1403/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
تحلیل سورههای قرآن و رویکردهای تفسیری/سوره تکویر (7 نزول) مقدمات /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی/سوره تکویر (7 نزول) مقدمات /تحلیل سورههای قرآن و رویکردهای تفسیری
موضوع: تفسیر تنزیلی/ سوره تکویر (7 نزول)/ مقدمات
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
الحمدلله که توفیق داشتیم که شش سوره را در سیر نزول با دوستان مطرح کنیم و ملاحظه فرمودید که توجه به سیر نزولی و شرایطی که به تدریج ایجاد میشد، ما را در تشخیص بسیاری از اتفاقاتی که باید میافتاد و درستی آنها یاری میکند.
هفتمین سورهای که بر پیغمبر عزیزمان نازل شد، سوره تکویر است. در واقع، این سوره که به معنای درهم پیچیدن است، گاهی به عنوان «کوّرت» از آن یاد شده که در واقع به معنای درهم پیچیده شدن است. هفتمین سورهای است که همه اتفاق نظر دارند که این سوره مکی است و هیچکس در مدنی بودن این سوره نظری نداده است. حتی در اینکه آیا این سوره آیه استثنایی دارد یا ندارد، همه اتفاق نظر دارند که این سوره مکی است و استثنایی بودن آیاتی از آن را هم مطرح نکردهاند.
این سوره، چنانکه همه اتفاق نظر دارند، ۲۹ آیه دارد. البته گاهی در شمارش آیات میان قاریان اختلاف میشد. شمارهگذاریها را بعدها قاریان انجام دادند. خود قرآن شماره آیات را تعیین نمیکرد و پیامبر هم شماره آیات را مشخص نمیکرد. بنابراین، شمارهگذاری بعداً اتفاق نظر یافت. برخی گفتهاند ۲۸ آیه است، ولی آنچنان که من بررسی کردم و دیروز همه کسانی که این سوره را معرفی کردهاند، بر این نکته که این سوره ۲۹ آیه دارد، اتفاق نظر دارند.
بنابراین تقریباً همه اتفاق نظر دارند که این سوره از اوایل نزول قرآن در مکه است. کسانی که به اصطلاح قبل و بعد این سورهها را معرفی کردهاند، همه باز اتفاق دارند که این سوره بعد از سوره مسد و قبل از سوره اعلا نازل شده است.
این را هم فقط در یک گزارش دیدم که یکی از مفسران گفته بود که این سوره بعد از سوره حمد و قبل از سوره اعلا نازل شده، اما در حقیقت این احتمال وجود دارد که سوره مسد در جایی دیگر نازل شده باشد، ولی در آن تفسیر تصریحی به آن نشده است. بنابراین، حتی در ترتیب نزول این سوره هم اتفاق نظر است و مشکلی از این جهت نداریم.
بحث اصلی، در مقصود سوره است. علمایی که توجه به مقاصد سوره داشتند، که چهل پنجاه تا تفسیر را نگاه کردم، بیشتر از آنکه مقصد سوره را بیان کنند، محتوای سوره را توضیح دادهاند. مثلاً علامه طباطبایی میفرمایند که سوره متذکر روز قیامت است، در برخی از مقدمات آن روز و آنچه در آن روز واقع میشود، و توصیف آن روز؛ آیاتی نازل شده که ظاهر و باطن آن سقوط میکند. سپس قرآن را توصیف میکند که رسول الهی آن را به پیامبر القا کرده و القای شیطان نیست و پیامبر دیوانه نیست و شیطان او را لمس نکرده است.
این گزارش از محتوای سوره، مقصود سوره را نمیسازد. وقتی میگوییم مقصود سوره چیست، منظورمان از ارادهای است که در این آیات نهفته است. در فرمایش حضرت علامه، مقصود سوره بیان نشده است، بلکه ایشان بیشتر به گزارش محتوای سوره پرداختهاند. البته این گزارش دقیقاً محتوای سوره را به خوبی شرح میدهد.
در تفسیر قرآنی که نوشته عبدالکریم خطیب است، ایشان به ارتباط سورهها توجه کردهاند. طبق ترتیب مصحف، سوره قبلی عبس است و سوره بعدی تکویر است. کسانی که ترتیب سورهها را توقیفی میدانند، سعی کردهاند بین این سورهها ارتباطی برقرار کنند. ایشان به مناسبت همین ترتیب در سوره عبس، مباحث روز قیامت را مطرح کردهاند و عذاب شدید الهی را که کافران را در بر گرفته است. در آن روز، کافران از نزدیکترین افراد خود نیز فرار میکنند.
عبدالکریم خطیب البته این وضعیت را برای کافران بیان کرده است. در حالی که در آیهای که ایشان اشاره کردهاند، دقت کنید. حالا ایشان میفرمایند که در سوره عبس این وضعیت از قیامت ذکر شده است و تکویر بعدها آمد که به صحنههایی از قیامت پرداخته است.
در سوره تکویر، توضیحاتی در مورد این که چه اتفاقاتی در قیامت میافتد، آمده است. کافران علاقهمند به بازگشت به دنیا هستند، اما خداوند میفرماید که دنیای جدیدی وجود ندارد. دنیای که شما میخواهید به آن بازگردید، دیگر آنجا پر از مصیبتهای بیشتر است و راه فراری وجود ندارد.
اگر شما کمی به این موضوع فکر کنید، میبینید که این توجیهی که مطرح میشود، در واقع توجیهی نادرست و بیپایه است. در سوره تکویر، میفرماید که کافران هیچ جایی برای بازگشت ندارند و تنها در انتظار عذاب هستند. خداوند در آیات سوره تکویر میفرماید که دنیا به پایان رسیده است و دیگر هیچ راهی برای بازگشت وجود ندارد.
تحلیل سورههای قرآن و رویکردهای تفسیری
اما آن چیزی که از فرمایش ایشون حداقل استفاده میشود این است که عبدالکریم خطیب میخواهد بگوید که سوره تکویر تمرکزش بر بیان علائم و مشاهدات پایان دنیاست: «وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ....» منتهی واقعش این است که صرفاً عناصر مربوط به پایان دنیا رو بیان نکرده است؛ این ادامه دارد وقتی که «جهیم» رو میآورند، اینا رو چیکار میکنید؟ آخه این قیچی کردن، کات کردن هست. با چه دلیل؟ اینطور که تفسیر قرآن نمیشود. اینطور که امیدواریم و اینا درست نیست.
نکته دوم این است که با سوره تک.یر، رو هم بردند روی کافر و متمرکزش کردند روی علائم پایان جهان، در حالی که در سوره تکویر، علائم صرفاً پایان جهان مطرح نشده. بلکه ورود به جهنم و بهشت و دیدن نتیجه اعمال مطرح شده است.
بعد هم کافر تنها نیست، عموم مردم است. این برداشتها باید ما و شما باید را دقیق کند در استفاده از اصطلاحات. چیزی که به نظرمان میرسد غیر از چیزی است که الفاظ آیات میگویند؟ مراغی که تفسیر خوبی نوشته است، ایشان از شاگردان عبده است. مراغی هم در مناسبت بین سوره عبس و سوره تکویر رو توضیح داده است و هر دو را تشریح میکند، به اصطلاح احوال روز قیامت و هول و هراس که ایجاد میکند. خوب اینکه به مناسبت نیست، خیلی از سورهها هم احوال قیامت رو گفتهاند. احوال قیامت گفته شده، گاهی کنار هم و گاهی کنار هم نیست. این مقدار برای ایجاد مناسبت کفایت میکند.
سوره عبس، خیلی سوره پرمعنایی است. مسئلهاش در واقع بازگرداندن مردم است به سپاسگزاری و باز کردن راهی برای گذشتن از حس استغنا. وقتی بعضیها احساس استغنا میکنند از دین و از ربوبیت خدا، خداوند میخواهد این را به هم بریزد. آن همه مطالب را نادیده گرفتند. اما داستان ابن مکتوم و بنیامیه و سرزنش پیغمبر، خیلی مطالب مهمی آنجا دارد.
حالا در تعدادش و در انتهاش مسئله قیامت هم مطرح میشود. خب حالا ایشان هم پس مناسبت رو بین بعضی از سورهها برقرار کردند. در سوره تکویر عرض خواهم کرد که افزون بر اعمال قیامت یا احوال پایان جهان، چیزهای دیگری مطرح است که باید آنها رو ببینیم. اینها از شاگردان محمد عبده هستند، یک مفسر انقلابی، رئیس اخوان المسلمین میشود و شهید میشود.این آدم انقلابی است، یعنی تفسیرهای آنها کاملاً اجتماعی است. آن دوره مصر را اگر خواستید خوب تحلیل بکنید، تفاسیری مثل عبده ، مثل مراغی، مثل شاطبی اینا خیلی ارزش دارند. بعد از عبده، شاگردان عبده، جمعیت ارزشمندی هستند که همیشه خوب است اگر خواستید تفسیر اجتماعی بکنید، نظرات شاگردان ایشان را هم ملاحظه کنید.
در فیضالاله، میگویند این سوره دو قطعه دارد: قطعه اول حقیقت قیامت و انقلابهای تکوینی کاملی که در آن اتفاق میافتد، بیان میشود و در قطعه دوم حقیقت وحی و آنچه از صفات ملک وحی متعلق به آن است. خب این هم تقریباً مثل علامه طباطبایی است که آمد به جای اینکه غرض سوره رو توضیح بدهد، گزارشی از مضامین و محتوای سوره داد.
علامه فضلالله در «من وحی القرآن»، ایشان هم آمدند و نهایتاً میخواهند بفرمایند که در این سوره سه صورت تصویر بزرگ ترسیم میشود: صورت ترسناکی از روز قیامت وآغاز قیامت، صورت جزئی جذابی از طبیعت و صورت شگفتآمیزی از وحی. به نظر من خود علامه دقیقتر گفته است، که یک بخش آن مربوط به قیامت است و بخش دیگر مربوط به وحی و اطراف آن است.
تصویر جذاب طبیعت این نیست. خدا نخواسته بگوید خورشید، ماه، ستارگان، کوهها، دریاها؛ نه! میخواهد بگوید اینها چطور به هم میریزد. باز توضیحی که سید قطب و علامه دادند دقیقتراست.
در تفسیر المنیر، در عقیده و شریعه و منهج، وهبه زحیلی اینطور نوشتند.: میگویند مناسبت هر دو سوره این است که احوال قیامت را بیان میکنند و توضیح میدهند که در سوره عبس آیه «فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ » مطرح شده در این سوره، آمد مباحث مربوط به باز قیامت را مطرح کرد، مثل کسانی بود که گفتند هر دو، مناسبتشان با قیامت است. ایشان در محتوا هم توضیح میدهند سوره مکی عمدتاً مباحث اعتقادی رو مطرح کردهاند و تقریری از احوال روز قیامت را بیان میکند و سپس ثابت میکند که قرآن از سوی خدا نازل شده است.
من حالا اینجا راجع به این فرمایش میخواهم بگویم اینکه میگوییم سورههای مکی عمدتاً مباحث اعتقادی است این کلیت ندارد. در عین حالی که درست است اما نباید غفلت کنیم که قرآن در این دوره یک آسیبشناسی جامع از جاهلیت را هم نشان میدهد. در این دوره شما اگر بخواهید وضعیت فرهنگ جاهلی را بررسی کنید باید این سورهها را ببیند. تکلیف نکردند اما تخریب کردهاند، انتقاد کردهاند.
ثانیاً مسائل انسانی رو بسیار مورد توجه قرار داده، بحث ایتام، رسیدگی به گرسنگان، رفتارهای انسانی را به شدت مورد توجه قرار داده است و سرزنش کردند جامعهی خاموشی را که به اینها توجه نمیکنند. بنابراین من عمدتاً این مطلب ظاهری را آوردم برای اینکه عرض کنم که ۸۶ سوره مکی، مسئلهاش عقیده است. بله! مسئله عقیده اصالتی دارد، اما اینطور نیست که به دو یا سه موضوع مهم دیگر توجه نشود.
تحلیل مفاهیم سورهها و نکات تفسیری
یکی دیگر هم این است که مدیریت کردند سورههای مکی، جامعه مخاطبین پیامبر را در آن محیط بررسی کنیم. یعنی اگر شما الان بخواهید بگویید که اقلیت یا رفتار اولی چگونه باید باشد، از چه سورههایی باید استفاده کنید؟ از سورههای مکی. یک بخشی از این مسأله را گفتهاند اصلاً به عنوان نماینده دین نباید در حال حاضر نباید ورورد کنید.
من اخیراً در نوشتههایم دارم این موضوع را مطرح میکنم، قبلاً میگفتم که دوره تقیه اما همیشه دوره تقیه نیست. گاهی انسانها برای اینکه چهره دین را نمایان کنند، از یک زمانی باید شروع کنند. سورههای مکی بخش عمدهاش آن سرمایه اجتماعی را ایجاد میکنند، بعد از آن که سرمایه اجتماعی را ایجاد کردند، مشرکین به عنوان نمایندگان چهره مسلمانی میشوند.
مثلاً اینطور فرض کنید که من تا چند سال درس نخوانم، لباس به من نمیدهند. تا زمانی که درس نخواندهام، هیچ لباسی به من نمیدهند، اما اگر وارد حوزه علمیه شدم، عمامه سرم میگذارند. این شبیه تئاترهایی است که در آن رئیس باید لیاقتی داشته باشد و آخوندها را مثلاً بعد از دو یا سه ماه در مدرسه قرار میدهند و عمامه به سرشان میگذارند. این چهره دین نیست. چهره دین باید زمان که میگذرد.
قرآن در طول دوره مکه اولاً آن سرمایهی اجتماعی را ایجاد میکند و ثانیاً این سرمایهی اجتماعی را در مرحلهای از سوره حج به بعد، این روابط را علنی میکند و رابطههایشان با جامعه غیرمسلمان را تنظیم میکند. کجاها باید با آنها برخورد داشته باشند، کجاها با آن نباشند. این مسئله، مسئلهای است که عقیده و اعتقاد را به ما میآموزد خیلی این را باور نکنید نمیگویم این نیست، خیلی اتفاقات دیگر هم در این دوره افتاده است که شما نباید به این راحتی از آن بگذرید.
در این زمینه، در البحرالمدید، احمد بن عجیبة حرفهایی میزند شبیه به سید قطب، کسانی که در رابطه با مناسبتها صحبت کردهاند، مانند مراغی که هر دو سوره را به احوال قیامت مرتبط میدانند. همچنین در منهج الصادقین، فتح الله کاشانی هم همین نکته را گفته است: چون حق تعالی، سوره عبس را با ذکر قیامت و اعمال آن آغاز کرده است، این مسأله مشابه با گفتههای دیگران است.
چرا ابتدا باید شرایط قیامت را ذکر کرد و بعد وارد شدائد قیامت شد؟ ممکن است شما سؤال کنید که چرا اول باید شرایط قیامت را ذکر کنیم و سپس وارد شدائد شویم؟ چرا اول باید قیامت را مطرح کنیم و بعد به پایان جهان بپردازیم؟ این مسئله ممکن است برای شما جای سؤال داشته باشد. حق داریم که این سؤال را مطرح کنیم.
در تفسیر مهر که برادر عزیزم، جناب آقای دکتر رضایی زحمتش را کشیدند، ایشان به هدف سوره اشاره کردهاند. هدف سوره یادآوری معاد و دفاع از نبوت است. یادآوری معاد اشاره به چهارده آیه اول سوره دارد و دفاع از نبوت از آیه ۱۵ به بعد تا آیه ۲۹ ادامه دارد.
ایشان فرمودند که محتوا شامل بیان نشانههای رستاخیز از آیات ۱ تا ۱۳ است. همچنین آیه ۱۴ به تجسم اعمال اشاره دارد، آیه ۱۰ به نامه اعمال در رستاخیز اشاره میکند. جابجا شدن و روشن نشدن مسائل نیز در این آیات مطرح است. بیان اوصاف جبرئیل در آیات ۱۹ تا ۲۰ آمده و دفع تهمت جنون از پیامبر در آیات ۲۳ تا 27 مطرح شده است. بحثهایی هم که جا افتادهاند، مانند اینکه چرا باید طلاق در قرآن بیاید و قرآن چه نقشی دارد، گزارشهایی هستند که البته میتوانستند تنظیم بهتری داشته باشند.
در تنظیمهایی که علامه طباطبایی یا فیضالاله انجام دادهاند، این مطالب به دو قطعه تقسیم شده است که دقیقتر از این توضیحات است. در این تفسیر، وقتی صحبت از قیامت میشود، دو یا سه موضوع مثل تجسم اعمال، نامه اعمال و اتهام جنون مطرح میشوند. این مباحث همگی در این سوره ذکر شدهاند. اگر وارد این موضوعات شدید، باید تمامی این جزئیات را بیان کنید. ، در تفسیر شهات هم این موارد ذکر شده است. سوره شامل دو قطعه است که یکی از آنها به حقیقت قیامت و انقلابهای تکوینی آن مربوط میشود و دیگری به حقیقت وحی و صفات ملک حامل وحی و پیامبری که وحی را دریافت کرده است، اشاره دارد. این مطالب در تفاسیر مختلف توضیح داده شده است.
در نهایت، هدف من امروز این بود که این بحثهای مقدماتی را طرح کنم. مقدمههایی که در سورهها وجود دارند، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند. بسیاری از مفسرین به این نکات توجه نکردهاند و در تفاسیرشان گرفتار تسامح و طغیان قلم شدهاند. هدف من از طرح این دیدگاهها این است که تأکید کنم مقدمات سورهها مانند نام سوره، ترتیب نزول، غرض سوره و ارتباط آن با سایر سورهها اهمیت دارند. همچنین روایتهای فضیلت و نقش پیامبر در تفسیرها باید به دقت بررسی شوند.
این گزارشی بود از مقدمات سورهها که امروز خواستم بگویم که با وجود روشن بودن مضامین سورهها، گاهی تسامحهایی مشاهده میشود. حالا اگر سورهها طولانی و پیچیده باشند، این تسامحها بیشتر نمایان میشوند. بنابراین، حتماً جای کار دارد. اگر روزی تصمیم به نوشتن کتابی داشته باشید، نقد کنید. یعنی مثلاً یک تفسیر را از ابتدا تا انتها بررسی کنید. ارزیابی مقدمات خود تفسیر یک کتاب مهم است. ما در این بخشها کار چندانی نکردیم و وقتی گفته میشود علم تفسیر هنوز تولید نشده، به خاطر این است که ما به هم حرف نمیزنیم.
احتیاط در تفسیر علمی قرآن:
علامه را در نظر بگیرید. از ابتدای سوره ۱۱۴ قرآن، علامه در بیان هدفها و غرضهای سورهها چه گفته؟ ترکیبات سورهها را چگونه توضیح داده است؟ یا هدفهایی که علامه از ابتدا تا انتها بیان کرده است، چگونه است؟ اگر شما اینگونه کار کنید، بخشی از مشکل تولید دانش حل میشود. در این صورت، ادبیات مقدماتی سورهها استحکام پیدا میکند؛ هم در ترکیب سورهها، هم در غرضهای سورهها. حتی نامگذاریها، ترتیب نزول، و بسیاری از مسائل دیگر قابل بررسی است.
همه اینها جای بحث دارند. ارتباط بین سورهها چقدر باید ضابطهمند باشد؟ در بسیاری از موارد، ارتباطها بر اساس یک مناسبت نامناسب به هم متصل میشوند. حالا که داریم دانش تفسیر را رشد میدهیم، باید این سستیهای موجود در حوزه مطالب و معارف قرآنی را برطرف کنیم. سستی در اینجا یعنی استحکام لازم را پیدا نکردند. شما میبینید در سورههایی که مضامین و محتواهای روشن دارند، گاهی در فهم آنها دچار اضطراب میشویم، به رغم اشتراکاتشان، در سورههای دیگر، این مسئله متفاوت است.
در یک جلسه با حضرت آیتالله العظمی مکارم حضور داشتیم. یکی از دوستان گفته بود که به چهل و چند وجه اعجاز رسیدم، که ایشان با یک خنده معنادار پاسخ دادند. قرآن شگفتیهای علمی دارد، اما اجازه علمی چیزی نیست که بتوان آن را به سادگی بیان کرد.
اگر این اجازه وجود داشت، هیچ وقت نباید ما اینطور بیان کنیم که قرآن شگفتیهای علمی دارد. شگفتیهای علمی ممکن است در علم جدید کشف شوند، اما این به معنای اعجاز علمی قرآن نیست. اگر همه این مطالب را در نظر بگیرید، اعجاز قرآن به شیوههای مختلف قابل تحلیل است.
در تفسیر علمی قرآن باید با احتیاط برخورد کرد. برخی ممکن است بگویند که قرآن به طور علمی شگفتیهایی دارد، اما باید توجه داشت که این شگفتیها نباید موجب تقویت دین و افزایش ایمان مردم شود، بلکه باید مسیر رشد و تکامل علمی را تقویت کنند. وقتی شگفتیها ثابت شد یا موارد نقیضی برای آنها پیدا شد، ممکن است اوضاع به هم بریزد.
یادآوری میکنم که ویل دورانت در کتابهای خود گزارههایی از انجیل را بیان کرده بود که پیشبینیهایی داشت که برخی از آنها نادرست از آب درآمد. این موضوع باعث شد که بخشی از مسیحیت یا از ایمان خود برگردند یا دلسرد شوند.