1403/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
صراط مستقیم و ارتباط انسان با خدا/سوره حمد (5 نزول) آیات 4-6 /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی/سوره حمد (5 نزول) آیات 4-6 /صراط مستقیم و ارتباط انسان با خدا
صراط مستقیم و ارتباط انسان با خدا
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ»
پیامبر و رابطه انسان با خداوند، یکی از مسائل اساسی در هدایت انسان است. رابطهای که نظاممند و هدفدار است. انسان در مسیر هدایت، با خدا ارتباطی دارد که در آن اظهار عبودیت و پرستش صورت میگیرد. پرستش انسان برخاسته از این حقیقت است که خداوند واجد همه کمالات است و شایستهترین موجود برای اطاعت و بندگی است.
تا الان یکی از رهنمودهایی که مطابق با «حمد» میدانستند؛ اول اینکه انسان مالک تمام خلایق را خدا بداند دوم، ربوبیت توحیدی است. سوم استعانت توحیدی و چهارم که وارد آن میشویم هدایت توحیدی است.
ظاهراً اینها که به این ترتیب قرار گرفتهاند، خودشان نظام دارند تا زمانی که انسان خدا را واجد همه کمالات و اختیارات نداند، نمیتواند اظهار عبودیت نماید. پرستش انسان به تبع این است که انسان خدا را واجد همه کمالات و اختیارات بداند و بداند دیگران هرچه دارند سر سفرهی متعال دارند. اینگونه است که انسان پرستش میکند. یعنی او را شایستهترین موجود برای خضوع میداند و اطاعتش را اظهار میکند.
بعد از این حالت مسأله استعانت است. حالا من بندگی تو را میکنم. به دنبال بندگی مسأله استعانت از خداوند است. یعنی استعانت از حضرت باری تعالی. حتی در عبودیت هم انسان در برابر فشارهایی که به او میآید امکان سقوط دارد. امروز در دنیا شما شاهد هستید بسیاری از کسانی که اظهار بندگی داشتند اما نتوانستند هزینهی بندگی را بپردازند.
پس از این مرحله، مسئله یاری انسانهای نیکوکار و بندگان خدا مطرح میشود، بهویژه در برابر فشارهایی که بر آنها وارد میشود. امروز در دنیا شاهد این هستیم که مسلمانان، با وجود آمادگی و قدرت، نتوانستهاند در برابر صاحبان قدرت و استعمار ایستادگی مؤثری داشته باشند. جنایتهایی صورت میگیرد، در حالی که اگر پشتیبانی خداوند نباشد، ما کاری از پیش نمیبریم.
اگر خداوند ما را یاری نکند چه در برابر بندگیهای فردی و چه بندگیهای جمعی عقب نشینی میکنیم. لذا استعانت بعد از عبودیت قرار گرفته است. یکی از بزرگترین هدایتها و حمایتهای خداوند این است که انسان در میدانهای مختلف راه را پیدا بکند. انسان روزانه درگیر میدانهایی است که در این میدانها ممکن است سقوط بکند. ممکن است در تشخیص دچار اشتباه بشود. و لذا این ترتیب، یک ترتیب منطقی است. از حمد شروع بشود، تا طلب هدایت.
در این آیهی ششم؛ «اهدنا الصراط المستقیم» دو سه کلمه است که باید معنی شود، یکی هدایت است. هدایت یعنی که دست کسی را بگیرم و راه را به او نشان بدهم. هدایت ارشاد کسی است که چه به شکل نظری و چه به شکل عملی. وقتی صحبت از هدایت است یا ما تقاضای هدایت میکنیم، در این مسیری که حرکت میکنیم از خدا بخواهیم که دستمان را بگیرد.
« صراط المستقیم»، به معنای راه و مسیر اصلی است که کاملاً روشن است. اما وقتی که صحبت از سبیل است، راههایی را میگوید که فرعی و متناسب با ویژگی فرعی است. لذا بعضیها معنای صراط را اینگونه کردهاند که فرعیهایی که به اصلی وصل میشوند. سبیل آن حرکت و جادههایی است که به اصلی وصل میشود. اما صراط آن مسیر اصلی است که سعادت انسان را تأمین میکند.
برخی گفتهاند در خود صراط انواع راههایی است که به خدا میرسد؛ « الطرق إلى الله بعدد أنفاس الخلائق»؛ یعنی هر کسی از مسیر مخصوص به خودش میرسد. سبیل آن مسیرهای درون انسان است. متناسب با استعدادهایمان در این مسیر قدم برمیداریم. یکی زمینههای عاطفی خوبی دارد. یکی قدرت اجرای خوبی دارد. هر استعداد هنری دارد.
وقتی ما صحبت از حرکت در مسیر مستقیم میکنیم، رباطهای یکسانی نیستیم که داریم در مسیر حرکت میکنیم، بلکه هرکس با یک استعداد و ظرفیت در این مسیر راه میرود. لذا صراط یک مسیر با عظمتی است که به سمت سعادت یا شقاوت ختم میشود و سبیل اشارهاش به آن راههایی است که براساس استعداد خودش میرود. بنابراین صراط آن جاده اصلی حرکت به سمت سعادت و نجات یا شقاوت است.
این « صراط مستقیم» یعنی راهی که مسیر مستقیم است و گاهی هم درستتر و دقیقترش این است که صراط مستقیم یعنی راهی که استوار است و لغزنده نیست. ویژگی صراط الهی، ویژگی استواری است. یعنی آنچنان از قوانین و حکمت لبریز است که هر پیشنهادی در این راه میشود، هر توصیفی که میشود، هر دستوری که داده میشود از قوام لازم برخوردار است.
خیلیها توجه به این معنا ندارند که برای هر اتفاقی و هر گامی که برداشته میشود یک قاعده و قانون وجود دارد. اینطور نیست که حالا الان این مسیر را بروید. حالا بروید که ببینید میشود؛ نه! همه چیز بررسی شده است و براساس بررسی دقیق و دریافت دقیق دارند ما را هدایت میکنند. بنابراین صراط مستقیم راهی است که دارای استواری و پایداری باشد.
پس از عبودیت، انسان در میدانهای مختلف قرار میگیرد. هر روز انسان با مسائل گوناگونی مواجه میشود، از درخواستهای شخصی گرفته تا هدایتهای اجتماعی. حرکت در مسیر زندگی، حرکت در راهی است که بهاصطلاح «صراط مستقیم» نامیده میشود.
ان شاء الله خواهیم گفت که هدف انبیاء این است که مردم را در صراط قرار بدهند. در سوره ابراهیم میگوید: « كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»؛ یعنی مردم را به سمت صراط مستقیم بیاورید و خود پیغمبر علی صراط مستقیم (مستقر بر این صراط) است. اگر کسی را دارد داخل این مسیر میکند، خودش کاملاً مسلط بر این راه است.
به نظر میرسد که اگر ما بر قوانین و حکمتهای الهی، قواعد حاکم بر هستی مسلط شویم، استوارتر خواهیم بود و روندهی محکمی بر صراط مستقیم خواهیم بود.
« اهدنا الصراط المستقیم» یک جمله است که مجموعهی اقدامات و اعتقادت را که ما باید داشته باشیم، در خودش دارد. صراط ویژگیاش این است که ظرفیت جامع را دارد و کسانی که در این مسیر حرکت میکنند به طور طبیعی در همه ابعاد حیاتشان میخواهند از این ظرفیت استفاده کنند.
انسان چهار رابطه دارد: رابطه با خودش دارد. انسان باید ببیند که با خودم چکار کنم. مشکلاتم را چطور حل کنم. ویژگیهایم را چطور پرورش بدهم. ضعفهایم را چطور بخوابانم.
یک ارتباط با دیگران دارد؛ رفتارهایم را چه با دوست و چه دشمن چه نزدیک و چه دور باید کسی اینها را تنظیم کند. اصلا من باید قبل از همه اینها از خودم، دیگران و هستی داشته باشم. مراتب حیات را باید بدانیم. همه اینها در واژه « اهدنا الصراط المستقیم» نهفته است.
لذاست تنظیم رابطه با خدا اهمیت پیدا کرده است. چون او دارد رابطه را تنظیم میکند میگویم: حالا که عبودیت و استعانتم مخصوص توست، راه را به من نشان بده. اینکه مثلاً اصحاب کهف گفتند: « فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا» ؛ اینها یک نمونه از دستگیریهایی است که آمده است.
دائماً ما باید از خدای متعال طلب هدایت بکنیم و این طلب هدایت در زمینههای مختلف، در فرصتهای مختلفی است. پس بنابراین « اهدنا الصراط المستقیم» یک معنای بسیار گسترده و وسیع دارد و کاملاً در تنظیم رابطهی انسان و خدا اصالت را به خدا میدهد برای اینکه بخشهای دیگر رابطه را اصلاح بکند.
در اینجا چند نکته را باید توجه داشت. نکته اول اینکه؛ ما وقتی صحبت از راهی که افراد مشمول نعمت دارند، در این آیه نمیخواهیم سه تا راه را در عرض هم قرار دهیم. بعضیها اینطور ترجمه کردهاند که سه راه است: راه کسانی که اهل نعمت هستند، راه کسانی که مورد غضب هستند و راه کسانی که کفران میکنند. اگر این بود « غیر» باید اینجا حالت استثناء میداشت در حالیکه حالت وصف دارد.
بنابراین ما یک راهی داریم که مخصوص کسانی که است که مشمول نعمتند. اما این مشمول نعمتها با دو توصیف از هم تفکیک شدهاند. بعضیها مشمول نعمتند و وصفشان این است که مورد غضب هستند. بعضیها مشمول نعمت هستند و وصفشان این است که گمراهند. همه ما مشمول نعمت هستیم. ما وقتی رحمانیت خدا را گفتیم پس همه داریم نعمت میگیریم.
نکته دوم اینکه، در اینجا این جمله بدل از جمله اول است. « اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم» این بدل است. چرا این اتفاق افتاده است. چرا دوباره تقاضای حمایت به راه مستقیم تبدیل شد به تقاضای هدایت کسانی که مشمول نعمت هستند؟
در اینجا نکته لطیفی وجود دارد و آن این است که شما وقتی میخواهید از حیث نظری بخواهید بگویید راه مستقیم این است. راه مستقیم راهی است که در این راه، قوانین محکم و مستحکم است. هیچ گامی برداشته نمیشود مگر اینکه براساس ضوابط بسیار دقیقی که حاکم در این راه دارد پیشنهاد میشود. اگر میگوید اینجا بخند، اینجا گریه کن، اینجا شاد باشد، اینجا غمگین باش و.... همه اینها در جای خود؛ اما همه مردم از این نظر به جایی نمیرسند.
باید دقیقاً این در یک سیمای عینی و شخصی خودش را نشان بدهد. خدای متعال زبانشان در قرآن، کلام شخصی شده است. یعنی همه این آیاتی که الان در قرآن میخوانیم غالب ادبیاتش شخصی شده است. با پیغمبر حرف میزد، در مورد دشمنانش حرف میزد، در مورد وقایعی که در دوره پیغمبر شکل گرفت. در مورد کسانی که نقشی بازی میکنند، در مورد دین چه مخالف چه موافق؛ دارد صحبت میکند. کأنه دارد روایتی میکند که از آن چیزی که اتفاق افتاده است همراه با رسالت پیغمبر. چون میخواهد در میدان تربیت بکند، ادبیاتش شخصی شده است. « تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ»؛ با ابولهب برخورد میکند، با همسرش برخورد میکند کاملاً شخصی و این راهی است که برای ما که تا جایی که ممکن است هدایتمان شخصی بشود.
خداوند متعال هم همیشه از مسائل ملموس شروع کرد. وقتی میخواهد خدا را معرفی کند، از چیزهایی که برای ما قابل درک است شروع میکند: « إقرا بسم ربک الذی خلق»، « خلق الانسان من علق»؛ این یک اسپرم است، تبدیل به انسان کرده است. این جلوی چشم ماست. کاملاً شخصی و عینی میشود.
اینجا هم در مسأله صراط همین است. ما بعد از اینکه میخوانیم: « اهدنا الصراط الستقیم» سریع تبدیل به الگوها و نمونهها میکنیم؛ چه الگو و نمونههای خوب و چه بد. من یک آدمهایی را میبینم که نعمتهایی که به آنها داده است ادامه دارد. این نعمتها صرفاً مادی نیست. یک چیزهایی به اینها دادهاند که به دیگران ندادند. یک اخلاصی دادهاند، یک ارتباطی با تو دارند، یک قدرت گذشتگی از خود دارند، یک جامع شخصیتی از خود دارند که دیگران ندارند. اینها روزیشان است. روزی علم و حکمت روزی کمی است که شما هر چیزی را که میبینید ریشههای آن را به خوبی درک کنید. « يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً»: این روزی کمی است؟
اینکه در دستگاه معرفتی کسی روح القدس میآید یا با روح ایمان حرکتش میدهند. فراتر از روح انسانی است؛ روزی کمی است؟ « صراط الذین انعمت علیهم» یعنی من در زندگی با خودم میبینم یک کسانی را دائم به آنها نعمت میدهی.
مقام معظم رهبری در مورد آیت الله بهجت فرمودند: ثروتمندترین مرد معنویت در جهان بود. رونالدو کشتی دارد، هواپیمای شخصی دارد و چه دارد و... اما اینها را اینجا میگذارد و میرود. چشمش به جهان واقعیت باز شده است. منظور از نعمت این است. لذاست در صراط مستقیم علی بن ابی طالب است. همه چیز دارد، کاملاً صحنه برایش روشن است.
پس نکته دیگری که باید به آن توجه بشود این است که ما باید مسائل را برای مردم عینی کنیم و در میدان نشان بدهیم. این کسی که تربیت دینی دارد این میشود. اینکه تحت تربیت خدا قرار میگیرد به اینجا میرسد. مردم باید اینها را ببینند. لذا وقتی خدا میخواهد مثال بزند، حضرت مریم و زن فرعون را مثال میزند. اینها شخصیتهای بزرگی هستند و برای همه مثال نمونه هستند. در آن شرایط بسیار بد، با شوهر بدی مثل فرعون توانست ایمان خود را نگه دارد. پس ما باید هدایت را ملموس کنیم و جلوی چشم قرار بدهیم که اگر جلوی چشم قرار بگیرد، اشتیاق به سمت آن بیشتر میشود.