1403/09/04
بسم الله الرحمن الرحیم
مفهوم زکات و تأثیرات آن در قرآن/سوره مزمل (3 نزول) آیه 30 /تفسیر تنزیلی
موضوع: تفسیر تنزیلی /سوره مزمل (3 نزول) آیه 30 /مفهوم زکات و تأثیرات آن در قرآن
مفهوم زکات و تاثیرات آن در قرآن
در بخش سوم سوره مزمل، مشرف بودیم خدمت قرآن، و عرض میکردم که اختلافات نسبتاً زیادی در این آیه پدید آمده است. یکی از این اختلافات بحث مربوط به استثنا یا محل استثنا بود که توضیح داده شد که این آیه از آیاتی است که قوت دارد که در مدینه باشد.
یکی از بحثها، مسئله نسخ بود که توضیح داده شد این نسخ کلی نیست و به اصطلاح یک تخصیص است در برنامه گذشته. منتهی اگر در روایتی اشاره به این دسته از تخصیصها شود، باید گفت که این به معنای نسخ به تقیید و تخصیص است.
عرض میکنم محضر شما که یکی از مباحثی که در اینجا مطرح بود، این بود که آیا این زکات، زکات واجب است یا زکات مستحب یا اعم ؟ عرض کردم که برای توسعه مخاطبین، مناسبترین برداشت این است که بگوییم زکات مستحب است یا اعم از مستحب و واجب.
در اینجا دو سه نکته را که برخی از آقایان و بزرگان به آن توجه داشتهاند، خوب است به آن پرداخته شود. پیش از این، در جلسه گذشته توضیحاتی پیرامون تفاوت بخششها ارائه دادم. توضیح دادم که بخششهای مالی در قرآن با سه تاثیرگذاری و سه نام مختلف آمده است.
گاهی از صدقه سخن گفته میشود و گاهی وقتی انسان میخواهد کلمات پروردگار را تصدیق کند، صدقه میدهد. صدقه، توصیه خداوند است و من صدق بندگیام را از طریق آن ابراز میکنم.
وقتی صحبت از حل مشکلات اقتصادی مردم و این که نباید فاصله غنی و فقیر در جامعه زیاد شود مطرح میشود، واژه انفاق به میان میآید. انفاق تلاشی است برای این که فاصله غنی و فقیر کاهش یابد.
یکی دیگر از اصطلاحات بخشش که قرآن از ابتدا روی آن تأکید دارد، زکات است. مراد از زکات این است که انسان تعلقاتی که دارد خود را رها کند. دل انسان به راحتی از تعلقاتش رها نمیشود؛ این کار با نصیحت و توصیه محقق نمیشود. نیاز به تمرین و ریاضت است. یکی از بهترین تمرینها برای گذشت از خودخواهیها و تعلقات و وابستگیهایی که مانع رشد انسان است، پرداخت زکات است.
پس وقتی من زکات میدهم، یعنی مالم را به دیگری میدهم تا از تعلقاتم رها شوم. از این سه واژه که در قرآن آمده، مراد این است که انسان باید تلاش کند تا جان خود را آزاد کند. از نظر تربیتی، کسی که میخواهد وارد عرصه هشدار به مردم بشود، باید از تعلقاتش گذشته باشد.
به اصطلاح، وقتی چیزی را که دوست داریم از آن میگذریم، در واقع در حال گذشت از دل بستگیهای خود هستیم. مثلاً تفاوت هابیل و قابیل در داستان سوره مائده این بود که هابیل توانست از بهترین چیزهای خود بگذرد. مقام هدیه و پیشکش باید همیشه در ذهن ما باشد.
مسئلهای نیست که این فقیر چه میخواهد، بلکه موضوع در زکات این است که تو باید از چه چیزی دل بستی. ممکن است فرض کنید من به پولم دلبسته نباشم، اما به شهرتم دل بسته باشم. من ممکن است به ریاست یا جانم دل بسته باشم.
در اینجا اقتضا میشود که سکوت کنیم، چون این سکوت به معنای قدرت گذشت از دلبستگیها است. باید دید که دل انسان به کجا گره خورده است.
تزکیه هم به همین معناست، یعنی بریدن از تعلقات. کسی که از تعلقاتش بگذرد، رستگار میشود و راه رستگاری را طی خواهد کرد.
مفهوم زکات، علم و پیوستگی با تربیت دینی
بنابراین انسان باید به اصطلاح به این نکته توجه کند که دلش کجا گیر کرده است. اینکه مثلاً بگویند "زکات العلم نشره"، چرا؟ زیرا گاهی انسان احساس میکند که چیزی که دارد، سرمایۀ خودش است. مثلاً یک کسی فرمولی برای ساخت موشک دارد، اما آن را به کشور دیگر نمیدهد. هرچقدر هم که میفروشد، اما نمیدهد. در اینجا، احساس وابستگی به مال و موقعیت به چشم میآید.
زکات صرفاً به مال تعلق ندارد. ممکن است وضع مالیمان خوب نباشد، اما در عین حال دانشی داریم که به دست آوردهایم. این علم و دانش هم ممکن است نیاز به پرداخت زکات داشته باشد. بنابراین، در تعبیر حضرت امیر علیه السلام آمده است که "زکات العلم نشره" یعنی آزاد شدن از حجاب علم راه آزادیش این است که نشرش بدهید.
حجاب علم باعث میشود که انسان حتی با وجود دانشی که دارد، متکبر و گرفتار شود. ممکن است انسان فقیه یا مفسر باشد، اما چنان متکبر شده که هیچکس را زیر نظر نمیگیرد و از کمک به دیگران خودداری میکند. اینها نشانههای گرفتار بودن در حجاب علم است. گاهی همین حجاب است که انسان را زمین میزند.
توصیه صرفاً مالی نیست؛ گاهی انسان گرفتار خودخواهی و دلبستگی به علم و موقعیتهای اجتماعی میشود. شما گاهی میبینید که بعضی افراد حتی بعد از ماهها دچار مشکلات مالی و روحی میشوند. اینها مصیبتهایی است که علامت افرادی است که گرفتار شدهاند. باید مراقب باشیم، چون زکات است که به ما ظرفیت میدهد تا وارد میدانهای سخت زندگی بشویم و از تعلقات بگذریم.
حالا برگردیم به آیه قرآن که در آن پروردگار میفرماید. « إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَم» توجه کنید که چقدر ربوبیت خداوند هنوز محور است. در آیات سورههای ابتدایی نزول، میبینیم که نقشهای مختلف رب در زندگی انسانها به تصویر کشیده میشود. در اینجا، یکی از اهداف قرآن این است که انسانها دلهای خود را از تعلقات دنیوی جدا کرده و همه امید و توجه خود را به پروردگار معطوف کنند.
در آیات قرآن، پروردگار میداند که شما و تعداد دیگری از کسانی که با شما هستند، تلاش میکنید. در حقیقت، این تلاشها، هم به خود انسان کمک میکند و هم به گروهی که در کنار او هستند. آیه به این نکته اشاره دارد که در شب، در یک سوم شب یا نیمه شب باید بیدار شوید. اینجا، هم خودتان بلند میشوید و هم همراهان شما در تلاش هستند.
در تفسیر نمونه آمده است که از این آیه استفاده میشود که نماز شب بر مؤمنان در آغاز واجب بوده است. توضیحاتی که در اینجا آمده، این است که احتمالاً در آغاز اسلام، شرایط ایجاب میکرد که تلاوت قرآن و انجام عبادات شبانه جزء مهمترین اعمال باشد. قرآن مشتمل بر انواع درسهای عقیدتی، عملی و اخلاقی است که برای تبلیغ اسلام و دفاع از آن ضروری بود.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه به این نکته اشاره کردهاند که باید توجه داشته باشیم که ابتدا این پیام بر پیغمبر نازل شده است. بنابراین، مسئولیت تبلیغ دین بر عهده پیغمبر و کسانی بوده است که در کنار او در آغاز اسلام بودند. این مسئله را نمیتوان برای عموم مسلمانان در ابتدا به عنوان یک امر واجب تلقی کرد.
عدم توجه به ترتیب نزول قرآن ممکن است باعث شود که برداشتهای اشتباهی از برخی آیات و سورهها داشته باشیم. در این زمینه، باید به تاریخ نزول و دریافتهای ابتدایی قرآن توجه بیشتری داشته باشیم. قرآن در ابتدا تنها در اختیار پیغمبر بوده و دستورات و معارف آن به تدریج در میان مردم پخش شده است.
این نوع برخورد با قرآن باعث میشود که انسانها در آغاز راه خود قرار داشته باشند و درک کامل از معارف قرآن پیدا کنند.
خواستم این جهت را عرض کنم که ایشان در اینجا احتمال وجوب میدهند که خود این احتمال باید برای ایشان دردسر درست کرده باشد. بنابراین، از ظاهر آیه استفاده میشود که خواندن قرآن در آغاز نزول قرآن که هیچ، الآن قرآن مال امروز است و بعد از آن دوره است، اثبات میکند که اینجا هم میفرمایند که وظیفه مسلمانان است که شبها بیدار بمانند. نتیجه میشود که این درست است. اگر کسی گفت این واجب است، کار را بر خودشان سخت کردهاند. بعد برای اینکه از این خارج شوند، گفتند که به دلیل استحباب باید انجام دهند. وقتی به استحباب اشاره میکنند، دوباره مجبورند درباره پیغمبر بگویند که در دیگر روایات و آیات دیگر، نماز شب بر ایشان واجب بوده است. این سؤال پیش میآید که فر از کجا درست شد؟ از اینکه ایشان از اول این وجوب را شامل حال مسلمانان دانستهاند، در حالی که اصلاً مسلمانان در خطاب وجوب ندارند.
حضرت آیت الله مکارم نیز همینطور فکر میکنند که ما مجبور نباشیم اینجا تثبیت کنیم که قرائت قرآن در شب واجب است. البته این اشکال دیگری است که در شب هم خواندن قرآن واجب نیست و در روز هم همینطور. حالا اگر واجب باشد، به اجماع میرسیم که مستحب است، پس اینطور باید عمل کنیم.
به نظرم ناشی از این است که آن آیه اول یا خطاب اول که از اول عمومی بوده، گرفته نشده بود. به اصطلاح مشکلات برای ایشان پیش آمده است. حالا من عبارت ایشان را میخوانم که میفرمایند: آیا تلاوت در شب واجب است یا مستحب؟
باید توجه داشت که اگر واجب باشد، تلاوت قرآن موجب آگاهی بر دلایل توحید و ارسال رسل و اعجاز این کتاب آسمانی و فراگیری سایر واجبات دین میگردد. مقدمه واجب و واجب است پس خواندن قرآن برای همگان واجب است، چون ما را با معارف دین و دستورات دین آشنا میکند.
در این صورت، لازم نیست قرآن شبانه خوانده شود. (اشکالی که بعداً خودشان میگویند،) یا در اثنای نماز شب، بلکه بر هر مکلفی واجب است که به مقدار لازم برای تعلیم و تربیت و آگاهی بر اصول و فروع اسلام و همچنین حفظ قرآن آن را به نسلهای آینده تلاوت کند. بنابراین تلاوت قرآن به این منظور است که نگذاریم قرآن گم شود. یعنی ما باید همیشه گروه حافظ قرآن را داشته باشیم بدون اینکه زمان خاصی برای آن تعیین کنیم.
حالا این سوال پیش میآید که اگر نماز شب واجب است، خواندن قرآن در شب نیز واجب است؟ اولاً اینجا ایشان هدف را گم کردهاند. حالا اینکه قرآن را که عرض کردیم، قرآن نیست که مطلقاً باید در شب خوانده شود. اما هدف از خواندن قرآن در شب، توسعه روح است.
ظرفیت ما باید طوری گسترش پیدا کند که بتوانیم وارد فعالیتهای اجتماعی شویم. این مربوط به برنامههای تربیتی است، مثل اینکه مثلاً گفته میشود این غذا را در این ساعت بخورید یا قرصی را برای ضدعفونی بدن در این ساعت مصرف کنید. این ساعت، اثر خاصی دارد.
بنابراین، هدف ما این نیست که صرفاً قرائت قرآن را به عنوان یک عمل مطلق مطرح کنیم.
بله، خواندن قرآن در هر وقتی مطلوب است، اما موضوع بحث تربیت چیست؟ این است که شما قرآن بخوانید. حالا فرض کنید قرآن در شب خوانده شود تا ظرفیت روحیتان بالا برود و بتوانید به معارف عمیق دین دست پیدا کنید.
بنابراین، اگر کسی میگوید که خواندن قرآن در شب واجب است، این بدان معنا نیست که در روز خواندن قرآن مستحب نباشد. واجب است بر اساس مبنای خود ایشان، زیرا توسعه روحی ایجاد میکند.
بنابراین، به نظر میرسد که این فرمایش خیلی روشن برای ما نباشد. ظاهر این است که امر در جمله "فقرائو" دلیل وجوب است، مگر آنکه گفته شود این امر به قرینه اجماع فقها بر عدم وجوب یک امر استحبابی است. اجماع میآید و میگوید که این امر مستحب است و نتیجه این میشود که در آغاز اسلام به خاطر شرایطی، تلاوت و عبادت شب واجب بود. بعد از آن، هم از نظر مقدار و هم از نظر حکم، تخفیف داده شده و به صورت یک حکم استحبابی، آن هم به مقدار میسور درآمده است.
فاصله این دو آیه را چگونه حل میکنند؟ به وسیله اجماع. اما به هر حال، وجوب نماز شب بر پیامبر اکرم تا آخر عمر ثابت ماند، به قرینه سایر آیات قرآن.
اشتباهی که صورت میگیرد از اینجا ناشی میشود که از ابتدا، وجوب را متوجه همه میکنند و برنامه تلاوت شب را هدفش را گم میکند. هدف از تلاوت شب توسعه روحی است که نتیجهاش این است که نباید چنین باشد.
این «طایفه من الذین معک» به نظر ما، همچنان که حاکم حسکانی هم در چند روایت میآورد، مراد حضرت علی علیهالسلام بوده، مراد ابوذر بوده یا امثال این دو. حداقل این دو نفر این کار را انجام میدادند از باب اینکه به اصطلاح میدیدند عمل مستحب خوبی است. مثلاً شما میبینید بزرگی به زیارت میرود، ممکن است نذر کرده باشد، اما شما میگویید: «چه عمل خوبی است، من هم این کار را انجام دهم». نیازی نیست که حکم هر دو را یکی بگیریم.
"والله یقدر اللیل والنهار" خداوند تقدیر میکند، یعنی اندازه میگیرد، یا اندازه آنها را به اصطلاح تعیین میکند، مهندسی میکند شب و روز را. دائماً در طول سال، اینها یک دقیقه، یک دقیقه جابجا میشوند. خداوند میداند که چه دقتی در این شبانهروز وجود دارد. و می داند نمیتوانید به شمارش درآورید، باید مراقبت کنید و به کمال برسید.
"عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ" به معنای احصا است. شماره را به آخر برسانید، کاملاً مسلط بر شمارهگذاری.
فتاب علیکم. در اینجا دوباره دعوایی درست شده است که این توبه چیست؟ مگر مسلمانها چه گناهی کرده بودند؟ بعضیها این موضوع را پذیرفتهاند. از جمله در همین تفسیر نمونه میفرماید که میدانست که یا خطا میکنید، یا میداند چون نمی توانید در آینده گناه خواهید کرد. چون در ذکر مبارکش آمده است که توبه از چیست؟
توبه خدا، برگشت به شخص گناهکار است. در حالی که اصلاً توبه در قرآن به این معنا نیست. توبه خدا، توبه به رحمت است. مثلاً در جایی که گناهی صورت گرفته باشد، بله، انسان گناهکار برای اینکه توفیق توبه پیدا کند، خداوند به او عنایتی میکند. این نظر لطف خداوند باعث میشود که انسان حس پیدا کند و به توبه اقبال پیدا کند، سپس توبه میکند و خداوند گناه او را میبخشد.
لذا، مطابق آنچه که در سوره توبه آمده است، " ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هو التواب الرحیم "، خداوند ابتدا برگشت به سمت آن سه نفر تخلفکننده از جهاد، برگشت تا اینها توبه کنند.
توفیق توبه اینطور نیست که هر کس داشته باشد. باید به کسانی که از آن میترسیم توجه کنیم. مثلاً من دانسته گناه میکنم، سپس میگویم انشاءالله توبه میکنم، در حالی که اصلاً امکان توبه برای من وجود ندارد. بله، هیچ وقت پشیمان نمیشوم، چرا؟ چون خداوند برنمیگردد. تا زمانی که خدا برنگردد، انسان توفیق توبه پیدا نمیکند.
درست است. پس گاهی خداوند به رحمتش بر ما برمیگردد که ما توفیق توبه پیدا کنیم. اما مواردی هم هست که نه، بازگشت خداوند بازگشت به رحمت در مقامی است که من دارم تلاش میکنم، اما کلفت و سختی دارم، و خداوند میتواند از آن کلفت و سختی من بکاهد. توبه گاهی این معنا را دارد، مثل همینجا که علامت هم دارد توبه از گناه وقتی است که خداوند بداند که ما گناه میکنیم. عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ ، خیانت می کنید به خودتان، در قصه مباشرت با همسران در شبهای ماه رمضان، گاهی توبه اینطور است که از گناه است. اما اینجا می گوید میدانم شما دارید تلاش می کنید چون من خودم تقدیر شبانهروز را تعیین کردهام و میدانم که نمیتوانید خوب حساب کنید اینجا، اصلاً من دارم تلاش میکنم، خداوند میگوید میدانم شما دارید سختی میکشید، اما این سختی برای یک دوره بود که الان میتوانیم برنامهای آسانتر ارائه دهیم. حالا با توضیحاتی که عرض خواهم داد، بنابراین اینجا توبهای از گناه نیست، بلکه رحمت الهی است. با توجه به پذیرش این معنا که میدانم شما دارید مجاهده میکنید، پیغمبرم مخصوصاً که گناه نمیکند، باید توجه کنیم که این واژهها را درست معنا کنیم.
"فتاب علیکم" خداوند بر تو، پیغمبر، و بر طایفهای که با تو هستند برگشت، برگشت به رحمتش. یعنی آن مشقت حکم قبلی را میخواهد بردارد فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ . پس به اندازهای که برایتان ممکن است قرآن بخوانید، به اندازهای که برایتان ممکن است ذکر داشته باشید و عبادت کنید در شب، توجه داشته باشید که این فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ" در اینجا باید ذکر میشد چرا؟ چون اگر حکم بیداری شب تخفیف پیدا میکرد، اما وضعیت میزان قرائت روشن نمیشد، مبهم میماند. بین اینکه من قبلاً بنا بود نصف شب، دو ثلث شب، یا یک ثلث شب بیدار باشم و قرآن بخوانم، اما حالا چی؟ حالا باید بیدار شوم، چقدر باید بخوانم؟ اینجا میفرماید به اندازهای که ممکن است. یعنی یک تخفیف در قرائت قرآن اضافه کردهاند تا اینها مکمل هم باشند.
بنابراین نمیشود آیه را از خطابش برگردانیم به سمت غیر او. سپس ، فرمود "عَلَيْكُمْ" که شامل هم پیغمبر و هم طایفه اوست. بنابراین ظاهراً مطلب همینطور است که بیان میشود و خطاب متوجه عموم است، اما توبهای که در اینجا هست، توبه رحمت است. یعنی در مقامی که میدانم شما دارید تلاش میکنید و کار برایتان سخت است.
در روایات، سبب نزول این آیه آمده است که بعضی از مسلمانها که میخواستند این را رعایت کنند، گاهی کل شب بیدار میماندند. بیدار میماندند تا اینکه نکند نصف شب، یا کمتر از نصف شب، یا کمی بیشتر از آن، از دستشان برود. برای اینکه این را مدیریت کنند، بیچارهها شب تا صبح بیدار میماندند. این خیلی سخت بود.
اما در شرایطی خاص، این حکم نماز شب لازم بود و برنامه سختی بود که چاره ای نداشت چون جبران کننده ای نداشت.
بعد دوباره میفرماید:
«عَلِمَ أَنَّ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي أَرْضٍ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.»
خداوند دانست که برخی از شما مریض خواهید شد. حالا اینجا سوالی پیش میآید که باید مطرح کنم. سوال این است که گروه دیگری هم در سرزمینها به اصطلاح رفت و آمد میکنید تا تجارت بکنید. آنها به دنبال فضل الهی هستند. گروهی دیگر هم در راه خدا جهاد میکنید.
«سَيَكُونُ منکم مرضی» این سین اشاره به چیست؟ آیا به آینده اشاره دارد؟ تا الان مریض نشدهام، سفر تجاری هم نرفتهام. این را چگونه توجیه میکنید؟ آیا این سین به معنای قطعی بودن است؟ یعنی در آینده حتماً مریض میشوید یا سفر تجاری خواهید رفت؟ این نیز معنای دیگری است که در ذهن زمخشری آمده است که یک تاملی بر آن بفرمایید.
الان در نقطه ای هستیم که وجوب را متوجه دیگران کردن کار سختی است شما در سیره مسلمین میبینید که نماز شب یا تلاوت شب یا عبادت شبانه برای آنها واجب نیست و هیچکس آنطور تلقی نمیکند. لذا ایشان خودشان را به سختی میاندازند و میگویند از اجماع استفاده میکنیم. حرف من این بود که وقتی وجوب صراحتاً متوجه نشده است، چرا باید غیر پیغمبر را شامل کنیم؟ پس بعد به اجماع برش داریم و دوباره برای پیغمبر توضیح بدهیم.
کاری که ایشان انجام داد این بود که چه دلیلی دارد وقتی خطاب اصلاً متوجه مسلمانها نبوده است. یعنی بیداری شب وظیفه مسلمانها نبوده است. بله ما الان می گوییم کسی که از طبقات مرجع دینی باید اهل نماز شب باشند. کسانی که میخواهند فعالیت اجتماعی دینی داشته باشند، باید اهل عبادت شبانه باشند.
به هر حال اثبات این مسئله بسیار سخت است. خیلی سخت است که مسیری که جناب استاد طی کردهاند، در نهایت به همان چیزی رسید که همه میگویند. یعنی ایشان مانده بودند پای قصه که از اجماع کمک نگیرند و بگویند که این بر همه واجب است. اما ایشان کاملاً بیاثر کردند همین رفت و آمدی که ایشان فرمودند.