« فهرست دروس
درس تفسیر استاد عبدالکریم بهجت پور

1403/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

سوگندها و رابطه آن با قرآن/سوره تکویر (7 نزول) آیات 19-21 /تفسیر تنزیلی

 

موضوع: تفسیر تنزیلی/سوره تکویر (7 نزول) آیات 19-21 /سوگندها و رابطه آن با قرآن

 

سوگندها و رابطه آن‌ها با قرآن

دیروز توضیح دادم که سوگند‌ها چقدر مناسب است با موضوع قسم‌ها که در رابطه با قرآن است. چیزی که در پنهان‌گاهش هست، بیرون می‌آید و جریان پیدا می‌کند، دوباره به جایگاه اصلی خودش برمی‌گردد.

بعد از این‌که این سوگندها را خورد می‌فرماید: شب رو به پایان و روز رو به آغاز است. تنفسی که روز خواهد داشت بعد از این‌که این مسأله را فرمود گفت: « إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ»؛ آن‌چیزی که پیغمبر دریافت کرده است قول پیامبر رسول است. این‌که می‌فرماید: رسول کریم، دو نکته دارد: شش ویژگی برای جبرئیل ذکر می‌شود که نشان‌دهنده عظمت و ارزش او به‌عنوان واسطه‌ای برای انتقال وحی الهی به پیامبران است. اولا؛ این گفتار، گفتار اوست. این‌که می‌گویند این گفتار است و قرآن هم تأکید می‌کند یک فایده‌ای دارد.

این قصه‌سرایی‌های که در آغاز رسالت پیامبر شد، گفتند: جبرئیل یک نوشته‌ای روبری پیغمبر گذاشت. گفت بخوان. گفت: من خواندن بلد نیستم. سپس فشار آورد گفت بخوان. گفت من بلد نیستم. فشار سوم را آورد گفت: بخوان. خواند: اقراء بسم ربک الذی خلق.

می‌گویند این چیزی که این‌جا به پیغمبر القا شده است، قول بوده است. یعنی شما باید به یکی از مسائلی که باید دقت بفرمایید همین است که با خود قرآن جواب برخی از افسانه‌سرایی‌ها داده بشود. آن چیزی که القا می‌شد نوشتنی نبود، خواندنی بود. یعنی آن چیزی که به گوشش رساند منتقل کرد.

امروزه یک شبهاتی نسبت به پیغمبر مطرح شده است. مثلاً خواب‌نما شدن، رویاهای پیامبرانه؛ دگر اندیشان می‌گویند: پیغمبری مثل یک رویا بوده است. قرآن دارد تصریح می‌کند که این از جنس قول بوده است. تصور نیست وقتی شما می‌گویید: رویا یعنی تصوراتی است در خواب یک چیزهایی را می‌بینم اما این‌جا صریحاً می‌گوید: این قول است. یعنی او وقتی داشت وحی را دریافت می‌کرد، یک سخن را به روشنی می‌شنید.

ما اگر متدین هستیم باید تلاش کنیم که این وحی را دقیقاً متناسب با آن چیزی که خود قرآن دارد القا می‌کند بیان کنیم. این‌ها را عرض می‌کنم که ببینید ما چقدر از تعابیر خود قرآن می‌توانیم حقایق را روشن کنیم. از نگاه درون‌بینی ما دریافت وحی را مثل یک قول می‌بینیم؛ «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ».

اما قول خود جبرئیل به عنوان یک شخصیت مستقل نیست، این گفته‌ی یک رسول است. آنی که دارد این مطالب را می‌گوید از خودش نمی‌گوید. مثلاً شما بفرمایید که تولیدکننده‌ی گفتار قرآن جبرئیل نیست؛ نه! او جناب رسول است. یک خطایی که در الفاظ قرآن که وقتی می‌گویند بدترین الفاظ بیشترین معانی را دارد منتقل می‌کند همین‌جاست. قول رسول یعنی او هم اگر می‌گوید یعنی خودش دریافت کرده است و قولی که دریافت کرده است منتقل می‌کند.

صفت سوم جبرئیل کریم است. کریم به معنای ارجمند، یعنی یک شخصیتی است که پیش خدا موجود ارجمند به حساب می‌آید. در مقابل مثل شیطان که رجیم است. پس «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ» و مستحضر هستید که این «لام»، لام تأکید است.

«ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ»؛ بعضی‌ها «ذی العرش» را مرتبط با « ذی قوة» دانسته‌اند، بعضی‌ها « ذی العرش» را مرتبط با «مکین» دانسته‌اند. یعنی این « ذی قوة» به عنوان صفت چهارم آیا دست خداست. یعنی خداوند او را صاحب قدرت می‌داند. وقتی خداوند از قدرت یک کسی ذکر بکند، معلوم است که خیلی تواناست. یا این‌که «مکین» متعلق به «ذی العرش» است که برای هر یک از این‌ها وجهی وجود دارد.

این‌که می‌فرماید: صاحب قدرت است یعنی توان این را که مطلبی که در اختیارش هست، به نحو شایسته منتقل کند. در سوره فاطر وقتی سخن از ایشان گفته می‌شود می‌گویند: دارای چندین نوع بال هستند. این یعنی این‌ها هر کدام دارای یک مرتبه در توانایی هستند. وقتی قرآن می‌فرماید ذی قوة یعنی پیش خدا بسیار صاحب قدرت است. برای این‌که یک تصور ساده از قدرت‌های زمینی نکنیم ذی العرش را اضافه کرده است.

اما اینجا چه جنبه‌ای از قدرت مطرح است. زور بازو برای این‌که شهری را خراب بکند. جایی را بهم بریزد. جبرئیل امین وحی است. ذی قوة است قاعدتاً در موضوع گفتگو یعنی در انتقال قرآن و قول خداوند به حضرت پیامبر (ص)، رسول تواناست. مهارت و توان لازم را برای انتقال دارد که بر کجا، چه مقدار، چه چیزی را در اختیار پیامبر قرار دهد.

خداوند، آسمان‌ها را در شش روز آفرید «فی ستة ایام» و این آسمان‌ها با این عظمت و گستردگی، دلیلی بر قدرت بی‌پایان او هستند. در قرآن آمده است که خداوند این عالم را با چنین گستردگی و بی‌نهایتی آفرید. سپس فرمود: «ثم استوی علی العرش» برای درک قدرت پادشاهی خداوند، باید حداقل تصوری از هفت آسمان و روابط میان آن‌ها داشت. در روایات اسلامی نیز درباره‌ی آسمان‌ها سخن گفته شده که نشان‌دهنده عظمت خلقت الهی است.

آسمان اول در روایات، مانند یک حلقه در یک شنزار بزرگ توصیف شده است چقدر کوچک است. این همه ستارگان که میلیاردها سال نوری از ما فاصله دارند، جزو آسمان اول هستند. همه این‌ها یک حلقه است. دومی باز یک حلقه است در یک شن‌زار بزرگ و چهارمی نسبت به سومی و تا هفتم تصور بفرمایید. و « ذی العرش» در این دایره حکمرانی می‌کند. تخت پادشاهی اشاره‌اش به این سیطره‌ای است که در کل عالم دارد اتفاق می‌افتد. وقتی می‌فرماید: قدرت ذی العرش نه این‌که یک ساختمان آسمان خراش بسازد، نه این‌که منظومه شمسی می‌تواند مدیریتش کند.

یا عند ذی العرش المکین؛ گفتیم می‌تواند به یکی از این دو مرتبط باشد یا حتی به هردوی آن، عیبی هم ندارد.

«مکین» یعنی جایگاهی نزد خدا دارد که این جایگاه کاشف از یک گستره‌ی امکان و اقدام از سوی اوست که این گستره برای دیگران وجود ندارد.

در روایات داریم که چهار فرشته بزرگ داریم که دیگران فرشتگان به او وصل می‌شوند. این تعابیر ما را به گستره‌ها هدایت می‌کند. یعنی وقتی می‌گوییم مکین است عند ذی العرش یعنی بسیار فرصت در اختیارش هست که بعدش می‌فرماید: جبرئیل خادم پیامبر عظیم الشأن است یا مثلاً در برابر انسان کامل سجده کرده است یعنی چه. «مکین» یعنی اختیارات لازم را هنگام انتقال قول به پیغمبر متناسب با شرایط حالا دارد.

در قرآن آمده است که جبرئیل به‌عنوان یکی از چهار فرشته بزرگ، در هدایت انسان‌ها نقش حیاتی ایفا می‌کند. این فرشتگان به‌طور ویژه، هدایتگر و راهنمای بشریت در راستای انجام اراده الهی هستند. آن‌ها از طریق وحی به پیامبران و انسان‌ها، مسیر هدایت را روشن می‌کنند و به‌عنوان واسطه‌های قدرت خداوند، مأموریت‌های خاصی را انجام می‌دهند.

شب قدر و نزول قرآن

در بحث نزول قرآن، در شب قدر قرآن در اختیار جبرئیل قرار گرفت و او آن را متناسب با شرایط زمان و مکان، به پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم منتقل می‌کند. تشخیص دهنده‌ی وضعیت‌ها جبرئیل بوده است. مکین بوده است و هم قدرت انتقال وحی را داشته است. می‌دانسته که الان چه کاری را باید انجام بدهد. این‌که در بیت المأمور قرآن در اختیار جبرئیل قرار می‌گیرد به تناسب نیاز پیغمبر؛ این باید با دقت بیشتری بررسی شود.

«مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ»؛ یعنی جبرئیل یک موجود فرد نیست. یعنی یک دستوری از خداوند بگیرد و سپس به پیغمبر بگوید. ایشان خودش فرمان‌فرمایی می‌کند. شخصیت بسیار بزرگی است. در صحیفه سجادیه، امام سجاد علیه‌السلام در یکی از صلوات‌های خود، به بزرگی جبرئیل و فرشتگان الهی اشاره می‌کند. امام سجاد در این صلوات‌ها از جبرئیل به‌عنوان فرشته‌ای عظیم و قابل احترام یاد می‌کند و در واقع، فهم عظمت جبرئیل را به‌عنوان نشانه‌ای از قدرت و بزرگی خداوند می‌داند.

در نهایت، جبرئیل به‌عنوان موجودی قدرتمند و عظیم، از نزد خداوند مأمور به انتقال وحی و هدایت انسان‌ها است. جایگاه و مکنت جبرئیل نزد خداوند، همچنین قدرت و اختیارات بی‌پایانی که دارد، باعث می‌شود که او یکی از بزرگ‌ترین فرشتگان در نظام الهی شناخته شود. فهم این عظمت، به‌ویژه در دعاها و صلوات‌های امامان معصوم، به ما کمک می‌کند تا جایگاه جبرئیل را درک کنیم و به عظمت وحی الهی بیشتر توجه کنیم.

گاهی در برخی روایات می‌بینیم که جبرئیل به صورت یک انسان ظاهر می‌شود. برای مثال، پیغمبر می‌فرمود: اگر دیدید که «دحیه کلبی» نزد من است وارد نشوید. او جبرئیل بوده است که در زمان پیامبر به عنوان نماینده و سفیر فرستاده می‌شود، یکی از زیباترین شخصیت‌های عرب بود.

ما در یک دوره‌ی تمثیل سازی آن دوره‌ای که از فقر فرهنگی‌اش بالا می‌آید، قاعدتاً روایت ما در مورد بعضی از این‌ها به گونه‌ای تمثیل گونه مطالبی را بیان کرده‌اند. باید برای این‌که به نتیجه برسیم دقیقاً این الفاظ و ظرافت‌های آن را بفهمیم. اگر آن گوشه‌ها را بررسی کردیم و دیدیم واقعاً جسم است می‌گوییم بله. اما این‌ها باید با خود تعابیر قرآن هم هماهنگ باشد. یعنی وقتی قرآن می‌فرماید: جن، جن است. یعنی پوشیده است و ما باید اصل را بر این بگذاریم که چه می‌گوید وگرنه روایات مخالف قرآن را باید کنار گذاشت. همیشه اصل را قرآن می‌گذاریم و روایات را با توجه به این‌ها تفسیر می‌کنیم. نمی‌گویم کنار بگذارید باید خوب بررسی کنیم که دقیقاً چه می‌خواهد.

مشکل ما با اشاعره این است که می‌گویند: عقل پس از نص است. یعنی برداشت‌های وجدانی و فطری ما از عقل را تخطئه کنیم و ببینیم از ظاهر آیات چه می‌فهمیم.

معتزله یک افراط گری در عقل دارد و آن این است که می‌گویند: عقل سلطان است و همه‌ی خصوصی که به ظاهر با عقل مخالفند همه باید تعبیر بشوند. این عصرهای جدید که اصالة العلمی هستند آمدند حتی معجزات را تفسیری علمی کردند. در مقابل اشاعره حتی عقلانیت را هم نفی کردند. کما این‌که اعتزال خودش واکنشی در مقابل اهل حدیث بود یعنی اول در اهل سنت حدیث محوری آن هم هرگاه حدیثی مطرح شد اعتزال می‌کنند.

مشکل ما با معتزله این است که ما براهینی که منتهی به فطریات و وجدانیات بشود ما این‌ها را قبول می‌کنیم و آیات قرآن را براساس این‌ها تأویل می‌کنیم. اما معتزله حتی اگر نظری باشد، می‌گویند وجب علیه بر خدا واجب است.

 

logo