقق خوئی(قدس‌سرهما) بر اصالت صحت به اجماع عملی، یعنی سیره قطعی همه مسلمانان، استدلال کرده است.

«ادعای وجود سیره قطعی از سوی همه مسلمانان متدین بر ترتیب آثار صحت بر اعمال مردم، اعم از عبادات، معاملات، عقود و ایقاعات، وجود دارد. به همین جهت، هیچ‌کس به دلیل احتمال باطل بودن عقدی که بین زن و شوهر جاری شده، اقدام به ازدواج با آن زن نمی‌کند؛ و این سیره به زمان معصوم(علیه‌السلام) متصل است و از جانب ایشان ردعی وارد نشده است.»([6] )

ملاحظه‌ استاد بر اطلاق سیره

وجود سیره قطعی میان همه مسلمانان بر ترتیب آثار صحت بر عمل دیگری در برخی موارد از مسلمات است، اما بحث در محدوده انعقاد سیره و رسوخ آن در ذهن متشرعه است. تحقیق اقتضا می‌کند که عنوان «عمل دیگران» به عمل مسلمانی که احراز نشده بی‌مبالات در دین و رعایت احکام باشد، مقید شود.

حاصل بحث

در نتیجه، باید گفت که استدلال به آیات قرآن برای اثبات اصاله‌الصحّه قابل خدشه است و با استناد به روایات نیز نمی‌توان این اصل را به طور قطعی اثبات کرد. اما دلیل عقلی که می‌گوید اگر به اصاله‌الصحّه عمل نشود، نظام زندگی مردم مختل می‌شود، دلیل کاملاً محکمی است. از طرف دیگر، استدلال به اجماع قولی نیز دارای اشکال است و نمی‌تواند مستند مطمئنی برای این اصل باشد. اما استدلال به سیره قطعی و روش همیشگی همه مسلمانان، استدلال صحیحی است؛ با این توضیح که در این صورت، اصاله‌الصحّه فقط در جایی جاری می‌شود که عمل مورد نظر از مسلمانی صادر شده باشد که بی‌مبالاتی او نسبت به مسائل دینی احراز نشده باشد.

جهت دوم: اصالت صحت، اصل است یا اماره؟

شیخ اعظم انصاری(قدس‌سره) در فرائد الأصول([7] ) فرموده‌اند که ظاهر کلمات برخی، بلکه بیشتر علما این است که اصالت صحت از ظواهر است و در این صورت، از امارات شرعی شمرده می‌شود؛ زیرا ظواهر امارات ظنی هستند. در مقابل، برخی از بزرگان بر این باورند که اصالت صحت از اصول عملی تعبدی است، از جمله محقق نائینی و محقق خویی(قدس‌سرهما).

بیان محقق نائینی(قدس‌سره) درباره اینکه اصالت صحت اصل تعبدی است:

«گاه گفته می‌شود که اصالت صحت در فعل غیر، در مقابل قاعده فراغ در عمل شخص است؛ همان‌طور که از برخی ادله قاعده فراغ، اماریت آن استفاده شده، اصالت صحت نیز چنین است. اما تو آگاه هستی که شک در صحت در مورد قاعده فراغ، ناشی از شک در تحقق اراده‌های جزئی مطابق با اراده کلی مربوط به عمل هنگام شروع است. ما گفته‌ایم که لازمه تعلق اراده به چیزی، تعلق اراده جزئی به هر جزء آن در ظرف خودش است، و این وجه اماریت آن است. اما در مورد اصالت صحت، چیزی که موجب اماریت باشد وجود ندارد، جز ظهور حال مسلمان که او کار فاسد انجام نمی‌دهد. و روشن است که نهایت چیزی که بر این ظهور مترتب می‌شود، احراز صحت نزد فاعل است نه صحت واقعی که محل بحث در این مقام است.

بنابراین، اصالت صحت به طور کامل، یک اصل است… پس روشن شد که بر اصالت صحت فقط آثار شرعی مترتب می‌شود، نه لوازم و ملزومات آن.»([8] [9] [10] )

اشکال: اگر منظور از صحت واقعی، صحت در لوح محفوظ باشد، این ایراد بر تمامی اعمال افراد، حتی مراجع تقلید نیز وارد می‌شود. زیرا اگر ملاک صحت، لوح محفوظ و اعمال واقعی باشد، هیچ‌کس از محتوای لوح محفوظ آگاه نیست و در نتیجه، نمی‌توان به صحت هیچ عملی اطمینان داشت. در این صورت، اعمال مراجع تقلید نیز ممکن است مورد ایراد قرار بگیرد. از آنجا که هیچ‌کس به لوح محفوظ دسترسی ندارد، همه بر اساس احکام ظاهری عمل می‌کنند و مکلف به همین احکام ظاهری هستند.

جواب: منظور از صحت واقعی، صحت در لوح محفوظ نیست. بلکه مقصود این است که عمل مورد نظر در نزد همه مسلمانان و در نزد شارع صحیح باشد. این مفهوم همان حکم ظاهری است؛ یعنی صحت یک عمل نه صرفاً به این معنا که فرد انجام‌دهنده فکر کند عملش درست است، بلکه به این معنا که اگر این عمل به دیگر مسلمانان عرضه شود، آنان نیز آن را صحیح بدانند. به عبارت دیگر، صحت واقعی به معنای مطابقت عمل با معیارهای ظاهری شرع است، به گونه‌ای که هر فرد مسلمان، با توجه به قواعد شرعی و عرفی، آن عمل را صحیح تشخیص دهد. این نوع صحت، مبنای تکلیف و عمل در شریعت است و افراد بر اساس آن مکلف به انجام وظایف دینی خود هستند.

ملاحظه استاد

در این‌جا باید توجه داشت که پیش‌تر گفته شد مقصود از «اصاله الصحه» این نیست که عقلای جامعه کارهای دیگران را همیشه حمل بر صحت کنند؛ بلکه منظور این است که اگر انجام‌دهنده کار، فردی مسلمان باشد و ما هم اطمینان داشته باشیم که در امور دینی خود بی‌مبالات نیست، همین موضوع برای متشرعه (متدینین) نشانه و قرینه‌ای بر صحت عمل او خواهد بود. بنابراین، اصاله الصحه در این معنا به عنوان یکی از امارات و نشانه‌های شرعی به حساب می‌آید.

جهت سوم: در تعارض استصحاب با اصالت صحت

در اینجا دو نوع تعارض مورد بحث قرار می‌گیرد:

نوع اول: تعارض استصحاب حکمی با اصالت صحت

بر اساس تحقیق و مطابق با نظر شیخ انصاری(قدس‌سره)، اصالت صحت بر استصحاب حکمی مقدم است.

استدلال شیخ انصاری(قدس‌سره) در تقدیم اصالت صحت:

شیخ اعظم(قدس‌سره) در استدلال بر این مطلب فرموده‌اند: «اما تقدم آن (اصالت صحت) بر استصحاب فساد و مانند آن روشن است، زیرا شک در بقای حالت سابقه بر فعل مشکوک یا زوال آن، ناشی از شک در سببیت و تأثیر این فعل است. اگر به تأثیر آن حکم شود، دیگر برای آن شک حکمی نیست؛ به‌ویژه اگر این اصل را از ظواهر معتبر بدانیم… زیرا اگر این اصل از ظواهر معتبر باشد، مانند ید (دست) دلیل اجتهادی است و استصحاب با آن قابل مقابله نیست. و اگر اصلی تعبدی باشد، حاکم بر اصالت فساد است؛ چون مرجع آن به استصحاب عدم تحقق اثر پس از فعل مشکوک در تأثیر است، و اگر تأثیر شرعاً با این اصل ثابت شود، عدم سابق رها می‌شود.»([11] )

محقق خویی(قدس‌سره) نیز فرموده‌اند: «اما استصحاب حکمی، نباید در تقدیم اصالت صحت بر آن تردید کرد. مانند اینکه در صحت بیعی به دلیل احتمال اختلال در یکی از شرایطش شک شود، در حالی که قابلیت فاعل و مورد احراز شده است؛ در این صورت جایی برای تمسک به استصحاب حکمی (یعنی استصحاب عدم انتقال که به آن اصالت فساد گفته می‌شود) نیست، بلکه باید به اصالت صحت حکم کرد.»([12] )


[1] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص335..: «أمّا القولي فهو مستفاد من تتبع فتاوی الفقهاء في موارد كثیرة، فإنّهم لایختلفون في أنّ قول مدّعي الصحّة في الجملة مطابق للأصل و إن اختلفوا في ترجیحه على سائر الأصول كما ستعرف.و أمّا العملي فلا‌یخفی على أحد أنّ سیرة المسلمین في جمیع الأعصار على حمل الأعمال على الصحیح و ترتیب آثار الصحّة في عباداتهم و معاملاتهم و لا أظنّ أحداً ینكر ذلك إلا مكابرةً»
[2] . در اینجا، مرحوم نائینی(قدس‌سره) از اجماع، اطلاق برداشت کرده‌اند که نکته‌ای بسیار مهم و قابل توجه است. ایشان تصریح نکرده‌اند که اجماع را به عنوان دلیل لُبی (عقلی) در نظر بگیریم؛ چرا که در این حالت، لازم است به قدر متیقن اکتفا شود. بلکه ایشان اجماع را به شیوه‌ای مشابه اطلاق لفظی برداشت کرده‌اند و اطلاق مورد نظر را از معقد اجماع اخذ نموده‌اند.
[3] فوائد الاُصول، الغروي النّائيني، الميرزا محمد حسين، ج4، ص654..: «إنّ الإجماع تارة ینعقد على الحكم الشرعي في الموارد الجزئیة و أخری ینعقد على عنوان كلّي.فإن كان الإجماع على الوجه الأوّل فلابدّ من الاقتصار على الموارد التي انعقد فیها الإجماع و لایجوز التعدّي عنها و إن كان على الوجه الثاني، فاللازم هو الأخذ بإطلاق معقد الإجماع، كما إذا قام دلیل لفظي على ذلك، فللفقیه الفتوی بالحكم معتمداً على الإجماع و لو في مورد الاختلاف.و الظاهر أنّ الإجماع في المقام تامّ على الوجه الثاني، كما یظهر ذلك بالمراجعة في كلمات القوم»
[4] أجود التقريرات، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج2، ص493..: «الظاهر عدم ثبوت الإجماع القولي كما یظهر ذلك لمن راجع كلماتهم فینحصر المدرك في الإجماع العملي المستفاد من تمسكهم بها في موارد متفرقة»
[5] مصباح الأصول( مباحث حجج و امارات- مكتبة الداوري)، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج2، ص323..: «أوّلاً: إنّ تحقّق الإجماع على أصالة الصحّة و إن كان مسلّماً في الجملة إلا أنّ تحصیل الإجماع من تتبع الفتاوی في جمیع موارد جریان أصالة الصحّة حتّی العقود و الإیقاعات بل المعاملات بالمعنی الأعمّ الشامل للطهارة و النجاسة دونه خرط القتاد.و ثانیاً: إنّه على تقدیر تسلیم تحقّق الإجماع في جمیع الموارد لم‌یتّضح كونه إجماعاً تعبّدیاً كاشفاً عن رضا المعصوم، لاحتمال كون المدرك عند المجمعین هي الأدلّة الآتیة»
[6] مصباح الأصول( مباحث حجج و امارات- مكتبة الداوري)، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج2، ص324..: «دعوی السیرة القطعیة من جمیع المسلمین المتدینین على ترتیب آثار الصحّة على أعمال الناس من العبادات و المعاملات و العقود و الإیقاعات و لذا لایقدم أحد على تزویج امرأة، لاحتمال كون العقد الواقع بینها و بین زوجها باطلاً و هذه السیرة متّصلة بزمان المعصوم(علی السلام) و لم‌یردع عنها»
[7] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص374..: «إن جعلنا هذا الأصل [أي أصالة الصحة] من الظواهر كما هو ظاهر كلمات جماعة بل الأكثر ...»
[11] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص373..: «أمّا تقدیمه على استصحاب الفساد و نحوه فواضحٌ، لأنّ الشك في بقاء الحالة السابقة على الفعل المشكوك أو ارتفاعها ناشٍ عن الشك في سببیة هذا الفعل و تأثیره، فإذا حكم بتأثیره، فلا حكم لذلك الشك، خصوصاً إذا جعلنا هذا الأصل من الظواهر المعتبرة ... لأنّ هذا الأصل إن كان من الظواهر المعتبرة فهو كالید دلیل اجتهادي لایقاومه الاستصحاب، و إن كان أصلاً تعبّدیاً فهو حاكم على أصالة الفساد، لأنّ مرجعها إلى استصحاب عدم تحقّق الأثر عقیب الفعل المشكوك في تأثیره، و إذا ثبت التأثیر شرعاً بهذا الأصل فیترك العدم السابق»
[12] مصباح الأصول( مباحث حجج و امارات- مكتبة الداوري)، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج2، ص337..: «أمّا الاستصحاب الحكمي، فلاینبغي الإشكال في تقدیم أصالة الصحّة علیه، كما إذا شك في صحّة بیعٍ لاحتمال الاختلال في شرط من شروطه، مع إحراز قابلیة الفاعل و المورد، فلا مجال للتمسّك بالاستصحاب الحكمي أي استصحاب عدم الانتقال المعبّر عنه بأصالة الفساد، بل المتعیّن هو الحكم بالصحّة لأصالة الصحّة»
logo