« فهرست دروس
درس تفسیر استاد عبدالکریم بهجت پور

1403/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره تکویر و مقصود نزول آن/سوره تکویر (7 نزول) مقدمات /تفسیر تنزیلی

 

موضوع: تفسیر تنزیلی/سوره تکویر (7 نزول) مقدمات /تفسیر سوره تکویر و مقصود نزول آن

 

تفسیر سوره تکویر و مقصود نزول آن

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله طاهرین.

بحثی که در نوبت گذشته وارد آن شدیم، تفسیر سوره تکویر بود. سوره تکویر هفتمین سوره‌ای است که بر پیغمبر عزیزمان نازل شده. جلسه گذشته به بیان دیدگاه‌های تعدادی از مفسران در مقدمات این سوره گذشت. وعده داده بودیم که در این جلسه مقدمات سوره را از نگاه خودمان محضرتان تقدیم کنیم و اگر فرصت شد، وارد تفسیر سوره خواهیم شد.

این سوره به نام «تکویر» شناخته شده است. در تقریبا تمام گزارشاتی که از نام‌گذاری سوره وجود دارد، این نام به همین شکل آمده است. برخی نیز با تعبیر «کُوّرت» به آن اشاره کرده‌اند، به این معنا که در «مصاحف» نوشته شده است «سورة یکذر فیها کوّرت». تکویر به معنای «در هم پیچیدن» و «کوّرت» به معنای «پیچیده شد» برگرفته از آیه‌ی اول سوره است: « اذا الشمس کوّرت» و این سوره، همان‌طور که گفته شد، بین سوره‌های مسد و سوره اعلا در ترتیب نزول قرار دارد. بعد از نزول سوره مسد، سوره تکویر نازل شد و پس از آن سوره اعلا نازل گردید. این سوره ۲۹ آیه دارد و هم‌اکنون در جزء سی‌ام قرار دارد. به عنوان یکی از سوره‌های مفصلات شناخته می‌شود؛ یعنی سوره‌های کوچکی که در بخش چهارم قرآن قرار می‌گیرند.

در مورد اینکه آیا این سوره آیه استثنایی داشته باشد یا آیات ناسخ و منسوخ در آن وجود داشته باشد، هیچ‌کس چنین ادعایی نکرده است. همچنین، تغییراتی در جایگاه این سوره در ترتیب نزول گزارش نشده و به ثبت نرسیده است.

بنابراین، از نظر شناسه سوره، ما با مشکل خاصی مواجه نیستیم و می‌توانیم از این بحث عبور کنیم. اما در مقصود سوره، خاطر مبارکتان هست که در این زمینه اختلاف نظرهایی وجود داشت. عمدتاً به جای بیان مقصود سوره، تمرکز را بر گزارش محتوای سوره و اینکه این سوره از چند بخش تشکیل شده است، برده بودند.

آنچه که به نظر حقیر می‌رسد این است که مقصود از نزول سوره تکویر، ترغیب مردم به رشد و قوام شخصیت است تا از قرآن بهره‌برداری کنند. یعنی تمام مقدماتی که در باب پایان جهان، آغاز آن جهان، وضعیت اعمال بشر، دفاع از شخصیت پیامبر، دفاع از ارتباط ایشان با جبرئیل و دریافت وحی از ایشان (و نه از شیطان) مطرح می‌شود، برای این است که در نهایت، باید بگوید که این تردیدها و حرف‌ها را کنار بگذارید و برای اینکه شخصیت شما برپا و قوام بگیرد، باید به سمت قرآن بروید. همان‌طور که در قرآن آمده است: « إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ لِمَن شَاءَ مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ »این مقصود از مجموعه ۲۹ آیه‌ای است که در سوره تکویر آمده است.

از نظر محتوا، به نظر می‌رسد که این سوره را می‌توان در دو بخش اصلی تقسیم کرد.آیات اول تا چهاردهم، گزارشی از پایان عمر این جهان و آغاز آن جهان برای رسیدگی به اعمال انسان‌ها را بیان می‌کنند. در این آیات، انسان متوجه می‌شود که اعمالی را که برای زندگی آن جهانی آماده کرده است، مشاهده می‌کند. در قیامت، هر فرد می‌بیند که چه چیزی را برای آن دنیا حاضر کرده است.

بخش دوم سوره، که از آیه ۱۵ تا آیه ۲۹ ادامه دارد، به دفاع از کرامت قرآن و توصیه به مردم برای بهره‌مندی از این کلام نورانی اختصاص دارد. در این آیات، تصریح می‌شود که پیامبر قرآن را از طریق جبرئیل دریافت کرده است و جبرئیل را به روشنی دیده است و کسی که این مطالب را به پیامبر القا می‌کند، شیطان نیست. پیامبر از نظر عقلی و سلامت ذهنی هیچ‌گونه پریشانی نداشته است. در نهایت، می‌فرماید اگر شما می‌خواهید شخصیت خود را برپا کنید، راهی جز مراجعه به قرآن ندارید. ان‌شاءالله در ضمن تفسیر، توضیح بیشتری در این زمینه خدمت شما تقدیم خواهیم کرد.

اما در مورد ارتباط سوره‌ها، مفسران عزیز، مانند مجمع البیان، این مفهوم را تحت عنوان «نظم سوره» مطرح کرده‌اند. ما نیز این مفهوم را تحت عنوان «ارتباط سوره» بیان می‌کنیم. همان‌طور که مستحضر هستید، در طول شش سوره‌ای که در این جلسات خدمت شما بوده‌ایم، خداوند یک مسیر تحولاتی را سامان داده است و سوره‌ها باید بر اساس آن تحول و جهت‌گیری تحول‌آمیز تعقیب شوند. من از این نظریه در ارتباط سوره‌ها دفاع می‌کنم و معتقدم که کلیت سوره و جریان آن باید نسبت به سوره‌های قبل و بعد سنجیده شود. این دیدگاه، چهره پیوسته‌ای از قرآن را در اختیار ما قرار می‌دهد.

در سوره حمد، انسان از خداوند هدایت به راه راست را طلب کرده است. در این سوره، چهار رابطه انسان با خدا مطرح می‌شود: رابطه حمد، رابطه عبودی، رابطه استعانت، و رابطه طلب هدایت. در سوره مسد نیز، یک جمله‌ی معترضه؛ چالش بین پیامبر و عمویش و همسر عمویش مطرح می‌شود و به عنوان یک حادثه، در جریان تحول قرآن قرار می‌گیرد. پیوند سوره حمد و سوره تکویر به این صورت برقرار می‌شود که در سوره حمد، انسان از خداوند هدایت به صراط مستقیم می‌خواهد و در سوره تکویر، خداوند پاسخ می‌دهد که برای هدایت شما، قرآن نازل شده است. بنابراین، اگر شما به دنبال هدایت و قوام خود هستید، راهی جز قرآن ندارید.

ممکن است در ذهن دوستان سوالی پیش بیاید که آیا صراط مستقیم تنها حضرت علی علیه‌السلام است؟ بله، این نیز یکی از تطبیقات ممکن است. وقتی حضرت علی علیه‌السلام به عنوان یکی از مصادیق «انعمت علیهم» معرفی می‌شود، می‌توان گفت که اگر شما می‌خواهید قوام شخصیت پیدا کنید، باید خود را به علی علیه‌السلام برسانید. این تطبیق به عنوان یک نگاه تطبیقی قابل تأمل است.

بنابراین، ارتباط بین سوره حمد و سوره تکویر، ارتباطی بسیار شفاف و روشنگر است. مردم باید به سمت قرآن بروند تا شخصیت خود را قوام بخشند. در معنای باطنی، آن‌ها باید سراغ حضرت علی علیه‌السلام بیایند تا قوام شخصیت پیدا کنند.

بر اساس این سیر تحول، اگر گام‌های تحول را از ابتدا مرور کنیم، می‌بینیم که در سوره علق، احساس نیاز به پروردگار مطرح می‌شود و ربوبیت خداوند به معنای پذیرش مالک و مدبر بودن خدا، محور تحول قرار می‌گیرد. آغاز تحول از اینجا شروع می‌شود که انسان بپذیرد که مالک و مدبر او، همان خدایی است که جهان را خلق کرده است. قلم و علم، که انسان را از سایر موجودات ممتاز می‌کند، به دست اوست.

این احساس در سوره قلم بیان می‌شود که مالک مدبر، عدالت و حکمتش اقتضا می‌کند کسانی را که برنامه‌های او را می‌پذیرند و در چارچوب آن عمل می‌کنند، به نتیجه برساند و کسانی که از این چارچوب خارج می‌شوند، تنبیه کند: «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ نَعِيمٍ أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ؟»

سپس در همین مسیر، مسئله رسالت پیامبر مطرح می‌شود. در سوره مزمل، خداوند که مالک مدبر است، بیان می‌فرماید که کسانی که در چهارچوب برنامه‌های من تسلیم می‌شوند، اهل بهشت خواهند بود، و کسانی که تسلیم نشوند و رابطه خود را قطع کنند، مجازات خواهند شد. خداوند به پیامبر دستور می‌دهد که کسی را به عنوان سخنگوی خود و شاهد بر اعمال مردم معرفی کند : « إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ إِلَيْهِمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْهِمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا».

پیامبر دو نقش دارد: یکی اینکه پیام خدا را به مردم می‌رساند و دیگر اینکه سفیر است و شاهد اعمال و واکنش‌های شماست. این فرآیند در گام‌های بعدی تحول قرآن ادامه پیدا می‌کند.

در گام سوم، پیغمبر به عنوان پیامبر الهی و شاهد بر اعمال مردم معرفی می‌شود. در گام چهارم، مسئله هشدار به مردم مطرح می‌شود. در سوره علق، وظیفه پیامبر بیدار کردن انسان‌ها از غفلت و آگاه ساختن آنان از مسئولیت‌هایشان نسبت به خداوند است. در سوره مدثر نیز به همین اشاره شد: « قم فأنذر»؛ پیامبر موظف است که مردم را هوشیار کند و نسبت به آینده حساس سازد. این هشدارها تنها زمانی مؤثر خواهند بود که مردم جانب خدا را رعایت کنند و مراقب او باشند.

این کلام‌ها، این سخنان پیغمبر، این قرآن هیچ‌کدام به سود او نخواهد بود و از این‌ها بهره نخواهد گرفت. بر این اساس، عرض می‌کنم که مهم‌ترین مسئله ما این است که کلید تحول شما و اصلاح رفتار شما در تنظیم رابطه‌تان با خدا رقم خواهد خورد. رابطه‌تان با خدا را تنظیم کنید. وقتی تنظیم کردید، آن وقت است که می‌توانید از پیغمبر بهره بگیرید و از قرآن بهره‌مند شوید. این دغدغه‌تان به سرانجام خواهد رسید و نتیجه خواهید گرفت. لذا در سوره حمد، این مسئله مطرح شد که شما چهار رابطه اساسی با خدا دارید. این‌که همه چیز را منحصر در ذات باری تعالی بدانید. با نگاه به توحید افعالی، همه کمالات قابل ستایش اختیاری را در او منحصر بدانید. تنها بندگی را مخصوص او کنید، تنها استعانت را از او بخواهید و طلب هدایت از او داشته باشید واین گام پنجم در سیر تحول که لازمش داشتیم که در سوره تکویر برداشته می‌شود.

اگر بنا دارید راه استواری را پیدا کنید، بیایید سراغ قرآن. این پنج گامی که الآن عرض کردیم، ان‌شاءالله در سوره‌های بعدی نیز تعقیب خواهد شد. ببینید چقدر حکیمانه شخصیت مستحکم ما را سامان می‌دهد. منطقی پشت آن است که کاملاً ما را تربیت می‌کند. من خواهشم این است که این گام‌های تحول را مرتب مرور کنید. حتی اگر صلاح بدانید، آن‌ها را بنویسید و داشته باشید و بر همین اساس، نظام تربیت، فرزندان، و نظام تربیت در آموزش و پرورش، در مجامعی که امکان برای ما هست، باید وارد امر تربیت قرآنی شویم و تحول را رقم بزنیم. این‌ها باید مرتب به همین نظام سامان داده شوند.

پس گام تحول تاکید بر ضرورت بهره‌گیری از قرآن به عنوان منبع برپایی شخصیت است. چه فرد چه جامعه، اگر کسی می‌خواهد شخصیتش استوار شود، باید سراغ قرآن برود. در فضیلت این سوره روایاتی وارد شده است. یکی از روایات که به پیغمبر نسبت داده شده، این است که: «من أحب أن ينظر إلى يوم القيامة فليقْرَأْ الشمس اذا الشمس کوّرت». کسی که می‌خواهد پیغمبر را در روز قیامت مشاهده کند، سوره شمس را بخواند. این روایت اشاره به این دارد که کسانی که امروز تلقی درستی از پیغمبر داشته باشند، در قیامت می‌توانند او را آن‌چنان که هست مشاهده کنند. این افتخار مشاهده پیغمبر برای کسانی خواهد بود که تصویر درستی از ایشان دارند. در روز قیامت، پیغمبر آن‌چنان که هست در سوره تکویر بیان شده است.

پیغمبر در آن زمان به عنوان شخصی که مطالب را از جبرئیل دریافت کرده و این تردیدهایی که جامعه علیه ایشان ایجاد می‌کرد، مطرح می‌شود. ما اکنون بعد از ۱۵ قرن، مطالبی را مرور می‌کنیم که بخش زیادی از آن‌ها خاطره است، اما پیغمبر در دوره تاسیس با مشکلات زیادی مواجه بود. مشکلاتی که باعث شد تا چهره‌ای مشوّه از ایشان ارائه دهند. در آن زمان گفته می‌شد که نکند پیغمبر جن زده است، یا اینکه با شیطان همراه است، یا مطالبی که می‌آورد از پیش خود اوست، یا در وحی دخالت دارد.

سوره تکویر در آغاز رسالت پیغمبر، تصویری روشن از ایشان ارائه می‌دهد که هیچ‌یک از این‌ها نیست. او مستقیماً با ملکه وحی ارتباط دارد و مطالب را دریافت می‌کند. این تصویرگری اگر درست منتقل شود و ما باید بر اساس سوره تکویر حقیقت چهره پیغمبر را آن‌چنان که هست مشاهده کنیم. می‌فرماید: «کسی که می‌خواهد من را در قیامت آن‌چنان که هستم مشاهده کند، این سوره را بخواند.» یعنی من اینم، نه آن‌چیزی که عرب می‌گفت، نه آن‌چیزی که بوق‌های تبلیغاتی علیه من مطرح می‌کردند.

این‌ها همیشه بوده است. انسان‌های بزرگ و مصلح در کنار شخصیت واقعی‌شان، چهره‌پردازی‌هایی از آن‌ها می‌شود که چهره‌های دروغین هستند. جریان‌های قدرت و ثروت، تصاویر را عوض می‌کنند و روایت‌ها را تغییر می‌دهند. سوره تکویر می‌خواهد بگوید حقیقت چهره من این است و نه آنچه که گفته می‌شود. بنابراین، این توصیه پیغمبر کاملاً به جا و همراه با حکمت است که متناسب با آن شرایط مطرح شده است.

در روایت دیگری از خود پیغمبر آمده است که می‌فرماید کسی که این سوره را بخواند، از اینکه در روز قیامت مفتضح شود، زمانی که صحیفه اعمالش باز شود، محفوظ خواهد ماند. این نکته در بخش اول سوره تکویر کاملاً مشخص است. ما را نسبت به اتفاقات پایان جهان، آغاز جهان، باز شدن نامه اعمال و رسیدگی به اعمال حساس می‌کند و کسی که این مطالب را باور کرده باشد و بپذیرد که این‌ها از طرف خداوند متعال است، به طور طبیعی رفتاری خواهد داشت که او را در روز قیامت شرمنده نکند.

این هم در ارتباط با روایت فضیلتی که درباره سوره تکویر هست، یک بخش مربوط به چهره‌پردازی از پیغمبر بود و یک بخش مربوط به اصلاح رفتاری که اثر آن در نامه عمل انسان خواهد بود. با این مقدمات، اگر دوستان سوالی داشته باشند، خدمت‌شان هستم. چون در نوبت گذشته دیدگاه دیگران را مطرح می‌کردم. خواستم تصویری را که به نظر می‌رسد باید مطرح کنیم و درست هم هست، از مقدمه سوره خدمت‌تان تقدیم کنم. اگر سوالی نباشد، وارد تفسیر سوره در وقت باقی‌مانده خواهیم شد.

تحلیل غرض سوره‌ها و روش کشف آن

وقتی ما غرض سوره‌ها را می‌خواهیم کشف کنیم، معیار کشف غرض سوره معمولاً از اینجا شروع می‌شود که بعضی‌ها، مثلاً مانند حضرت علامه، معتقدند که غرض سوره‌ها معمولاً در آیات ابتدای سوره یا انتهای سوره مطرح است.
به ابتدای سوره که نگاه می‌فرمایند، آیاتی که مثلاً راجع به پایان جهان است، این را به عنوان اصل قرار می‌دهند و
گاهی با نگاه به پایان سوره، مطلب را بیان می‌کنند.
شاید در اینجا هم که ایشان رفتند به سمت گزارش محتوا، بین ابتدا و انتها. چون ابتدا راجع به پایان جهان بود و انتها راجع به قیامت، اومدند گزارشی دادند که این سوره، مثلاً در ابتدا راجع به قیامت و این‌هاست، و در پایان هم راجع به قرآن و مظاهر آن سخن گفته شده است.
این‌هایی که صرفاً ابتدا و انتهای سوره‌ها را می‌بینند و بر اساس آن به کشف غرض می‌رسند، به نظر من بخشی از حقیقت را کشف خواهند کرد. آن چیزی که به نظر من می‌رسد، اضافه کردن برخی اطلاعات بیشتر است برای اینکه غرض سوره‌ها را به درستی کشف کنیم.

یک نکته این است که مجموع محتوای سوره را به مثابه یک رفتار پیوسته باید مطالعه کنیم. یعنی این را بپذیریم که وقتی خدای متعال یک سوره را یکجا نازل می‌کند، یا آن را در چند قطعه متصل به هم یا حتی تصور کنید سوره در چند قطعه منفصل از هم نازل شود؛ فرض کنید بعد از اینکه قطعه‌ای از نزول سوره تمام شد، سوره دیگری نازل شود و سپس قطعه دیگری به این سوره ملحق گردد. چه پیوسته باشد، چه منفصل، وقتی می‌خواهیم غرض سوره را کشف کنیم، باید این سوره را به مثابه یک گفتار با آن مواجهه شویم.
یعنی بگوییم حکیم وقتی مجموعه‌ای از این آیات را کنار هم قرار می‌دهد، از صدر تا ذیل آن باید دیده شود، به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته و باید تلاش کنیم که این مجموعه به هم پیوسته و مرتبط را مطالعه کنیم. یعنی وقتی داریم سوره را از ابتدا تا انتها می‌خوانیم، سعی کنیم با نگاه به اتصالات این آیات آن را بخوانیم. اگر با نگاه به اتصالات باشد، مثلاً می‌گوییم خداوند در سوره تکویر، پایان جهان را و حوادث آغاز آن را گفت، از نامه عمل یاد کرد و اینکه انسان با دیدن بهشت و جهنم، معلوم می‌شود چه چیزی را برای خود حاضر کرده است.
جملات بعدی می‌آید و مسئله قرآن را محور قرار می‌دهد و در نهایت می‌گوید که «راهی غیر از قرآن ندارید برای اینکه شخصیتتان برپایۀ آن شکل بگیرد. من وقتی این را کنار آن مطلب گذشته می‌گذارم، می‌گویم که اگر راجع به قیامت حرف زدند، اگر راجع به نامه عمل صحبت کردند، اگر راجع به دیدن پیامدهای عمل در بهشت و جهنم سخن گفتند، برای این است که می‌خواهند بگویند «تو تا قوام شخصیت پیدا نکنی، وضعیت در بهشت آنچنان که دوست داری شکل نخواهد گرفت و احتمالاً گرفتار جهنمی خواهی شد که دوست نداری.»

بنابراین، بحث می‌شود که : « إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ »؛ بین کل مجموعه سوره باید با نگاه به پیوند و اتصال و خواندن یک گفتگوی پیوسته مواجه شویم. این به نظر من یک گام ما را در کشف غرض‌ها قرار می‌دهد. اما این کافی نیست.
گام سومی که به نظر بنده باید برداشته شود این است که بدانیم این سوره، مثلاً از جمله سوره‌های مکی است. بدانیم این سوره از سوره‌های ابتدای بعثت است. و مهم‌تر از این، بدانیم که این سوره قبل، با چه پشتوانه‌ای از مسائل معرفتی و قرآنی حمایت می‌شود. یعنی پیوستی بین این سوره و سوره‌هایی که قبل از آن نازل شده است یا اتمسفری که این سوره و مجموعه سوره‌های قبل و بعد برقرار می‌کند، شناسایی کنید.
یعنی وقتی من دیدم که در این دوره، مثلاً ۵۴ سوره در این دوره نازل شده است، باید بگویم که این سوره در این جمع چه جایگاهی می‌تواند داشته باشد. این‌ها همه نکاتی است که باید حتماً به آنها توجه کنیم تا غرض سوره‌ها را به درستی درک کنیم.

و گام دیگر این است که وقتی با این سوره مواجه می‌شویم، سوره قدر، چه پیامی را دارد؟ ملاحظه فرمودید که ما برای اینکه غرض سوره را بفهمیم، از ارتباط سوره‌ها استفاده می‌کنیم، نه فقط از محتوای سوره. ارتباط سوره‌ها مهم است.
این سوره، جایگاهش در این سیر تحولی چیست؟ چرا ما این پیوند را با سوره مسد برقرار نکردیم؟ چرا رفتیم سراغ سوره حمد؟ این‌ها همه به دلیل این است که مرادها و غرض‌های نهفته در سوره‌ها را باید با توجه به اغراض گذشته و پیام‌های گذشته درک کنیم.

اگر این چهار یا پنج نکته را با هم ببینیم، کشف غرض و مقصودی که خدای متعال از بیان سوره‌ها دارد، برای ما کاملاً شفاف خواهد شد. به نظر بنده، راهش این است. یعنی اگر کسانی می‌خواهند دنبال یک منطق برای کشف غرض‌ها باشند، نباید به سرعت با دیدن چند موضوع یا یک موضوع اصلی به سمت بیان غرض بروند.
بعضی از نوشته‌ها، بنده البته جسارت می‌کنم، ناشی از دستپاچگی و سرعت زیاد است. وقتی شما یک مبنای دیگر را اضافه کنید و آن این است که در سوره‌ها به دنبال موضوعات نگردید، باید این را توجه کنید.
کسانی که می‌خواهند سوره را یک دست ببینند، اگر به دنبال موضوعات بروند و موضوعات را محور قرار دهند، پیوند شبکه‌ای موضوعات درون سوره، این‌ها راه را اشتباه خواهند زد. مثلاً کسی که فکر می‌کند از هر سوره یک موضوع محوری وجود دارد و غرض سوره بیان آن موضوع است، این هم کافی نیست. هرچند در مواردی می‌تواند ما را به نتیجه برساند،

اما مهم این است که بگوییم حکیم وقتی مجموعه‌ای از این موضوعات را کنار هم می‌گذارد، چه چیزی را قصد دارد، اعم از موضوع اصلی و دیگر موضوعات.این‌ها باید با هم دیده شوند. در واقع آن چیزی که هویت می‌دهد به سوره، نه موضوعات، بلکه غرضی است که از طرح این موضوعات به دست می‌آید، با ضریبی که به هرکدام می‌دهیم. اگر این‌گونه مطالعه کنیم، امیدواریم که کشف غرض‌مان شفاف‌تر، درست‌تر و دقیق‌تر باشد.

 

logo