« فهرست دروس
درس تفسیر استاد عبدالکریم بهجت پور

1403/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

رسالت پیامبر و نگاه توحیدی به جهان/سوره مزمل (3 نزول) آیات 18-19 /تفسیر تنزیلی

 

موضوع: تفسیر تنزیلی /سوره مزمل (3 نزول) آیات 18-19 /رسالت پیامبر و نگاه توحیدی به جهان

 

مباحثی درباره قیامت، شکیبایی و رسالت پیامبر

عرض می‌کردم محضر با سعادت شما که در نوبت‌های گذشته در سوره مزمل، که سومین سوره نازل‌شده بر پیغمبر عزیز ماست، برنامه‌ای جامع برای حضور اجتماعی ایشان به عنوان یک شخصیت هشداردهنده پیامبر و ایشان را با چهار برنامه برای این امر آماده فرمودند. همچنین فرمودند که بخش مربوط به شکیبایی این است که باید نسبت به جریان معاند به خودشون و شاهدان ثروت و صاحبان قدرت صبوری بکنند و خدای متعال به ازای رفتار نامناسب عذابی را در نظر گرفته که این عذاب در روز قیامت بروز و ظهور خواهد کرد.

ادامه بخش دوم این رو بیان فرمودند که ای مردم، من به سوی شما، مخصوصاً صاحبان ثروت و قدرت، رسولی را فرستادم. کما اینکه این رسول، البته شاهد بر شما و این رسول شاهد به اصطلاح پشتوانه یا بی‌پیشینه نیست. بیش از ایشان نیز رسولانی فرستاده شده است. قصه حضرت موسی علیه‌السلام که اعزام شد به سوی بنی‌اسرائیل و به سوی قبطیان، در آنجا فرعون به عنوان پادشاه صاحب قدرت با او برخورد عصیانی کرد و ما هم این شخص عصیانگر را تنبیه کردیم. سپس فرمود اگر این پیغمبر را ناسپاسی بکنید یا انکارش بکنید، چگونه خودتان را می‌توانید از روز قیامتی که در آن روز کودک را پیر خواهد کرد، پناه بدهید و از آن روز حذر کنید؟

در اینجا ادامه می‌فرماید که «السما منفطر به». انفطار به معنای پاره شدن و شکاف در طول آسمان است که به اصطلاح باز می‌شود. شکاف طولی از بالا تا پایین در برابر جریان قیامت و سختی‌های روز قیامت اتفاق می‌افتد. وعده الهی قطعاً عملی خواهد شد. وقتی وعده خداوند داده شود، این وعده قطعاً محقق خواهد بود.

اینجا یک نکته را من قبل از ادامه بحث تذکر بدهم. با مسئله قیامت، ملاحظه می‌فرمایید که خدای متعال به تدریج مسئله قیامت را وارد زندگی مردم می‌کند. این به این معنا نیست که مردم دقیقاً معتقد به این معنا باشند. قاعدتاً مشرکین و کسانی که در مکه بودند، در نوبت گذشته در سوره قلم هم عرض کردم تصویری از مسئله قیامت داشتند، چون این‌ها دنبال حضرت اسماعیل بودند و مسئله قیامت مطرح بوده است.

بخش دیگری که مربوط به عمر جاودان انسان‌ها است، نیز در قرآن آمده است و همین را تایید می‌کند. در سوره علق، مسئله قیامت مطرح می‌شود و در سوره قیامت به اصطلاح مسئله گفتگو با کفار و منکرین مطرح است. خداوند می‌فرماید که آیا بین شما و خداوند عهدی هست تا روز قیامت؟

در رابطه با خود پیغمبر، به مناسبت خطاب پیغمبر می‌فرماید که در آن روز برخی‌ها که به سجده دستور داده می‌شوند، این‌ها یعنی صاحبان ثروت و قدرت و مکذبین تو که قدرت را در دنیا دارند، نمی‌توانند سجده کنند و نکردند.

از برخی مطالب مربوط به قیامت، پیغمبر خطاب به پیغمبر است، اما برخی از مسائل حتی متوجه کفار و مکذبین نیز می‌شود. به این معنا که خداوند فعلاً به اجمال وجود یک عالم دیگر را بیان می‌کند، عالمی که فطری است و در ذکر همه هست. حتی در گذشته‌های دور، انسان‌های جاهل با پادشاهان اسب‌هایشان را، همسرانشان را، غذا و مقداری پول دفن می‌کردند برای اینکه وقتی به جهان دیگر منتقل می‌شوند، به این‌ها نیاز داشتند. بنابراین مسئله قیامت به نحوی در ذهن‌ها بوده و قرآن به آرامی نشانه‌های آن را بیان می‌کند.

یکی از نشانه‌ها همین بود که در این سوره بیان شد. روزی است که کودک را پیر می‌کند. مصائبی که متراکم می‌شود در آن روز، آنقدر است که اگر کودکی باشد به اندازه 100 سال مثلاً مصیبت، پیر می‌شود. این در همان لحظه و همان روز است. دوره کوتاه عمر انسان را پیر می‌کند و بعد ادامه می‌فرماید که امروز قیامت سخت است، به حدی که آسمان شکافته می‌شود. این خبر از سختی‌های روز قیامت است.

استفاده از تاریخ و عبرت‌گرفتن از گذشته در قرآن

عرضم به حضور شریفتون که بعد هم تأکید می‌کند این‌را من وعده کردم و این فعلاً با این ادبیات یعنی آرام‌آرام دارد این مسئله را وارد زندگی ما، مسائل ما می‌کند. بعدها به تفصیل این مسئله بیان می‌شود. یعنی از سوره تین، "الیس الله باحکم الحاکمین" از آنجا تقریباً تا سوره قمر (سوره سی و هفتم از نظر ترتیب) به طور مفصل مسئله قیامت محور مباحث قرار می‌گیرد و ابعاد مسئله و استدلال‌های مسئله آنجا بیان می‌شود. قبلاً هم محضرتون عرض کردم که قرآن مطالب را اولاً به اجمال، سپس به تفصیل بیان می‌کند. یکی از این موارد همین جاست؛ یعنی مسئله قیامت را آرام‌آرام مطرح می‌کند و شروع به تفسیرش می‌نماید.

حالا اینکه این یک پنده اختلاف شده است که باز مراد قرآن چیست؟ مطالب این سوره هست. عرضم به حضور شریفتون که این تذکر اخیر هست. این تذکر اخیر هست که ما رسولی را فرستادیم همانطور که در فرعون رسولی را فرستادیم. اختلاف کردند. به نظر حقیر، اونی که مناسب‌ترین برخورد با این آیه است، یعنی اینکه الان دارد بیان می‌فرماید که شما بدانید که اگر در برابر این به اصطلاح رسول شروع به سرکشی کنید، این سرکشی یا این کفر به رسول، نتیجه‌اش گرفتار شدن در روز سخت قیامت است. پندی دارم به شما می‌دهم. در پند عرضم به حضور شما یک اشاره‌ای به دریافت ذکر ارتباط دارد با دریافت‌های ما، اگر کسی واقعاً بیاید و سخن خدا را با ما بگوید، این انکار بی‌تنبیه نخواهد ماند. "إِن هَذِهِ تَذْكِرَةٌ" می‌فرماید قصه‌ای که من برای شما در رابطه با فرعون گفتم و برخوردی که با فرعون شد، این یک پند است. کما اینکه اگر حتی این کفر شما باقی بماند، بقای بر کفر شما نتیجه‌اش در قیامت ظاهر می‌شود.

به قول سعدی که می‌فرماید: " تو خواه پند گیر یا ملال." دلیل اینکه گفتم یک تسکین است. نکته دومی که می‌خواستم اینجا به آن اشاره کنم این است که ببینید، یکی از بهترین راه‌های توجه دادن به قطعی شدن یک سری برخوردها، استفاده از تاریخ است. در اینجا خداوند مسئله فرعون و موسی را به عنوان یک عبرت تاریخی بیان می‌کند. حضرت علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه می‌فرماید: "کسی که از تاریخ و گذشته‌ها و مثال‌هایی که در گذشتگان است پند بگیرد، اینقدر از نظر روحی خوب تربیت می‌شود که حتی در موارد شبهه اجتناب می‌کند و حذر می‌کند از اینکه چه برسد به اینکه وارد حرام شود."

بنابراین می‌خواهم این‌را عرض کنم که دوستان در مقام تربیت، فراوان از تاریخ باید ما استفاده کنیم و عبرت‌ها را هم باید متناسب با مخاطبمان استفاده کنیم. تاریخ‌گویی به معنای قصه‌گویی نه در قرآن است و نه زیبنده قرآن. حتی قصه‌ای مثل قصه یوسف وقتی مطرح می‌شود یا قصه‌ای مثل ماجرای موسی و فرعون در سوره قصص و این‌ها مطرح می‌شود، این‌ها صرفاً برای دانستن یک قصه تاریخی و ماجرای تاریخی نیست. و دقیقاً تفاوتی که الان بین قرآن و بین تورات و انجیل هست، و این یکی از بزرگترین تفاوت‌هاست، کشف از این است که این کتاب، کتابی است متفاوت با کتاب‌های گذشته. این‌که در آنجا سیره‌ها مطرح شده‌اند. به اصطلاح، قدیم را می‌خوانید. "صفر پیدایش" مثلاً داستان زندگی آدم از خلقت آدم شروع می‌شود و می‌آید جلو. وقتی شما اناجیل موجود را می‌بینید، اناجیل موجود سیره‌های حضرت عیسی هستند که در ضمن این‌ها مطالبی از وحی بیان شده است. سیره پیغمبر اکرم را در قرآن به مسئله داستان‌ها به مثابه تو اشاره می‌کند.

آیا انجیل فعلی که ما معتقدیم به اینکه این‌ها گم شده و بر تحریف شده‌اند؟ به ما شکل تحریف شده این‌ها را می‌دهند (که البته به این معنا نیست که هیچ حقی در آن‌ها نیست. این هم عرض کنم که به این معنا نیست که هیچ حقی در تورات نیست. ان‌شاءالله سر جای خودش باید توضیح بدهیم. بخش قابل توجهی‌اش موجود است،) اما با وجود این، تورات و انجیل سیره‌اند، تاریخ‌اند. بخش اعظمش تاریخ است؛ تاریخ بنی‌اسرائیل، تاریخ آدم، تاریخ انبیا، تاریخ رسولان. بخش اعظمش این است. به خلاف قرآن. لذا در قرآن شما می‌بینید الان در سیر نزول از آدم شروع نمی‌کند. به مناسبت فضایی که درش قرار می‌گیرد، مثل قصه سرکشی صاحبان ثروت و قدرت. آن تکه‌ای را از ماجرای موسی اشاره می‌کند که مربوط به درگیری اوست. و این نشانگر یک سری تفاوت‌های معنادار بین قرآن و کتاب‌های موجود، به اصطلاح خود اهل ادیان گذشته مقدس است.

خوب این هم دو نکته که به نظرم رسید اینجا مناسب است که بهش اشاره کنیم. هر کس بخواهد اقتداء کند به سمت پروردگارش. یعنی " فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا " در خطاب به صاحبان ثروت و قدرت مطرح است که آنها اصولاً ربوبیت خدا را به این شکلی قبول ندارند

رسالت پیامبران و نگاه توحیدی به جهان

رسول در واقع دروازه هدایت مردم است به سمت رب. رسولان میان و در فضایی که انسان احساس می‌کند یک جهان تکه‌تکه شده است. ببینید آقایان، واقعیت این است که وقتی نگاه به هستی می‌کنیم، در نگاه غیر توحیدی و یا نگاه خام حتی مؤمنان یا مسلمانان با مجموعه‌ای از بخش‌های بریده‌ بریده و مستقل از هم مواجه می‌شویم. لذا شما می‌بینید انسان‌ها هر پدیده‌ای را که قدرتمند است برای خودشان، به عنوان یک مسئله مستقل از پدیده‌های دیگر می‌بینند یا دو، سه پدیده مستقل توانا حساب می‌کنند و روی آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند.

این واقعیتی است که ما در ابتدا با آن مواجهیم: درک اولیه از جهان، جهانی متفرق. است کاری که انبیا می‌کنند، نگاه ما را به یک نگاه سیستمی و یک نگاه شبکه‌ای تغییر می‌دهند، در یک شبکه تحت تاثیر یک اراده هستند. نفی قدرت بسیاری از این‌ها را نمی‌کند، مگر آن پدیده‌هایی که توهمی ست مثلاً می‌گویند این صاحب اختیار ماست. این‌ها را مستقل نفی می‌کند. و بعد در مورد پدیده‌هایی مانند بت‌ها و امثال آن‌ها، در این گونه موارد نفی توانایی‌های این‌ها را می‌کند چون مجسمه است.‌ مدل برخورد انبیا با این‌هاست.

اما در رابطه با قدرت‌ها، مثلاً خورشید، یاد می‌دهند که "إِنِّي لَا أُحِبُّ الْأَفِلِينَ" (من قدرت خورشید را تکذیب نمی‌کنم) انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض ... کسی که کل این ظرفیت ها را آفرید، آسمان‌ها و زمین را آفرید. من روی ام را به سمت او می‌کنم که کل این شبکه را مدیریت می‌کند. بر اساس آن نگاه شبکه‌ای، آن به اصطلاح انسجامی که می بیند میگوید که رب شما یکی است. مدل تربیت توحیدی، مدل تربیت دینی است، اصولاً این‌گونه است.

لذا خداوند متعال می‌فرماید که پیغمبر آمده است تا رب را به شما معرفی کند و ایشان مسئولیت‌هایی دارد. شاهد بر شما خواهد بود، مراقب شما خواهد بود. پیغمبر سخنگوی من است. من هم رب و اختیاردار و مدبر هستم. از اینجا اگر این پند را بگیرید که سخن پیغمبر را گوش دهید، راهی به سوی رب است.

در اینجا می‌فرماید راه به سمت پروردگار پیامبر است. اگر شما می‌خواهید هدایت به ربوبیت من بشوید، راهی جز همراهی با پیامبر ندارید. راه خیلی مهم است. انسان به طور عادی، به طور به اصطلاح طبیعی، هرچند فطرت خداپرستی دارد، اما تنوعی که می‌بیند تا برسد به حقیقت توحید ربوبی، فاصله دارد. لذا جریان‌های بریده از پیغمبران به سمت شرک ربوبی و الوهی رفته‌اند.

هر زمانی که مردم در کنار پیغمبران قرار گرفته‌اند، در مسیر توحید ربوبی حرکت کرده‌اند. شما ببینید کل رسالت‌ها این‌طور بودند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی. تا زمانی که این‌ها کنار پیغمبرانشان بودند، ربوبیت تثبیت شده بود. وقتی این‌ها از پیغمبرانشان فاصله گرفتند، ربوبیت هم از بین رفت.

شاید این را نمی‌دانم که اینجا عرض کرده‌ام یا نه. در سفر حج مشرف بودیم، خب این وهابی‌ها خیلی اذیت می‌کنند شیعیان. از جمله در نماز. در نقطه‌ای، محل شهادت حمزه سیدالشهداء، بنده خدایی، مهر داشت و نماز می خواند پاکستانی بود، ظاهراً شروع کرد به فارسی توهین کردن. من به ایشان گفتم: « بنده‌خدا، ما سراغ اهل بیت رفته ایم که فقط خدا را بپرستیم. مردم بعد از اسماعیل، تو همین کعبه شما ۳۶۰ بت گذاشته بودند که می‌پرستیدند چون کنار اسماعیل نبودند. وقتی فطرت، من‌الرسل اتفاق افتاد، این‌ها شدند بت‌پرست ، علما هم از پس مردم برنمی‌آمدند. ما رفتیم دنبال اهل بیت که راه را گم نکنیم. بعد من شروع کردم به خواندن دعای ابوحمزه. ما این‌گونه‌ایم. ما دنبال امام سجاد علیه‌السلام هستیم که ناو توحید است. راه را من با امام سجاد گم نمی‌کنم....، من با این امام و به وسیله این امام مشرک می‌شوم یا موحد؟ امام به من راه توحید را نشان می‌دهد یا نه؟ چرا به خودتان ستم می کنید؟ اینجا هم می‌فرماید: «کسی که پشت سر رسول‌الله حرکت کند، اتخذ الّا ربه.» این حقیقتی است که متاسفانه به آن توجه نمی‌شود. هر کسی که کافر به رسول بشود، گرفتار شرک می‌شود. ما دنبال این هستیم که راه توحید را پیدا کنیم.

بنابراین ببینید، اینجا چه زیبا مسیر را به ما نشان می‌دهد. در کنار پیغمبر بودن انسان، راه را به سمت رب حقیقی خودش نشان می‌دهد.

گفتیم سوره سه بخش دارد: بخش سوم آن آیه استثنائی است، آیه بیستم سوره مزمل. گفتیم که دعوتی که در ابتدای سوره پیغمبر شدن، دعوت به نماز شب بود و عبادت شبانه. یک مرزی، یک حدی تعیین شد که این حد در ابتدای رسالت بود، برنامه‌های تربیتی الهی این‌طور است: باید یک اثر مورد رغبت در آن باشد، این اثر مطلوب مثلاً این است که شما ظرفیت روحی تان بالا رود و قدرت دریافت وحی الهی داشته باشید، حالا در پیغمبر، قدرت دریافت وحی الهی بوده و در ما فهم اسرار و لطایف قرآن ، یعنی آن که اهل نماز شب است به آن لطایفی دست می‌یابند. تحملش می‌تواند کند در مسئولیت‌های اجتماعی یا فعالیت‌های اجتماعی، یا هر چه که باشد، یک قدرت تحمل پیدا می‌کند که ظرف لا یمسه الا المطهرون بشود ما برای اینکه این ظرفیت را در خودمان ایجاد کنیم، باید نماز و عبادت شبانه داشته باشیم. کسی که اهل عبادت شبانه باشد، این متن را می‌خواند و کمترین افسانه‌ای در دلش نمی‌ماند. یواش‌ یواش، یک سری اذکار خوب در او شکوفا می‌شود. هر میزانی که ما رشد می‌کنیم، درکم از این متن بالاتر می‌رود. کسانی که اهل نماز شب نباشند، درک و فهمشان از این متن بالاتر نخواهد رفت. خیلی روشن است.

این در زمانی است که صرفاً در دوره اول اسلام، مجموعه دستوراتی که بتواند این ظرفیت روحی را، این توسعه روحی را ایجاد کند، وجود ندارد باید بیشتر روی این متمرکز شویم. اما وقتی جلوتر می‌آیید و می‌بینید که می‌توانید یک سلسله برنامه‌های جنبی داشته باشید که کمک‌کننده آن برنامه اول باشد. مثلاً فرض کنید من و شما کارمان تحصیل است و لذا زیاد می‌نشینیم روی زمین. چون زیاد می نشینیم به ما میگویند روزانه این مقدار راه بروید. این مقدار، بدنتان دچار بیماری‌های ناشی از کثرت نشستن بر زمین نشود. حالا اگر کسی بعد از اینکه مقداری تعلیم دید، بخشی از برنامه‌های ریزش مثلاً تبلیغ شد، یعنی نشستنش کمتر می‌شود. آیا آن حدی که برای ورزش پس از نشستن گفته شده است در زمانی که شما فعالیت بدنی بیشتری دارید همان حد باید بماند یا جبران می شود؟

ابتدای نزول قرآن هنوز دستورات کامل نشده است. دستورات به این صورت است که عبادات قدرت روحی شما را روز به روز بیشتر می‌کند. عبادت برای این است که اراده شما قوی شود.

عبادت شامل نماز در زمان خودش، روز در زمان خودش، عبادت‌های بدنی مانند حج، جهاد، زکات دادن و انفاق کردن. هر کدام نقشی در تقویت اراده ما و شما دارد.

واقعیت این است که برنامه‌های عبادی اسلامی، کسانی که اهل عبادت هستند، به تدریج قدرت روحی و اراده‌شان افزایش می‌یابد.

حالا اگر فقط نماز شب بود، یعنی بیداری. باید حدی بیدار بمانیم و مشغول مطالعه قرآن، دعا و نماز شویم. حالا اگر کنار این نماز، نمازهای پنج‌گانه روز اضافه شد، چه؟ اگر کنار این زکات هم اضافه شد، چه؟ و اگر قرض‌الحسنه هم آمد، چه؟ اگر کنار این‌ها بعضی از رنج‌های طبیعی هم اضافه شد، چه؟ این‌ها به طور طبیعی یک ظرفیت روحی به ما می‌دهند که آن حد اولی را می‌شود در آن‌ها قرار داد. استثنائاتی هم وجود دارد، اما نه اینکه آن‌ها حذف شوند. این استثناها در آیه بیستم سوره بیان شده است و از غرض و هدف برنامه خارج نمی‌شود. برنامه‌های مکملی وجود دارند و چون این برنامه مکمل وجود دارد، بنابراین آن مقداری که قبلاً برای نماز شب و ذکر شب گفته شد، لازم نیست که انجام دهید. اصل داستان این است.

لذا عرض کنم که بحث این آیه «إن ربک»، این آیه استثنا است، یا نسخ است؟ بزرگی مثل حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی می‌فرمایند که این نسخه روایت از امام باقر علیه‌السلام است که آیه اول به وسیله آیه بیستم نسخ شد.

به خاطر محدودیت زمان، عبارت ایشان مفصل است و شاید فردا کامل‌تر عرض کنم، اما در همین حد فعلاً عرض می‌کنم. ببینید، آقایان، این نسخ نیست، بلکه همان استثناست. یعنی تقیید و محدود کردن اطلاق آن.

درست است که در روایت امام باقر علیه‌السلام آمده که این آیه نسخ شد، اما یک ملاحظه‌ای داریم با حضرت استاد آیت الله مکارم. ملاحظه چیست؟

نسخ در صدر اسلام صرفاً بردن کل حکم نبوده است. در رسانه روایات ما آمده که نسخ شد. نسخ شامل تقیید هم بوده و شامل تخصیص هم می‌شده. هر ملاحظه‌ای که آیه‌ای نسبت به آیه دیگر داشته باشد، توسعه‌ای دارد که می‌تواند ضیق گردد، به شخصی، به تغییر و امثال آن‌ها اشاره دارد.

اینکه حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: «کسی که ناسخ و منسوخ را نداند نباید تفسیر بکند.» منظور ایشان چیست؟ یعنی تقیید و تخصیص را نداند. اگر شما الان خدمت حضرت آیت‌الله العظمی خویی بروید و بپرسید که آقا چند تا آیه در قرآن نسخ شده، ایشان به شما خواهند گفت یک دانه (آیه نجوی). می گویند ما اصلا نسخی نداریم و بعضی ها همین یکی را هم منکرند.

نسخ مصطلح در لسان بزرگان ما تا اینجا رسیده است که گفته‌اند یا هیچ، یا یکی. حضرت علی علیه‌السلام که می‌فرمایند کسی که ناسخ و منسوخ را نداند، تفسیر نباید بکند. یعنی همان یک آیه؟. یعنی تقیید‌ها، تخصیص‌ها و ملاحظات آیات نسبت به همدیگر.

حضرت استاد در تفسیر نمونه چه کاری انجام می‌دهند؟ با نسخ مصطلح، در دوره اخیر برداشتن کل حکم هست این روایت را می خوانند و بعد می فرمایند بر اساس همین آیه نسخ شد. آیه یک تخصیصی خورده است و از آن عمومش یا به اصطلاح نصف شب یا یک کم کمتر یا بیشتر می فرماید به قدری که می توانید بیدار بمانید و عبادت کنید آن قید زمان را برداشت اما اصل بیداری شب را توصیه کرد

مطلب دوم این است که آیا این آیه کی نازل شده است؟ برخی گفته‌اند هشت ماه، برخی یک سال، برخی ۸ سال و برخی گفته‌اند در مدینه نازل شده است. ظاهراً به قرینه مطالبی مانند نماز، زکات، قرض‌الحسنه و جهاد، مخصوصا جهاد و قرض الحسنه این ها در دوره مکه تشریع نشده بود لذا قاعدتا باید بگوییم این تخصیص مال دوره مدینه است و این آیه یک آیه استثنایی است یعنی از آیات مدنی است که در سوره مکی قرار گرفته است.

آقایان مثل علامه طباطبایی و آقای مکارم سه تا نکته دارند که بد نیست اشاره‌ای به آن‌ها داشته باشیم یکی اینکه حضرت علامه می‌فرمایند که اگر این نماز مال دوره مکه باشد، زمانی بوده که هنوز نماز پنجگانه در روز تشریح نشده بود و محدود بود. اما اگر در مدینه باشد، بعد از جعل نماز پنجگانه است.

به نظرم می‌رسد که در خود مکه هم مسئله نماز در چند وعده بیان شده است. اگر کسی توجه کند، باید این نکته را متوجه شود. الآن مبنای شیعه این است که نماز را در پنج وقت نمی‌خوانیم، بلکه در سه وقت می‌خوانیم، هرچند روایاتی هست که فضیلت در پنج وقت خواندن نماز را بیان می‌کند. احتمال می‌دهم که معنای آن این باشد که شما پنج نماز را در سه وعده بخوانید.

شیعه می‌گوید که سه وعده به اصطلاح پشت سر هم خوانده شود، یعنی با اتمام وقت نماز ظهر، وقت عصر داخل می‌شود، و بعد از آن با اتمام وقت مغرب، وقت عشاء مجاز می‌شود. با اینکه زمان مشخصی برای نمازها داریم، مثلاً باید یک‌سوم شب بگذرد تا نماز عشاء شروع شود. همچنین شاخص دو برابر ‌شود تا نماز عصر شروع شود. حدس من این است که اشاره به این سه وعده به همان پنج نماز بوده است.

در نتیجه، شیعه می‌تواند به استناد این آیات سه وعده خواندن نماز فعلی را توضیح دهد . در خارج از آن، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در سفر یا در حالت خستگی یا مناسبت‌های دیگر گاهی نمازها را در سه وعده می‌خواند.

اما نکته دیگری هم در مورد زکات مطرح است. حضرت علامه احتمال می‌دهند که مراد زکات واجب باشد، هم آقای مکارم می‌فرمایند که مستحب و واجب و تقویت می کنند واجب بودن را. به نظرم می‌رسد که حتی در مدینه هم اگر نازل شده باشد، مراد زکات مستحب است. چرا؟ چون خطاب به همه مسلمین است. در قرآن، آیه‌ای که مربوط به زکات است به گونه‌ای بیان می‌شود که شامل همه مسلمانان می‌شود.

زیرا زکات باید برای همه مسلمان‌ها باشد، نه فقط برای کشاورزان یا دامداران. وقتی شما میخواهید یک استثنا بزنید و همه مسلمانانی که شریکند داخل این کنید و آتوا الزکوه مناسبترش حملش بر این است که شامل همه شود ولو دامدار و کشاورز نباشد، مغازه دار یا دلال و... باشند. لذا بهتر این است که این زکات را حمل بر زکات مستحب کنیم و یک نکته دیگری هم دارد زکات از ابتدا که در قران مطرح شد مثل سوره لیل، زکات به معنای انفاق مال است برای تطهیر جان، انسان از تعلق به پول و دارایی آزاد شود قران زکات بیان کرد نگفت انفاق کنید و صدقه بدهید بین صدقه انفاق و زکات آیا تفاوتی هست اصل پولی است که شما دارید می دهید اما هر یک از اینها به یک جنبه توجه می دهد

زکات بیشتر به یک جنبه توجه دارد که انسان باید از تعلقات دنیوی خود آزاد شود. صدقه رابطه من و خداست، و انفاق برای پر کردن چاله‌های زندگی دیگران است. در حالی که زکات واجب در قرآن به عنوان یک عمل عبادی مطرح است که به انسان‌ها ظرفیت روحی می‌دهد.

از این رو، زکات مستحب در قرآن از همان ابتدا مورد توجه بوده است و برنامه‌هایی که قرآن برای توسعه روح انسان دارد، از جمله زکات مستحب، و نیازی ندارد که شما آن را واجب بدانید. البته اگر کسی بگوید که این در مدینه نبوده، تنها چیزی که برای مدینه می‌ماند قرض‌الحسنه و جهاد است که دوتای اول در مکه می‌تواند نازل شده باشد.

 

logo