1403/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
مفهوم اقامه نماز و تفاوت آن با زکات و قرض/سوره مزمل (3 نزول) ادامه آیه 20 /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی /سوره مزمل (3 نزول) ادامه آیه 20 /مفهوم اقامه نماز و تفاوت آن با زکات و قرض
بررسی مفاهیم در آیات قرآن و تفسیر آنها
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض میکردم که یکی از بحثهایی که در انتهای سوره مزمل مطرح است، این است که در اینجا به معنای اتفاقی که در آینده نزدیک میافتد یا اینکه میتواند به معنای قد باشد، به دلیل اینکه "سین" اضافه میشود. این رو با واژه به اصطلاح به معنای قد هم ظاهراً میتوانیم این رو به معنای قد بگیریم.
چرا؟ چون اگر "سییکون منکم مرضا" آخر اشارهاش به آینده باشد، این به این معناست که تا الان این پیامبر و همراهان پیامبر مریض نشدهاند یا سفر نرفتهاند. در حالی که شهر مکه، شهر تجاری بود و اینها دائماً در حال سفر بودند، و مریض بودن هم یک امر عادی است که به طور طبیعی در سالهای گذشته آیه نازل نشده بود هم وجود داشته است.
بنابراین میتوانیم این رو به گونهای بگیریم که به معنای قد باشد. یعنی همچنان که خداوند در قبلش میفرماید که میدانم که شما نمیتوانید این زمانها را دقیقاً رعایت کنید، این طرف هم بفرماید: میدانم که شما گروهی مریض هستند، گروهی مسافرتهای تجاری دارند، و گروهی مشغول مجاهده و در واقع جهاد نظامی هستند.
اگر اینگونه بگیریم، مانعی ندارد و معنا هم شاید هماهنگتر باشد تا اینکه عرضم به حضور شریفتون که "سیکون" را به معنای اتفاقی در آینده بگیریم. یکی از مطالبی که لازم بود به آن اشاره بشود، در تفسیر نمونه میفرماید اینها مثالهایی از مشقتها هستند. مشقتهای دیگری هم میتواند وجود داشته باشد که مثلاً فرض کنید، یک کسی شاغل است، یک کسی نگهبان است، یک کسی پرستار است، حالا به زبان ما، مشقتهای دیگری که باعث میشود انسان بخشی از روزش یا شبش گرفتار شود.
آیا میتوانیم این توسعه را بدهیم؟ من تصورم این است که به اصطلاح، آنها رافع چنین عامل یا انگیزهای برای تخفیف نباید بوده باشد. اگر بود، خدای متعال میشد که با تعبیر و مثلاً نیازهای دیگری حوائج اخری بفرماید که اشاره به موارد دیگر باشد و به نحوی اشاره بفرماید که عبارت رسا میتوانست باشد برای اشاره به اصطلاح امور دیگر، مثلاً مشاغلک، مرضاک.
به نظرم میرسد که این سه برنامه میتواند خودش بیحد و اندازه در توسعه انسان دخالتی داشته باشد. یعنی چون این سه برنامه ظرفیت انسان را به طور خاص برای تحمل مشقتهای فرامین سخت، توسعه میدهد. این جا به آن اشاره میشود که مریضی خود یک فرصت است. در روایات هم داریم که مثلاً این بیماریها باعث میشود که گناهان انسان بخشیده بشود. بیماری، در عین حالی که یک امر طبیعی است، اما خدای متعال بر آن تاثیراتی گذاشته است. لذا حتی در بعضی از روایات هست که میگفتند، (وقتی من بچه بودم، در محله مان منبری میگفت که یک خانمی را به پیغمبر پیشنهاد کردند که با او ازدواج کند. از جمله گفته شد که ایشان هیچ وقت مریض نشدهاند. پیغمبر فرمودند: دختری یا زنی که مریض نشده باشد، خیری در او نیست).
حالا این به اصطلاح خود مرض میتواند یکی از فرصتها باشد برای اینکه میزان صبر انسان در برابر مشکلات، افزوده شود. ما هم نباید چیزی را اضافه کنیم.
بررسی مفاهیم تجارت و جهاد در آیات قرآن و تأثیرات آنها
شاید در این مسئله، یک آثاری نباشد که ماها خیلی اطلاع نداریم. در بحث تجارت هم من روایتی دیشب داشتم مطالعه کردن از منابع اهل سنت. درباره تجارت از ابن مسعود، از پیغمبر اکرم روایتی است که جالب است.
ما من جالب یجلب طعاماً إلى بلد من بلاد المسلمین فیبیعه بسِعْر یومه إلاّ کانت منزلتُه عنداللّه منزلةَ الشّهید؛ هیچکس نیست که یک مالی را واردات کند و در بلاد مسلمین به قیمت مناسب بفروشد این اجرش مانند اجر شهید است. ولی کسی با این نیت. این تعبیر "من فضل الله" هم که در اینجا هست، شاید اشارهای به همین نکته داشته باشد. کسی که به نیتهای پاک وارد تجارت میشود و خودش را به زحمت میاندازد تا کالا بخرد، بیاورد و در اینجا به قیمت مناسب برای مسلمانها بفروشد.
این قاعدتاً این مشقت، چون مشقت در راه خداست، ظرفیتها را توسعه میدهد. و مسئله مبارزه و جهاد هم که دیگر در جای خودش روشن است. تعبیر حضرت امیر علیه السلام میفرماید که جهاد یکی از ابواب رحمت خداوند است و برای او باز میکند. هر کس توفیق جهاد پیدا نمی کند، همین الان ملاحظه میفرمایید که خیلی از ماها آمادگی برای جهاد نداریم. با اینکه زمینه جهاد هست، اما خیلیها از نظر روحی آمادگی جهاد در راه خدا را ندارند. خداوند اولیای خودش را برای این کار از نظر روحی آماده میکند. جهاد در راه خدا، قاتلون فی سبیل الله، نه به هر انگیزهای.
بنابراین به نظرم میرسد که مناسب این است که با توجه به اینکه این عوامل غیر از حالا مسئله جهاد، شاید این قبلتر هم تکرار شده باشد. در این مثلاً سالهای حکم بیداری شب و تلاوت ادعیه و اذکار به شکل ترتیل، امر شده بود. در طول این سالها هم مرض بود، هم تجارت بود. بنابراین به نظر میرسد بهتر باشد که سیکون را یک معنای خاص مثل قد یاد بکنیم و بر این اساس بگوییم که سه عامل وجود دارد. عواملی که کار شاقی هستند، برای مسلمانها. این کار شاق، البته باعث تخفیف میشود. در عین حال خودش هم یک امر مفید است. یعنی برای توسعه شخصیت، امر مفیدی است.
مسئله در اینجا مسئله شاق بودن است و خداوند میخواهد به اصطلاح تسهیلی انجام دهد به خاطر برخی از مشکلات. نه به خاطر همه مشکلات، بلکه برخی از مشقتها پیش خداوند ارزش دارد. و این مشقتهایی که پیش خداوند ارزش دارد، خداوند به این اعتبار میفرماید. یعنی اینها اثر تربیتی دارد وقتی با انگیزههای درستی انجام شود. لذا خداوند می فرماید تخفیفی رو برداریم،
اما حالا فرض بفرمایید که بتوانیم یک توسعه هم بدهیم. مانعی ندارد. کسی مثلاً فرض بفرمایید که برود برای تعلیم دیگران، نه به خاطر مثلاً درآمد شخصی. من فضل الله رو توسعه بدهیم، عنایات معنوی الهی و امثال آنها.
اینها را عرض میکنم که توسعهاش نیاز دارد به اینکه خود لفظ ظرفیتش را داشته باشد. و ببینیم در استعمالات دیگر، فقط منحصر به مسافرت نشده است.
نقش مشقت و نماز شب در تربیت روحی انسان
اینا زمینههاییست برای مقدماتی است که توضیح بدهد چرا بناست یک تسهیلی در امر نماز شب، بیداری شب و خواندن اذکار در شب اتفاق بیفتد.
چرا ما نماز شب داریم؟ یعنی چرا ما برنامه بیداری شب داریم؟ برای اینکه آستانه تحملمان بالا برود. حالا اگر برخی از آستانههای تحمل را به طور طبیعی در این امور هم داشته باشیم، یا این اعمال مانع بهاصطلاح بیداری بر اساس این چهارچوبی که بیان شده، هر دو، ممکنه هم مشقت باشد که زمینه تسهیل را فراهم بکند، هم مشقتی است که آن اثر تربیتی مورد نظر از مقدار بیداری شب را تا حدودی جبران میکند.
من بهاصطلاح نمیخوام در یکی از این دو طرف متوقف شوم هر دو را میتواند شامل شود، بدون اینکه اصراری بر یک طرف قصه باشد؛ چنانکه مثلاً آقای مکارم انجام داد و بر این اساس آمد توسعه داد، گفت هر مشقتی را داخل کرد.
من تصورم این بود، که هست، که این مشقتها، مشقتهاییست که در بردن بالای آستانه تحمل ما کمک می کند. چون این کمککننده است، به طور خاص روی این سه مشقت دست گذاشت. بعد می فرماید فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ منه به اندازهای که میتوانی از اذکار در شب بخوان، براتون میسور هست، یعنی براتون ممکن میشود آسان، به سختی بیشتر خودتون.
این بهاصطلاح تکرار «فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ منه ، بازی حکمتی دارد. میخواهد بفرماید که این برنامه بیداری شب و داشتن اذکار شبانه، به انضمام چند برنامه دیگر، جبران برنامه اول است. این «واوی» که بعدش آمده، «واو جمع»، یعنی عطفی است که جمع میکند «فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ» . یعنی این که در کنار بیداری به قدر میسور و خواندن اذکار در شب، اینها جبران برنامه اول را میکند.
چون اینها الان در هندسه بندگی ما اضافه شده، به تدریج، خداوند میفرماید: دیگر آن حد اول بیداری شب و اشتغال به ذکر ضرورتی ندارد. نه فقط تخفیف در نماز شب، بلکه تغییر برنامه است. تخفیف در نماز شب به دلیل برنامه بیداری شب، به جهت وجود برنامههای مکمل تسهیل شد نه اینکه افراد الان میتوانند ظرفیتشان را بالا ببرند. با هر مقدار که توانستند، مثلاً ۱۰ دقیقه شب بلند شوند، شاید یک نماز بخوانند،. نه، میفرماید چون شما سه برنامه دیگر را هم ضمیمه میتوانید بکنید و باید بکنید، این سه برنامه به علاوه نماز شب، آن توسعه را برایتان میآورد.
پس یک برنامه دومی بیان می شود که این برنامه دوم همان کاری را میکند که برنامه اول. اگر ما فقط با بیداری نصف یا ثلث، و ترتیل اذکار، یک توسعه روحی پیدا میکردیم، الان میفرماید: با بیداری و ذکر به قدر میسور، به اضافه سه برنامه، آن حاصل میشود.
پس تسهیل به این معنا نبود که بهاصطلاح آن اثر با این تسهیل حاصل میشود، نه، سه برنامه انضمامی دارد که جبران آن تخفیف را بکند. لذا میفرماید: مقداری که برایتان میسور هست، بخوانید. وَأَقِيمُوا... و نماز را برپا دارید.
اقامه نماز.: بین «صلاة» و بین «اقامه نماز»، چه فرقی هست؟ آیا خداوند در اینجا دستور داده به اینکه ما صرفاً نماز بخوانیم؟ این برپایی نماز، همان خواندن نماز است؟ تأملی دربارهاش بفرمایید.
وقتی نماز میخوانم، خدا را به عظمت و به بزرگی و به منزه بودن از نقص، منزه بودن جرم یاد میکنم، این واقعیت نماز، یک حرکت نمادین است. یک حرکت نمادین برای اینکه من راه را، راه بندگی را گم نکنم. کسانی که نماز نمیخوانند، قطعاً راه بندگی را و راه اطاعت را گم خواهند کرد.
نماز نشانه و تکراریست برای اینکه من راه بندگی را گم نکنم. آقا من وضو گرفتم، از فرق سر تا نوک پا را. خدایا برای تو پاک میکنم. در برابر تو به خاک می افتم.
اینها یک سلسله شعاری است که من در حین نماز، چه به شکل عملی چه به شکل لفظی دارم تکرارشان میکنم که راه را گم نکنم.
بیتردید کسانی که اهل نماز نیستند، مسیر را گم خواهند کرد، یا اسیر خودشان می شوند یا اسیر شیطان میشود.
در سوره بعدی خواهیم خواند، که از اهل جهنم میگوید. یعنی مطمئناً کسی که اهل نماز نیست، مسیرش به سمت جهنم است. راه عبادت را گم کرده و عبادت را که گم کردیم، راه تکاملی خودمان را گم کردهایم.
عنوان: مفهوم اقامه نماز و تفاوت آن با زکات و قرض
اقامه نماز یعنی چه؟ چرا ما مأمور به اقامه نماز هستیم؟ ببینید دوستان، اقامه نماز یعنی برپا کردن مثل برپا کرن خیمه. اگر ستون خیمه نباشد، چه اتفاقی میافتد؟ پهن زمین میشود. برپا کردن نماز به این معناست، آقایان، که شما بندگی خدا را در زندگیتان گسترش دهید. اقیموا الصلاة یعنی برپا کنید نماز را، غیر از این است که نماز را بخوانید، یعنی مراقب باشید، مثلاً در نگاهتان به دیگران، در داوریتان از دیگران، در سخن گفتن با دیگران، در معاملات، خدا کجای زندگیتان است؟
نماز برای این نیست که فقط یک امر عبادی صرفاً خوانده بشود. نماز برای این است که عبادت خدا در اندامواره زندگی ما و عرصههای مختلف آن نفوذ و حضور داشته باشد. لذا اقامه نماز مطرح است، خوشا آنان که دائم در نمازند. یعنی همین. بابا طاهر ایران، شاعر ایرانی خوشحا آنان که الله یارشون بی که حمد و قل هو الله کارشان بی، خوشا آنان که دائم در نمازند. بهشت جاودان بازارشان بی. برپایی خیمه نماز یعنی بندگی خدا در زندگی است که انسان را به کمال میرساند. ولذا از ارأیت الذی عبدا اذا صلی اینجا رسید به اقامه نماز. یعنی کاملاً شما به اصطلاح نماز و بندگی خدا را در زندگیشان میبینیم. رفتارشان رفتار بندگیست. سیمایشان سیمای بندگی خداست.
وقتی میگویند اقامه نماز، یعنی کاملاً در سوره فتح میفرماید که تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ، اثر بندگی خدا را در چهره اینها می بینید، اینها نماز میخوانند، رکوع میکنند، سجده میکنند، اما آنچه که اتفاق میافتد، چیه؟ این است که اثر بندگی را در چهره شان می بینید، یعنی کاملاً در سیمای اینها منش بندگی هویداست. بنابراین دستور این است: وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ.
وآتوا الزکاه، زکات را بپردازید. من راجع به زکات جلسه گذشته توضیح دادم که ظاهراً باید شامل هر نوع بخشش به اصطلاح داشتههامون و گذشتن از تعلقاتمان باشد و شامل در اصل مستحبات میشود، نه زکات معقول که مثلاً بیان از زراعت یا دامپروریها، دامپرورها دامهایشان را بدهند چون شامل همه نمیشود. ظاهرا باید مستحب باشد یا افزون بر مستحب واجب باشد. میخواهیم اضافه کنیم. مثلاً کسانی بگویند به استناد اینکه به وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ واجب بودن این هم مطرح شده شامل زکات واجب بشود ولی اصلش زکات مستحب.
«واقرضوا الله قرضا حسنا» قرض به معنای قطع بریدن است؟ مقراض را میگویند قیچی چون چیزی را میبرد. انسان وقتی به اصطلاح بخشی از مال را از خودش میکند، معلوم نیست برگردد یا برنگردد. این کندن است. در انفاق شما میدهید که برود. چالهها را پر میکنید، اما در قرض چه میکنید؟ میکنید که دوباره برگردد، به امید اینکه برگردد. بین انفاق و قرضالحسنه فرق است در قرض الحسنه ما قطع میکنید مال را از خودتان. قطعی است که امید وصلش هست، برخلاف انفاق. من در انفاق میکنم، میرود اصلاً تا حفرههای بین غنی و فقیر پر میشود. اینجا می فرماید من قرض را به فقیر میدهم اما خداوند می فرماید قرض را به من بده، لذا گفته اند ۱۸ برابر انفاق هم این ثواب دارد. چون گاهی من خودم نیاز دارم به این مال، اما الان از خودم میکنم. واقعاً هم نیاز دارم، اما برادرم نیازی دارد، الان کمکش میکنم. تا بعد بتواند به من برمیگرداند؟ از محاسبه حساب زندگیم خارجش نکردم. شاید خودم بهش نیاز داشته باشم.
صبر بر اینکه انسان چیزی را بدهد و دچار چالشش بکند. من پولم وقتی تو بانک است، خیالم راحت است میدانم فردا اگر خواستم خانهای بخرم، مغازهای بخرم، ماشینی بخرم، لباسی بخرم، بچهام میخواهد ازدواج کند، آماده است اما اگر قرض دادم چی؟ خیلی ها هم متاسفانه برهم نمیگرداند. خیلی ریسک میکنند علیالظاهر.
.
قرضالحسنه، استغفار و بازگشت خیر
لذا خداوند میفرماید: وَقَرَضَ اللَّهَ. به من. این معناش چیه، آقایون؟ این معناش این است که این بریدن و دادنت به فقیر، دادنت به منه، و من تضمین میکنم که جبران میکنم. او ممکنه برنگرداند، اما من در آینده به گونهای که برای تو مفید باشد، به تو برمیگردانم. شاید یک تصادف برای او پیش بیاید، ماشینش داغون بشود و او ۲۰۰، ۳۰۰ تومن پیاده بشود. این یک مدل برگشت است. یا ممکن است بیماری سختی بگیرد یا دزدی بیاید و همه چیز را ببرد، این هم یک مدل برگشت است. واقعاً کسانی که بر اساس حساب، درست به دیگران قرض میدهند و ریخت و پاش نمیکنند، بر اساس یک منطق، خداوند در زندگیشان جبران خواهد کرد. کسی از قرض دادن منطقی، بیچاره نشده.
برای دل من محکم شد که قرض بدهم. میفرماید: تو به من قرض دادهای. قرضا حسنا، یعنی دیگر اذیت نکن، تحقیرش نکن، آزارش نده. دیدی بعضیها مثلاً حالا یک پولی دادهاند و دائم اذیت میکنند، زنگ میزنند به یادش میآورند؟ میفرماید که: هر چه از خیری که انجام دادهای، عین آن نزد خداست. تجدوه یعنی مییابید. نه اینکه تصورش بکنید. وجدان یعنی خداوند به گونهای به شما برمیگرداند یا به گونهای این را پیش خودش نگه میدارد که حالا یا در دنیا یا در آخرت به شما برمیگرداند که شما می یابیدش. تقدموا لانفسکم، هر کاری که شما میکنید، سودش و برگشتش به شماست. این یکی از مبانی مهم اخلاق در اخلاق اسلامی است. بیان میفرماید که همه آنچه که شما انجام میدهید، بازگشتش به خودتان است، ولو اینکه دارید به دیگران کمک میکنید. تجدوه عند الله یعنی یک امر وجدانی است . مییابیدش نزد خدا یعنی چه؟ معنای گستردهای میتوانید برای الله پیدا کنید. شما خدا را یاد کردید، خدا هم در جاهایی شما را یاد میکند. آبروتان را نمیبرد، خطایی میکنید، ذکر شما را بین مردم گسترش میدهد. این تَجِدُوه عِندَ اللَّهِ خودتان هم احساس میکنید. این در اشعار فارسی هست که «تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز»، ولو اینکه این امر کاملاً مخفی است. خدماتی انجام میدهید مخفی، اما شما تَجِدُوه عِندَ اللَّهِ یعنی خداوند بر اساس این با شما معامله میکند.
اینکه عرضم به حضور شما، کارتان راه میافتد، خودتان احساس میکنید شما به اندازهای که انتظار داشتید، بیشتر از آن برگشت به شما دارد. معنای شکور بودن خدا هم این است. یعنی اثرش را مییابید. انجام دادید، اثرش را یا خود خیر را مییابید نزد خدا. چطور مییابیدش؟ «هوَ خِیرًا أَعْظَمَ اجرا»، چطور مییابید؟ آیا خودش را برمیگرداند؟ میفرماید: نه، هو ضمیر فصل است. آن خیر به شکل خیر میبینیدش، و اعظم اجر، هم خودش را و هم به اصطلاح اجر اعظم، پاداش بزرگتر را.
وقتی خداوند به ما دستور میدهد که بهتر برگردانید، خودشم نسبت به ما بهتر برمیگرداند. هو خیرا اعظم اجرا وستغفرا لله، استغفار با عفو تفاوت دارد. استغفار یعنی طلب غفران. شما گاهی خدا را با نام عَفُو یاد میکنید، فرق عفو و غفور در چیست. این روایت حضرت امیر علیهالسلام را داریم که استغفار باب جلب رزق است. خیلی معنا دارد. مثلاً در روایت آمده که کسی خدمت حضرت امیر آمد و گفت: «وضع مالیم خوب نیست»، فرمود: استغفار کن. یکی دیگر آمد و گفت: «بچه ندارم»، فرمود: استغفار کن. در عفو شما از خطای کسی می گذرید، در استغفار، بر اساس این روایات، افزون بر اینکه چشمپوشی از خطا میشود، راه برای تکامل و توسعه هموار میشود. یعنی صرف چشمپوشی از خطای گذشته نیست، بلکه ایجاد فرصت است برای آینده. خداوند در سوره نصر میفرماید: «فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَاستَغفِرهُ إِنَّهُ كانَ تَوّابًا» استغفار روزی شما را در توسعه، در جلب بیشتر مسلمانها به شما توسعه می دهد. پس استغفار صرفاً توبه از گناه یا طلب چشمپوشی از گناه نیست. غفران چشمپوشی است، اما نه هر چشمپوشی. چشمپوشی که باعث توسعه میشود.
اینکه انبیا به مردم می فرمودند استَغفِرُواْ رَبَّكُم ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيهِ يُرسِلِ ٱلسَّمَاءَ عَلَيكُم مِّدرَارا... این تعابیر اشاره به استغفار است و استغفار توسعه روزی است خیلی مهم است. لذا آنهایی که توسعه روزی دارند، اهل استغفارند. استغفار کنید تا روزیهایتان توسعه پیدا کند، چنانکه حضرت امیر در اینجا ذیل همین هم مثل علامه طباطبایی روایت جلب رزق را آورده است. ، استغفار کنید که روزیتان توسعه یابد. مثلاً تابآوری، افزون بر نماز و عباداتی که انجام می دهید استغفار کنید.
خداوند وعده کرده است که استغفار روزی تان را زیاد می کند،د لتان فقط به نماز شبتان خوش نباشد.. دلتان به نمازتان، به اقامه نمازتان، به زکات و ... خوش نباشد. همه اینها هست ولی استغفار هم باید بکنید. چون با وجود همه اینها، شما ناقصید و این نقصتان را خدا باید با چشمپوشی، فرصت به شما بدهد. إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ خداوند چشمپوش است و فرصتساز. رحیم هم به معنای رحمت خاص است به معنای عام. کسی که اینگونه باشد رحمت خاص شامل او می شود.