1403/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
مفهوم هدایت در سوره حمد/سوره حمد (5 نزول) آیه 7 /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی/سوره حمد (5 نزول) آیه 7 /مفهوم هدایت در سوره حمد
تفسیر سوره حمد و مفهوم هدایت
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین عهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین
در نوبت گذشته رسیدیم به آیه هفتم از سوره فاتحه: « صراط الذین انعمت علیهم» که در آخرین آیه سوره نیز مطرح شد. در مورد این آیه، پیشتر اشاره کردیم که این آیه در فضای قبلی، که به عنوان یک فضای ذهنی است، جای دارد. بحثهایی که در این زمینه مطرح شد، بیشتر حول مصادیق بود این آیه گفت که دین باید در جلوهها، نمودها و نمونههای مختلف نشان داده شود. به عنوان مثال، انسانهای موفق که در مکتبها و مسیرهای مختلف قرار دارند، باید به عنوان نمادهای عملی برای مردم معرفی شوند. به طور خاص، سردار سلیمانی و شخصیتهایی مثل او نمادهای مقاومت و فداکاری هستند. همچنین، سید حسن نصرالله و یحیی سنوار نمادهایی از ایستادگی و وفاداری به اعتقادات در برابر فشارهای اجتماعی و سیاسیاند.
این آن اثری را که شما یک بزرگی را جلوی چشم مردم قرار بدهید، ندارد و در جهت منفی هم همینطور است که خداوند شخصیتهای منفی و ضد دین را جلوی چشم ما گذاشته است. کما اینکه جامعههای موفق را جلوی چشم ما گذاشته است. و بخاطر همین است که ما از طریق این چهرهای موفق میتوانیم تشخیص بدهیم که خروجیهای این راه چه کسانی میتوانند باشند.
در اینجا « غیر» به عنوان صفت هست نه استثناء. بنابراین ما یک راه داریم به این معنا که همهی انسانها از صالح تا فاسد تا وقتی که هلاک نشدهاند، تا وقتی که روز داوری نرسیده است، اینها مشمول نعمت هستند. همه انسانها مشمول نعمت هستند. اما مشمول نعمتهایی که با یک توصیف جدا میشوند از جریانهای مغضوب و ظال، اینها هستند که ما تقاضا میکنیم در مسیر هدایت الهی مطابق اینها باشیم که اینها مشمول نعمت هستند و نعمتها از آنها دریغ نمیشود.
یکی از مسائلی که در اینجا باید به آن توجه کنیم، بحث تفسیر قرآن به ترتیب نزول است. بر این اساس، همیشه اگر در ابتدا آیهای مبهم باشد، به طور قطع در آینده یا از طریق تفسیر قرآن، معنای آن روشن خواهد شد. این یک قاعده ثابت است که در تفسیر قرآن به قرآن باید به آن توجه کنیم.
حضرت علامه طباطبایی در تفسیر این آیه بیان میدارند که « صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضالین» معنای کسانی است که به نوعی در مسیر هدایت الهی قرار گرفتهاند، مانند شهدا و صدیقین. این تفسیر را میتوان در تطبیق با مفاهیم مختلف قرآن مشاهده کرد. در برخی تفاسیر نیز این عبارت به مومنین خاصی مانند حضرت علی (ع) یا حتی گروههایی چون یهود و نصاری اطلاق میشود، اما باید توجه داشت که این تفسیر به آینده مربوط میشود و نباید به طور انحصاری به این افراد خاص محدود گردد.
در قرآن، در چهار سوره ابتدایی که مورد بحث قرار گرفته، گروههایی معرفی شدهاند که مشمول نعمتهای الهی هستند، هم در دنیا و هم در آخرت. از جمله در سوره قلم که میفرماید: « ان للمتقین عند ربهم جنات النعیم»، که به معنای این است که افرادی که تقوا دارند، در نزد پروردگار خود از نعمتهای بهشتی بهرهمند خواهند شد. این نعمتها هم در دنیا و هم در آخرت ادامه خواهد داشت.
همچنین در سوره قلم اشاره میشود که: « أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ »؛ پیامبر اسلام اجر و پاداشی از خداوند دارد که قطع نخواهد شد. یا اصحاب یمین: « كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ »؛ اینها کسانی هستند که مشمول نعمتها هستند و خداوند متعال اینها را از نعمت دائمی خودش گزارش و توصیف داده است.
اما در مقابل، گروههایی نیز وجود دارند که «غیر المغضوب علیهم» قرار میگیرند. اینها کسانی هستند که نعمتهای الهی به آنها داده شده، اما در نهایت مورد غضب الهی قرار میگیرند. این گروهها کسانی هستند که به دلیل جحود و کفر، از هدایت الهی محروم میشوند. در قرآن، این افراد به عنوان کسانی که پیغمبر را اذیت کرده و یا آیات الهی را تکذیب کردهاند، معرفی شدهاند.
برای نمونه، خداوند در سوره مزمل به کسانی اشاره میکند که پیغمبر را اذیت کرده و از مسیر الهی منحرف شدهاند بعد از اینکه فرمود صبر کن: « وَذَرنِي وَٱلمُكَذِّبِينَ أُوْلِي ٱلنَّعمَة وَمَهِّلهُم قَلِيلًا ِ»؛ و مدت کمی به اینها مهلت بده. اینها نماد خشم الهی هستند. همچنین در سوره مدثر، داستان ولید بن مغیره که فرمود: « ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا .... سَأُصْلِيهِ سَقَرَ »؛ او را در سقر گرفتار خواهیم کرد.
پس کسانی که هم مشمول نعمت الهی دائمیاند قبلاً معرفی شدند، و الان من در سوره حمد از خداوند میخواهم هدایتم کند به راه پیغمبر و اصحاب یمین نه در مسیر کسانی که مورد خشم الهی قرار گرفتند. و همچنین «ضالین» کسانی هستند که در غفلت اولیهشان ماندهاند تا پیغمبر اکرم مردم را بیدار کند.
پیامبر اکرم (ص) میخواهد مردم را بیدار کند. اولین کاری که پیامبر میکند این است که مردم را از غفلت بیدار میسازند. اصولاً تقسیم مردم به انسانهای سرکش یا تسلیم شده، بعد از این است که شما یک انفعال در آنها ایجاد میکنید و سعی میکنید از غفلت بیدارشان کنید. این خیلی مهم است.
ببینید، داعش یکی از مشکلات بزرگش این است که هنوز حجت را بر مردم تمام نکرده و هنوز برای خروجشان از غفلت کاری نکرده است. آنها مشروب میخورند، فساد میکنند، اسلام را به ایشان عرضه میکنیم بگو لااله الا الله اگر گوش نکردند سرشان را میبریم. در حالی که شما وقتی سیر نزول را میبینید، میبینید پیغمبران چقدر برای خروج مردم از غفلت و بیدار کردن آنها تلاش کردهاند. آنها با تهدید و ترساندن و ارائه دلایل برای مردم سالها تلاش کردهاند. به فعل آن روزشان نگاه نکردند. حتی من به شما عرض میکنم که مؤمنین هم در ابتدا اعمال بد را ترک کردند و آرامآرام ایمان آوردند.
مفهوم حجاب در قرآن
در سوره احزاب، که نودمین سوره قرآن است، آیهای داریم که در آن میفرماید: «یا ایها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن...» (احزاب، 59). سوره دومی که در مورد پاکدامنی بحث کردهاند و حجاب را برای پاکدامنی توصیه کردهاند، سورهی نور است. سوره نور صد و سومین سورهای است که بر پیغمبر نازل شده است.
در این سوره آمده است: « وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ ... » صاحبان کنیزان، کنیزان را در خیابانها رها میکردند که زن کوچه و خیابان بشوند و تن فروشی کنند و به صاحبان خود بدهند. یعنی تا سورهی صد و سوم مسلمانها هنوز گفتار این گونه انحرافات بودهاند. لذا فرمود: «ذلِک أَدنی أَن یعرَفنَ» یعنی شما را باید از زنانی که تن فروش هستند شما را تفکیک کنند.
وقتی یک زن با وضعیت نامطلوب بیرون میآید، مردم باید آن را تشخیص دهند. زنانی که وضعیتی نامطلوب دارند، از نظر مردم شناخته میشوند، در حالی که زنانی که پوشیده و با حجاب هستند، به عنوان زنان پاکدامن شناخته میشوند.
چالشهای اجتماعی و مدیریتی
اینطور نیست تا اینکه جامعه اسلامی تشکیل شده است صد در صد اسلامی به نظر برسد، نیاز به مدیریت دقیق فرهنگ دارد. اشتباه بزرگ در مدیریت فرهنگی جامعه این است که نمیدانیم اکنون باید بر اساس چه ضوابطی عمل کنیم و در چه عرصهای وارد شویم. اینها مسائل مهمی هستند که باید به آنها توجه کرد. گروهی هستند غافل بودند و اینها گمراه میشوند. گروهی هستند هنوز بیدار نمیشوند، اینها گمراه نمیشود. مثلاً نگاه میکند قبیلهاش اینطور عمل میکنند، جامعهاش اینطور است، عروسیهایشان اینطور است. قصدی ندارد به اسلام ضرر بزند و با حکم الهی مخالفت کند (یک شب که هزار شب نمیشود) یعنی در دام سنتها افتادهاند.
بنابراین وقتی ما سه دسته شدیم و آن هم «غیر المغضوب علیهم و لا الضالین» اینها قبل از نزول سوره حمد وجود داشتند و ما از آنها یک مصادیق و نمونههایی را داریم.
تفاوت مفاهیم حمد، شکر و رزق
در قرآن کریم، تفاوتهایی بین مفاهیمی چون حمد، شکر، مدح وجود دارد. ما در تعابیر قرآن گاهی روزی داریم و گاهی برکت روزی داریم. اگر اینها را اضافه کنیم، مفاهیمی تولید میشود که در قرآن به آن توجه میکنیم.
اول مدح؛ گفتیم مدح یک زیبایی است که انسان خودش پدید نیاورده است و برای زیبایی خود تلاشی نکرده است. حمد بر جمیل اختیاری بود. یعنی صفاتی که انسان به اختیار دارد. مثلاً میگوییم این دانشمند است و خیلی تلاش کرده است. این را ثنا و حمدش میکنیم.
شکر کجاست؛ شکر آنجایی است که داده از جنس نعمت است. حالا این نعمتها گاهی عمومی است. هوا، زمین، مال همه ماست. اما گاهی شما از نعمتها یک سهم خاص برمیدارید. یعنی سهم شما از دیدنیها، شنیدنیها، دانش، توکل،، سخاوت و .... چیزی که خداوند به شما داده است؛ اسم این روزی میشود. وقتی نعمت مخصوص یک کسی یا یک جامعه خاصی شد، میشود روزی یا رزق او.
حالا مثلاً اگر من از روزی خود استفاده کردم، این روزی یک اثری در من دارد. اثر روزی بر من برکت روزی میشود. یعنی وقتی من غذایی را میخورم و انرژی میگیرم. علمی را استفاده میکنم و به آن عمل میکنم. این برکتش میشود. پس ما این واژهها را توجه داشته باشیم که وقتی بکار میبریم یک کاربردی دارد و در یک جای خاصی قابل استفاده است.
نکات تربیتی و رهبری از منظر سوره حمد
نکته دومی که به نظرم میرسد، این است که گاهی در تربیت لازم است از زبان متربی سخن بگویید. بهعنوان مثال، فرض کنید به یک استاد اخلاقی بزرگ مراجعه کردهاید. هنوز ننشستهاید که ایشان به شما میگوید: «من میدانم تو چه میخواهی، این مسئله، این مشکل و این سوالات را داری». و شما میخواهید که من به این مسائل پاسخ بدهم. چقدر این نوع سخن گفتن دل شما را محکم میکند! یکی از راههای تربیت همین است: یعنی انسان بتواند از زبان آن متربی بگوید که من چه میخواهم و چه نسبتی میخواهم با تو داشته باشم.
در سوره حمد، این ارتباط انسان با خداوند تنظیم میشود. خداوند در این سوره رابطه انسان را با خودش بیان میکند و چهار حوزه اصلی این ارتباط را مطرح میسازد. این موضوع به چه معناست؟ به این معنا که مربی یا رهبر جامعه باید دقیقاً بداند مردمش چه میخواهند. برای مثال، فرض بفرمایید که اکنون مشکل مردم، مثلاً مشکل اقتصادی است. یک رهبر قوی باید دقیقاً خواستههای مردم را بشناسد و مطابق آنها مردم را رهبری کند.
در سوره حمد، خداوند از زبان ما سخن میگوید، و این بسیار درسآموز است. در مواجهه با مردم، باید بتوانیم نیازهای نهفته در درون آنها را بازگو کنیم. کسی که بتواند این مطالب را از زبان مردمش بیان کند، میتواند یک مربی و یا رهبر موفق باشد. بنابراین، برای رهبری مؤثر، باید نیازها، خواستهها و دغدغههای مردم را کاملاً بشناسیم.
نکته دیگر این است که برای حرکت در راه مستقیم، انگیزه لازم است. این انگیزهها دو نوع است. وقتی میخواهیم مردم را رهبری کنیم، مثلاً روحانیت میخواهد مردمش را رهبری کند، باید انگیزه به مردم بدهد. برای این کار، ابتدا باید مسیری که نشان میدهد کاملاً استوار باشد. نباید با تردید و شک سخن بگوید. این یکی از اشتباهات بزرگ است که برخی رهبران در پیش میگیرند. وقتی مردم متوجه شوند که سخنان رهبرشان نادرست است، نتیجهای نخواهند گرفت. باید راهی را به مردم نشان داد که استوار باشد. مردم باید یقین پیدا کنند که این راه صحیح است.
دوماً برای اینکه مردم در این مسیر انگیزه پیدا کنند، باید نعمتها و پاداشها و فرجامهای نیک این راه را برای آنها توضیح دهیم. پیامها باید در میدان عمل خود را نشان دهند و کارآمدی خود را اثبات کنند. در این زمینه، حضرت آدم و پیشقراولان دین در این مسیر هستند، ولی عموم مردم باید یقین کنند که این راه استوار است و به فرجامهای نیک منتهی میشود.
در قرآن نیز، در کنار تأکید بر عمل صحیح، اشاره به عواقب نادرست عمل نکردن هم شده است. قرآن به ما میگوید که اگر به راه راست نروید، تنها خسران و زیان در پی خواهد داشت. به همین دلیل، برنامهریزیها باید به گونهای باشد که هم اثر عمل به آن مشخص باشد و هم آسیبهای عمل نکردن به آن بهوضوح نمایان شود.
این نکات که در قرآن آمده است، بسیار مهم است. وقتی ما برنامهریزی میکنیم، باید هم اثرات مثبت آن را برای مردم توضیح دهیم و هم عواقب منفی عدم پیروی از آن را. معمولاً در برنامهریزیها به جنبه دوم توجه نمیشود و این باعث ضعف در طراحی برنامهها میشود. اولویتها و ضرورتها باید بهدرستی مشخص شود تا بدانیم اگر به این برنامه عمل نکنیم، چه خواهد شد.
در نهایت، امیدوارم که خداوند متعال ما را در فهم این سورهی عظیم یاری دهد. این سوره همواره باید با خودمان تکرار شود تا آثار و پیامهای آن در زندگی ما مؤثر واقع گردد