« فهرست دروس
درس تفسیر استاد عبدالکریم بهجت پور

1403/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

نکات پایانی سوره و ضرورت وجود رهبران با ظرفیت‌های بالا/سوره مزمل (3 نزول) جمع‌بندی /تفسیر تنزیلی

 

موضوع: تفسیر تنزیلی /سوره مزمل (3 نزول) جمع‌بندی /نکات پایانی سوره و ضرورت وجود رهبران با ظرفیت‌های بالا

 

نکات پایانی سوره مزمل و ضرورت وجود رهبران با ظرفیت‌های بالا

در نوبت گذشته سوره مزمل سومین سوره نازل شده بر پیغمبر عزیز ما به پایان رسید. فقط چند نکته پایانی است که معمولاً ما به عنوان نکته‌های روشی ازش یاد می‌کنیم، یعنی یه سری روش‌ها که می‌شود از سوره مزمل استفاده کرد. این‌ها رو بیان می‌کنیم و اگر فرصت شد، وارد بحث از سوره چهارم خواهیم شد.

در اینجا چند نکته را به دوستان عزیزم می‌رسانم. مسئله اول این است که آن چیزی که برای تغییر و تحول لازم است، وجود رهبرانی است که قدرت روحیه لازم و آمادگی لازم برای راهبری مردم را داشته باشند. اگر کسانی نباشند که مجموعه توانایی‌های مردم را کنار هم جمع کنند و به حرکت در بیاورند، انرژی‌ها هدر می‌رود، مثل بارانی که در مسیر رودخانه نیفتد یا وارد چاه‌های آب و قنات‌ها و امثالهم نشود و سرگردان در کوچه و بازار همه این‌ها به اصطلاح هدر برود. انرژی مردم اگر متراکم نشود توسط یک رهبر، به صورت شایسته‌ای جلو نمی رود، حتی در بحث دین که یک امر بسیار فطری است. فطرت مردم دینخواه است و فطرت مردم به سمت بندگی خداست، اما کسانی باید باشند تا این فطرت مردم و این دریافت‌های ذاتی مردم را هدایت کنند، جمع کنند و متراکم کنند به عنوان یک حرکت در عرصه حیات اجتماعی. این‌ها را باید وارد کنند.

و ملاحظه می‌فرمایید به همین دلیل قرآن در آغاز نزول عمده سوره‌ها را متوجه شخص پیغمبر کرده است. در همین سوره مزمل هم همین کار را کرده است. حرکت دینی ماندگار نیاز به یک رهبر دارد.

مطلب دومی که می‌خواهم در این بخش عرض کنم این است که تفاوتی هم بین ظرفیت‌های ما و ظرفیت‌های شخصیتی مثل پیغمبر یا ائمه اطهار وجود دارد. ظرفیت‌های این‌ها آنقدر بالاست که می‌شود مجموعه‌ای از دستورات سخت را به آن‌ها داد و این‌ها واکنش نشان دهند. دیدید مثلاً تفاوت بین بنزین هواپیما با گازوئیل؟ شاید اگر الان شما کنار نفتی به اصطلاح کبریتی هم روشن کنید، شعله نمی‌گیرد، اما وقتی بنزین هواپیماست، تانکر حمل بنزین هم که می‌گذارند، می‌گویند از ۵۰ متریش آتش روشن نشود. چرا؟ شدت آمادگی برای اشتعال. اهل بیت اینطور هستند، پیغمبر اینطور است. رهبران دارای عزم پیامبران اولوالعزم، این‌هایی که توانستند جهان را تحت تاثیر قرار دهند و در طول تاریخ جلو ببرند، این‌ها شخصیت‌هایی هستند که به شدت آماده‌اند. اولاً برای تحول‌پذیری و بعد تحول دادن دیگران.

لذا شما ملاحظه می‌فرمایید که الان پشت سر همدیگر در سوره‌هایی که معلوم نیست حالا چند روز به چند روز نازل می‌شده، پشت سر همدیگر پیغمبر دستورات می‌دهد و او را برای میدان‌های به اصطلاح سخت اجتماعی آماده می‌کند. شاید یکی از ما اگر بگویند اهل نماز شب شو و این مقدار بیدار شو و خواب راحتی نداشته باش، ده سال طول بکشد تا تبدیل به ملکه‌اش شود. چهار تا دستور سخت اجتماعی هم اصولاً رهبرانی تاثیرات اجتماعی ماندگارتر دارند و می‌توانند راهبران ماندگار تاریخ بشوند که این ظرفیت‌ها را داشته باشند. خدا حفظ کند حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی را. من این مطلب را از ایشان شنیدم که کسی که کتابی را در یک ماه بنویسد، این کتاب در یک هفته خوانده می‌شود. کسی که کتابی را یک سال رویش زحمت بکشد، آنقدر عمیق می‌شود که یک ماه خوب برایش وقت گذاشتن کافی است.

اصل مطلب این است که کسی که می‌خواهد یک نقش ماندگار اجتماعی داشته باشد، باید سرعت تحول داشته باشد، سرعت تربیت‌پذیری و ظرفیت‌پذیری خود را تند و تند توسعه بدهد.

ویژگی‌های رهبران اجتماعی و مسئولیت‌های دینی

رهبران این‌چنینی زیادی بودند که وارد عرصه اجتماع و فعالیت اجتماعی شدند، اما ماندگار نشدند. شاید حتی نتوانستند خانواده خود را به درستی راه بیندازند و بعد از مدتی فراموش شدند، حتی در بین مردم خودشان. تأثیرشان را از دست دادند. این عللی دارد. یکی از این علل این است که آن‌ها از نظر روحی آن ظرفیت و آمادگی لازم را نداشتند. مثلاً فرض کنید مادر حضرت مریم، ظرف حضرت مریم می‌شود و مادر حضرت عیسی به اصطلاح ظرف حضرت عیسی می‌شود. صدّیقه طاهره می‌شود. این‌ها به خاطر آن ظرفیت‌ها هستند. این ظرفیت‌ها چون بسیار توسعه می‌یابند، این‌ها می‌توانند نقش‌های ماندگاری در طول تاریخ ایفا کنند.

ما هم باید به همین مسیر نزدیک شویم، یعنی دیگر برایمان تکرار نشود. دیگر به ما نگویند: «چند بار بگم؟»، «چند بار بهت بگم غیبت نکن؟»، «چند بار بهت بگم صبور باش؟». این نشانگر این است که این افراد ظرفیت تربیت‌پذیری و توسعه‌یافته‌ای ندارند. این نکته‌ای است که ما می‌توانیم از ترتیبی که به پیغمبر عزیزمان دستوراتی در سوره‌ها نازل می‌شود، به آن منتقل شویم. شخصیت یک رهبر، حتی در فعالیت‌های اجتماعی، نیازمند روحیه‌ای خاص است. وقتی رهبران قوی و توانا وارد فعالیت اجتماعی می‌شوند، وقت کافی می‌گذارند و افراد را از دور خودشان نمی‌رانند. بلکه به دوراندیشی می‌پردازند و به همین دلیل شخصیت آن‌ها ماندگار می‌شود.

دیدید که وقتی کسی به محض مشاهده یک خطا، خشمگین می‌شود و افراد را از دور خودش می‌راند، موفق نمی‌شود. این افراد معمولاً در فعالیت‌های اجتماعی‌شان موفق نمی‌شوند. کسانی که در مسئولیت‌های اجتماعی‌شان پرکار نیستند و شبکه ارتباطی درستی برقرار نمی‌کنند، معمولاً از این دست هستند. آدم‌ها باید ظرفیت‌های معنوی خود را به سرعت به روز کنند.، همان‌طور که در بنزین هواپیما ظرفیت اشتعال بسیار بالاست.

مطلب دیگری که می‌خواهم عرض کنم این است که در بحث ریاضت، رهبران اجتماعی باید قاعدتاً اینطور عمل کنند که بار بیشتری را از دیگران تحمل کنند. در مدل‌های تعریف طبقات اجتماعی، معمولاً کسانی که نقش رهبری را پیدا می‌کنند، امکانات راحت‌تری دارند. اما رهبران دینی که نقش ماندگاری پیدا می‌کنند، کسانی هستند که بیشتر از مردم خودشان را تحت فشار قرار می‌دهند. توصیه‌ای از حضرت امیر به کمیل در کلمات قصار نهج البلاغه آمده است که فرزندانت را طوری تربیت کن که این‌ها برای مردم با مکارم اخلاق برخورد کنند و به گونه‌ای باشند که برای مردمی که خواب آرام دارند، خودشان شب بیدار باشند و خواب آرام نداشته باشند.

وقتی کسی رهبر اجتماعی می‌شود، بیشتر از دیگران باید تکالیف را تحمل کند. در زمانی که اشتباهی می‌کند، بیشترین تنبیه هم متوجه او خواهد شد. شما در سوره قلم می‌بینید که خداوند چه بلایی بر سر یونس (علیه‌السلام) آورد بعد از سی و سه سال زحمت. این اقتضای رهبری دینی است. رهبران دینی باید بیشتر از دیگران تحمل کنند. حالا مردم ما تحت فشار اجتماعی هستند؛ جبهه مقاومت شکل گرفته است، تحریم‌ها وجود دارد، مشکلات فراوان است و هزینه‌های سربار نظام بالا است.

رهبری اسلامی و چالش‌های آن

لذا عرضم به شما، به هر دلیل وضعیت کشور ما از نظر اقتصادی خوب نیست. هیچ مشکلی هم نیست مردم هم تحمل می‌کنند مشروط به اینکه رهبرانشان از آن‌ها ساده‌تر زندگی کنند. حضرت علی علیه‌السلام در نامه‌اش به عثمان بن حنیف فرمود: «چطور سیر بشوم؟ چطور به اصطلاح مرفه زندگی بکنم، در حالی که ممکن است در یکی از این اقصا نقاطی که من اکنون رهبری آن‌ها را بر عهده دارم، انسانی سر گرسنه به زمین بگذارد؟»

این مدل رهبری اسلامی است. حتی در عبادات هم همین‌طور است. می‌بینید که سخت‌ترین عبادت‌ها را خداوند از این‌ها می‌خواهد. شدیدترین صبرها را خداوند از این‌ها می‌خواهد. بیشترین بردباری‌ها را خدا از این‌ها می‌خواهد. در همین سوره مزمل ملاحظه فرمودید که حضرت فرمودند: «من برایش تنبیه بکنم، کافران را تنبیه می‌کنم. اما مهلت کمی به آن‌ها میدهم.» این نشانگر صبر و دوراندیشی است.

رهبری به این‌گونه است. اگر رهبری نتواند ظرف تحملش را بالا ببرد، اگر رهبری نتواند در معنویت از مردمش جلوتر باشد، اگر رهبری نتواند در ریاضت‌ها از دیگران پیشی بگیرد، ماندگار نخواهد بود.

کتاب‌هایی که نوشته می‌شود، چقدر از آن‌ها باقی می‌ماند؟ برخی شاید ۱۰۰ کتاب نوشتند، اما چندتا از آن‌ها ماندگار خواهد شد؟ مرحوم عباس قمی یک کتاب نوشت ، اما اگر این کتاب از این منظر نباشد، جایی در تاریخ نخواهد یافت. اگر کسی بخواهد ماندگار شود، باید آن را به جایی برساند که تاریخ و مردم به آن نیاز داشته باشند.

امام، امام است چون در تمامی مشکلات، صبر می‌کند و در طاعت، در معصیت و در مصیبت از دیگران پیشی می‌گیرد. امام به این آسانی‌ها به مقام امامی نرسیده است.

یکی از علائم بزرگی کسانی که در تاریخ ماندگار شده‌اند همین است که همیشه بیشتر از خودشان از دیگران انتظار داشته‌اند. آن‌ها هیچ‌گاه به راحتی از خودشان فکر نکردند. سکوت یکی از نشانه‌های بزرگی است. انسان‌های بزرگ می‌شوند که در موقعیت‌های مختلف سکوت می‌کنند. وقتی باید حرف بزنند، حرف می‌زنند و وقتی باید اقدام کنند، اقدام می‌کنند. این تفاوت بزرگان با غیر بزرگان است. بزرگان، اگر لازم باشد، در مقابل مشکلات سکوت کرده، سپس برای خداوند اقدام می‌کنند.

مسئولیت رهبران در برابر مردم

غرض این است که رهبران باید بار سنگینی را تحمل کنند. اگر کسی این اسرار را رعایت نکند، به جایی نخواهد رسید. رهبران باید پیشگام باشند و مردم را جلو ببرند. حتی ابن عباس به امام حسین علیه‌السلام گفت: «بگذار مردم بروند، کوفه را بگیرند، عراق را بگیرند، سپس تو برو.»

رهبران باید در سختی‌ها و رنج‌ها پیشتاز باشند، نه اینکه مردم را جلو بیندازند. این جزو ویژگی‌های رهبران بزرگ است.

نکته دیگری که می‌خواهم عرض کنم این است که خداوند از کسانی که مسئول یک اقدام می‌شوند، به شدت حمایت می‌کند. باید کسی که وارد میدان فعالیت می‌شود، بداند که به اندازه فعالیتش حمایت خواهد شد. اگر این احساس به انسان دست بدهد، محکم‌تر در میدان قرار خواهد گرفت. خداوند در سوره مزمل به پیغمبر فرمود: «برو تو میدان، من پشت سر تو هستم. و تنبیه می کنم» این به تقویت پیغمبر کمک می‌کند.

در نهایت، کسی که در یک میدان قرار می‌گیرد باید حمایت شود. حرکت‌های زیادی به دلیل نبود حمایت‌های لازم از بین می‌روند و نتایج خوبی به همراه ندارند.

تربیت توحیدی و فلسفه‌های دینی

خداوند بسیار بزرگ است. وقتی بندگی را تعریف می‌کنیم، آیا خداوند چنین است؟ آیا وقتی یک دستور به ما می‌دهد، این فقط یک دستور است یا حکمت و فلسفه‌ای پشت آن قرار دارد؟ وقتی خداوند کسی را وارد میدان می‌کند، به اندازه‌ای که لازم است، فلسفه‌ها و حکمت‌های آن را برای او روشن می‌کند.

زندگی تشریعی و عبادی ما بیشتر به این دلیل گسترش نمی‌یابد که فلسفه‌های آن‌ها به درستی تبیین نمی‌شود.

تربیت توحیدی و شخصی‌سازی در فعالیت‌های دینی

ملاحظه کردید که خداوند می‌فرماید چرا من به تو نماز شب را می‌دهم؟ چرا باید شب بخوانی یا عبادت شبانه بکنی؟ علت اینکه باید این کار را انجام دهی، این است که راهی برای پیدا کردن توکل به من و تقویت ارتباط با من باشد. مدیریت این امور، مدیریت بینشی است که در دستگاه تربیتی الهی قرار دارد و همه این‌ها توجیه می‌شوند و توضیح داده می‌شوند.

این بد است که ما به بچه‌هایمان بگوییم نماز بخوان، صبور باش، ولی نتوانیم توضیح بدهیم که چرا صبر مهم است و چه فایده‌ای دارد. شما باید حکمت‌ها را بیان کنید، باید دلایل را بفهمید و باید این‌ها را از نظر روحی آماده کنید.

کسانی که در رابطه‌شان با مردم، به ویژه در زمینه دینی، قدرت توضیح حکمت‌ها، فلسفه‌ها، اهداف، دلایل و شواهد را نداشته باشند، کارشان به جایی نخواهد رسید. من الآن در حال کار بر روی یک موضوع به نام تربیت توحیدی هستم و دیدم که در سوره‌ها همین‌طور است. خداوند مثالی می‌زند و شواهدی را مطرح می‌کند که همش تصریح نمی‌کند، ولی شواهد از آن بیرون می‌آید.

وقتی خداوند می‌خواهد قدرت خود را نشان دهد، از پدیده‌های طبیعی که مرتب آن‌ها را زنده می‌کند، مثال می‌زند. وقتی بحث انتقال به جهان آخرت مطرح می‌شود، از موارد مختلفی مانند انتقال نطفه به رحم، و دانه به درخت مثال می‌زند. این مدل تربیتی، مدل توجیه‌گر و تبیین‌گر است.

اگر شما تبیین نکنید و فقط دستور بدهید، جامعه‌تان به یک جامعه مناسکی تبدیل می‌شود، اما آن عمق لازم را پیدا نمی‌کند. وقتی جامعه مناسکی شد، به راحتی این مناسک از دست می‌رود چون بر اساس دریافت شعور نبوده و فلسفه‌های آن نادیده گرفته شده‌اند. اگر شما ندانید چرا در نماز رو به قبله می‌ایستید، چرا رکوع می‌روید، یا چرا وضو می‌گیرید، اگر فلسفه‌ها به درستی گفته نشوند، این اعمال ماندگار نخواهند بود و امکان انحراف در آن‌ها ایجاد می‌شود.

کسانی که فلسفه‌های دینی را به مردم نمی‌فهمانند و آن‌ها را از مردم می‌گیرند، کارشان را به راحتی از دست می‌دهند. فلسفه‌های رفتارهای دینی باید به مردم توضیح داده شود، وگرنه ممکن است تغییر کنند.

یکی دیگر از نکات مهم در سوره مزمل، مسئله شخصی‌سازی است. قرآن متن خاصی است که آمده است تا بشر را راه بیندازد. این متن از طرف خدا آمده است و پیغمبر نیز به این منظور فرستاده شده است. رسالت قرآن جهانی است، اما شخصی شدن آن به این دلیل است که خداوند می‌خواهد در میدان آدم‌ها را تربیت کند. هدف قرآن فقط بیان قواعد نیست؛ این قواعد باید در میدان اثر خود را نشان دهند.

کسانی که می‌خواهند جامعه‌شان را تربیت کنند باید خطاب‌هایشان به مردم باشد. شخصی‌سازی مهم است، چه در سطح یک جامعه، چه در سطح فردی. اگر شما بخواهید تربیت کنید، نمی‌توانید آن را به طور کلی بیان کنید. باید این مسائل را به صورت فردی و شخصی مطرح کنید.

توصیه‌ها باید شخصی شوند. وقتی شما می‌خواهید به کسی چیزی بگویید، باید به مسائل او توجه کنید. اگر نتوانید حرف‌های خود را به مسائل شخصی مخاطب تبدیل کنید، کارتان به نتیجه نخواهد رسید.

در مسائل دینی و تربیتی نیز باید دقیقاً مخاطب خود را بشناسید. قرآن در سوره‌های مختلف، مانند سوره مزمل، شخصی‌سازی کرده است. باید دین را به طور شخصی با مردم مطرح کنید و نه با یک انسان عمومی. قرآن می‌فرماید در سوره‌ها شخصی‌سازی می‌کند تا فطرت فرد شکوفا شود.

در نهایت، باید یاد بگیریم که دین را شخصی‌سازی کنیم. مردم‌شناس باشید، با مردم خودتان دین را مطرح کنید و نه به طور عمومی. اگر بتوانید دین را به مسائل شخصی مخاطب تبدیل کنید، موفق خواهید شد.

یکی از اشتباهات رایج این است که برای همه مشکلات یک نسخه واحد تجویز می‌کنیم. من خودم در تجربه‌هایی که داشتم، دیدم که وقتی به فردی می‌گویم که علمت را بالا ببر، توحیدت را بالا ببر، این حرف‌های کلی هیچ‌گاه کارساز نخواهد بود. باید به فرد بگویید که دقیقاً کدام مشکل توحیدی او باید حل شود.

شما باید با مردم خودتان، مشکلاتشان را بشناسید و مسائل دینی را شخصی‌سازی کنید. قرآن در سوره‌های مختلف( مزمل، علق، قلم و...) این کار را کرده است و همین باعث می‌شود که دین زنده بماند.

این همان نکته‌ای است که ما باید به آن توجه کنیم. اگر می‌خواهیم موفق باشیم، باید اسلام را با شناخت دقیق از مردم و نیازهای آن‌ها معرفی کنیم و بعد از آن، جامعه‌مان را راه بیندازیم. این بحث‌های روشی، مانند سوره مزمل، پیام‌های ارزشمندی را برای ما می‌تواند به همراه داشته باشد.Top of Form

Bottom of Form

 

logo