1403/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی مقدماتی سوره حمد و اسامی آن در قرآن/سوره حمد (5 نزول) مقدمات /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی/سوره حمد (5 نزول) مقدمات /بررسی مقدماتی سوره حمد و اسامی آن در قرآن
بررسی مقدماتی سوره حمد و اسامی آن در قرآن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، صلیالله علی محمد و آله الطاهرین.
الحمدلله توفیق پیدا کردیم که چهار سوره ابتدایی قرآن را در محضر شما گزارشی تقدیم کنیم و اکنون وارد بررسی سوره حمد میشویم. سوره حمد، طبق برخی نظرات، شاید صحیحتر باشد که بهعنوان پنجمین سورهای که بر پیامبر عزیز نازل شده شناخته شود.
امروز قدری مقدمات مرتبط با این سوره را بیان میکنیم و توضیحاتی ارائه میدهم. انشاءالله در جلسه بعد، اگر توفیق داشته باشیم، درباره مضامین این سوره نیز گزارشی تقدیم خواهیم کرد.
این سوره از جمله سورههای پرنام در قرآن است. یعنی برای آن اسامی مختلفی بیان شده است. از جمله این اسامی: فاتحةالکتاب، سبعالمثانی، امالکتاب، امالقرآن، الصبر، الصلاة، الحمد، القرآن العظیم، الشفاء، الرقیه، الاساس، الوافیه، الکافیه، کنز، شکر، ثناء، تفویض، دعا و...
این نکته تأکیدی است بر آنچه قبلاً خدمت شما عرض کردم، که اسامی سورهها الزامی و محدود نیستند بلکه بهاصطلاح، از یک جایی مرسوم شدهاند و نباید اضافه شوند یا تغییر کنند. مسلمانان متوقف میشوند در استفاده از همان الفاظ شناختهشده برای سورهها. گاهی همین کثرت اسامی یا پیشنهادات متعدد باعث حیرت انسان میشود.
یکی از اشتباهاتی که معمولاً رخ میدهد این است که وقتی کسی میخواهد یک موضوع را زیاد اثبات کند، دلایل زیادی میآورد و همین خود نشانهای از این است که حقیقت آن مسئله چندان روشن نیست. دقتی در این معنا لازم است.
از نظر تاریخی، احساس میشود که در عالم اهلسنت، بهخصوص از یک زمانی به بعد، تصمیم گرفته شد که جلوی توسعه و تنوع گرفته شود؛ مثلاً در فقه، فقط چهار حوزه فقهی را پذیرفتند و دیگر حوزه جدیدی اضافه نشد. اگر کسی قصد ورود به فقه را داشت، باید ذیل یکی از این چهار امام قرار میگرفت.
در قرائات نیز ابتدا به سمت «قرائات سبعه» رفتند، سپس آن را گسترش داده و به چهارده قرائت رساندند. این نوع تصمیمها بهاصطلاح تصمیمهای سیاسی-اداری بودند. یعنی مدیریتهایی که در سطوح بالای اجتماعی و دینی شکل گرفتند، سعی کردند تنوع را محدود و ساختار را ثابت نگه دارند. شاید همین امر در خصوص قرآن هم صادق باشد که از یک جایی به بعد بنا شد دیگر ترکیبها یا روشهای جدیدی در متن قرآن و ساختار آن ایجاد نشود.
به هر حال، برای سوره حمد اسامی مختلفی، همانطور که گفتم، بیان شده است. برای هر کدام از این نامها نیز میتوان دلیلی توضیح داد و وجهی مطرح کرد.
مثلاً یکی از اسامی رایج آن، سوره حمد است؛ به دلیل کلمه اول سوره پس از « بسمله» که همان «بسم الله الرحمن الرحیم» است. عمده نامگذاریها در سورههای قرآن نیز به همین صورت بوده، یعنی یک کلمه یا عبارت از آیه اول را گرفته و سوره را به آن نامیدهاند؛ مانند سوره «قلم»، «ص»، «نون»، و غیره.
این نکته اول درباره «الحمد» بود. اما درباره «امالکتاب»، که نامی شناختهشده برای این سوره است، باید گفت در زبان عرب، هر چیزی که مقدم بر سایر چیزها باشد و بقیه تابع آن باشند، به آن «ام الکتاب» گفته میشود. مثل مادر که فرزندان تابع او هستند. از این جهت، چون محتوای این سوره تنظیمکننده رابطه انسان با خداست و سایر روابط انسان با خودش، دیگران، و طبیعت تابع همین رابطه با خدا هستند، این سوره بهعنوان «امالکتاب» شناخته شده است.
اگر شما رابطهتان را با خدا تنظیم کنید، دیگر روابط نیز بهطور طبیعی تنظیم میشود. به همین خاطر، برخی گفتهاند «امالکتاب» بهمعنای اصل کتاب است. البته گفتهاند که تمام محتوای قرآن در سوره حمد نهفته است. حال آیا واقعاً اینگونه است؟ این محل تأمل و بررسی است. اگر بخواهیم مضامین سوره حمد را بررسی کنیم، بهروشنی مشخص نیست که همه قرآن بهصورت مجمل در این سوره آمده باشد و قرآن تفصیل همین سوره باشد. ولی این هم وجهی است که برای امالکتاب بودن بیان شده است.
یکی دیگر از اسامی آن «سبعالمثانی»است. « سبع المثانی» یعنی چیزی که تکرار میشود. ریشه این عنوان، آیهای از سوره حجر: «وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ»گفتهاند منظور از «سبع المثانی» همان هفت آیه این سوره است، و «مثانی» بهمعنای تکرارشونده بودن آن است. تکرار هم گفته شده به این دلیل است که هم در نمازها تکرار میشود و هم مضامین آن در جاهای مختلف قرآن تکرار شده است. این هم وجه دیگری از نامگذاری آن است.
یکی دیگر از نامها «فاتحةالکتاب» است که شاید پیچیدهترین وجه نامگذاری سوره حمد باشد. برخی گفتهاند چون قرآن با این سوره آغاز میشود، یا چون این نخستین سورهای است که بر پیامبر نازل شده، یا چون اولین سورهای است که در نمازها تلاوت میشود و در آموزش نیز با این سوره شروع میکنند، به آن فاتحةالکتاب گفته شده است. کدامیک از این دلایل صحیحتر است؟ در ادامه بررسی این موضوع، دوباره به آن بازگردیم.
اما همه دانشمندان علوم قرآن و تفسیر متفقالقولاند که این سوره مکی است. البته برخی احتمال دادهاند که این سوره مدنی نیز باشد، یعنی گفتهاند که دو بار نازل شده؛ یکبار در مکه و یکبار در مدینه. اما این نظر مستند قابل قبولی ندارد و سخنی پذیرفتهشده نیست.
اگر این سوره پنجمین سوره نازلشده باشد، پیش از آن سوره«مدثر»و پس از آن مثلاً سوره «مسد»نازل شدهاند. مسئله مهمتر این است که در جداول روایات مربوط به ترتیب موضوعی نزول قرآن، وضعیت این سوره چگونه تعریف شده است.
بررسی ترتیب نزول سورهها و جایگاه سوره حمد در منابع روایی و تفسیری
در روایات مربوط به ترتیب نزول سورهها، روایتی از علی بن ابیطالب و سعید بن مسیب وجود دارد. روایت سعید بن مسیب ،روایت قوی نیست. مشکل اصلی این است که در قالب این روایاتِ ترتیب نزول، گاهی نام سوره حمد ذکر نمیشود.
من در مقدمه تفسیر، نوزده روایت آوردهام. در بخش قابل توجهی از این روایات، اصلاً سوره حمد ذکر نشده است. برای مثال، در سند ابوصالح از ابن عباس، این سوره در ردیف ششم قرار دارد. از این جدولها، ده جدول مسند داریم، چهار جدول غیرمسند و پنج جدول ترکیبی که باید در ذهن مبارکتان بماند. در ردیف ششم جدولهای مسند، در سند ابوصالح از ابن عباس، سوره حمد بهعنوان پنجمین سوره ذکر شده است. همچنین به نقل از تاریخ یعقوبی و در نقل جابر بن زید، در ردیف دهم از آن ده جدول مسند، به نقل از اتق، این سوره پنجمین سوره معرفی شده است.
در جدولهای ترکیبی که قبلاً عرض کردم، تعدادی از علما نشستهاند و روایات را دیده و نوعی تنظیم انجام دادهاند؛ از جمله آیتالله معرفت و همچنین علمای الازهر مصر، که این سوره را بهعنوان پنجمین سوره پذیرفتهاند. اما در روایاتی مثل عطا از ابن عباس، که در مجمعالبیان آمده، یا در الفضائل، و نیز مجاهد از ابن عباس، یا روایات اکرمه و حسن، و همچنین سند اکرمه یا ابوصالح از ابن عباس، و یا در یک ترکیب تلفیقی که در الفهرست ابن ندیم آمده، این سوره حذف شده است.
همچنین احتمالاً شنیدهاید که در مصحف ابن مسعود، سوره حمد وجود نداشته است. از ویژگیهای مصاحفِ گزارششده این است که گاهی سورههایی در آنها نیست. مثلاً در مصاحف سجستانی یا فهرست ابن ندیم گزارش شده که در مصحف ابن مسعود، سوره حمد وجود ندارد. حالا چرا حذف شده است؟ برخی گفتهاند که عظمت این سوره آنقدر زیاد بوده که بهعنوان عِدل قرآن قرار گرفته است. حتی کسانی که آن را حذف کردهاند، نه به این دلیل که آن را جزو قرآن نمیدانستهاند، بلکه به این دلیل که مقام آن را فوق قرآن میدانستهاند و معتقد بودند نباید کنار دیگر سورهها باشد.
بنابراین، در برخی نقلها ممکن است سوره حمد حذف شده باشد یا در ابتدای قرآن قرار گرفته باشد، نه به این دلیل که جزء قرآن نبوده، بلکه به دلیل شرافت و جایگاه ویژهای که برایش قائل بودهاند. در نتیجه، این حذف یا مقدم دانستن، نه بهمعنای انکار قرآنی بودن آن است، بلکه گاهی از باب فضیلت و شرافت آن سوره است.
علاوه بر سعید بن مصیب که از مولای متقیان علی (ع) نقل کرده است که این سوره اولین سوره است، تعدادی از محققین هم چنین نظری دارند. آنان دلایلی ارائه کردهاند. یکی از دلایلشان این است که پیامبر اکرم فرمود: «لا صلاة إلا بفاتحة الکتاب»؛ یعنی نمازی نیست مگر با سوره حمد. و میدانیم که مسلمانها از روز اول نماز میخواندهاند، یا حداقل خود پیامبر از همان ابتدا نماز میخوانده است. پس اگر قرار باشد این سوره در نماز خوانده شود، باید از همان ابتدا نازل شده باشد.
در روایات، این سوره از سوی پیامبر «فاتحة الکتاب» نامیده شده است. ابن عاشور، یکی از مفسرین بزرگ، کار مهمی انجام داده و برخی از این روایات را که مربوط به نامگذاری سورهها یا کاربرد آنهاست، بررسی کرده است. اگر فرصت شد، حتماً مقدمات تفسیر ابن عاشور را مطالعه بفرمایید؛ زحمت زیادی در جمعآوری مطالب کشیده است. اطلاعات خوبی، بهویژه از منابع اهل سنت، ارائه داده که انصافاً برای پژوهش مفید است.
نکته سوم این است که سوره حمد نخستین سورهای است که بهطور کامل نازل شده است. اگر میگویند اولین سوره است، یعنی اولین سورهای که بهصورت کامل نازل شده. سورههایی مانند علق، قلم، مزمل، و مدثر پیش از آن نازل شدهاند، اما بهصورت قطعهقطعه و تدریجی آمدهاند و سپس بههم پیوستهاند. اما سوره حمد یکجا نازل شده است. در نتیجه، این سوره نخستین سوره کامل است.
آیا میتوان با این شواهد همراهی کرد؟ چرا اکنون میگوییم سوره حمد، یا «فاتحة الکتاب»، اولین سوره است؟ پاسخ این است که این سوره نخستین سوره کاملی است که نازل شده است. پیشتر سورههایی آمده بودند، اما تکهتکه نازل شده و سپس کامل شدهاند. حتی برخی گفتهاند بعضی از آیات سورهها بعدها نازل شدهاند. مثلاً در سوره علق، گفتهاند قسمت اولش ابتدا نازل شده و آیات ششم به بعد، بعدها نازل شده است. البته این «بعدها» دقیقاً مشخص نیست که چه زمانی بوده است.
ابن عاشور میگوید که بخش دوم سوره علق بعد از علنی شدن دعوت اسلام نازل شده است. در مجموع، باید با دقت به این شواهد نگریست. وقتی گفته میشود «إلا صلاة إلا بفاتحة الکتاب»، ممکن است این تعبیر از زمانی باشد که حکم نماز بهشکل واجب و با شرایط خاصی نازل شده است. برای مثال، وقتی گفته میشود «لا صلاة إلا بطهور»، یعنی از زمانی که وضو واجب شده است، دیگر نماز بدون طهارت پذیرفته نیست. قبل از آن، مسلمانان نماز میخواندهاند، اما بدون وضو یا غسل. دستور طهارت بعداً نازل شده است. پس «لا صلاة إلا بفاتحة الکتاب» هم میتواند به دورهای اشاره کند که نماز کامل شده است.
مثل تلفنهای همراه اولیه که فقط قابلیت تماس داشتند و بهمرور پیامک، دوربین، فیلم و... به آنها اضافه شد. امروزه تلفنی را که فقط تماس بگیرد، دیگر موبایل نمیدانند. نماز نیز همینطور است؛ بهتدریج تکمیل شده و هر مرحلهای از تکاملش تعبیری خاص داشته است. پس گفتن «لا صلاة إلا بفاتحة الکتاب» نافی نمازهای قبلی نیست، بلکه به معنای مرحلهای جدید از تکامل نماز است.
احتمال دیگر این است که سوره حمد پیش از آغاز دعوت علنی، بهصورت خصوصی برای پیامبر نازل شده باشد، اما بعداً در قالب قرآن برای عموم نیز نازل شده باشد. در این صورت، این سوره نخستین سورهای است که پیامبر آن را خوانده، اما نه لزوماً اولین سوره نازلشده بر همه مسلمانان.
همچنین، یکی از ویژگیهای نماز پیامبر که آن را از نماز مشرکین متمایز میکرد، سجده بود. مشرکان نیز عباداتی داشتند؛ مثلاً ثنا میگفتند، سلام میدادند، همراه با سوت و کف در کعبه جم میشدند و سوت و کف و ابتهال میکردند.. اما پیامبر سجده داشت و میگفت این نماز است. ابوجهل هم با این نماز جنگید و همین موجب تفاوت شد. بنابراین، اصرار بر اینکه حتماً باید سوره حمد در آغاز رسالت نازل شده باشد تا نماز آغاز شده باشد، دلیلی قانعکننده ندارد.
نکته دیگر در مورد تعبیر «فاتحة الکتاب» این است که «فاتحه» بهمعنای کلید است. مثلاً برای ورود به یک سالن بسته، کلیدی نیاز دارید. اینکه پیامبر میگوید: فاتحة الکتاب، حال باید دید که منظور از «کتاب» چیست؟ مثلاً در آیه «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ» یا «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ» منظور از کتاب، مجموعهای از دستورات و فرائض است.
اگر منظور پیامبر از «کتاب» همین مجموعه دستورات و معارف دینی باشد، و بفرماید که سوره حمد، کلید این مجموعه است، میتوان چنین برداشت کرد که در سورههای پیشین، مانند قلم و مزمل، بخشهایی از وظایف پیامبر بیان شده، اما در سوره حمد، رابطه انسان با خدا تنظیم شده است. و چون در این سوره میگوییم: «ایاک نعبد و ایاک نستعین»، یعنی تو را میپرستیم و از تو یاری میجوییم، این سوره بهنوعی آغاز ارتباط مستقیم انسان با خداست و از همین رو، «فاتحة الکتاب» نامیده شده است.
منطق قرار گرفتن سوره حمد در ابتدای قرآن و جایگاه محتوایی آن
یک احتمال سومی هم مطرح بود و آن این بود که چون آغاز قرار گرفتن مصحف به این شکل، یعنی با سوره حمد آغاز شده، شاید بتوان این را دلیلی بر توقیفی بودن ترکیب فعلی قرآن دانست. اگر توقیفی بودن ترتیب فعلی قرآن را نتوانیم اثبات کنیم، این به درد ما نخواهد خورد. اینکه سوره حمد در ابتدا قرار گرفته، دلایل مختلفی میتواند داشته باشد. عرض کردم که شاید بهدلیل احترام خاص به سوره حمد، آن را در ابتدای قرآن قرار دادهاند؛ وگرنه اصل تنظیم قرآن بر اساس طول سورهها بوده است؛ یعنی ابتدا سورههای طولانی، بعد سورههای متوسط و در نهایت سورههای کوتاهتر قرار داده شدهاند.
سوره حمد را در ابتدای قرآن قرار دادند، در حالی که از نظر طول، از جنس دیگر سورههای آغازین نیست. ترتیب سورهها بهطور کلی به سه یا چهار دسته تقسیم شده است: سورههای طولانی، دو دسته سورههای متوسط و یک دسته سورههای کوتاه. در قرآن آمده:« وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمِ» این یعنی سوره حمد در برابر کل قرآن قرار دارد؛ بهگونهای که گویی قرآن یکطرف است و سوره حمد در طرف دیگر. مثل یک وزنهی کوچک که با یک کیلو برنج در ترازو برابر است. از نظر حجم کوچک است، اما از نظر ارزش و عظمت با کل قرآن همسنگ است.
عرضم به حضور شریفتان که سوره حمد را «فاتحه الکتاب» مینامند و این عنوان میتواند توجیهکنندهی قرار گرفتن آن در آغاز قرآن باشد. همانطور که پیشتر عرض کردم، این سوره جزو نخستین اجزای قرآن است و هفت آیه دارد. مقصود از سوره چیست؟ فعلاً بحث مقدمهای نداریم و میپذیریم که سوره حمد ممکن است پنجمین سوره از نظر نزول باشد. اما چطور چنین چیزی امکانپذیر است؟ این موضوع را میتوان از طریق بررسی روایات توضیح داد.
در برخی از روایات گفته شده که سوره حمد اولین سوره است، یا به عنوان سورهای که در ابتدا قرار داده شده معرفی شده است. اما این بهمعنای اولین سورهی نازلشده نیست. بنده وقتی همهی روایات را بررسی کردم، دیدم که در روایات شیعه اصلاً اصراری بر این نیست که سوره حمد اولین سوره نازلشده باشد.
راجع به هدف سوره نیز باید توضیحی بدهیم. این سوره چرا آمده و چه هدفی را دنبال میکند؟ یکی از دلایل اینکه آن را «مثانی» نامیدهاند، این است که در هر نماز دو بار تکرار میشود. اما صرفنظر از حضور آن در نماز، باید بررسی کنیم که مقصود اصلی سوره چیست. به نظر میرسد هدف اصلی این سوره، تنظیم رابطهی انسان با پروردگار در پرتو شناخت نقشهای الهی در عالم است.
اگر ما نقشهای خداوند را در عالم بشناسیم، بر همان اساس میتوانیم رابطهی خودمان را با او تنظیم کنیم. بخش اول سوره، نقشهای خدا را توضیح میدهد. در بخش دوم، نوعی تنظیم رابطه صورت میگیرد. گفته میشود : «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»و سپس «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» این سه خواستهی مهم، سه حوزهی اصلی رابطهی انسان با خدا را شکل میدهند: عبادت، استعانت و هدایت.
اگر انسان این رابطهها را با خدا درست تنظیم کند؛ یعنی اهل پرستش باشد، یاری را از خدا بخواهد، و در همهی عرصههای زندگی خواهان هدایت الهی باشد، آنگاه در همهی کارها موفق خواهد شد. مثلاً وقتی میخواهد ازدواج کند، معیار ازدواجش را بر اساس هدایت الهی تنظیم میکند. وقتی میخواهد فرزند تربیت کند یا با همسرش تعامل داشته باشد، یا حتی در رابطه با خودش، به خدا توکل میکند، دعا میکند، راضی میشود، خضوع و خشوع دارد، و...
تکمیل این رابطه یعنی پس از آنکه اصل این سه عنصر ـ عبادت، استعانت و طلب هدایت ـ را پذیرفت، حالا به چگونگی برقراری این ارتباط میپردازد. آیا اجازه دارد با خدا مستقیم حرف بزند یا باید واسطهای باشد؟ همهی اینها در مرحلهی بعدی مطرح است. اگر این سه رابطه را درست کند، روابط دیگرش ـ با طبیعت، با نعمتها، با هستی، با دنیا و آخرت ـ نیز درست خواهد شد. چرا که همهی اینها در پرتو تنظیم رابطهی صحیح با خداست.
سوره حمد آمده است تا این رابطه را تنظیم کند. وقتی ما این سوره را مکرراً میخوانیم، در واقع خودمان را تنظیم میکنیم و در مسیر درست قرار میدهیم؛ مسیری که ما را هدایت میکند. بنابراین هدف این سوره، تنظیم رابطهی انسان و خداوند در پرتو نقشهایی است که برای خدا قائل هستیم. ما میپذیریم که او «رَبُّ الْعَالَمِينَ» است، «بسم الله الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» است، «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» است؛ و بعد از این، رابطه را بر اساس آن تنظیم میکنیم.
حالا ارتباط این سوره با سورههای دیگر را هم توجه بفرمایید. پیامبر آمده است تا جامعهای را اصلاح کند؛ جامعهای که کاملاً مشرک و جاهل است. حالا در چنین فضایی، قرآن میخواهد نازل شود. اولین چیزی که از دین ظهور میکند این است که: «مردم! شما یک رب دارید، یک صاحب اختیار، یک مدبر و تدبیرکننده». این در سوره علق بیان شده است. میگوید: کلید تسلیمشدن، پذیرش این ربوبیت است. کسی که این را نپذیرد، سرکشی میکند.
گام دوم چیست؟ اینکه این رب، رسولی دارد. چنانکه در سوره مزمل آمده است: « إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولا» این رسول، هم پیام خدا را میرساند و هم ناظر بر مردم است. گام سوم چیست؟ مردم باید هشدار ببینند و بیدار شوند. این در سوره مدثر بیان شده است. در انتهای سوره مدثر، تأکید میشود که اگر میخواهید از این قرآن پند بگیرید، اول باید رابطهتان را با خدا تنظیم کنید.
حالا من میخواهم رابطهام را با خدا درست کنم. چطور؟ این را سوره حمد بیان میکند. آن چهار سورهی مقدم بر سوره حمد، زمینهساز فهم سوره حمد هستند و توضیح میدهند که چرا سوره حمد پنجمین سوره است. در سوره حمد ما سخن میگوییم: «اِیَّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» واکنش ماست. بعد از طی چهار مرحلهی قبلی، حالا میخواهیم رابطهمان را با خدا تنظیم کنیم.
وقتی صاحباختیار را شناختیم، رسول را شناختیم، هشدار و بیداری هم دریافت کردیم، الان میرویم در خانهی خدا و میگوییم: خدایا! رابطهام را با تو درست کنم. بعد از تنظیم این رابطه، تازه وارد قرآن میشویم. این معنا و هدف سوره حمد است.
اگر این پنج سوره را پشت سر هم ببینیم، کاملاً منطقی است که چرا سوره حمد پنجمین سوره باشد. من چگونه بگویم «إِیَّاكَ نَعْبُدُ ....» در حالی که هنوز «رب» را نشناختهام، رابطهام با خدا را برقرار نکردهام، رسولش را نشناختهام، هنوز بیدار نشدهام؟ پس تا رابطهام با خدا اصلاح نشود، نمیتوانم وارد قرآن بشوم.
بر همین اساس است که گفته میشود سوره حمد سورهی پنجم است. بعضی اصرار دارند که بگویند این سوره، اولین سوره است؛ ما میگوییم: «اولین سورهی کامل» است. استاد معرفت نیز گفتهاند: «سوره حمد، یک سورهی کامل است، در حالی که سورههای قبل ممکن است بخشبخش نازل شده باشند.»
از نظر سیاق و از نظر منطق تربیتی هم همینطور است. ما وقتی میخواهیم مردم را تربیت کنیم، باید گامبهگام این کار را انجام دهیم. اول رابطه با پروردگار را درست کنیم: پروردگارتان کیست؟ چه نقشهایی دارد؟ آیا رسولی دارد؟ آیا اعمالتان بازتابی در آینده دارد؟ آیا شما باید مراقب اعمالتان باشید؟
وقتی پاسخ این پرسشها را بدانید و رابطهتان را با خدا برقرار کنید، آن وقت وارد دستورالعملی مثل قرآن میشوید و این دستورالعمل وقتی به کار شما میآید که رابطه با خدا برقرار شده باشد. وقتی این رابطه برقرار شد، میتوان وارد قرآن شد. این منطق قرار گرفتن سوره حمد در جایگاه پنجم است. چون این ترتیب، از نظر ساختار اعتقادی و تربیتی، ما را کاملاً مستحکم و راسخ بار میآورد. رسیدن به این مرحله منطق دارد و تصادفی نیست.