« فهرست دروس
درس تفسیر استاد عبدالکریم بهجت پور

1403/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره تکویر و تحولات پایان جهان/سوره تکویر (7 نزول) آیه 6 /تفسیر تنزیلی

 

موضوع: تفسیر تنزیلی/سوره تکویر (7 نزول) آیه 6 /تفسیر سوره تکویر و تحولات پایان جهان

 

تفسیر سوره تکویر و تحولات پایان جهان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

نوبت گذشته عرض می‌کردیم که خدای متعال در سوره تکویر، که هفتمین سوره‌ای است که بر پیغمبر عزیز ما نازل شد، مسئله پایان جهان و آغاز جهان دیگر را مطرح می‌فرماید. در این سوره، ۱۲ ویژگی برای این دو مقطع بیان می‌کنند؛ ۶ ویژگی مربوط به پایان جهان است و ۶ ویژگی دیگر مربوط به آغاز جهان بعدی.

علائم مربوط به پایان دنیا به این نحو است که ابتدا از آسمان شروع می‌کنند؛ به مسئله خورشید و ستارگان اشاره می‌فرمایند. سپس وارد بحث زمین می‌شوند. دیروز سوال می‌کردیم که آیا پیوندی میان آسمان و زمین و تحولات آسمان و آغاز تحولات و حرکت کوه‌ها وجود دارد؟ این سوال نیازمند تحقیقات بیشتر است که قطعاً دانش‌ها به ما کمک خواهند کرد.

اما مسئله اصلی در این مقطع این است که خدای متعال آغاز و پایان جهان را با ۶ علامت که بخش‌هایی از آن مربوط به آسمان و بخش‌هایی دیگر مربوط به زمین است، مطرح می‌فرماید.

نکته دیگری که عرض شد این است که فکر نکنیم اولاً انسان‌ها فوت می‌کنند و بعد این تحولات آغاز می‌شود. از ظاهر برخی از آیات این مقطع، می‌توان این برداشت را داشت که انسان‌ها بخشی از این تحولات را تجربه خواهند کرد، اما تحولات ناگهانی در جهان به وقوع خواهد پیوست. ناگهان تاریکی بر جهان سایه خواهد انداخت و پایان دنیا فرا خواهد رسید. در این پایان، تغییراتی در مرعی و منظر انسان‌ها اتفاق می‌افتد که در آن زمان، ثروت‌ها و دارایی‌های مورد علاقه‌شان دیگر اهمیتی نخواهند داشت.

نکته انتهایی بحث دیروز، تمرکز بر این موضوع بود که « وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» برخی مفسرین از جمله استاد بزرگوار ما، آقای شجاعی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه، از این آیه به بحث حشر حیوانات پرداخته‌اند. ایشان در کتاب معاد خود این موضوع را مطرح کرده‌اند. منتهی عرض کردم که هم در تفاسیر و هم در بیانات برخی از متکلمین، که مسئله حشر حیوانات مطرح شده است، استناد به این آیه به ‌تنهایی نمی‌تواند به‌طور قطعی بر اثبات این موضوع کمک کند. ممکن است این بحث از آیات دیگر نیز قابل استفاده باشد.

چرا که حشر حیوانات مربوط به پایان دنیا است و هنوز پدیده‌های پایان جهان مطرح نشده است. لذا باید قدری صبوری پیشه کرد، مگر آن که در جای دیگر این موضوع ثابت شود.

در این‌گونه موارد، برخی آقایان به روایاتی استناد کرده‌اند که مثلاً اگر کسی حیوانی را کشته باشد، بایستی دیه بپردازد و یا در برخی روایات آمده است که اگر گوسفند کسی شاخ بزند، باید خسارت آن را پرداخت کند. این‌گونه روایات در این موارد به‌صورت جزئی و خاص به‌کار می‌روند و نمی‌توان از آنها حشر عمومی حیوانات را استنباط کرد. بنابراین باید به این نکات توجه داشته باشیم.

تحولات طبیعی و آیات قرآنی

حالا برسیم به این‌جا که تغییرات خورشید، به‌طور طبیعی، ممکن است اتفاق بیفتد. این تغییرات احتمالاً عجیب و غریب به نظر برسند، اما از نظر علمی، می‌توان ثابت کرد که خورشید عمر طبیعی دارد که در نهایت به پایان خواهد رسید. مثلاً خورشید ممکن است میلیاردها سال عمر کند، اما در یک لحظه طبق اراده خداوند ممکن است این فرآیند دچار تغییرات و توقف شود.

در حقیقت، اصل تعجب از این‌جا ناشی می‌شود که برای بشر، هر لحظه ممکن است تغییرات بزرگی در دنیای طبیعی رخ دهد. این پیام، اساس آیات این سوره است که به ما هشدار می‌دهد باید آماده باشیم برای تغییرات ناگهانی که ممکن است اتفاق بیفتد.

در گذشته، کسی توجه نمی‌کرد که خورشید گرمای خود را از انفجار هیدروژن در درون خود دریافت می‌کند و به تدریج این گرما کاهش می‌یابد. اکنون دانشمندان کشف کرده‌اند که بخش‌هایی از خورشید خاموش شده‌اند و ممکن است این خاموشی‌ها ادامه پیدا کند. اگر اجل مسمّا فرا برسد، ممکن است این پدیده‌ها به‌طور طبیعی اتفاق بیفتد.

اگرچه این پدیده‌ها در حال حاضر ممکن است به‌طور غیرمنتظره اتفاق بیفتند، بشر توانایی مقابله با وضعیت‌های مختلف را پیدا کرده است. به‌طور مثال، انسان‌ها در مناطقی مانند سیبری که سردترین مناطق دنیا هستند زندگی می‌کنند و با شرایط سخت نیز سازگار شده‌اند

خورشید و پایان جهان

مسئله‌ای که در این میان حائز اهمیت است، این است که در قرآن آمده است که خورشید جمع خواهد شد. این پیش‌بینی علمی نیز وجود دارد که خورشید در آینده‌ای دور، به‌طور طبیعی انرژی خود را از دست خواهد داد و به‌طور نهایی در پایان عمر خود جمع خواهد شد. این پدیده‌ها به‌طور علمی قابل بررسی هستند، و قرآن نیز به‌گونه‌ای این حقیقت علمی را تایید می‌کند.

در واقع، قرآن به‌طور ظریف و دقیق به ما هشدار می‌دهد که ممکن است در هر لحظه، طبیعت تغییراتی را تجربه کند که هیچ‌کدام از آن‌ها قابل پیش‌بینی نباشند. این تغییرات به‌صورت تکوینی ممکن است رخ دهند و نباید از آن‌ها غافل شویم.

مهم نیست که اعتقاد ما به خورشیدپرستی باشد یا بت‌پرستی، مسیحی باشیم یا مسلمان. مهم این است که بتوانیم این مسائل را با استفاده از گزاره‌های علمی اثبات کنیم. اگر توانستیم با استفاده از گزاره‌های علمی اثبات کنیم، آن وقت به نظریه تبدیل می‌شود. خود دانشمندان هم می‌گویند که نظریاتشان ابطال‌پذیر است. در گذشته این‌طور نبود، یعنی مکتب تحصیلی اثباتی می‌گفت که تنها چیزی که حقیقت را نشان می‌دهد، قضایای تجربی است، اما امروز خودشان به این نتیجه رسیده‌اند که نظریاتشان ابطال‌پذیر است. این همان چیزی است که در اجتهاد شیعی هم داریم. به نظر من پیشرفته‌ترین دیدگاه در اجتهاد شیعی این است که مجتهد باید زنده باشد، چرا که هر لحظه ممکن است موضوعات جدیدی مطرح شوند و همچنین ممکن است قضایای قبلی ابطال شوند. بنابراین فهم مجتهد از گذشته ممکن است ابطال شود، و این هم اشکالی ندارد.

ما الان همین روحیه را در برخورد با گزاره‌های علمی داریم. اگر گزاره علمی به یک نظریه تبدیل شود، خود دانشمندان هم قبول دارند که تا نتوانند آن را اثبات کنند، آن‌ را فقط یک فرضیه می‌دانند. بنابراین، ما عمر خود را در دایره نظریات ابطال‌پذیر می‌بینیم. صرف‌نظر از اعتقادات، چون اگر اعتقاد دخالت داشت، باید اثبات نشده می‌بود و نمی‌توانستیم از طریق تجربه آن را اثبات کنیم. معتقدات افراد می‌تواند آغازگر یک مطالعه باشد، اما دلیل یک مطالعه نیست. مثلاً فرض کنید اینشتین می‌گوید که من نظریه نسبیت را از کتاب مقدس گرفتم. این اشکالی ندارد، چون او به عنوان یک فیزیکدان این نظریه را اثبات کرده است، حتی اگر حدس اولیه‌اش از کتاب مقدس بوده باشد. ما به حدسش کار نداریم، بلکه به اثباتش توجه داریم.

در اینجا قرآن قله را مشخص کرده است. قرآن می‌فرماید که خورشید امکان تاریک شدن دارد، ممکن است حجم آن جمع شود و تکویر به معنای پیچیده شدن خورشید است. این سرما ممکن است به دلیل تغییرات خورشید پیش بیاید. این به طور صریح در قرآن ذکر شده است، و ما همین را می‌پذیریم. حالا دانشمندان می‌آیند و سعی می‌کنند این پدیده را توضیح دهند. اگر این توضیحات قابل فهم باشد، آن را می‌پذیریم. اگر دلایل اثباتی برای آن وجود داشته باشد، قبول می‌کنیم. اگر نه، این را در مقام امکان می‌گذاریم.

شیخ طوسی در تفسیر تبیان در مقدمه‌اش توضیح می‌دهد که آنچه شما به اجتهاد خود می‌رسید، بگویید که احتمالاً درست است. اجتهادها باید با احتمال مطرح شوند، چون ممکن است در آینده فکری بهتر به دست آید و نظریه قبلی ابطال شود. این روحیه علمی است. افتخار یک محقق این است که آنچه را که امروز به دست آورده، به عنوان آخرین دستاورد خود بیان می‌کند، اما راه را برای فهم بهتر در آینده نمی‌بندد. دانشمندی که راه را برای خود و دیگران می‌بندد، در واقع به کمال نرسیده است. این قاعده همیشه باید در نظر باشد، که به همان اندازه که دانشمندی رشد می‌کند، به همان میزان امکان تغییر در فهم امروز ما فراهم است.

اینکه بگوییم در آینده فهم بهتری خواهیم داشت، یک نوع نسبیت است. در اعتقادات هم همینطور است، مگر اینکه مطلبی به اندازه‌ای محکم شده باشد که مثلاً در مورد وجود خداوند یا چیزهایی که از نظر فلسفی و عقل بدیهی است، دیگر جایی برای تردید نباشد. مثلاً در مورد یک روایت نمی‌توانیم بر اساس آن یک اعتقاد ثابت در حوزه کلام بسازیم، مگر اینکه دلایل و قرائن قطعی از آن روایت به دست بیاوریم. در این موارد، اعتقاد با دلایل مستحکم قابل اثبات است.

تا اینجا رسیدیم که «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»، در رابطه با حشر حیوانات در روز قیامت، این مسأله هنوز به طور قطعی اثبات نشده است. اگر قرائن دیگری وجود داشت، آیات دیگری که به طور مسلم ثابت کرده‌اند، می‌توانند به ما کمک کنند. اگر دلایل قطعی در دسترس باشد، آن وقت می‌توانیم بگوییم که حشر حیوانات در قیامت به عنوان یک محاکمه امکان‌پذیر است. این در حالی است که تکلیف انسان‌ها به ویژگی‌های خاصی مربوط است. تکلیف حیوانات همچنان موضوعی پیچیده است که باید در جای خود بررسی شود. قرآن تصریح کرده است که جن‌ها و انسان‌ها محاکمه دارند، ولی برای حیوانات، تا جایی که در قرآن آمده، به نظر نمی‌رسد که محاکمه‌ای در روز قیامت برای آن‌ها وجود داشته باشد.

ما باید این موضوعات را در جای خود بررسی کنیم و از آن‌ها استفاده کنیم تا فهم بهتری از آموزه‌های دینی و علمی بدست آوریم.

تفسیر آیات سوره‌های قرآن و تصویرگری‌های قرآنی

در سوره قلم آمده است: «یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساق وَ یُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلایَسْتَطِیعُونَ»؛ خاطرتان هست که در سوره قلم، که دومین سوره بود، در آیه ۴۳ فرمود که در آن روز این حالت پیش می‌آید؛ همه دعوت به خضوع در برابر خدا می‌شوند و تنها متقین قادر به سجده کردن خواهند بود، در حالی که دیگران نمی‌توانند.

در سوره مزمل نیز فرمود: «يَوْمَ تُرْجَفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبَالُ وَ كَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا». اینجا از زمین لرزه‌ای در روز قیامت سخن گفته است. فرمود که این زمین لرزه چنان است که کوه‌ها را تبدیل به رمل می‌کند، یعنی شن‌هایی که روی هم تله می‌شوند.

این هم یکی دیگر از ویژگی‌های قیامت است. در سوره مزمل آیه ۱۷ آمده است: «يَوْمَ يُجْعَلُ الْوِلْدَانُ شِيبًا». اینقدر آن روز سخت است که حتی فرزندان تازه متولد شده، پیر می‌شوند. این نیز یک ویژگی دیگر از روز قیامت است.

در سوره مدثر نیز آمده است که آن روز روزی سخت است اما برای کافران آسان نخواهد بود آن روز، روزی سخت برای کافران است که غیر از آن نمی‌توانند چیزی را تغییر دهند. این همه از پایان جهان یا آغاز آن جهان به تدریج در قرآن بیان می‌شود. قرآن به تدریج تصویری از این وضعیت‌ها ارائه می‌دهد.

حال در سوره مدثر « فإذا نقر في الناقور فذلك يومئذ يوم عسيرعلى الكافرين غير يسير » که موضوع بحث ماست، در سوره‌ی تکویر این تصویرگری‌ها ادامه می‌یابد. باید دقت کنید که این تصویرگری‌ها همیشه متناسب با مسائل و موضوعاتی است که در هر سوره مطرح می‌کند. به تناسب شرایط مختلف، بخش‌های متفاوت این تصویرگری‌ها پررنگ می‌شود. مثلا وقتی پیغمبر اسلام از جانب دشمنان آزرده می‌شود، خداوند به او می‌فرماید که یک روز سخت‌تر برای آنها خواهد رسید.

در سوره تکویر نیز می‌خواهند به پیامبر بگویند که در این دنیا هر کسی ممکن است در سفره اعمال خود بنشیند و مواجهه با بهشت و جهنم داشته باشد. به همین دلیل است که این تصویرگری آغاز می‌شود تا به ما بفهماند که این دنیا را نباید با امنیت کامل تصور کنیم. در سوره مدثر نیز بیان شده است که این هشدار بسیار نزدیک است، تصور نکنید که فاصله زیادی دارید. این حس و حالت نزدیک بودن قیامت، همانطور که در روایات از پیامبر آمده است، قیامت بسیار به شما نزدیک است به صورتی که ممکن است از خانه بیرون بروید و شکل بگیرد، به نوعی باید برای انسان‌ها ملموس باشد. همین تصویرگری‌ها را در سوره تکویر می‌بینیم.

دقت کنید که هر تصویرگری در قرآن متناسب با شرایط خاص بیان می‌شود. به‌طور مثال، خداوند در سوره تکویر می‌خواهد امنیت خاطر ما را از این حقیقت بدهد که قیامت بسیار نزدیک است.

حال در مورد «وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ » که اشاره کردید، این واژه به معنای برافروخته شدن آب‌ها است. این به تصویر برگرداندن وضعیت دریاهاست که در آن آب‌ها ممکن است آتش بگیرند. امروز می‌توانیم این تصویر را از طریق مواد مذاب در دریاها درک کنیم. گازها یا نفت‌های بیرون آمده از دریا، ممکن است آتش بگیرند و این آتش به جان آب‌ها بیفتد و باعث تبخیر آنها شود.

همچنین فرض کنید مواد نفتی یا گازی از دل دریا بیرون بیایند و آتش بگیرند. این آتش می‌تواند به قدری شدید باشد که همه آب‌ها را تبخیر کند. از نظر علمی، این نوع تصاویر امروز برای ما قابل فهم است، چرا که کشف نفت و گاز در کف دریاها امری شناخته شده است. به علاوه، مواد مذاب که در درون زمین وجود دارد، می‌تواند به شکل آتشفشان‌ها بیرون آمده و آب‌ها را تبخیر کند.

در قرآن آمده است که « وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ » می‌توانیم تصویری از دریاها داشته باشیم می‌تواند به معنای شعله‌ور شدن آب‌ها است. یک معنای دیگر « سُجِّرَتْ» به معنای روان شدن است، به این معنا که وقتی موانع و سدهای طبیعی از سر راه برداشته می‌شود، آب‌ها روان می‌شوند و بهم وصل می‌شوند. این آّب‌ها می‌تواند مانند سونامی باشد که به موانع برخورد کرده و آنها را از پیش رو برمی‌دارد. یا آب‌ها به یکدیگر وصل می‌شوند و از سر راه موانع طبیعی می‌گذرند. این دو معنا به هم پیوسته هستند و می‌توان هر دو را در تفسیر آیه بکار برد.

در اصول فقهی نیز بحث‌هایی در مورد استعمال لفظ در معنای مختلف وجود دارد. بعضی از علمای اصول فقه می‌گویند که خداوند قادر است که یک کلمه را با دو معنا اراده کند. به عنوان مثال، « سُجِّرَتْ» می‌تواند هم به معنای شعله‌ور شدن آب‌ها و هم به معنای روان شدن آنها باشد. در تفسیر نمونه نیز این احتمال مطرح شده است که خداوند می‌تواند هر دو معنا را با هم اراده کرده باشد.

در نهایت، بررسی این دو معنا باید به گونه‌ای انجام شود که بتوانیم از قرائن به نتیجه‌گیری برسیم. استفاده از قرائن و احتمالات مختلف در تفسیر قرآن بسیار مهم است. به همین ترتیب، هر برداشت از این آیه، با توجه به قرائن موجود، می‌تواند مورد تأیید قرار گیرد. تا جایی که ممکن است احتمالات را با قرینه بپذیرید.

 

logo