1403/10/01
بسم الله الرحمن الرحیم
گزارش از وضعیت مجرمین و مؤمنین در قرآن و تأثیرات آن/سورم مدثر (4 نزول) آیات 38-40 /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی/سورم مدثر (4 نزول) آیات 38-40 /گزارش از وضعیت مجرمین و مؤمنین در قرآن و تأثیرات آن
بسم الله الرحمن الرحیم
«كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَ لُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ»
شفاعت شافعین
نوبت گذشته عرض کردم که خداوند متعال میفرماید که مسئله قرآن مسئلهای است که با توطئهها کنار زده نمیشود. اینکه بیان کنند سحر است یا بگویند قول بشری است، حقیقت قرآن را مخفی نمیکند. حقیقت قرآن آن است که این کتابی است از بزرگترین خبرها و یکی از عظمتهایی که برای هشدار دادن به بشر آمده است. اینکه انسان بخواهد از قرآن استفاده کند و جلو بیافتد یا استفاده نکند و عقب بماند، بستگی به اراده خود انسان دارد. در واقع این یک کنایهای است که افراد مثل ولید و کفار، که قرآن را عقب میاندازند و از آن بهره نمیبرند، در واقع به خودشان ضرر زدهاند.
این کتاب نیامده است که متن عادی باشد یا شامل توصیههای معقول یا اسطورهها باشد. هر کسی که پشت به قرآن کند و از آن استقبال نکند، شاید مفهوم «لمن شاء منکم أن یتقدم او یتأخر» در اینجا قابل توجه باشد. حتی کسانی که فرصت بهرهگیری از قرآن را از خودشان میگیرند، مسلمانی که به سمت قرآن نمیرود، هرچند مسلمان باشد، اما از قرآن بهره لازم را نمیبرد. « لمن شاء منکم أن یتقدم او یتأخر »؛ این اشارهای به جریانهایی است که در کنار قرآن هستند اما از آن بهرهای نمیبرند، مشابه اینکه ما کنار یک عالم نشستهایم اما از او بهرهای نمیبریم.
در روایات آمده است که روز قیامت از چند چیز شکایت میکنند: از جمله مسجدی که از آن استفاده نشده و انسانها که از آن بهرهای نبردهاند. یکی از کسانی که در اینجا ذکر شده، علما هستند که حتی خانواده و فرزندانشان از آنها بهرهای نمیبرند. بنابراین، « لمن شاء منکم أن یتقدم او یتأخر » میتواند معنای گستردهتری از اعراض و بیتوجهی به قرآن داشته باشد. کسانی که قرآن در خانهشان هست اما فقط برای آهنگخوانی یا استفاده در مجالس خاص میخوانند، از قرآن بهرهای نمیبرند.
«کلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»؛ «رهینة» یعنی در حقیقت، انسان در گرو اعمال خود است و انسان اعمالی که انجام میدهد، او را به سوی سعادت یا شقاوت میبرد. ما ممکن است عملی انجام دهیم و بعد از آن توبه کنیم و توبه باعث نجاتمان شود، اما «کسب» یعنی عملی که حتی ممکن است با توبه هم انسان را گرفتار کند. بهعنوان مثال، دروغگویی اگرچه ممکن است با توبه بخشیده شود، اما عادت به دروغگویی شخصیت انسان را ضعیف و ترسو میکند. همینطور آثار وضعی گناه از بین نمیروند.
چرا آدم و حوا از بهشت رانده شدند، در حالیکه خداوند به آنها توبه داده بود، اما اخراج از بهشت نتیجه «کسب» آنها بود. بنابراین، ترک گناه بهویژه ترک گناه در طول عمر، اثر بسیار بزرگی دارد. در روایات آمده است که ترک گناه آسان از توبه است؛ چون هم فعل را انجام نمیدهی و هم اثر فعل را بر روی نفس خود مدیریت میکنی.
کسب گناه و اثر آن در نفس، بهاندازهای سنگین است که ممکن است فرد برای پاکسازی آن باید مدتی در جهنم بماند تا از آلودگیها پاک شود. همچنین در برخی موارد ممکن است فرد در برزخ گرفتار شود یا در حشر با مشکلات مواجه شود. در هر صورت، انسان باید مراقب اعمال خود باشد و گناهان را ترک کند.
به قول حافظ، « کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم ». انسان باید مراقب باشد که گناه نکند، چون اثرات آن خیلی عمیق و باقیمانده است. بعضی از گناهان آثار خود را بر روی اراده و روح انسان میگذارند. ترانهگوشی، بهویژه وقتی فرد به آن عادت کند، اراده انسانی را ضعیف میکند. در حقیقت، گناهان آثار خود را بهصورت بسیار عمیقی بر روی نفس انسان میگذارند.
پس انسان باید مراقب باشد و از گناهان پرهیز کند، چون آثار وضعی آنها مدتها پس از توبه باقی میماند. لذا در بعضی از دعاهای ما هست: « ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا »؛ یعنی آثار بد گناهان را از ما بپوشان.
« إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ»؛ اصحاب یمین کسانی هستند که در روایات و آیات قرآن به عنوان دست راست یا کسانی که از میمنت و برکت الهی برخوردارند شناخته میشوند. یعنی کسانی که مورد برکت الهی قرار گرفتند. این افراد افعالی را انجام میدهند که نفسشان را در گرو میمنت و برکت قرار میدهند. کسانی که دائم در کنار پارکان هستند و در ذکر خدا هستند، روحشان نورانی میشود.
اینکه مولانا میگوید: «ناریان مر ناریان را جاذباند، نوریان مر نوریان را طالباند »؛ یعنی همین؛ کسی که نور باشد نور را به سمت خود جذب میکند این میشود اصحاب یمین. میمنت به معنای قدرت هم گرفتن است؛ یعنی قدرتمند در جریان خوبیها و جریان خیر است. نفس انسان هم مانند ورزشکار است؛ عضلاتش قوی میشود. کسی که در کار خیر مرتباً به انجام کارهای خوب میپردازد، چه اتفاقی میافتد؟ این میمنتی که مطرح است، یعنی این.
میمنه به این معناست: اصحاب میمنه در برابر اصحاب مشئمه قرار میگیرند؛ یعنی شومی؛ یا بهطور قوی بر اساس معانی که برای میمنه گفته شده، چون میگویند دست راست قویتر از دست چپ است. میمنه یعنی در انجام کار خیر نفسش قوی شده است. چطور نفسش قوی میشود؟ کسی که دائماً در حال عبادت و انجام عمل صالح است، نفسش هم به همین نسبت قوی میشود.
اگر استثنای منقطع پیش بیاید، چطور میشود؟ دو نوع کسب میشود. نه اینکه از آن کسانی که کسب کردهاند، استثنا متصله باشد، بلکه این یک استثنای منقطع است. این به این معناست که دو گروه با دو کسب جدای از هم دارند. نه از جمله کسانی که کسب بد کردهاند، اینها استثنا میشوند. اگر میمنه را بهطور کامل معنا کردیم، این «الا» استثنای منقطع میشود. استثنای منقطع، یعنی وقتی کسب خاص خود را دارد و در کار خیر قوی شده است.
فرض کنید که دستگیری از بیماران به سرعت به سمتش میرود. یا نماز جماعت را بهخوبی درک میکند؛ یعنی روحش قوی شده است در انجام عبادات. دست راست در این معنا باز از جنس کسب میشود. معمولاً در این بخش تحلیلی صورت نگرفته است. اصحاب میمنه در برابر اصحاب مشئمه قرار دارند، اما تحلیل میمنه در برابر مشئمه است. چرا اینطور مطرح میشود؟ یعنی کسبی که شخص را قوی کرده، هر وقت بخواهد به اصطلاح سقف بیفتد، کجا میافتد؟ فلانی غش میکند، اما سمت بدیها میرود. اگر کسی غش میکند، به سمت بدیها میرود. اینکه میگویند میمنه سمت راست است، یعنی طرفداران خوبیها هستند؛ نه برداشت جدیدی داریم؛ فقط تحلیل میکنیم.
در جایی که بحث کسب مطرح است، اصحاب یمین یعنی کسانی که در بهشت هستند. بهشت محل کاسبان خیرات است؛ یعنی روحش آنقدر پاک است که دیگر دروغ نمیگوید. نه تنها دروغ نمیگوید، بلکه وقتی وارد بهشت میشود، در آنجا دیگر نیازی به عبادت ندارد. بهشت جای انسانهایی است که بهطور طبیعی روحیهای پاک دارند. اینجا یک مقاله نوشتم و در آن گفتم که کسی که وارد بهشت میشود، بر اساس تفکر خود عمل میکند. اگر در بهشت عبادت نباشد، چرا باید عبادت کرد؟ یعنی کسانی که اهل عبادت هستند، در آنجا نعمتها را میبینند و از لذتهای دنیوی غافل نمیشوند.
در بهشت، انسان به جای شکرگذاری از نعمتها، شکر خداوند را میکند که به او این نعمتها را داده است. در بهشت انسان با روحیهاش، درجات خود را بر اساس اعمال گذشتهاش میبیند. اگر این تغییرات را در دنیا نداد، پس از مرگ باید در برزخ تحت فشار قرار بگیرد تا تطهیر شود. کسی که وارد بهشت میشود، دیگر نمیتواند لذت گناه را تجربه کند. اینجا هم اشاره به اصحاب میمنه در برابر اصحاب مشئمه «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»؛ اصحاب یمین هم کسب دارد. این «الا»ی منقطع میشود و این کسب، به معنای سمت راستی، مبارک و... .
در بهشت دیگر خداوند انسانها را تطهیر میکند، در بهشت آرامش و نورانیتی وجود دارد که روحیات انسانها را تقویت میکند. در این فضا، گناه معنایی ندارد و انسان به نعمتها توجه میکند، نه به گناه.
گزارش از وضعیت مجرمین و مؤمنین در قرآن و تأثیرات آن
«فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ»؛ اولاً مجرم را ما قبلاً در سورم قلم بیان کردیم. گفتیم «جَرم» به معنای چیدن میوه است. وقتی میوه از درخت کنده میشود یعنی کنده میشود. مجرم کسی است که رابطهاش را با خدا قطع کرده است. «فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ»؛ یعنی کسانی که رابطه با خدا ندارند. در روز قیامت کسانی که با خدا رابطه ندارند، مجرم میگویند؛ «افنجعل المسلمین کالمجرمین».
فهم ما از آیه این است که ظاهراً جهنمیها و بهشتیها همدیگر را میبینند. انسان وقتی اهل عذاب را ببیند یکی از جنبههای شکرش همین است که میگوید خدایا شکرت که به این عذاب گرفتار نشدم و نجاتم دادی. فرض کنید انسانهای عادی اینطور هستند که میروید میبینید یک ماشین در دره افتاده است و کشته شده است. شما اولین کاری که میکنید به طور طبیعی میگویید: خدایا شکرت که من گرفتار نشدم.
یکی هم آرامش است. چون معمولاً اصحاب یمین از اصحاب جرم آزار دیدهاند. اصحاب جرم ما را که رها نمیکنند، تحقیر میکنند، توهین میکنند. اگر قرار بود کسی را توهین نکنند، انبیای ما را توهین نمیکردند. آدم وقتی میبیند عاقبت اینها این شد. هی دل ما را داغ کردند، نیش زدند. حالا ببینید.
یکی از نعمتهایی که خداوند به بهشتیان میدهد، دیدن وضعیت کفار است. آرامشی پیدا میکنند که شکر میکنند که گرفتار نشدند و دلشان خنک میشود که خداوند به ازای این همه آزاری که دیدند، برایشان جبران کرد.
« يَتَسَاءَلُونَ »؛ باب تفاعل است؛ دو معنا باید بکنیم: معنای اول را که الآن میگویم، دو طرف از هم سؤال میکنند. اما قسمت مربوط به جهنم را اینجا خداوند گزارش میدهد. در رابطه با منافقین داریم که منافقین به مؤمنین میگویند: «برگردید، از نورتان به ما بدهید یا از آبی که خداوند به شما داده به ما بدهید.». از آنها هم سؤال میکند. آنها هم تقاضا دارند؛ « قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ»: خداوند حرامش کرد.
« يَتَسَاءَ لُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ »؛ اگر بناست طرفینی باشد، اینجا فقط « يَتَسَاءَ لُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ » را گفتهاند. آنها هم از اینها سؤالاتی میکنند. «اوضاعتان چطور است؟ از آبتان بدهید به ما. لطفی بکنید.» این هم یک تماس طرفینی است. خیلی سخت است. اگر «یتسائلون» باشد، طرفین از هم میپرسند. به اصطلاح، مجرمین از مؤمنین و مؤمنین از وضعیت مجرمین سؤال میکنند. فقط اینجا گزارش داده شده است که این وضعیت خیلی سخت است.
احتمال دوم این است که « يَتَسَاءَ لُونَ »؛ یعنی مؤمنین از مجرمین سؤال میکنند. این یک معناست و خیلی هم سخت است. لذا چون ترکیب سخت است، مثل زمخشری آمده این را توجیه کرده است و اینطور بیان کرده است. باید چیزی در تقدیر باشد. تقدیر هم به اصطلاح خیلی سخت است. ایشان دارند میگویند که دائماً این را از آنها سؤال میکنند. میگوید: « يَتَسَاءَ لُونَ »، این به معنای تکرار سؤال است. یعنی، آنها حوصله جواب دادن ندارند ولی اینها حوصله سؤال کردن دارد. دائماً از مجرمین سؤال میشود.
باب تفاعل به معنای تکرر سؤال هم آمده است. حرف زمخشری این است که «یجوز أن یکون صیغه التفاعل مستعمله فی معنا تکریراً....»، یعنی سؤال هر یک از آنها دائماً تکرار میشود. پس تعدد سؤال باعث شده است که اسمش بشود «تسائل»: تعدد سؤال.
اگر کسی معنای سخت اول را بتواند درست بفهمد، تفاوت درست میشود. لذا قول دوم درست است. ظاهراً قول دوم را باید صحیح دانست که تکرار سؤال در باب تفاعل یکی از معانی است. حالا اگر باب تفاعل در استعمالات عرب در موارد تکرار سؤال بیاید، یعنی پی در پی سؤال کردن؛ اگر اینطور باشد، مجرمین درست میشوند.
اهل بهشت دائماً از مجرمین سؤال میکنند. مثل بچهای که از پدرش میخواهد بستنی بخرد. دوباره میگوید: «پدر، برایم بستنی بخر». این تقاضای مکرراست، وقتی تقاضا مکرر میشود، یعنی سؤال مکرر میشود، در باب تفاعل به کار میرود. مثل نظر زمخشری که به هر حال شخصیت بزرگی است در ادب و فهم این معانی، ایشان چنین معنایی را برایش بیان کرده است.
«مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ»؛ ببینید، ما در این سوره میخواهیم هشدار را بدهیم. آن هشدار این است که شما در آینده اگر رفتارتان را درست نکنید، گرفتار جهنم میشوید. پیامبر از طرف پروردگار و بیان کبریایی پروردگار میخواهد که جهنمیها را هشدار دهد.
اما وقتی میخواهد این را بگوید، از زبان خودشان پرونده را باز میکند. این هم از جذابیتهای روشی قرآن است. یعنی دیدید که الآن مثلاً یک فیلم یا سریالی درست میکنند که براساس پرونده است؛ یعنی پرونده با شما حرف میزند. دیگر جایی برای توهم و صحنهسازی و اینها نیست. پیش واقعیت پرونده خودش میگوید. این از زیباییهای قرآن است و یکی از راههای بیدار کردن دیگران. شما پرونده را از زبان خودش باز میکنید.
قرآن چندین جا پرونده را از زبان خودش باز کرده است. یکیاش همینجاست. حالا اگر بگویید: «آقا اینقدر دنبال دنیا نروید، آخرش سرتان به سنگ میخورد.» نگاه کنید، مثالی زده میشود، در خاطراتش نوشته شده. در خاطراتش این را گفته، یا این معتاد خودش گفته: «ببینید، زندگیم را از دست دادم.» یا این قماربازی گفته: «دخترم را به فلانی فروختم.» وقتی شما این را گزارش میدهید، چی میشود؟ تا اینکه بگویید: «حالا این مؤمن نشسته اینجا برای خودش، لذت نمیبرد. بعد هی میگوید مثلاً این کار را نکنید.« خیلی اثرگذار» است.
شما وقتی میگویید، کسی گوش میدهد. اما وقتی پرونده را باز میکنید، خیلی مؤثرتر است. این روش قرآن است. پرونده واقعی را باز کنید. این روش مؤثری است. برای نفوذ در دیگران، بیدار کردن دیگران، راهش این است که پروندهها را از زبان خودشان باز کنید.
شما الان چقدر میتوانید کار خوبی کنید؟ گاهی این تلویزیون و اینها را ببینید که خودش زندگیش را میگوید. دزد را میآورند و خودش حرف میزند. این خیلی برای مردم مؤثر است. یعنی واقعاً پروندههای واقعی. بنابراین در اینجا به اصطلاح، سؤالی که میشود، خداوند میتوانست بفرماید که روز قیامت، فلان بلا سر مجرمین خواهد آمد. اما پرونده را باز کرد که ما با خواندن آن پرونده بیدار شویم. جذاب است.
پروندهها را سعی کنید واقعی درست کنید. پرونده واقعی در مردم مؤثر است. اما هی شما بگویید: «این چنین است، خداوند میفرماید.» مثلاً پیامبر میفرماید: «خوبهها» اما در آن شخص اثرش به اندازه اثر نشان دادن یک پرونده واقعی نیست. اینها را باید به دست آورد و اینها را باید گزارش داد.