1402/10/18
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل اول: ادله حجیت استصحاب/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /فصل اول: ادله حجیت استصحاب
ادامه تقریر دوم سیره عقلائیه از دیدگاه میرزای نائینی(قدسسره)
و بالجملة لاینبغي التأمّل في أنّ الطریقة العقلائیة قد استقرّت على ترتیب آثار البقاء عند الشكّ في الارتفاع، و لیس عملهم على ذلك لأجل حصول الاطمینان لهم بالبقاء أو لمحض الرجاء، بداهة أنّه لا وجه لحصول الاطمینان مع فرض الشكّ في البقاء، و العمل برجاء البقاء إنّما یصحّ فیما إذا لمیترتّب على عدم البقاء أغراض مهمّة و إلّا لایكاد یمكن ترتیب آثار البقاء رجاءً، مع أنّه یحتمل فوات المنافع أو الوقوع في المضارّ المهمّة فعمل العقلاء على الحالة السابقة لیس لأجل الرجاء و لا لحصول الاطمینان، بل لكون فطرتهم جرت على ذلك، فصار البناء على بقاء المتیقّن من المرتكزات في أذهان العقلاء ... .
میرزای نائینی(قدسسره) پس از بیان عبارات خود، تصریح میکند که هیچ تردیدی در این نیست که روش عقلاء چنین است که وقتی یک حالت سابقهای وجود داشته و اکنون در بقای آن شک میکنند، همچنان آثار آن را بر همان حالت سابق بار میکنند و به شک در ارتفاع آن اعتنا نمیکنند. این عمل عقلاء نه به خاطر اطمینان به بقاء است، زیرا گاهی اوقات اطمینانی به بقاء ندارند، و نه صرفاً به جهت رجاء و امیدواری است. گاهی گفته میشود که این کار عقلاء از باب رجاء است، اما اگر دقت کنیم، رجاء در جایی معنا دارد که انجام آن کار، ضرر یا از دست رفتن منفعت مهمی را به دنبال نداشته باشد؛ مثلاً در مستحبات، اگر دلیلی بر استحباب نباشد، انسان رجاءً انجام میدهد، اما اگر انجام آن کار موجب ضرر یا از دست رفتن منفعت مهمی شود، عقلاء به صرف رجاء اقدام نمیکنند. برای مثال، اگر کسی بخواهد کالایی را برای تاجری که در شهر یا کشور دیگری است بفرستد و احتمال بدهد که او مرده باشد، عقلاء به صرف رجاء به زنده بودن او، سرمایه خود را به خطر نمیاندازند. پس در این موارد، نه از باب رجاء و نه از باب اطمینان، بلکه به خاطر فطرت و سرشت عقلاء است که چنین رفتاری دارند.
ایشان توضیح میدهد که گاهی از بنای عقلاء سخن میگوییم و گاهی از ارتکازات عقلائیه؛ ارتکاز یعنی چیزی که در ذهن و وجود عقلاء تثبیت شده و به صورت فطری در رفتار آنها ظهور یافته است. تفاوت ارتکاز عقلائی با بنای عقلائی در این است که ارتکاز، امری است که در درون عقلاء ثابت شده، اما بنای عقلائی ممکن است گاهی بر اساس عوامل بیرونی شکل بگیرد. در اینجا، عمل به حالت سابقه، امری فطری و درونی برای عقلاء است.
در ادامه، میرزای نائینی(قدسسره) میفرماید:
و لكن القدر المتیقّن من بناء العقلاء هو الأخذ بالحالة السابقة عند الشكّ في الرافع و لمیظهر أنّ بناء العقلاء على ترتیب آثار وجود المتیقّن حتّی مع الشكّ في المقتضي بل الظاهر أنّ بناءهم عند الشكّ في المقتضي على التوقّف و الفحص إلى أن یتبیّن الحال ... .
فتحصّل أنّ المقدار الذي یمكن أن یدّعی في المقام، هو قیام السیرة العقلائیة على عدم الاعتناء بالشكّ في ارتفاع الشيء بعد العلم بوجوده خارجاً و اقتضائه للبقاء، و دعوی قیام السیرة على أزید من ذلك ممّا لا شاهد علیها و عهدتها على مدّعیها. انتهى كلامه و رفع مقامه.
قدر متیقن از این امر فطری، جایی است که شک در رافع وجود داشته باشد؛ یعنی وقتی مقتضی بقاء یک حالت مسلم است و فقط تردید داریم که آیا مانعی برای استمرار آن پیش آمده یا نه. مثلاً اگر کسی مقتضی حیات را دارد، سن و سال مناسبی دارد و بیماری خاصی ندارد، اگر شک کنیم که شاید مرده باشد، عقلاء به این شک اعتنا نمیکنند. اما اگر سن بسیار بالا باشد یا بیماری داشته باشد و مقتضی حیات در او محل تردید باشد، عقلاء توقف میکنند و تحقیق مینمایند.
در جایی که شک در رافع باشد، عقلاء به آن اعتنا نمیکنند و مقتضی را مسلم میدانند، اما در جایی که شک در مقتضی باشد، تحقیق میکنند و بنای بر حالت سابقه ندارند. ایشان تأکید میکند که بنای عقلاء، یک امر لبّی است و نمیتوان به اطلاق آن تمسک کرد، بلکه باید قدر متیقن آن را پذیرفت. در این تقریر دوم، برخلاف تقریر اول که بنای عقلاء را مطلق و شامل همه موجودات -حتی حیوانات- میدانست، اینجا فقط در جایی که شک در مقتضی نباشد و فقط شک در رافع باشد، بنای عقلاء بر عمل به حالت سابقه است و در مورد شک در مقتضی، محل تأمل است.
در نتیجه، آنچه از فرمایش میرزای نائینی(قدسسره) استفاده میشود این است که سیره عقلائیه بر عدم اعتنا به شک در ارتفاع شیء پس از علم به وجود آن و اقتضای بقاء، استوار است و بیش از این مقدار، دلیلی بر گستره بیشتر سیره وجود ندارد. این بیان مربوط به صغرای استدلال به سیره عقلائیه است.
در این تفصیل، فقط میان شک در مقتضی و شک در رافع تفاوت قائل شدهاند؛ مقتضی همان سبب اصلی است و رافع چیزی است که باید پیدا شود و جلوی مقتضی را بگیرد. همه اجزاء علت تامه هستند، اما مقتضی همان سبب اصلی است که در مثالهای عرفی به این صورت بیان میشود.
حتماً، رعایت میکنم که عناوین فقط در صورت ضرورت و به صورت مختصر و مناسب اضافه شوند و از زیادهروی پرهیز شود. نمونه بازنویسی با عنوان مناسب:
کبری استدلال به سیره عقلائیه و عدم ردع شارع
هذا صغری الاستدلال بالسیرة و الكبری لهذه السیرة هي أنّه:[1]
لمیردع عنها الشارع، و الآیات الناهیة عن العمل بما وراء العلم لاتصلح لأن تكون رادعة عنها، لما تقدّم في حجّیة الظواهر و خبر الواحد من أنّ جمیع موارد السیرة العقلائیة خارجة عن العمل بما وراء العلم بالتخصّص.[2]
این صغرای استدلال به سیره عقلائیه است، اما این صغری نیاز به کبری دارد. کبرای این استدلال چیست؟ کبرای آن این است که شارع مقدس از این سیره عقلائیه ردع نکرده است؛ یعنی نهی و منع شرعی نسبت به این بنای عقلاء وارد نشده است.
در اینجا به آیات ناهیه از عمل به ماوراء علم اشاره میشود، اما گفته میشود این آیات صلاحیت ندارند که رادع از این بنای عقلاء باشند.
توضیح این است که همانطور که در بحث حجیت ظواهر و خبر واحد بیان شد، همه موارد سیرههای عقلائیه از دایره عمل به ماوراء علم به صورت تخصصی خارج هستند. یعنی عقلاء وقتی به ظواهر یا خبر واحد عمل میکنند، این عمل را نوعی علم عادی برای خودشان به حساب میآورند؛ به گونهای که گویا برای آنها علم حاصل شده است.
بنابراین، نهی از عمل به غیر علم شامل این موارد نمیشود، چون در نظر عقلاء، این موارد از مصادیق علم عادی محسوب میشوند و به همین جهت، ردع شارع شامل آنها نمیشود. این بیان، همان کبری است که میرزای نائینی(قدسسره) برای صغرای بنای عقلاء ذکر کرده است؛ یعنی هم صغری و هم کبری را بیان میکند.
وجه سوم: تفصیل میان امور معاش و امور دینیه
وجه سوم، تفصیلی است که مرحوم آقا ضیاء عراقی(قدسسره) بیان کردهاند. ایشان میفرمایند: بنای عقلاء در اموری که مربوط به معاش و احکام عرفی است، پذیرفته شده و در این موارد عقلاء به حالت سابقه عمل میکنند؛ یعنی در امور عرفی و روزمره خود، مانند خرید و فروش، زندگی، معاملات و سایر شئون معاش، عقلاء به حالت سابقه اعتماد میکنند و به شک در مانع اعتنا نمیکنند. مثلاً هر روز به همان نانوایی یا قصابی میروند و احتمال نمیدهند که مغازه از بین رفته باشد، مگر اینکه قرینهای بر خلاف باشد، مانند وقوع جنگ یا خرابی که در این صورت، شک در مقتضی خواهد بود.
اما در اموری که مربوط به معاد و احکام دینی است، سیره عقلائیه در این زمینه ثابت نیست.([3] ) ایشان تصریح میکنند که سیره عقلائیه و طریقه عرفیه ارتکازیه، اگرچه بر اخذ به حالت سابقه است، اما این اخذ به حالت سابقه، یا ناشی از اطمینان به بقاء است، یا غفلت از احتمال زوال، یا صرفاً از باب احتیاط و رجاء بقاء. مثلاً کسی که اطمینان دارد مغازهای هنوز برقرار است، یا اصلاً به احتمال زوال آن توجهی ندارد، یا نهایتاً از باب احتیاط و رجاء عمل میکند.
آقا ضیاء عراقی(قدسسره) میفرمایند:
أمّا السیرة العقلائیة و الطریقة العرفیة الارتكازیة فهي و إن كانت على الأخذ بالحالة السابقة و لكن یمنع كون ذلك من باب الاستصحاب و الأخذ بأحد طرفي الشك تعبّداً بل ذلك منهم إنّما هو من جهة الغفلة عمّا یوجب زوال الحالة السابقة كما هو الغالب، أو من جهة حصول الاطمینان لهم بالبقاء، أو من جهة مجرّد الاحتیاط و رجاء البقاء كما في المراسلات و نحوها من الأمور غیر الخطیرة.
و على فرض ثبوت البناء المزبور منهم یمنع تحقّقه في مطلق الأمور حتّی الراجعة إلى معادهم و ما یتدیّنون به من أحكام دینهم، بل المتیقّن منه كونه في الأمور الراجعة إلى معاشهم و أحكامهم العرفیة.[4]
حتی اگر چنین بنایی را در امور معاش بپذیریم، نمیتوان آن را به مطلق امور، خصوصاً امور دینی و احکام شرعی، تعمیم داد. در امور دینی، نمیتوان گفت چون عقلاء در امور عرفی به حالت سابقه عمل میکنند، پس در احکام شرعی نیز چنین میکنند. مثلاً اگر حکمی در شرع بوده و اکنون در بقای آن شک داریم، نمیتوان به صرف بنای عقلاء بر حالت سابقه، حکم به بقای آن داد؛ زیرا در این موارد، عقلاء یا اطمینان به بقاء دارند، یا احتمال زوال را بسیار ضعیف میدانند، یا اصلاً به آن توجه ندارند، یا از باب رجاء و احتیاط عمل میکنند.
در نتیجه، فرمایش آقا ضیاء عراقی(قدسسره) این است که بنای عقلاء در امور مربوط به معاش و احکام عرفیه تمام است، اما در امور دینیه چنین بنایی ثابت نیست و نمیتوان به بنای عقلاء بر حجیت استصحاب در این موارد تمسک کرد.
نقد آقا ضیاء عراقی(قدسسره) بر تعمیم بنای عقلاء به امور دینیه
فرض کنید کسی بگوید بنای عقلاء بر عمل به حالت سابقه، حتی در امور دینیه نیز جاری است و عقلاء در این موارد هم به حالت سابقه اخذ میکنند. نتیجه این فرض چیست؟ مثلاً اگر حرمت شرعیای در گذشته ثابت بوده و اکنون پنجاه درصد احتمال میدهیم که این حرمت برداشته شده باشد، بگوییم چون بنای عقلاء بر عمل به حالت سابقه است، ما هم بر همان حرمت باقی میمانیم.
آقا ضیاء عراقی(قدسسره) میفرمایند: در چنین مواردی، این عمل به غیر علم محسوب میشود و مشمول آیات ناهیه از عمل به ماوراء علم خواهد بود. شارع مقدس در این آیات فرموده است که به ظن اکتفا نکنید و باید دلیل و علم داشته باشید. در اینجا خود شما هم میگویید که عقلاء شک دارند و در امور دینیه یقین ندارند، برخلاف امور دنیوی که گاهی اطمینان به بقاء داشتند یا از احتمال رافع غافل بودند.
ایشان تصریح میکنند که بنای عقلاء در این موارد، علم عادی ایجاد نمیکند. برخلاف نظر محقق نائینی(قدسسره) که میفرمودند بنای عقلاء کأنّه یک نوع علم عادی است و از تحت آیات رادعه خارج میشود، آقا ضیاء عراقی(قدسسره) میفرمایند: اینجا علم عادی نیست، بلکه نهایتاً ظن به بقاء است و آیات ناهیه شامل آن میشود.
در واقع، بنای عقلاء هیچگاه علم تولید نمیکند؛ در امور عرفی ممکن است اطمینان به بقاء باشد، اما در امور دینیه، نهایتاً ظن به بقاء حاصل میشود و هیچکس ادعای اطمینان یا علم عادی به بقاء در همه موارد استصحاب نکرده است.
پس نتیجه این میشود که بنای عقلاء فقط یک ظن به بقاء ایجاد میکند و این ظن، مورد نهی آیات رادعه است.
در اینجا اختلاف نظر میان آقا ضیاء عراقی و محقق نائینی(قدسسرهما) روشن میشود: محقق نائینی(قدسسره) معتقد بودند بنای عقلاء از تحت آیات رادعه خارج است، چون نوعی علم عادی محسوب میشود؛ اما آقا ضیاء عراقی(قدسسره) میفرمایند این علم عادی نیست و آیات رادعه شامل آن میشود و ردع از عمل به ظن و غیر علم تحقق پیدا میکند.
در نتیجه، سه تقریر برای سیره عقلائیه مطرح شد:
1. تقریر محقق نائینی و شیخ انصاری(قدسسرهما): تفصیل میان شک در مقتضی و شک در رافع.
2. تقریر آقا ضیاء عراقی(قدسسره): تفصیل میان امور معاش و عرفی و امور دینی و احکام شرعی.
3. تقریر مطلق که بنای عقلاء را بدون تفصیل در همه موارد جاری میدانست که مورد نقد قرار گرفت.
این فرمایش محقق عراقی(قدسسره) از جهت تمامیت صغری در امور مربوط به معاش است، اما چون در امور دینیه تمام نیست، مجالی برای تمسک به آن در حجیت استصحاب وجود ندارد. بلکه ایشان میفرمایند حتی اگر فرض کنیم چنین سیرهای در امور دینیه هم ثابت باشد، برای ردع از بنای عقلاء، همان عمومات ناهی از عمل به ماوراء علم کافی است.[5]
مناقشات در استدلال به سیره عقلائیه
در استدلال به سیره هم از حیث صغری و هم از حیث کبری مناقشاتی وجود دارد.
دو مناقشه در تحقق سیره (صغری)
مناقشه اول: مناقشه محقق خراسانی(قدسسره) در تحقق صغرای سیره
در استدلال به سیره عقلائیه، هم نسبت به صغری و هم نسبت به کبری مناقشه شده است.
یکی از مهمترین مناقشات در تحقق صغری سیره، مناقشه مرحوم محقق خراسانی(قدسسره) است که در کفایه به آن اشاره فرمودهاند.
ایشان(قدسسره) میفرمایند:
فیه ... منع استقرار بناءهم [أي العقلاء] على ذلك تعبّداً، بل إمّا رجاءً و احتیاطاً، أو اطمیناناً بالبقاء، أو ظنّاً و لو نوعاً، أو غفلةً كما هو الحال في سائر الحیوانات دائماً و في الإنسان أحیاناً.[6]
ما استقرار بنای عقلاء بر عمل به حالت سابقه را به صورت تعبّدی انکار میکنیم. بلکه بنای عقلاء، همانطور که در تقریر مرحوم نائینی(قدسسره) نیز گذشت، ناشی از یکی از چند حالت زیر است:
• یا از باب رجاء و احتیاط است؛
• یا به خاطر اطمینان به بقاء است، یعنی احتمال بقای مقتضی آنقدر قوی است و احتمال وجود رافع آنقدر ضعیف است که اطمینان به بقاء حاصل میشود؛
• یا بر اساس ظن نوعی قوی به بقاء است، نه ظن شخصی بلکه ظن نوعی که احتمال بقاء راجح است؛
• یا از روی غفلت است، یعنی اصلاً توجهی به احتمال زوال یا وجود مانع ندارند.
در نتیجه، محقق خراسانی(قدسسره) معتقدند که اکثر مواردی که عقلاء در امور دنیوی خود به حالت سابقه عمل میکنند، یا اطمینان به بقاء دارند، یا ظن نوعی قوی دارند، یا اصلاً غفلت دارند از زوال حالت سابقه. بنابراین، بنای تعبّدی عقلاء بر عمل به حالت سابقه وجود ندارد و نمیتوان آن را به عنوان یک سیره عقلائیه تعبّدی تلقی کرد. این اشکال محقق خراسانی(قدسسره) نسبت به صغرای استدلال به سیره است.
بیان محقق خویی(قدسسره) درباره مناقشه در تحقق سیره عقلائیه
مرحوم محقق خویی(قدسسره) نیز همین اشکال را مطرح میکنند و میفرمایند:
التحقیق عدم ثبوت هذه السیرة من العقلاء، فإنّ عملهم على طبق الحالة السابقة على أنحاء مختلفة:
فتارةً یكون عملهم لاطمینانهم بالبقاء، كما یرسل تاجر أموالاً إلى تاجر آخر في بلدة أخری لاطمینانه بحیاته، لا للاعتماد على مجرّد الحالة السابقة، و لذا لو زال اطمینانه بحیاته، كما لو سمع أنّه مات جماعة من التجار في تلك البلدة، لمیرسل إلیه الأموال قطعاً.
و أخری یكون عملهم رجاء و احتیاطاً، كمن یرسل الدرهم و الدینار إلى ابنه الذي في بلد آخر لیصرفهما في حوائجه، ثمّ لو شكّ في حیاته فیرسل إلیه أیضاً للرجاء و الاحتیاط حذراً من وقوعه في المضیقة على تقدیر حیاته.
و ثالثة یكون عملهم لغفلتهم عن البقاء و عدمه، فلیس لهم التفات حتّی یحصل لهم الشك، فیعملون اعتماداً على الحالة السابقة، كمن یجيء إلى داره بلا التفات إلى بقاء الدار و عدمه، و من هذا الباب جري الحیوانات على الحالة السابقة فإنّه بلا شعور و التفات إلى البقاء و عدمه، فلمیثبت استقرار سیرة العقلاء على العمل اعتماداً على الحالة السابقة.[7]
تحقیق این است که چنین سیرهای از عقلاء ثابت نیست. عمل عقلاء بر طبق حالت سابقه، بر چند گونه است:
۱. عمل بر اساس اطمینان به بقاء: گاهی عمل عقلاء به خاطر اطمینان به بقاء است؛ مثلاً تاجری اموال خود را برای تاجری دیگر در شهری دیگر میفرستد، چون اطمینان به حیات او دارد، نه صرفاً به خاطر اعتماد بر حالت سابقه. اگر این اطمینان از بین برود، مثلاً بشنود که جمعی از تجار آن شهر فوت کردهاند، قطعاً دیگر اموال خود را نمیفرستد. عقلاء در چنین مواردی، تا زمانی که اطمینان به بقاء دارند، عمل میکنند و اگر این اطمینان زائل شود، دست به تحقیق میزنند و هرگز به صرف حالت سابقه اعتماد نمیکنند.
۲. عمل از باب رجاء و احتیاط: در برخی موارد، عمل عقلاء از باب رجاء و احتیاط است؛ مانند کسی که پولی برای پسرش که در شهر دیگری است میفرستد تا در حوائج خود مصرف کند. اگر در حیات او شک کند، باز هم پول را میفرستد، اما این کار را رجاءً و احتیاطاً انجام میدهد تا اگر پسرش زنده باشد، دچار مضیقه نشود.
۳. عمل از روی غفلت: در مواردی نیز عمل عقلاء ناشی از غفلت است؛ یعنی اصلاً التفاتی به بقاء یا عدم بقاء ندارند و بر اساس حالت سابقه عمل میکنند. مثلاً کسی به خانه خود بازمیگردد بدون اینکه به بقاء یا عدم بقاء خانه توجهی داشته باشد. حیوانات نیز بر همین اساس، بدون هیچ شعور و التفاتی به بقاء، به لانه خود بازمیگردند.
در نتیجه، محقق خویی(قدسسره) تصریح میکنند که استقرار سیره عقلاء بر عمل به حالت سابقه به عنوان یک بنای تعبدی ثابت نیست. این همان مناقشه اولی است که مرحوم صاحب کفایه(قدسسره) نیز مطرح کردهاند.
مناقشه دومی نیز از خود محقق خویی(قدسسره) وجود دارد که ان شاء الله در جلسه بعد به آن پرداخته خواهد شد.