« فهرست دروس
درس تفسیر استاد عبدالکریم بهجت پور

1403/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

مفهوم قیامت و جزا در ارتباط آن با ربوبیت/سوره مدثر (4 نزول) آیات 45-49 /تفسیر تنزیلی

 

موضوع: تفسیر تنزیلی /سوره مدثر (4 نزول) آیات 45-49 /مفهوم قیامت و جزا در ارتباط آن با ربوبیت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

«إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتَى صُحُفًا مُنَشَّرَةً كَلَّا بَلْ لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ»

تحلیل ویژگی‌های رفتارهای مجرمانه و آثار اجتماعی در قرآن

نوبت گذشته عرض کردم که خداوند متعال پرونده این جریان مجرمان را از زبان خودشان باز می‌کند. این روش باعث می‌شود که هشداری که نسبت به آینده می‌دهد تأثیر بیشتری داشته باشد. یعنی گزارش پرونده را از زبان خود آنها ارائه می‌دهد و زمانی که از آنها سوال می‌شود که چرا گرفتار شدند، خودشان می‌گویند ما یک سلوک بد داشتیم. این سلوک بد حداقل چهار ویژگی داشت:

ویژگی اول : اینکه در زمره اهل نماز نبوده‌ایم. یعنی در این جمع ما به عنوان اهل نماز شمرده نمی‌شدیم.

ویژگی دوم: از نظر انسانی و ظرفیت انسانی در حدی نبودیم که شکم گرسنه‌ها را سیر کنیم.

ویژگی سوم: « وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ ٱلخَآئِضِين»؛ « خوض» به این معناست که انسان وارد آب بشود و پیشروی بکند و مراد در این‌جا خوض در باطل است. یعنی در جریانی که اهل باطل و گمراهی بودند، ما هم فرو رفته در این جمع بودیم. هرجایی که این‌ها ورود می‌کردند، ما هم در این‌جا ورود می‌کردیم. پس «خائض» یعنی کسی که در باطل فرو می‌رود و دائماً پیشروی می‌کند. مثلاً الان ملاحظه می‌فرمایید که کسانی که جزو احزاب می‌شوند، حتی اگر احزاب سیاسی، دینی، مذهبی یا فرقه‌ای باشند، مثل کسانی که درویش می‌شوند یا اهل لهو و لعب و مسائل بی‌فایده می‌گردند، اینها در همان مسیر باطل پیش می‌روند و به دنبال مسائل بی‌ارزش هستند.

پس ما در زمره اهل نماز نبوده‌ایم، بلکه در جریان‌های باطل بوده‌ایم. این جریان‌ها در طول تاریخ و در فضاهای اجتماعی فراوان هستند. برخی افراد در هر جایی که علم باطل برپا شود، در آن‌جا حضور دارند. پس این هم یکی از مشکلات است. کسانی که خود را در جریان باطل قرار می‌دهند،

« وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ»؛ به معنی سیره و رفتار ثابت است. این مفهوم «کنا» نشان‌دهنده یک رفتار پایدار و ماندگار است. به عنوان مثال، اگر من رفتاری پایدار داشتم، می‌توانم از تعبیر «کنا» استفاده کنم. تکذیب کردن روز قیامت و روز جزا همان رفتار ثابت است. توجه داشته باشید که در سیر نزول قرآن، پس از مطرح شدن مسئله ربوبیت، مسئله جزا به میان آمده است.

در سوره علق فرمودیم که: گروهی از افراد سرکشی می‌کنند. خداوند در اینجا به پیغمبر دلداری می‌دهد و می‌فرماید: «إِنَّ إِلی رَبِّك الرُّجْعَی »: بازگشت همه این‌ها به سوی من است. در سوره قلم، که دومین سوره بود، می‌فرماید: عدالت ربوبی این است که: « إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ»؛ وقتی بازگشت به سمت خدا باشد، به متقین حساب می‌دهد و مجرمان را نیز حساب باز می‌کند.

مفهوم قیامت و جزا در قرآن و ارتباط آن با ربوبیت

مسئله مهم این است که ربوبیت لازمه‌ای دارد. این لازمه این است که رب به حساب افراد رسیدگی کند. اگر ربوبیت (مالک تدبیر) پشتوانه نداشته باشد و نتواند تنبیه یا پاداش دهد، سخنان و پیشنهاداتش تاثیرگذاری نخواهد داشت. در نهایت، مسئله مهم ایمان به روز قیامت نیست. مسأله قیامت ذیل مسأله جزا قرار گرفته است و این موضوع بسیار مهم است.

ما یک صاحب اختیار داریم که مالک تدبیر ماست. اگر با او مخالفت کنیم، با جزای او مواجه خواهیم شد. این جزا می‌تواند در دنیا باشد یا در جای دیگری. خداوند قدرت تصرف در ما دارد و خود او تعیین می‌فرماید که برای جزا مکان دیگری را قرار داده است.

مسئله قیامت یک مفهوم بسیار ارزشمند است. بسیاری از افراد جنبه جزائی قیامت را در نظر می‌گیرند، اما بزرگتر از آن، انبیا مطرح می‌کردند که شما عمر جاودان دارید. حیات شما دائمی است، تنها شما در حال انتقال هستید؛ از پشت پدران به رحم مادران، از رحم مادران به دنیا و از دنیا به جای دیگر.

آیات بسیاری در قرآن برای ما توضیح داده‌اند که کسی که واجب الوجود بالغیر است، می‌تواند نابود شود. البته این نابودی می‌تواند توسط اراده خداوند باشد، اما چنین اتفاقی بنا به خواست خداوند، حداقل در مورد موجودات مختار، نخواهد افتاد.

انبیا به ما امید داده‌اند که شما آمده‌اید برای همیشه. منتهی کیفیت زندگی شما، رفتار و اعمال دنیای شماست که تعیین‌کننده خواهد بود. مراقب این باشید. به نظر من، تمرکز مسئله قیامت باید بر روی حیات و خواست ذاتی بشر هماهنگ باشد.

همه انسان‌ها می‌خواهند جاودانه باشند. حتی در حال حاضر تلاش می‌کنیم روزهای پایانی این زندگی دنیوی را کند کنیم. اگر مریض بشویم، تمام تلاشمان را می‌کنیم تا به سلامتی برسیم. چرا؟ چون انسان عمر جاودان می‌خواهد و پیامبران به ما وعده داده‌اند که شما جاودان خواهید بود.

اما نکته دوم این است که وقتی شما جاودان شدید، این جاودانگی بر اساس مدل زندگی شما در این دنیاست. هرچه که هستید، به هر مقدار که می‌خواهید، زندگی شما در آخرت مشابه با زندگی‌تان در دنیاست. به همین صورت که مدل جنین در رحم مادر بر اساس ویژگی‌های پدر و مادر است، مدل زندگی انسان در دنیا نیز متناسب با زندگی او در آخرت خواهد بود.

در آخرت نیز، همان‌طور که جنین در رحم مادر است، انسان‌ها در آنجا زندگی خواهند کرد. اگر به سمت خیرات بروید، مدل زندگی شما در آخرت هم به سمت خیرات خواهد بود، و اگر به سمت شرور بروید، مدل زندگی شما در آخرت نیز به سمت شرور خواهد بود.

مسئله مهم این است که جزا با ربوبیت گره خورده است. اگر ربوبیت به درستی نهادینه نشود، جزا هم به درستی اعمال نمی‌شود و ما باید در تعلیم و تربیت باید تمرکز خود را بر روی مسئله ربوبیت بگذاریم. از ربوبیت به جزا پل بزنید. در سوره قلم می‌فرماید: «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ».

اگر ربوبیت نباشد، دلیلی ندارد که جزا وجود داشته باشد. چرا؟ چون من مالک مدبر دارم که درباره من تصمیم می‌گیرد. اگر دستورات او را گوش کنم و عمل کنم، جزای من بر اساس عمل من خواهد بود. در غیر این صورت، جزا نیز منطبق بر عمل نخواهد بود. لذا باید مسئله جزا را بر اساس ربوبیت بنا کنیم. در قرآن نیز همین‌طور عمل شده است. مسئله جزا به عنوان لازمه ربوبیت مطرح شده است. اگر می‌خواهید با کسی درباره معاد بحث کنید، مسأله معاد را نتیجه جزا بگیرید. ابتدا باید مسئله ربوبیت درست شود، و سپس از آن به جزا برسیم.

ربوبیت به این معناست که شما جزای عمل خود را خواهید یافت. برنامه‌ای در دست است که مطابق آن باید عمل شود. حکیمانه است، چون آثار وضعی و طبیعی سنن الهی همینطور عمل می‌کنند. این چرخه‌ای است که در آن، عمل مشخصی مانند کشاورزی از جو، جو و از ُگندم، گندم عمل خواهدآمد. اینکه من می‌خواهم عمل خاصی انجام دهم، باید این اثر را نیز در نظر بگیرم. بنابراین، می‌خواهم به دوستانم عرض کنم که این مسئله « وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» خیلی مهم است.

نکته دومی نیز وجود دارد .راجع به خود رب، از شئون آن این است که جزا بدهد. اما عمل من و تربیت من، لازمه این جزای من است. یعنی من اگر عملی انجام می‌دهم، لازم است که اثر تولیدی داشته باشد. مثلاً وقتی وضو می‌گیرم، یک اثر دارد که آن اثر نتیجه آن عمل است.

ربوبیت، جزا و پایداری در عمل

مسأله این است که وقتی خدای متعال مسئله جزا را مطرح می‌کند، غالباً مسأله جزا را پس از عمل مطرح می‌کند. این یعنی چه؟ باید توضیح بدهم که انگیزه اصلی عمل ما چیست.

دلیل عمل ما یا انگیزه اصلی عمل ما، مسئله ربوبیت است. ما مالک مدبری داریم که دستور می‌دهد این کار را بکنید، این کار را نکنید. این یک مرحله است. حالا اگر انسان مطابق دستور عمل نکرد، یا اگر انفصال کردیا اگر انفصال مثبت پیدا کرد،

در تعابیر قرآن، جزا انگیزه اصلی عمل نیست، بلکه ربوبیت انگیزه اصلی عمل است. بعد، انسان ممکن است سرکشی کند. در اینجا، چطور سرکشی او را کنترل کنیم؟ انسان عمل خوب را انجام می‌دهد، اما چطور می‌توانیم پایدار در این عمل بماند؟ پایبند به اطاعت بماند.

می‌خواهم این را عرض کنم که وقتی ما داریم تربیت می‌کنیم، گام اول در تربیت مسئله جزا نیست. مسئله ربوبیت است. ما با ربوبیت هر کسی این جامعه را تربیت می‌کنیم، اما بعد می‌گوییم که وقتی جامعه حرکت کرد، متدینین نیاز به انگیزه‌ای برای پایداری دارند. آن انگیزه برای پایداری چیست؟ توجه به جزا.

افرادی که سرکشی می‌کنند، برای آن‌ها مانعی لازم است. این مانع چیست؟ توجه به جزا. این‌که در سوره علق فرمود: «کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» یعنی اول استغنای از ربوبیت را مطرح می‌کند. می‌گوید:«إِنَّ إِلی رَبِّك الرُّجْعَی‌» انسان وقتی احساس بی‌نیازی از رب کرد، سرکشی می‌کند. بعد به پیغمبر می‌فرماید: در طاعتم همین‌طور است. در روایات ما آمده است که « من عبادت برای بهشت نمی‌کنم، عبادت برای ترس از جهنم نمی‌کنم»، یعنی انگیزه اصلی من، بهشت یا جهنم نیست. انگیزه‌ی اصلی من این است که من بنده توام. تو داری دستور می‌دهی و من هم اطاعت می‌کنم.

مدلی که جزاء در سوره‌های قرآن و در آیات قرآن ارائه می‌شود، این است که جزا انگیزه‌ساز عمل نیست، بلکه جزا انگیزه‌ساز پایداری روی عمل است. جزا، انگیزه‌ای برای جلوگیری از سرکشی است. مانند این که اگر تنبلی کنید، در امتحان مردود خواهید شد. جزا را در رفتارهای معمولی خودمان هم درک می‌کنیم. به اصطلاح، اگر بخواهیم کاری انجام دهیم، می‌گوییم: «اگر این کار را انجام بدهی، موفق خواهی شد». یا اگر اشتباهی انجام دهی به اصطلاح این ره که تو می‌روی به ترکستان است.

خواستم این را عرض کنم که مسئله اول فرمود: «لم نک من المصلین» یعنی آن‌هایی که چارچوب بندگی خدا را پذیرفته‌اند؛ یعنی کسانی که فرمان دست‌شان است. در حرکت، فرمان دست خداست. نماز فرمان است که من درست انجام دهم، من با مصلی بودن و اهل نماز بودن در زمره کسانی که خدا را بندگی می‌کنند قرار گیرم که خدا را بندگی کنم.

اما وقتی انسان سرکشی می‌کند؛«وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ » چه چیزی می‌تواند او را از سرکشی نجات دهد؟ توجه به جزا. چرا؟ چون جزا اصلاح‌کننده است. این می‌تواند مسیر انسان را اصلاح کند. به نوعی، این کار مانند رفتن به آرایشگاه است، باید برویم تا اصلاح شویم.

لذا در قرآن ابتدا مصلین مطرح می‌شود، تکذیب روز جزا در آخر مطرح می‌شود. این چینش دقیق آیات در قرآن کاملاً معنادار است. از این چینش‌ها می‌توانیم درس تربیتی بگیریم که چه چیزی باید بماند و چقدر تأکید بر جزا داریم.

«وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ »؛ باز هم یک مسئله مهم این تکذیب روز قیامت می‌تواند در هر جایی تمام شود و من را اصلاح کند، اما اگر این تکذیب ادامه پیدا کرد تا لحظه مرگ، چه؟ حتی اگر از تکذیب خود برگشت، اصلاح می‌شود. تا زمانی که یقین به مرگ پیدا نکرده است، می‌تواند اصلاح شود. «َحتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ» یقین به معنای مرگ است یعنی عبادت کن تا زمان مرگ. چرا می‌گویند یقین؟ چون چشم باز می‌شود و حقایق را می‌بیند. مردم خوابند، وقتی می‌میرند تازه بیدار می‌شوند. لذا به مرگ یقین می‌گویند چون تمام پرده‌ها کنار می‌روند و بسیاری از حقایق آشکار می‌شود. به همین دلیل به یقین، مرگ می‌گویند..

بررسی تأثیر توجه به جزا در اصلاح انسان‌ها و مفهوم شفاعت

پس قدرت توجه به جزا و تصدیق جزا در اصلاح انسان‌ها آنقدر زیاد است که حتی اگر انسان در این میانه برگردد، اصلاح خواهد شد و از جهنم نجات پیدا می‌کند. چرا ما در حال بررسی احکام مربوط به سیر و سلوک اهل جهنم هستیم. این افراد می‌گویند اگر قبل از مرگ برمی‌گشتیم و به جزا ایمان می‌آوردیم، اصلاح می‌شدیم. اگر برمی‌گشتیم، جهنمی نمی‌شدیم، اما حالا که برنگشته‌ایم، دیگر دیر است.

این مسئله مورد بررسی و بحث قرار گرفته است. در واقع، وقتی انسان سرکش می‌شود، اصلاحش به چه چیزی بستگی دارد؟ به توجه به جزا. انسان وقتی سیلی روزگار را می‌خورد، چرا بعضی‌ها بعد از خوردن این سیلی باز می‌گردند؟ سیلی روزگار است که انسان را متوجه می‌کند که در مسیر اشتباه قدم برداشته است. بنابراین، چیزی که بیشتر این افراد را اصلاح می‌کند، مسئله توجه به جزاست. لذا گفته می‌شود که «حَتَّى يَأتِيَكَ ٱليَقِينُ» قید «یکذب بالدین» است. در اینجا به معنی رسیدن به یقین است. وقتی یقین آمد، تغییرات اساسی در انسان رخ می‌دهد. این افراد که از مسیر اشتباهی که رفته‌اند برنگشتند، در واقع نتوانستند از وضعیت خود اصلاح شوند و راهی جهنم شدند.

حضرت علامه طباطبایی در اینجا مطلبی دارد و می‌فرمایند: «این چهار ویژگی که گفته شد، هرکدام کافی است برای جهنمی شدن و کسانی که گرفتار این وضعیت شده‌اند، لازم نیست همه این ویژگی‌ها را داشته باشند؛ یکی از آن‌ها هم کافی است.»

بر این اساس، وقتی به این افراد اشاره می‌شود که «چرا این چهار ویژگی را با هم ذکر کرده‌اند؟»، پاسخ این است که اهل بهشت از اهل جهنم سوال می‌کنند و همه اهل جهنم پاسخ می‌دهند. در این میان، می‌خواهند چیزی را توجیه کنند. اما در حقیقت، اینطور نیست. در مورد سفر به جهنم، باید گفت که سفر یک مکان خاص است و این افراد کسانی هستند که خالدند؛ یعنی به طور دائم در جهنم خواهند بود. سفر نقطه گرفتاری این افرادی است که چهار ویژگی را دارند.

در واقع، صحبت ما با یک گروه خاص است که ویژگی‌های خاصی دارند. اما به این نکته باید توجه کرد که کسانی که وارد جهنم می‌شوند، ممکن است با درجات مختلفی از عذاب روبرو شوند. به عنوان مثال، ممکن است کسانی که در مرحله اول از گناهان خود توبه نکرده‌اند، برخورد سختی با آن‌ها صورت نگیرد و در ابتدا با آن‌ها با ملاطفت رفتار شود. اما در این بحث، ما به این مسئله اشاره می‌کنیم که ویژگی‌هایی که باعث می‌شود فرد در مسیر اشتباه قرار گیرد، باید اصلاح شود.

حضرت علامه طباطبایی در اینجا تأکید دارند که وقتی انسان از مسیر اشتباه برنمی‌گردد، در واقع هیچ اقدامی برای اصلاح جهان نمی‌کند. این افراد که هیچ امیدی به بازگشت ندارند، برای اصلاح جهان کاری نخواهند کرد. این مسئله را می‌توان از دیدگاه جرح و توجیه تحلیل کرد. شاید نتوانیم تسلیم فرمایش علامه بشویم.

پس از آنکه چهار ویژگی اصحاب سفر بیان شد، خداوند مطلبی دیگر اضافه می‌فرماید و این اولین بار است که در سیر نزول قرآن مسئله شفاعت مطرح می‌شود. تا قبل از این، شفاعت در قرآن ذکر نشده بود. اولین بار که قرآن به شفاعت اشاره می‌کند، در همین جا است.

آیات قرآن می‌فرمایند: « فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ »، یعنی شفاعت شفاعت‌کنندگان برای این افراد مفید نخواهد بود. «شفع» به معنای جفت شدن است. در واقع، نماز شب که به عنوان یکی از عبادات مهم شناخته می‌شود، جفت نماز است و به کمک آن می‌توان از شفاعت برخوردار شد. « شفع» به معنای این است که چیزی مقابل چیز مثل هم اما ظریف قرار بگیرد. در احکام فقهی، «شُفعه» به معنای خرید دو چیز مشابه از یک جنس است.

قرآن در اینجا می‌فرماید: «اصحاب سفر» به دلیل چهار مشکلی که دارند، نمی‌توانند از شفاعت شافعی بهره‌مند شوند. این «فا» در « فَمَا تَنْفَعُهُمْ »، فای تفریع است. فا تفریع یعنی آن چهار ویژگی باعث شد که نتوانند از شفاعت شافعین فایده ببرند. در صورتی که این مشکلات را نداشتند، امکان استفاده از شفاعت برایشان وجود داشت. اما چون این مشکلات را دارند، خالی از انسانیت هستند. این افراد چیزی با خود نیاورده‌اند که شفیع آن‌ها را تکمیل کند یا یاورشان باشد.پس شفاعت منوط به یک زیرساخت مثبت است. یک چیزی باید باشد که شفاعت آن را کامل بکند. چون این‌ها این ویژگی را داشتند، همه طیبات‌شان را در دنیا از دست دادند. پس قرآن شفاعت را پذیرفته و شفاعت نافع را هم پذیرفته است. اما می‌فرماید شفاعت نافع برای کسانی است که چیزی با خود آورده باشند و این چهار ویژگی منفی برای این‌ها چیزی باقی نگذاشته است.

نتایج اعمال انسان و پیام قرآن

«فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ »؛ بحث جدیدی مطرح می‌شود، پس از اینکه نتیجه اعمال انسان روشن می‌شود، قرآن کارش چیست؟ پیامبر چه کاری انجام می‌دهد؟ قرآن به انسان هشدار می‌دهد و می‌پرسد چرا از تذکراتی که داده می‌شود، باز می‌گردید؟

آیات انتهایی سوره بیانگر نتیجه‌گیری است، یعنی بعد از اینکه هشدارها بیان شد، حالا که صحنه روشن شد، کتابی برای تذکر فرستاده شد، چرا شما با تهمت‌های مختلف مانند «سحر»و «قول بشری» از محور اصلی قرآن فاصله می‌گیرید؟ قرآن متنی است برای تذکر و این متن می‌تواند انسان را بیدار کند.

قرآن به مثابه تذکر برای انسان‌ها

قرآن از آغاز نزول همواره این متن را به عنوان متنی برای تذکر معرفی کرده است. یعنی قرآن کاملاً هماهنگ با خواست‌های درونی شماست. درک درونی شما، کاملاً با قرآن هماهنگ است.

از سوره قلم شروع می‌کنیم، جایی که می‌فرماید: «وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ ..... وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ » (قرآن جز پندی برای جهانیان نیست) و کاملاً این هماهنگی با دریافت شما مشخص است.

در سوره مزمل هم آمده است: «إنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً » (هر که بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد کفر بورزد) این نشان می‌دهد که قرآن کاملاً با شما هماهنگ است.

در سوره مدثر هم دائماً بر مسئله ذکر تأکید می‌شود. مثل همین آیه که می‌فرماید: «فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ ». و این امر نشان می‌دهد که قرآن بر هماهنگی کامل با درون انسان تأکید دارد. در واقع، قرآن وقتی می‌گوید چیزی را که تو در درون خود حس می‌کنی، همان را بیان می‌کند.

قرآن همیشه تأکید دارد که اگر کسی با قرآن مخالفت کند یا از قرآن روی بگرداند، در واقع با خودش می‌جنگد پیش از آنکه با قرآن بجنگد. این نکته‌ای است که باید مورد توجه قرار گیرد.

اگر کسی بخواهد مسئله توسعه قرآن را بررسی کند، باید در ابتدا از این زاویه نگاه کند. قرآن می‌توانست معجزه‌ای بیاورد، ولی پیامش این بود که توجه انسان‌ها را به درون خودشان جلب کند. قرآن به دلیل سحر نبودنش، بلکه به دلیل هماهنگی کامل با درون انسان‌ها تأثیر می‌گذارد.

در ابتدا به مسائل معجزه‌گر قرآن نباید توجه کرد، بلکه باید به هماهنگی قرآن با درون انسان‌ها و درک درونی آن‌ها توجه داشت. قرآن برای گسترش پیام خود از مسئله ذکر شروع می‌کند، و در ابتدا بر این نکته تأکید دارد که قرآن با دریافت‌های درونی انسان‌ها هماهنگ است.

 

logo