« فهرست دروس
درس تفسیر استاد عبدالکریم بهجت پور

1403/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مسد/سوره مسد (6 نزول) آیات 1-5 /تفسیر تنزیلی

 

موضوع: تفسیر تنزیلی/سوره مسد (6 نزول) آیات 1-5 /تفسیر سوره مسد

 

تفسیر سوره مسد

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

الحمدلله که توفیق داشتیم در این مدت پنج سوره را در خدمت دوستان عزیز باشیم. سوره علق، قلم، مزمل، مدثر و حمد و امروز ان‌شاءالله سوره مسد را شروع می‌کنیم.
خدواند در این سوره به طور خاص به دو نفر از کسانی که منصوب پیامبر بودند پرداخته است، افرادی که به شدت ایشان را آزار می‌دادند. آزارهای زبانی و رفتاری که خداوند متعال در این سوره تهدیدی جدی برای آنها بیان می‌کند، تهدید به گرفتار شدن در عذاب جهنم.

سوره را به نام مسد نام شمرده‌اند و گاهی هم گفته‌اند « تبت» که دلیل این نام‌گذاری، آیه اول سوره است که به آیه «فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ » اشاره دارد. واژه «مسد» نیز در این سوره به کار رفته است به مناسبت عذاب همسر ابولهب که در تمام روایات و گزارش‌هایی که ترتیب نزول سوره‌ها ذکر شده، جایگاه مشترکی برای سوره مسد بیان شده است. برخی از کسانی که سوره حمد را گزارش کرده‌اند، سوره مسد را بعد از سوره حمد و پیش از سوره تکویر ذکر کرده‌اند. در حالی که آنهایی که سوره حمد را ذکر نکرده‌اند یا به عنوان سوره‌ای مستقل از آن یاد کرده‌اند، سوره مسد را بعد از سوره مدثر و پیش از سوره تکویر نام برده‌اند.

این سوره همچنانی که گفته شد مورد اختلاف نیست فقط در یکی از گزارشات سعید بن مسیب از علی علیه السلام است که سوره مسد ذکر نشده است یعنی از لیست حذف شده است.

مقصود ازنزول این سوره، اعلام غضب الهی و تصریح به عذاب قطعی دو تن از نزدیکان پیامبر است که ایشان را تکذیب می‌کردند. این سوره، سوره‌ای ساده و کوتاه است که تنها پنج یا شش آیه دارد و موضوع آن مشخص است. همانطور که گفته شد، این سوره یک بخش دارد و محتوای آن تهدید عموی پیامبر، ابولهب و همسر او، ام‌جمیل بوده است.

نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد این است که در نظم نزول سوره‌ها، سوره مسد از نظم طبیعی خارج است. در حالی که معمولاً رابطه‌ای بین سوره‌ها وجود دارد، سوره مسد به نوعی یک «جمله معترضه» است. در اینجا به مناسبت چالشی که پیش آمده بود، لازم بود سوره‌ای نازل شود که در آن خداوند متعال داوری کند. به همین دلیل، سوره مسد به طور خاص نازل شد تا درباره این چالش نظر دهد.

اگر بخواهیم رابطه سوره‌ها را بررسی کنیم، خواهیم گفت که سوره‌ها مثل سوره تکویر و سوره حمد رابطه‌ای دارند که باید در آن نظام بررسی شود. اما رابطه سوره مسد با دیگر سوره‌ها به همین ترتیب نیست.

بررسی چالش‌های پیغمبر اسلام در دوران رسالت

بنابراین، محضرتان عرض می‌کنم که حالا باید ببینیم تکلیف این سوره‌هایی که مانند سوره‌های معترضه در نظام نزول قرار گرفته‌اند، چیست. به نظرم مناسب‌ترین بحث در رابطه با ارتباط این سوره‌ها این است که پیامبر وقتی رسالتش را شروع کرد، با انواع چالش‌ها مواجه بود. گاهی چالش‌ها از طرف رئیس قریش، ابوجهل، که بدترین برخوردها را با پیامبر داشت، صورت می‌گرفت.

گاهی این چالش‌ها از طرف عموم ثروتمندان نسبت به پیغمبر بود که به اصطلاح موضع منفی داشتند. این موضوع در سوره قلم مطرح می‌شود: «إِنْ كَانَ مَالٌ وَبَنُونَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا أَسَاطِيرَ الْأَوَّلِينَ» یا اینجا به مجموعه کافران و جاهلان اشاره می‌شود که به موضع منفی رسیده‌اند: «وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ». گاهی هم مسأله رسالت به شهادت پیامبر مطرح می‌شود که در سوره مزمل وارد شده است: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا.... ».

گاهی مبارزه توسط کسانی صورت می‌گرفت که از خانواده‌های تأثیرگذار عرب بودند؛ شخصیت‌های مرجع عرب، مانند ولید بن مغیره و کسانی که با او در این قضیه همراهی می‌کردند. ولید بن مغیره نسبت به پیامبر و قرآنی که بر ایشان نازل شده بود، موضع گرفت و پیامبر را ساحر نامید. این قضیه در سوره‌ مسد ادامه پیدا می‌کند.

از یک برخورد دیگر که با پیامبر مطرح شد، مسئله فشارهایی بود که از طرف خویشان پیغمبر به ایشان وارد می‌شد. به همین دلیل، ما وقتی سوره مسد را می‌خواهیم بررسی کنیم، رابطه آن را با جریان معارضه با پیامبر تحلیل می‌کنیم. از روز اول، روسای قریش، سردمداران ادبی قریش، عموم جامعه عرب و حتی در خانواده پیامبر، کسانی بودند که علیه ایشان موضع گرفته و با او دشمنی می‌کردند. این وضعیت به ویژه در رابطه با کسانی که به دنبال تحول و تغییر بودند، مشهود است. این افراد معمولاً مورد بی‌مهری و حتی دشمنی قرار می‌گیرند، گاهی حتی از نزدیک‌ترین افراد به آنها، مانند عموی دلسوز و معنوی پیامبر.

سبب نزول سوره نیز گفته شده که پیامبر در خیابان‌ها و کوچه‌ها راه می‌رفت و به مردم هشدار می‌داد و می‌گفت: «من شما را هشدار می‌دهم، بترسید و نگران باشید». در این میان، ابولهب که عموی پیامبر بود، به پیامبر سنگ می‌زد و می‌گفت: «این دروغ می‌گوید، من عموی این هستم، و می‌دانم که او دروغ می‌گوید». همسر ابولهب نیز به خانه پیامبر می‌رفت، هیزم می‌آورد و آتش می‌زد و مسیر خانه پیامبر را سد می‌کرد.

حتی کینه‌ای که ابوجهل و ابولهب نسبت به پیامبر داشتند، دو دختر پیامبر را طلاق دادند تا فشار بیشتری بر پیامبر وارد کنند. این نکته بسیار جالب است که در مسیر رسالت الهی، گاهی نزدیک‌ترین افراد به پیامبر نیز او را تکذیب می‌کردند و زیر بار حقیقت نمی‌رفتند.

ذکر این سوره در تاریخ هم به همین دلیل اهمیت دارد، که بفهمیم حتی پاک‌ترین و عظیم‌ترین افراد نیز در برابر تکذیب و دشمنی از نزدیک‌ترین افراد خود قرار می‌گیرند. گاهی اوقات کسی که در مسیر رسالت الهی قرار می‌گیرد، باید با چنین فشارهایی روبرو شود، همان‌طور که پیامبر در کنار حامیان بزرگش مثل ابوطالب، با کسانی مانند ابولهب روبرو بود.

این نکته مهم است که در طول تاریخ، ما نباید بگوییم که اگر یک فرد خوب است، چرا اطرافیان او، مانند پسر یا عمویش، او را تکذیب کرده‌اند. مسئله اعتقادات و پذیرش حق هیچ ربطی به روابط و نسبت‌های خانوادگی ندارد. همان‌طور که می‌بینید، سوره تحریم که در مدینه نازل می‌شود و جزو آخرین سوره‌هاست، دو تا زن را معرفی می‌کند

تفسیر سوره تحریم و حکمت ذکر ابولهب

سوره تحریم که در مدینه نازل می‌شود، جزو آخرین سوره‌هاست. در این سوره، به همسران پیامبر اشاره می‌شود و مثلاً در آنجا آمده که همسران دو پیامبر رفتارهایی داشتند که با پیامبران‌شان مخالف بود. یکی از این همسران، به جای حمایت از پیامبر، علیه او موضع می‌گرفت. این تاریخ در درازای زمان تکرار می‌شود. به عنوان مثال، در سوره تحریم، به زنانی اشاره می‌شود که به پیامبر (ص) خیانت کردند و در نتیجه هلاک شدند.

در اینجا ذکر ابولهب و همسرش کاملاً حکیمانه است. این حکمت در طول تاریخ بسیار مؤثر است؛ زیرا از آن می‌توان درس‌هایی گرفت. به طور خاص، اگر کسی تکذیب شود، این به معنی نبود حقیقت در کلام او نیست. این آرامشی است که خداوند به مؤمنان می‌دهد. برخی افراد قائل به تحریف قرآن هستند و ادعا می‌کنند که تنها ابولهب در قرآن ذکر شده تا پیامبر را مورد آزار قرار دهند، در حالی که خداوند از سایر دشمنان نیز یاد کرده است.

همچنین، باید یادآور شوم که ما قائل به تحریف قرآن نیستیم و این ادعا کاملاً دروغ است. آن چیزی که تحریف شده، وحی‌های تبیینی بوده است، نه خود قرآن. تفصیلات قرآن که پیغمبر بیان می‌کرد، بعداً حذف شدند، اما قرآن به عنوان کتابی که از هر تحریفی محفوظ است، باقی ماند.

اینکه ذکر داستان ابولهب در قرآن آمده، در حقیقت برای آرامش بخشیدن به دعوتگران دینی است. هر کسی که می‌خواهد دعوت دینی کند، ممکن است با مخالفان و دشمنانی روبرو شود. این مشکل طبیعی است و نباید به دلیل تکذیب شدن از جانب نزدیک‌ترین افراد، دلسرد شود. برای مثال، در دوران جنگ تحمیلی، داماد مقام معظم رهبری، آقای شیخ علی تهرانی، فرار کرد و علیه جمهوری اسلامی صحبت کرد. چنین مشکلاتی در مسیر دعوت دینی امری عادی است.

ذکر قصه ابولهب در قرآن حکمت‌های بسیاری دارد. یکی از این حکمت‌ها، آرامشی است که به کسانی که در مسیر دعوت دینی هستند می‌دهد. این سوره به آن‌ها یادآوری می‌کند که در مواجهه با مشکلات، نباید به رفتارهای نادرست واکنش نشان دهند. به ویژه کسانی که در مسیر دعوت دینی قدم می‌زنند، باید از رفتارهایی که ممکن است آن‌ها را در مسیر هلاکت قرار دهد، پرهیز کنند. وقتی تهدید خداوند نسبت به ابولهب را می‌بینند، باید از رفتارهایی که مشابه به رفتار او باشد، اجتناب کنند.

در بین روایات فضلیت که معمولاً نقل می‌شود خیلی اندک آیات مربوط به پیغمبر را که می‌توانیم یک توضیحی در مورد آن داشته باشیم، نقل کرده‌اند. یک روایت در ارتباط با سوره درست درمی‌آید این است که می‌فرماید: « من قرأئها رجلت عن یجمع بینه و بین ابی لهب فی دار الواحد»؛ هرکس این سوره را بخواند امید دارم که خداوند بین او و ابولهب در یک خانه جمع نکند. این معنایش این است که وقتی انسان تهدید خدا را در مورد ابولهب می‌بیند، اثر تربیتی آن این است که از رفتارهای مشابه با ابولهب قاعدتاً فاصله خواهد گرفت. چون تهدیدی که به ابولهب هست، تهدیدی به همه‌ی بستگان بد یک دعوت کننده‌ی دینی است. یک کسی که دارد دعوت دینی می‌کند، حالا حمایتش نمی‌کنید علیه او نباشید و این سوره دارد این فضا را ایجاد می‌کند که امید من از نظر تربیتی این است که این شخصی که خواننده این مطلب هست، رفتاری نکند که این رفتار منجر به این باشد که او و ابولهب کنار هم قرار بگیرند.

تفسیر لغوی و معنای «تبت»

بعد از بسمله می‌فرماید: «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ »، «تبت» از ماده «تبه» است و به معنای در مسیر هلاکت قرار گرفتن است. « یدا» به معنای دو دست قدرت است. وقتی گفته می‌شود«تبت یدا ابی لهب»، به معنای این است که ابولهب در مسیر نابودی قرار گرفته است. کلمه «ید» در اینجا به معنای دست است که به مفهوم قدرت و توانایی نیز به کار می‌رود. نمونه آن در سوره مدثر آمده است که فرمود: « سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا »: از این به بعد من او را در گردنه مشکلات قرار خواهم داد. یعنی گرفتار انواع و اقسام مشکلات خواهد شد.

«تبت یدا ابی لهب»؛ بالاخره ابولهب یکی از صاحبان قدرت بود. «تبت یدا ابی لهب»، یعنی در مسیر هلاکت قرار گرفت. از این به بعد قدرت ابولهب رو به افول خواهد رفت. این به معنای اجتماعی نیز اشاره دارد. یعنی شیب زندگی او به سمت هلاکت و نابودی است.

در «تب» دوم دو نظر وجود دارد: یکی به معنای این است که تأکید بکند معنای اول را و یکی به این معناست که هلاکتش را قطعی بکند. اما به نظر من تأکید شاید مناسب باشد. یعنی بدانید من اراده قطعی گرفته‌ام مبنی بر این‌که قدرت این را از او بگیرم. این جلوی چشم مردم قرار خواهد گرفت. یعنی ما آزمونش کنیم و بگوییم ببین این آقا به عنوان یکی از رهبران جامعه که جلوی چشم مردم هست، روز به روز افول می‌کند.

الان در جلوی چشمتان می‌بینید مثلاً در مسائل هنری، ورزشی؛ کسی یک دوره‌ی اوج دارد و سپس شروع می‌کند آرام آرام رو به افول می‌رود. این افول‌ها وقتی جامعه رو به پیشرفت است، جامعه در مسیر سعادت است، افول او بخاطر زاویه‌ای است که با مسیر تعالی جامعه پیدا می‌کند.

ابولهب هم دقیقاً زمانی که جامعه در حالت اعتلاء است، به جای این‌که جایگاه خودش را روز به روز تحکیم بکند، جایگاه او روز به روز تضعیف می‌شود. این هم برداشتی است که ما می‌توانیم از همین آیه اول داشته باشیم.

استفاده از کنیه «ابولهب» به جای اسم

در مورد کنیه «ابولهب»، برخی می‌گویند که نام اصلی او «عبدالعزّا» بوده است، اما به دلیل پوست سفید و قرمزی صورتش معلوم می‌شده است به او کنیه «ابولهب» داده شد. «ابولهب» به دلیل چهره قرمز و آتشی‌اش به او داده شده است. در اینجا، خداوند از این کنیه استفاده کرده است تا به نوعی به جایگاه ابولهب در جهنم اشاره کند او را «پدر آتش» نامیده است تا بگوید جایگاهش آتش است. آتشی که پدرش خودش است . این انتخاب دقیق و بدیعی از خداوند است که در قرآن آمده است. نتیجه بحث این است که ذکر کنیه به جای اسم کاملاً می‌تواند معنا دار و پیامی برای ما در حوزه‌ی مباحث بدیعی باشد که جایگاه خودش را از دست داد.

 

logo