« فهرست دروس
درس تفسیر استاد عبدالکریم بهجت پور

1403/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

تحلیل آیات قرآن درباره پایان جهان و آغاز جهان آخرت/سوره تکویر (7 نزول) آیات 7-14 /تفسیر تنزیلی

 

موضوع: تفسیر تنزیلی/سوره تکویر (7 نزول) آیات 7-14 /تحلیل آیات قرآن درباره پایان جهان و آغاز جهان آخرت

 

بررسی ویژگی‌های پایان جهان و آغاز قیامت

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ»

در نوبت گذشته عرض کردم که خدای متعال برای اولین بار حوادث پیش از پایان جهان را در شش مرحله یا شش اتفاق بیان فرمود و هدفم این بود که حول و ترس نسبت به پایان جهان را در مخاطبین تقویت کنم. بعد از این شش ویژگی، وارد بحث حوادث پایان جهان و آغاز آخرت می‌شویم.

شروع این بحث «وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ » است. این شش ویژگی که امروز شروع می‌کنیم، زمینه را برای فهم مراحلی که پایان جهان را شکل می‌دهد، مهیا می‌کند. در این ویژگی‌ها، اصل بازگشت انسان‌ها به حیات مطرح می‌شود؛ همچنین باز شدن پرونده اعمال و رسیدگی به آن‌ها، تغییرات و تحولات در زمین و آسمان، و وضعیت بهشت و جهنم، همه از مراحل مختلفی است که در این بحث به آن‌ها پرداخته می‌شود.

در سیر نزول که اکنون هفتمین سوره را بررسی می‌کنیم، برخی از نشانه‌های پایان جهان مطرح شده بود. این نشانه‌ها به اشکال مختلف چه در سوره قلم، چه در سوره مزمل، و بخشی هم در سوره مدثر به آن‌ها اشاره شده بود، اما در اینجا به تفصیل ویژگی‌های پایان جهان بیان می‌شود.

یکی از تحقیقاتی که مناسب است انجام دهیم، دقیقاً این است که بررسی کنیم این علائم پایان جهان که تدریجاً در فرهنگ دینی مسلمانان مطرح می‌شود، مجموعاً چه چیزی را می‌خواهد بگوید و این تقدم و تأخرها به چه معناست و نسبت آن‌ها با وضعیت‌هایی که در هر سوره‌ای مطرح شده چه می‌داند. برای این موضوع نیاز به مطالعه موضوعی تکمیلی داریم که ان‌شاءالله اگر دوستان فرصت فرمودند، حتماً این‌ها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

اولین آیه مربوط به پایان جهان و آغاز قیامت از آیه هفتم شروع می‌شود: «وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ »؛ این آیه مورد بررسی و احتمالات زیادی از مفسران قرار گرفته است. یکی از معانی که برای «وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ » بیان شده، این است که «نفوس» به معنای جمع «نفس» است، یعنی اشخاص. اشخاص زوج می‌شوند، یعنی به‌عنوان قرینه هم قرار می‌گیرند. در این تفسیر، برخی گفته‌اند که روح به بدن‌ها باز می‌گردد.

اما معنای دیگری نیز وجود دارد که در آن، نفوس و زوجات به معنای آن است که هر کس با همسر بهشتی خود قرین می‌شود. اما این معنا را نمی‌توان پذیرفت، چون هنوز ما وارد بهشت نشده‌ایم؛ ورود به بهشت پس از رسیدگی به اعمال است و در مرحله رسیدگی به اعمال هستیم.

برخی گفته‌اند که مراد از «تزویج نفوس» این است که اشخاص به نحو شایسته‌ای کنار هم قرار می‌گیرند، یعنی بر اساس امامت کسانی که پذیرفته‌اند. به‌عبارت دیگر، هر کس پیرو یک امام خاص است و هر مجموعه‌ای معتقدات مشترک و رفتار مشترک دارد؛ مثلاً متقین، مجرمین، مسلمین و کسانی که طاغی هستند، این‌ها کنار هم قرار می‌گیرند. در سوره واقعه نیز داریم: « و کنتم ازواجاً ثلاثه» یعنی تعبیر «زوج» و تقسیم ازواج در آیات دیگر قرآن به تجمع‌ها و جمع‌هایی که قرینه به هم هستند نسبت داده شده است. اتفاقاً این معنا می‌تواند قوی‌تر باشد، یعنی وقتی حشر اتفاق می‌افتد، صف‌ها از هم جدا می‌شوند و متقین کنار هم قرار می‌گیرند. غیر متقین کنار هم قرار می‌گیرند. البته باز ممکن است هر گروه امام مخصوص به خود را داشته باشد. ما اگر پیروان پیامبر عظیم‌الشأن یا پیروان امیرالمؤمنین هستیم، در یک صف قرار می‌گیریم. آن‌هایی که پیروان پطرس‌اند یا پیروان پولس‌اند، در صف مخصوص خود قرار خواهند گرفت. این‌ها هرچند در یک جبهه قرار دارند، اما مراد از تزویج نفوس در اینجا این است که اشخاصی که به هم شبیه هستند در یک جا قرار می‌گیرند.این شاید یکی از معانی روشن این آیه باشد.

برخی نیز گفته‌اند که می‌توان جمع بین این معانی را پذیرفت. اما استفاده از واژه «نفوس» و بعد هم علامت نفس در آیه ۱۴ شاید نیازمند توضیح بیشتری باشد. وقتی که می‌گوییم روح‌ها به بدن‌ها برمی‌گردد، در «نفوس» معنادار نیست و ممکن است مجازگویی باشد.

در هر حال، زمانی که می‌گوییم این شخص یعنی جسم و روح او با هم ترکیب شده‌اند، باید این نکته را در نظر بگیریم که این ترکیب نفس در هر دو مورد باید معنای یکسانی داشته باشد، یعنی اتلاف نفس در هر دو مورد باید یک معنا داشته باشد.این‌ها مباحثی است که در تفسیر این آیات مطرح است و نیازمند دقت بیشتری در بررسی آن‌ها خواهیم بود.

بنابراین، حداقل این نفوس و زوجت به معنای اتصال روح به جسم معنا نمی‌شود. اینکه همسران بهشتی خودشان را مثلاً پیدا کنند، به اصطلاح مطرح نمی‌شود؛ مخصوصاً که قرآن در جایی، من یادم نیست که فرموده باشد همسران جهنمیان کنار جهنمی‌ها قرار بگیرند. یعنی آن عمومیت و اطلاق را هم ندارد و عمدتاً باید به سمت این برویم که نفوس به معنای تجمع‌های همسان از نظر اعتقاد و رفتار باشد.

«وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ »؛ موعوده به معنای اسم مفعول است و به معنای کسی که دفن شده است، یعنی زنده به گور کردن، پنهان کردن در خاک. فعل « سئلت» هم در زبان عربی به معنای فعل مجهول ماضی است که نشان‌دهنده این است که سوال‌کننده معلوم نیست، اما سوال شونده، خود موعود است. یعنی از دختری که زنده به گور شده است، سوال می‌شود.

محضر شریفتان که ادامه‌شان آیه ۹ هم، سوال را مطرح کرده‌اند، که« بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»؛ «ذنب» به معنای دنباله است و گناه، گناه گفته می‌شود چون تبعات رفتار انسان را نشان می‌دهد. وقتی می‌گوییم گناه، به عملی اشاره داریم که انسان انجام می‌دهد. به چه گناهی قتل صورت می‌گیرد؟ کشنده را هم نمی‌گوییم که مادر بوده، پدر بوده یا هر دو، بلکه اصل این است که چرا کشته شد، به چه گناهی کشته شد؟ چه گناهی که کشته بشود؟ اینجا مطرح است.

این دو آیه اشاره به این دارد که برخی از اقوام عرب این کار را می‌کردند؛ همه‌شان نمی‌کردند، اما این کار آنقدر شنیع بود که خداوند یکی از اولین سوالات روز قیامت و حسابرسی‌های روز قیامت را به این مسئله اختصاص داده است.

ما در سوره‌های شش‌گانه گذشته که مطرح شد، تنها موردی که سوال شد از مسائل مربوط به روز قیامت، مربوط به مسئولیت‌های انسان در برابر خداست؛ یعنی تقوا داشتن یا نداشتن. در آنجا، در سوره‌های مختلف مانند سوره مدثر، جهنمیان از زبان خودشان می‌گویند که علت جهنمی شدن ما و سیر جهنمی شدن‌مان این است که نمی‌خواستیم از نماز و عبادات پیروی کنیم.

در مورد دادگاه قیامت، یکی آن‌جایی است که می‌فرمود: « يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ؛ دعوتشان می‌کنند که خضوع کنید اما نمی‌توانند خضوع کنند» (سوره قلم). حتی ممکن است کسی به این قضیه توجه نکند، اما آنچه که مطرح می‌شود عظمت خداوند و تجلی الهی است که صورت می‌گیرد. در این میان، مگر کسانی که در دنیا اهل سجده نبوده‌اند، به خاک می‌افتند. اما این هم جزء حسابرسی‌های رسمی نیست. اولین سوالی که خداوند از انسان در رابطه با اعمالش می‌پرسد، مربوط به رفتار غیرانسانی است، مانند زنده به گور کردن دختران.

در سیر نزولی قرآن، این پیام به ما می‌دهد که در صدر اسلام و در صدر نزول قرآن، اولین واکنش‌های دین برای اصلاح جامعه، دست گذاشتن روی چرک‌ها و بیماری‌های اجتماعی بود. قرآن می‌خواست نشان دهد که این جامعه چقدر گرفتار فرهنگ‌های غلط و غیرانسانی است. این برای ما نیز درسی است که اگر بنا داریم جامعه را اصلاح کنیم، اصلاح را نباید فقط از بحث‌های کلی مانند ایمان به خدا و پیامبری آغاز کنیم، بلکه باید تبعات رفتارهای غیرانسانی را نیز مطرح کنیم.

یکی از مسائل مهم در اصلاح جامعه این است که انسان باید رفتارهای انسانی را یاد بگیرد و به اصول انسانی عمل کند. قرآن کتاب انسان‌سازی است و در گام اول می‌خواهد انسان بسازد. چون می‌خواهد انسانیت را در بطن جامعه گسترش دهد، بعد از شش یا هفت سوره‌ای که با این مسائل مواجه می‌شویم این اولین محاسبه و محاکمه اعمال انسان‌ها بر رفتار غیرانسانی است.

نکته دیگری که برخی از مفسرین، مانند مجمع البیان، به آن توجه کرده‌اند، « وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ»؛ قبل از این که نامه‌های عمل باز شوند، این سوال مطرح می‌شود که چرا این افراد زنده به گور شده‌اند. این نشانگر زشتی فوق‌العاده این عمل است که قرآن به شدت از آن موضع گرفته است و نکته جالب دیگر این است که قرآن از خود این افراد سوال نمی‌کند، بلکه از شخص زنده به گور شده سوال می‌شود. این خود نشان‌دهنده تحقیر عملی است که این افراد انجام داده‌اند.

ثانیاً، اشاره به این است که این بچه‌هایی که سقط می‌شوند، آیا واقعاً گناهی مرتکب شده‌اند که باید کشته شوند؟ این سوالی است که قرآن می‌پرسد. حتی در دوران جاهلیت، دختران را به خاطر جنسیتشان زنده به گور می‌کردند و در آن زمان برای بدترین کارها هم توجیه می‌آوردند.

و در نهایت وقتی می‌فرماید: « وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ» این سوال که آیا سقط جنین‌هایی که امروزه انجام می‌شود، به ویژه در مواردی که جنین ممکن است دارای معلولیت باشد، به همین تحقیر در قرآن اشاره دارد یا خیر. در دنیای امروز، به‌ویژه در کشورهایی که سقط جنین قانونی است، بحث بر سر این است که اگر بچه به دلخواه والدین نباشد، باید کشته شود. این پرسشی است که قرآن با آن مواجه است و از آن به شدت انتقاد می‌کند.

در این زمینه، قرآن به شدت از رفتارهای وحشیانه انتقاد کرده و نشان می‌دهد که نه تنها در جاهلیت قدیم، بلکه در جاهلیت مدرن نیز این مشکلات همچنان ادامه دارد.

بنابراین می‌خواهم این را عرض کنم که « وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ» این لحن صرفاً روی مسئله زنده به گور کردن‌ها نباید تأکید شود. به اصطلاح، امروز ما می‌گوییم این کار وحشتناک است؛ شامل سقط جنین هم می‌شود که موجود زنده را بکش. این مسئله در ایران هم به‌نوعی مطرح می‌شود.

در ادامه می‌فرماید که: « وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ»؛ تازه پرونده‌ها باز می‌شود. «صحف» جمع «صحیفه» به معنای برگ بازی است که جلوی رو قرار می‌گیرد و چیزی در آن نوشته می‌شود. وقتی می‌فرماید «نشرت» یعنی پهن می‌شود، گویی این‌ها بسته بودند یا لوله شده بودند و حالا باز می‌شوند. این یک تصویر است برای ما. معنایش این است که پرونده‌ها باز می‌شود. حالا چگونه این پرونده‌ها باز می‌شود، ممکن است به اصطلاح متفاوت باشد.

برداشت امروز ما این است که چیزی بسته است و سپس باز می‌شود. به عنوان مثال، یک کتاب بسته است و آن را باز می‌کنیم. اما اگر به شما بگویند یک نرم‌افزار را باز کنید، اینطور که ما در ذهن خود تصور می‌کنیم ممکن است به یک کاغذ که بسته است، مرتبط نباشد. امروز ما انواع باز کردن‌ها و انواع صحیفه‌ها داریم. نرم‌افزارها به ما کمک می‌کنند تا بفهمیم ذهنمان تنها به مدل‌های خاصی از نوشتار و کاغذ محدود نباشد.

اینکه فرشته‌ها اعمال ما را می‌نویسند، به معنای این نیست که حتماً یک کاغذ در دست دارند و آن را ثبت می‌کنند. بلکه چیزی است که در ذهن ما تصویری از آن داریم. صحیفه‌ها پهن می‌شوند و گشوده می‌شوند. گشودن پرونده‌ها به معنای آغاز رسیدگی است.

در قیامت، همه چیز به نوعی شروع می‌شود. بعضی از افراد مثل شیر یا گرگ هستند. «یوم البروز» به معنای این است که باطن افراد آشکار می‌شود. برخی از انسان‌ها در روز قیامت، در محشر ظاهر می‌شوند. این افراد قبل از اینکه رسیدگی به اعمالشان آغاز شود، جدا می‌شوند. در آنجا صف‌های مختلف از هم جدا می‌شود تا رسیدگی به اعمال آغاز شود. در این رسیدگی‌ها، شفاعت و ارتقاء مقام مطرح می‌شود.

همچنان که در دنیا گفته شد، اولین تحولی که در آسمان و زمین اتفاق می‌افتد، در آغاز قیامت است. در اینجا هم از ظاهر آیه « وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ » استفاده می‌شود که قبل از رسیدگی به اعمال، تغییراتی در زمین و آسمان به وقوع می‌پیوندد. این تغییرات مربوط به بهشت و جهنم نیستند، بلکه به تغییرات کلی پایان جهان و شکل‌گیری آن مربوط می‌شوند.

« وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ »، پس از اینکه صحیفه‌ها باز می‌شود، درآسمان کشیده می‌شود و تغییراتی در آن به وقوع می‌پیوندد. در اینجا به «کشط آسمان» اشاره می‌شود که به معنای کندن پوست آسمان است. این شبیه به جدا کردن پوست از گوشت است. آسمان به عنوان یک حفاظ برای زمین عمل می‌کند و در اینجا باید بررسی کرد که آسمان چگونه می‌تواند تغییر کند.

«وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ» در قرآن به عنوان سقف محفوظ مطرح شده است و مانند لایه اوزون که از وارد شدن اشعه‌های مضر به زمین جلوگیری می‌کند، این لایه محافظ باید برداشته شود. این تغییرات منجر به فعال شدن بهشت و جهنم می‌شود. بهشت به معنای نزدیک شدن است، مانند اینکه بهشت از جایی دیگر به زمین می‌آید. جهنم هم آماده است، اما هنوز فعال نشده است.

« وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ »، می‌توانیم بگوییم که جهنم در زمین عمل می‌کند. باید بررسی کرد که بهشت و جهنم به معنای مکانی خاص است یا اینکه به معنای تغییرات در جو و فضا است. در قرآن آمده است که بهشت نزدیک می‌شود. این بدان معناست که بهشت در زمین نخواهد بود، بلکه در مکانی دیگر قرار دارد، و انسان‌ها در انتظار آن خواهند بود.

در اینجا باید توجه کنیم که « وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ» به این معناست که جهنم همه چیزش آماده شده است اما فعال نشده است. «سعرت» مثل تنوری است که تصور کنید، گاز و شعله‌ و همه چیزش است ولی حالا باید روشنش کند. آیا می‌توانیم از این استفاده کنیم که جهنم از خود زمین به عمل می‌آید؟ این را باید بررسی کنیم. «جحیم» به معنای آتشی است که زبانه‌های بلند است و « سعرت» به معنای برافروختن است. « وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ» نمی‌فرماید مثل« وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ» که بهشت نزدیک می‌شود اما جهنم را برافروخته و فعالش می‌کنند.

قرآن می‌فرماید: « وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ»؛ بهشت نزدیک می‌شود. مثلاً آمدن بهار است همین‌جاست اما سبز می‌شود.کأنه بهشت یک مکانی است که این‌جا می‌آید. اما جهنم همین‌جاست که شعله‌ور می‌شود. فعلا خداوند در مورد سیر نزول همین‌قدر به ما گفته است. جهنم شعله‌ور می‌شود و بهشت نزدیک می‌شود. اما دو معنا می‌شود:

یکی این‌که مکان بهشت نزدیک می‌شود اما وقتی شما می‌فرمایید: عرضها کعرض السماوات و الارض می‌شود طور دیگری هم معنا کنیم. بهشت نزدیک می‌شود به این معناست که بهار نزدیک می‌شود. همین فضا بهشتی می‌شود. پس تغییر اتمسفر و فضا اتفاق می‌افتد.

به نظر بنده می‌رسد که این تغییر آب و هوایی مناسب‌تر باشد. وقتی « عرضها کعرض السماوات و الارض باشد» کل این پهنه‌ی اصلی را بگیرد و مقامات بهشت را می‌گویند مقامات خیلی طولانی است؛ کسی این‌قدر راه می‌رود و بهشتش تعیین می‌شود این کاشف ازاین است که یک حجم بسیار گسترده‌ای بیش از زمین و محیط را برای بهشت آمده کرده‌اند. اما اگر بگوییم مثل بهار است. هر وقت بهار آمد خودش سبز می‌شود.

همه این 13 آیه‌ای که نازل شد یک مطلب است که «اذا» شرط و جوابش یکی است: « عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ»؛ هرکسی می‌بیند که چه چیزی را حاضر کرده است. یعنی همه‌ی اتفاقاتی که بیان شد، حتی کأنه این‌طور است که آغاز جهان این دسته‌هایی است که کنار هم قرار می‌گیرند و از نظر اعتقادی مشابه هم هستند و دوم؛ این‌که نامه عمل باز می‌شود و رسیدگی به اعمال صورت می‌گیرد و سوم؛ دیدن خود بهشت و جهنم و آن چیزی که باطن عمل ماست یا دستاوردهای ما در بهشت یا جهنم هست، همه این‌ها روی همدیگر ترسیمی از آخرت است که به تدریج آن چهره‌ی واقعی اموال را نشان می‌دهد. یعنی حتی در رسیدگی به اعمال و دسته‌بندی‌ها ما داریم به تدریج چهره‌ی عمل خودمان را می‌بینیم اما پایان کار زمانی که است که بهشت و جهنم روبروی ما قرار بگیرد.

ما تصورمان این بود که صرفاً بهشت و جهنم است اما مقدمات آن از همین‌جا شروع می‌شود یعنی از خود روز قیامت و دسته بندی‌ها و این رسیدگی‌ها زمانی است که عین الیقین می‌شود یعنی در بهشت به چشم دیده می‌شود.

 

در نهایت، باید توجه کنیم که مفاهیم بهشت و جهنم در قرآن، نیاز به تحلیل و بررسی دقیق‌تری دارند. این‌ها تنها برخی از نکات کلی هستند که می‌توانیم از آن‌ها برداشت کنیم.

 

logo