1403/10/29
بسم الله الرحمن الرحیم
تحلیل آیات قرآن درباره پایان جهان و آغاز جهان آخرت/تفسیر سوره تکویر (7 نزول) آیات 14-18 /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی/تفسیر سوره تکویر (7 نزول) آیات 14-18 /تحلیل آیات قرآن درباره پایان جهان و آغاز جهان آخرت
تحلیل آیات قرآن درباره پایان جهان و آغاز جهان آخرت
«.... عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْكُنَّسِ وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ...»
پایان بخش اول سوره تکویر بودیم و آغاز بخش دوم این سوره. همانطور که در نوبت گذشته عرض کردیم، شاید این اولین باری است که در مورد پایان این جهان گزارشی در سیر نزول قرآن مطرح میشود. همچنین اطلاعاتی که مربوط به آغاز جهان آخرت است، برای ما توضیح بیشتری بیان میفرماید.
خوب، بر اساس سیری که بیان شد، شش ویژگی برای پایان این جهان و شش ویژگی برای آغاز جهان دیگر بیان شد و معلوم شد که تغییرات مربوط به پایان این جهان، دو مرحلهای است. یک مرحله مربوط به آسمان است و بعد از آن وارد تحولات مربوط به زمین میشود. در رابطه با آخرت هم همینطور است. یعنی در مرحله اول بیان فرمود که به اصطلاح حشر انسانها صورت میگیرد، حیات به انسانها برمیگردد، رسیدگی به اعمال میشود و بعد از آن شروع به تحولات در آسمان میکند. کنار رفتن چیزی شبیه به پوسته آسمان اتفاق میافتد، جهنم فروزان میشود، فعال میشود و بهشت نزدیک میشود.
بعد از اینکه اینها را بیان فرمود و ۱۳ آیه به گزارش این تحولات اختصاص دادند، در آیه چهارم میفرماید که: « عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ»؛ آن زمان است که شخص میفهمد چه چیزی را حاضر کردم.
عرض کردم که حضرت استاد آیتالله شجاعی در بحثهای اخلاقی و سیر و سلوک خودشان، روی این مسئله تأکید زیادی داشتند. مبنی بر اینکه آن چیزی که ما امروز میبینیم، ظاهر اقدامات و تحولات ماست، اما آن چیزی که در روز قیامت ظاهر میشود، باطن عمل ما است. ایشان از آیه سوره جمعه استفاده میکردند که « قُلْ إِنَّ ٱلْمَوْتَ ٱلَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُۥ مُلَقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَلِمِ ٱلْغَيْبِ وَٱلشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» میفرمودند که: این که به من میخواهند خبر بدهند در روز قیامت از آن چیزی که عمل کردهام، اینطور است که من خودم عملم را میدانم. چرا باید به من خبر دهند؟ خبر به کسی میدهند که مطلع نباشد. من که مطلعم از اعمالم، به من خبر نمیدهند. باید مثلاً به من تذکر دهند، یعنی یادآورم کنند که در زمان حیات چه میکردم. در دنیا کاری را انجام میدادم، اما اینکه بگویند به من خبر بدهند، پس این چیزی است که من از آن بیاطلاعم. ایشان از این تعبیر و استفاده از ابتدای آیه «« قُلْ إِنَّ ٱلْمَوْتَ ٱلَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُۥ مُلَقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَلِمِ ٱلْغَيْبِ وَٱلشَّهَدَةِ » با تقدم غیب استفاده میکردند.
استاد شجاعی میفرمودند که این تقدم غیب از این جهت است که ما اعمالی که انجام میدهیم، هم در نفسمان تغییراتی ایجاد میدهد. به خودمان از آن خبر نداریم. الان اگر به ما دقیقاً بگویند شما از نظر شخصیت درونیتان در چه وضعیتی قرار دارید، دقیقاً چه حالتی دارید، مثلاً از حیث مهر و خشمتان، غضب، حکمت و دانشتان، کجا هستید؟ دقیقاً چه شخصیت روحی برای خودتان فراهم کردهاید؟ اجمالاً میفرماییم اما اینکه دقیقاً الان کدام یک از اینها ملکهای است که نمیتواند از من دور بشود، مثل خلقت من که این خلق تبدیل شده باشد، یعنی شخصیتی بسیار راسخ و عمیق که دیگر قابل تغییر نیست.
ما از باطن این اعمال که انجام میدهیم، خبر نداریم. گاهی خداوند در جاهایی فرمودهاند که مثلاً کسانی که «وَ لَا يَنْفِقُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»، و در روز قیامت هم با همین آتش، به بغلاش و پهلوهایش زده میشود. اینها کسانی هستند که اموال را جمع میکنند و ثروت روی ثروت میگذارند، اما اینها را در راه خدا و برای نیازهای مردم هزینه نمیکنند. باید منتظر باشند که همین مالهای حلال در قیامت به آتش میخورند. در وقت نیاز خرج نمیشود، دست دیگران را نمیگیرد و آتش میشود.
روز قیامت اینها به وضوح دیده میشود. لذا میفرمایند که در آن زمان، خبری از چیزی داده میشود که انسان از آن بیخبر است. علت این که میفرمایند « ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَلِمِ ٱلْغَيْبِ وَٱلشَّهَدَةِ »، همین دلیل است.
پایان جهان و آغاز آخرت
بنابراین، وقتی میفرماید « عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ»، منظور این است که پس از اینکه بهشت و جهنم به جای خود قرار گرفتند و انسانها وضعیت و جایگاه خود را در این دو مکان پیدا کردند، آنها متوجه خواهند شد که چه چیزی را حاضر داشتهاند.
در رابطه با کسانی که تهدید شدهاند و گفته میشود «شما به چشم خواهید دید»، این اشاره به این دارد که آنها حقیقت را به چشم خود خواهند دید، واژه « عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ » یعنی چیزی که تا آن زمان از آن بیاطلاع بودهاند. در واقع، «خبر» در اینجا به معنای آگاهی است از چیزی که قبلاً برای انسانها ناشناخته بوده است.
در واقع این « عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ» ما را میخواهد به حس هشداری نزدیک بکند. اینکه انسان در جهنم یا بهشت وضعیت خود را ببیند این یک جریان هولناک و برای مؤمنین بشارت است.
واژه « عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ» در واقع چیزی است که به ما به آن آگاهی نداریم. همانطور که امام حسین علیهالسلام فرمودهاند: «غیبت و استمرار آن، غذای سگهای اهل جهنم است»؛ به این معنا که کسانی که در دنیا غیبت میکنند و عیب مردم را فاش میسازند، در روز قیامت دچار عذابهایی خواهند شد که ناشی از همین اعمال است. اگر حیوان وحشی هست خود انسان است. این سگ را در جهنم میاندازند. سپس گرسنهاش میشود و همان تکههای گوشت برادرش را جلویش میاندازند و میگویند بخور. غذایش همان غیبتهاست. پس « عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ» یک پرده را جلوی ما کنار زده است.
این وضعیت میتواند به نوعی برای ما هشداردهنده باشد، چرا که در این آیات، خداوند در حقیقت به ما یادآوری میکند که هیچ چیزی در این دنیا پایدار نیست و همه چیز در معرض تغییر و زوال است. به همین دلیل است که باید از همین حالا آماده باشیم و تلاش کنیم که شخصیت خود را برای آیندهای که در انتظار ماست، شکل دهیم.
امام حسن مجتبی علیهالسلام هم بهطور مشابه فرمودهاند که باید بهگونهای زندگی کنیم که گویا فردا در آخرت خواهیم بود. اینکه همواره آماده باشیم و حتی زمانی که در موقعیتهای آرام و بیهیچ تهدیدی قرار داریم، همچنان آمادگی خود را حفظ کنیم، همانند محافظانی که در حرمهای مطهر وظیفه نگهبانی دارند. این آمادگی باید بهطور مستمر در وجود ما جاری باشد تا در زمانهای بحران، قادر باشیم که واکنش مناسب را نشان دهیم.
این تربیت قرآنی این نکته را به ما منتقل میکند که چنین حالتی را داشته باشیم که در مورد مرگش هر لحظه ممکن است این اتفاق بیفتد و در مورد اصل قیامتش هم چنین پیامی را برای ما منتقل میکند.
نکته دیگر اینکه روز قیامت درو شدهی اقدامات امروز ماست.. اعمال امروز ما شخصیت آینده ما را رقم میزند. انسان باید مراقب باشد که چه شخصیتی دارد برای خودش میسازد. شخصیت عابد، متوکل، متقی، مخلص یا احیناً چیز دیگری است. مثل چارپایان زندگی و شخصیت خودش را رقم میزند.
این نکته از آیه قرآن « عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ» بهروشنی پیداست که آنچه که در قیامت و کیفیت زندگی پس از مرگ ما تأثیر دارد، همان چیزی است که در این دنیا انجام دادهایم ، همانطور که در روایات نیز آمده است، اهمیت بسیار زیادی دارد: «کسی که یک سبحانالله بگوید، درختی برای خود در بهشت میکارد»، یا اگر خطا کند، بخشی از این درختها از بین میروند. این آیات نشان میدهند که اعمال ما در این دنیا نهتنها تأثیری در زندگی همینجا دارند، بلکه برای آخرت نیز اثرگذارند.
در حقیقت، این آیات به ما یادآوری میکنند که زندگی ما در این دنیا مشابه به زندگی در رحم مادر است. همانطور که در رحم مادر برای زندگی پس از تولد آماده میشویم، در این دنیا هم باید برای زندگی پس از مرگ خود را آماده کنیم
.
بخش دوم: ساختن شخصیت و آمادگی برای قیامت
پس از اینکه این مباحث مطرح شد و انسانها متوجه شدند که اعمالشان در این دنیا به سرنوشتشان در آخرت ارتباط دارد، باید بهطور جدیتر به این موضوع نگاه کنند که در حال حاضر در کجا قرار دارند و چه چیزی را برای خود فراهم کردهاند.
شما در این دنیای محدود، بهطور مداوم در حال ساختن شخصیت خود هستید. برخی ممکن است خود را بسوزانند، یعنی از طریق اعمال غلط و گناهآلود بهگونهای رفتار کنند که سرانجام دچار عذاب شوند. برخی دیگر ممکن است با تلاش در جهت خوب و درست، آیندهای روشن برای خود بسازند.
.
تحلیل و بررسی برخی مفاهیم قرآن از منظر مفسرین
بعد از اینکه این دو مکان را بیان کرد، و ما را از نظر تحلیل به نقطهای رساند که گرفتاریهای انسان را در حیات آخرت بیان فرماید؛ حالا شروع میکند که در خانهی قرآن بردند. و من میخواهم دوباره این را عرض کنم که ببینید، کسانی که میخواهند مردم را اهل مطالعه قرآن کنند، باید اهمیت این متن را مطابق با آن چیزی که خود قرآن بیان میکند، منتقل نمایند.
در سیر نزول، خاطرتان هست که من در سورههای گذشته عرض کردم که اصلیترین ویژگی که خداوند برای قرآن بیان کرد چه بود؟ این بود که قرآن ذکر است: « وما هو الا ذکر للعالمین»؛ یعنی گفتیم که قرآن مطابق خواست شما نازل شده، نیازهای شما را میبیند و میخواهد آنها را پاسخ دهد. در اینجا، شاید دومین ویژگی که برای قرآن بیان میشود، همین است.
شمایی که نیاز دارید، قرآن آمده تا شما را پاسخ دهد. در اینجا این نکته مهم و اساسی را میفرماید که اگر بناست شخصیت شما برپا شود، باید سراغ این قرآن بروید. در بخش دوم، همه مقدمات فراهم میشود تا این حقیقت به اطلاع شما برسد؛ «لمن شاء منکم ان یستقیم».
اگر ذکر هست، ذکر اصالت ندارد، ذکر هست برای اینکه انسان از جهت ذکر هم به این آیات توجه کند. قرآن ذکر است، اما ذکر چی؟ قرآن ذکری است که این ذکر به اصطلاح منجر به این خواهد شد که شخصیت شما برپا شود.
فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ ؛ یعنی برپا شدن شخصیت انسان در پرتو توجه به ذکر بودن قرآن. پس اگر قرآن ذکر است، ذکر مطلق نیست. نمیتوان گفت که قرآن صرفاً به یادآوری پدران، قیامت، انسان یا خداوند پرداخته است. قرآن انجام میدهد تا برآیندش این باشد که شخصیت شما را برپا کند.
بنابراین، بخش دوم بر روی بخش اول سوره بنا شده است و خواسته به انسان بگوید حالا که تو خودت خودت را میسازی یا خودت خودت را میسوزی، برای اینکه درست ساخته شوی و در قیامت وضعیت مطلوبی داشته باشی، باید بیایید سراغ این ذکر که قبلاً هم گفتم. این ذکر است، اما ذکرش جهت دارد. ذکری است که میتواند شخصیت شما را به پا کند.
ببینید چقدر زیبا، برای ما مثل یک معماری بسیار مستحکم است. مطالب آیات هم در سیر نزول و هم در خود سوره از نظم و استحکام بسیار مطلوبی برخوردار است، همانطور که در سوره تکویر مشاهده میشود.
قسم و تفسیر آن
« فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ »؛ در اینجا لام قسم آمده است که مسئلهای بین مفسرین شده است که بد نیست ما به آن توجهی داشته باشیم. این لام قسم در اینجا به معنای تاکید و زائد بودن است. تفسیری که برخی از مفسرین ارائه دادهاند، این است که این لام برای تاکید است و تغییر معنایی ایجاد نمیکند. بنابراین، قسم یاد کردن در اینجا امری زائد است.
بعضیها هم گفتهاند که این لام در واقع اشاره به ضرورت ندارد، مثل زمانی که در مکالمات عرفی میگوییم: «قسمی نداریم» یعنی لازمی به قسم خوردن نیست. اینقدر مطلب روشن است که نیازی به سوگند ندارد. در قرآن نیز زمانی که مطلبی اینقدر روشن است، نیاز به سوگند ندارد. مطلب بسیار روشن است و بیان شده است که نیازی به سوگند ندارد.
« الخنس» بیان شده است به چیزی که پنهان میشود یا چیزی که پنهان هست.
« الْجَوَارِ الْكُنَّسِ » این عبارت به معنای چیزی است که جریان دارد یا حرکت میکند. این اشاره به جمعی است که حرکت میکنند و دوباره پنهان میشوند.
روایاتی نیز از حضرت علی (علیهالسلام) نقل شده که این آیه به ستارگانی که مخفیاند، اشاره دارد. این ستارگان به طور موقت پنهان میشوند و سپس دوباره نمایان میگردند. این حرکت و پنهان شدن به طور خاص در آسمانها و ستارگان همچون زحل و مشتری مشاهده میشود.
برخی دیگر از مفسرین گفتهاند که این آیه به آهوان اشاره دارد که از آشیانه خود بیرون میآیند، حرکت میکنند و سپس دوباره به آشیانهشان برمیگردند. این ویژگی را میتوان در بسیاری از حیوانات وحشی نیز مشاهده کرد.
یک نکته جالب این است که برخی این آیه را به حضرت جبرئیل (علیهالسلام) تطبیق دادهاند، که از بیت المأمور وارد میشود و به پیامبر وحی میکند و دوباره به بیت المأمور برمیگردد که در این صورت حضرت جبرئیل در حال حاضر پنهان است،. این همچنین میتواند به مراحل مختلف غیبت حضرت بقیهالله (علیهالسلام) نیز اشاره داشته باشد. در میان مردم حرکت میکند و تحولی ایجاد میکند
در اینجا لازم نیست که مصداقی خاص از این آیات در نظر گرفته شود، چرا که قرآن یک پیام عام را به طور کلی بیان کرده و مصادیق مختلفی میتوانند از آن برداشت شوند. این برداشتها میتوانند از منظرهای مختلف صورت بگیرند. هیچ مانعی ندارد که ما این آیات را به اشکال مختلف تفسیر کنیم و برداشتهای خود را از آنها داشته باشیم.
تأثیر قرآن بر زندگی انسان
نکته دومی که در اینجا میخواهم اشاره کنم، و در سورههای قبل هم تأکید کرده بودم، این است که در این آیات، تصویرگریهای زیبایی را مشاهده میکنید. خداوند یک سلسله مسائل را به شکلی تصویری بیان میکند که بسیار کمککننده است. این تصویرگریها، مفاهیم ذهنی و نظری را به تصاویری تبدیل میکنند که برای درک و انتقال آنها مفید هستند.
قرآن در لوح محفوظ است، سپس به تدریج در بین مردم قرار میگیرد و در روز قیامت به جایگاه اصلی خود برمیگردد. قبل از اینکه مطلب اصلی بیان شود، خداوند از سوگند برای تأکید استفاده میکند. این سوگند ابتدا به شکلی تصویری میآید و پس از آن خداوند حقیقت را به ما بیان میکند. قرآن به نوعی مسائل ذهنی و نظری را به تصاویر جالب و قابل فهم برای ما تبدیل میکند.
خدا رحمت کند آقای حائری شیرازی را؛ یادم میآید ایشان همیشه در سخنرانیهایش از دو یا سه تصویر برای توضیح یک مطلب استفاده میکردند. این نوع تصویرگری کمک میکند تا مفاهیم بهطور مؤثرتر منتقل شوند. حتی مولانا در مثنوی بسیاری از حقایق قرآن را با استفاده از داستان و تصاویر زیبا بیان کرده است.
در واقع، برای ماندگاری هر حقیقت، باید آن را به صورت تصویری بیان کرد. حتی روایتها باید به شکل تصویر بیان شوند تا ماندگار شوند. بنابراین، ما باید مهارت خود را در تصویرگری آیات قرآن افزایش دهیم. قرآن در لوح محفوظ است، وحی میشود، در زندگی جریان پیدا میکند و بعد به جایگاه اصلی خود میرسد که در قیامت به طور کامل آشکار میشود.
سوگندهایی که در قرآن آمده است، هم با آنچه که به آن قسم خورده میشود، تناسب دارند وهم تصویری روشن از حقیقت به ما میدهند. این تصاویر به ما کمک میکنند تا مفهوم واقعی آنچه که گفته میشود را درک کنیم.
در مورد سوگندهایی که در قرآن آمده است، مفسران توضیحاتی ارائه دادهاند. در برخی از موارد، سوگند به چیزهایی میشود که در ابتدا قابل درک نیستند و بعد روشن میشوند. به همین دلیل، این تصاویر و سوگندها برای ایجاد درک و فهم بیشتر از مفاهیم قرآن استفاده میشوند.
اهمیت زمان در قرآن
« وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ »؛ « عسعس » به معنای رقیق شدن است. و شب زمانی که رقیق بشود. برخی مفسران گفتهاند که شب به معنای غروب است، زمانی که شب آغاز میشود و هنوز تاریکی کامل نشده است، مثل هوای گرگ و میش. برخی دیگر گفتهاند که به معنای صبح است. شب به معنای زمان گذراندن از پایان شب و نزدیک شدن به طلوع فجر است.
به نظر در مورد شب و صبح نیز، قرآن به دو مفهوم اشاره دارد: شب و صبح. در آیه "وَ اللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ" (قسم به شب)، شب بهعنوان یک پدیده مهم در قرآن ذکر شده است. شب در قرآن بهعنوان یک مرحله رقیق شدن و آرامش در نظر گرفته شده است. برخی مفسران گفتهاند که شب به معنای غروب است، زمانی که شب آغاز میشود و هنوز تاریکی کامل نشده است، مثل هوای گرگ و میش. برخی دیگر گفتهاند که شب به معنای زمان گذراندن از پایان شب و نزدیک شدن به طلوع فجر است.
به نظر حقیر میرسد که به پایان شب توجه دارد. زمانی که شب رو به رقیق شدن و نازکی میرود . آیه «وَ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ» به معنای آغاز صبح است، و صبح با تنفس آغاز میشود. یعنی صبح جان پیدا میکند. شروع میکند به نفس زدن. این تصویرگری از شب و صبح، بهطور ضمنی به اهمیت آمدن قرآن اشاره دارد. با آمدن وحی همچون صبح، تاریکیهای زندگی مردم را کنار میزند و روشنایی میآورد. به همین دلیل، سوگندهایی که به شب و صبح آمده است، میخواهد نشان دهد که با آمدن قرآن، سختیها و تیرگیهای زندگی انسانها از بین میرود و روشنایی بهوجود میآید.
تأثیر قرآن بر انسانها
در واقع، قرآن با آمدن خود، مانند صبحی است که تاریکیها را کنار میزند و حقیقت را آشکار میکند. این حقیقت بهدست آوردن شخصیت صحیح و درست در زندگی است. خداوند در قرآن میفرماید که انسان باید خود را بسازد تا در روز قیامت به نتیجهای مطلوب برسد. اگر انسان دغدغهای برای آینده خود نداشته باشد، هیچگاه تأثیر قرآن بر زندگی او نخواهد بود.
بنابراین، قرآن برای ساختن شخصیت انسان آمده است. اگر انسان با جدیت و دغدغهمندی به قرآن توجه کند، تأثیرات آن در زندگیاش آشکار خواهد شد. در غیر این صورت، بدون دغدغه، خواندن قرآن هیچگونه تأثیری نخواهد داشت. این مسئله در آیات قرآن بهطور دقیق بیان شده است که خودسازی یا خودسوزی در قیامت به وضوح نمایان خواهد شد..