« فهرست دروس
درس تفسیر استاد عبدالکریم بهجت پور

1403/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

مسأله رسالت و شهادت در قرآن/سوره مزمل (3 نزول) آیات 14-17 /تفسیر تنزیلی

 

موضوع: تفسیر تنزیلی /سوره مزمل (3 نزول) آیات 14-17 /مسأله رسالت و شهادت در قرآن

 

صبر و شکیبایی در برابر انذارها و عذاب‌های الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

«... إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلًا إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا...»

نوبت گذشته خدمت با سعادت‌تان عرض می‌کردم خدای متعال در این سوره جامع برای آماده‌سازی پیغمبر نسبت به حضور در فعالیت‌های اجتماعی سخت و مسئله هشدار دادن و انذار دادن، ظهور به مثابه یک شخصیت منظر در جامعه، و چهار دستورالعمل داشت:
یکی مسئله دیداری شب و دعا و اذکار همراه با ترتیل بود، یکی مسئله تبتُّل، امید از دیگران و انحصار امیدش به پروردگار، یکی مسئله توضیح دادیم که هر یک از این‌ها کدام تاثیر اجتماعی‌شون رو یا تاثیر تربیتی‌شون رو از چه بینشی از چه ذکری که به اصطلاح برنامه‌ای دارد. نماز شب و ذکر شبانه بنقدرت تحمل دستورات سخت جدید رو برای پیغمبر بدهد.
توسل هم راهش ذکر برتری یا ویژگی‌های پرو و توکل نتیجه توجه به ربوبیت مشرق و مغرب و الوهیت خداوند است. و الان بحث صبر و صبر و شکیبایی در برابر گفته‌های مکذبین و کسانی که غرق در عیش و رفاه هستند.
این هم نتیجه آن هست که بدانیم خدای متعال این‌ها رو به سزای عملشون خواهد رساند و اینطور نیست که این‌ها هر عذابی بخواهند به پیغمبر برسانند اما هیچ اتفاقی در آخرت یا حیاتشان نیفتد. خود همین توجه انسان رو آرامش می‌دهد، چنان‌که مثلاً حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام وقتی آن حادثه برای علی اصغر اتفاق افتاد، گفت آسان است به خاطر اینکه در برابر چشم خود این را دیدن و اینکه خداوند به اصطلاح خود جبران خواهد کرد باعث می‌شود انسان صبور باشد. این‌ها دستورالعمل‌هایی بود در بخش چهارم بحث صبوری است.

««... إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا »؛ در شکیبایی خداوند به ایشان فرمود که: شکیبا باش چرا که این‌ها به وسیله چهار عذاب من، عذاب خواهند

«يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ»؛ رجم به معنای زلزله هست، لرزش هست لرزش بسیار شدیدی که این لرزش بسیار شدید به تعبیر قرآن هم زمین را به لرزش در می‌آورد و هم کوه‌ها را.
می‌دانید کوه میخ زمین است، کوه‌ها از داخل زمین به هم وصلند مثل یک کمربند کل زمین را، جلوی اضطراب‌ها را می‌گیرند. وقتی می‌فرماید: «يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ »، یعنی فشار و این اضطراب، این زمین‌لرزه‌ها اونقدر شدید که کوه‌ها را که خودشان وسیله به اصطلاح نگهداشت زمین از اضطراب هستند این‌ها را هم به لرزه وا می‌دارد.

«يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ»؛ مهم‌تر اینکه وضعیت کوه‌ها رو بیان می‌کند. زمین که هیچ، در جاهای دیگه مثلاً سوره تکویر به لرزه درمی‌آید تا همه آب‌ها روی هم ریخته می‌شود. یعنی فاصله بین آب‌ها برداشته می‌شود.
اما اینجا مسئله رو برده روی کوه چرا؟ چون الان می‌خواهد در برابر یک جبهه بسیار سخت که در پیغمبر قرار گرفتند، صاحبان ثروت و صاحبان قدرت و تنبیه این‌ها بحث بکند، انسان بلیغ و سخنگوی بلیغ و شگفت‌آوری مثل خداوند از لرزش و ریز شدن چیزی سخن می‌گوید که در صلابت، مثال زدنی است. کوه در سلامت چیست؟ نماد صلابت.
و صاحبان ثروت در جامعه قله‌های جلوی چشم مردم هستند. لذا مسئله رو برد روی کوه‌ها. حالا چه بلایی سر کوه می‌آید که نماد عظمت و قدرت است. می‌خواهد تنبیه صاحبان ثروت را بگیرد. می‌گوید: ما اینقدر این‌ها را می‌زنیم به زمین‌ها می‌کوبیم؛ «وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلًا »: یعنی سنگ‌های بزرگ و صخره‌ها همه تبدیل به شن و سنگ‌ریزه بشوند. در اثر زدن، این‌قدر این‌ها را می‌کوبیم و تکان می‌دهیم، این تکانه این‌قدر ادامه پیدا می‌کند که کل کوه با همه صلابتش تبدیل به شن بشود.

« مَهِيلًا »: مهيل این است که شما یه تپه‌ای از آب یا تپه‌ای از شن داشته باشید، شن ریزه‌ها هی از بالا بریزند پایین. الان یک تصویری عرض کردم. این اعجاز قرآن به تعبیر سید قطب از این تصویرگری‌ها به اصطلاح کوه تبدیل می‌شود به یک تلی از شن که دائم این شن‌ها مثل آرد هی از بالا پایین می‌ریزندو استقرار ندارد، شدت عدم استقرار رو می‌خواهد نشان بدهد.

این جریان، صاحب قدرت این‌طور کوبیده می‌شود. مثال را دقت کنید چقدر زیبا در چه موقعیتی دارد بیان می‌شود و همین عبارات هست که شما را متقاعد می‌کند به این متن که فوق بشری است. در کجا، چه چیزی را باید به کار برد و روی چه چیزی باید تاکید کرد.

پس « وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلًا »، شدت کوبیدن این نمادهای قدرت زمین را نشان می‌دهد. از قیامت خیلی می‌شد حرف زد، اما اینکه از علائم قیامت در کجا و به چه شکل استفاده بشود، این دقت را خواهش می‌کنم از دوستان عزیزم مورد توجه قرار بدهند.

حالا وارد بخش دوم سوره می‌شویم. گفتیم سوره سه بخش است. بخش دوم سوره از اینجا شروع می‌شود. صحبت با پیغمبر تمام شد. برنامه‌ای که به ایشان دادند تمام شد. به مناسبت اینکه بیان فرموده است که من از تو می‌خواهم یک شخصیت اجتماعی بشی، وارد اجتماع بشی و پیام من را به مردم به عنوان یک منظر برسانی و توکل و اعتمادم به من باشد، از همین جا شروع می‌شود. از همین جا، بحث به اصطلاح حمایت از پیغمبر شروع می‌شود.

اول بیان می‌کند که من رسولی رو به سمت شما مردم فرستادم، خطاب عمده‌اش هم باز به صاحبان ثروت و قدرت است. نوبت‌های گذشته ملاحظه فرمودید در سیر نزولی، اصلی‌ترین مخالفین پیغمبر صاحبان ثروت و قدرت و بیشترین گفتگوهای تهدیدآمیز هم با این‌هاست. این‌ها رو باید شکاند. ابوجهل در سوره علق: « أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ عَلَى الْهُدَى »، نماد قدرت بنی‌امیه است.

در سوره قلم مسئله اصحاب باغ خاطرتان هست؛ « أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ »: این دماغ بلند را داغ ننگ روی سرش می‌گذارند. و الان در سوره مزمل مسئله‌اش؛ « وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا...» اینجا شروع می‌کند و بیان می‌کند که: « إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ» عباراتش رو عنایت بفرمایید که دو سه کلمه‌ای توضیح لازم دارد:

یکی اینکه می‌فرماید که: رسول دوتا وظیفه دارد. رسولی را یعنی یک سخنگو از طرف من، یک پیام‌آور از طریق من. سمت فرستادن، نامش را هم بیان نمی‌کند. مسئله مهم هم رسالت است. یعنی تاکیدی که آیه دارد، تاکید روی مسئله رسالت از جانب من است، پیامی از طرف من آورده است؛ « رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ ». همه انبیا شاهد در مردمشان بودند. یعنی بعد از اینکه پیام را ابلاغ می‌کنند مثل یک سفیر؛ عنایت بفرمایید چگونه خداوند مطلب رو کاملاً به مخاطب می‌رساند. وقتی سفیر در یک کشور می‌رود، یک نامه را می‌برد، واکنش آن دولت را هم منتقل باید بکند.

سفیر، سخن را می‌گوید سپس سخنرانی می‌کند و منتظر واکنش می‌نشیند. پیغمبران فقط نامه‌بر نیستند، او سفیر است. یعنی رسولی است که شاهد هم هست؛ منتظر واکنش‌هاست. در سوره قرآن فرقان می‌فرماید:« وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»: این قوم هم که هست نه، شما مومنین! این هم عرض کنم که اشاره‌اش هم به بنی‌امیه است هم به قریش؛ هنوز اما در مکه‌ایم. حالا بعد می‌توانیم توسعه بدهیم، اما خطاب را زود به خودمان نفرمایید. این‌جا دارد می‌گوید: قوم من این قرآن رو مهجور کردند، یعنی دلشان بریده شد. از هجرت را دیروز توضیح دادیم، در خانه دل این‌ها دیگر قرآن نبود، از آن هجرت کرده بودند. نسبت به این‌هاست حالا آیا شامل ما هم بشود؛ باید بررسی بکنیم. ما قوم پیغمبر نیستیم. ما امت پیغمبر هستیم. این‌ها را زود انطباق ندهیم بر خودمان.

پس پیغمبر سفیر است. پیامی را می‌آورد، واکنش‌ها را هم جمع می‌کند. « شَاهِدًا عَلَيْكُمْ »؛ شاهد به این یعنی مراقب باشد که واکنش‌های شما را هم به ما گزارش می‌دهند. فلذا یکی از کسانی که روز قیامت از آن‌ها درباره مردمشان از او سوال می‌کنند، پیغمبران هستند.

مسئله رسالت و شهادت در قرآن

در قرآن می‌فرماید: «ما به عیسی گفتیم آیا تو گفتی که من و مادرم را رسول غیر خدا قرار بده؟» او گفت: «من نگفته بودم.» این گفتگوها در مقام شهادت است که تحمل می‌کنند و بعد گزارش می‌دهند. گزارش قومشان را می‌دهند، مانند گزارش ملائکه و کتاب‌ها. یعنی به اصطلاح خداوند از همه این‌ها و «و کنت الرقیب علیه و شاهد لما خفیا...» اما شهادت هم هست. اعضای ما شهادت می‌دهند، شهادت می‌دهند روز قیامت. فرشته‌ها شهادت می‌دهند، کتاب مرقوم داریم، این‌ها همه انجام می‌شود و خدا هم شاهد است.

اما با تصویری که خداوند از روز داوری دارد، یک تصویری است که تحمل کنندگان این شهادت نظر خودشان را بیان می‌کنند. چون باید حجت حتی در آنجا تمام بشود. تحمل کامل شده است. قرآن شفاعت می‌کند و شفاعتش پذیرفته شده است. روز قیامت شما که در محضر قرآن ایستاده‌اید و بنا دارید خوب قرآن را تلقی بفرمایید، بر اساس قرآن به سود شما شفاعت می‌کند. مسجد شفاعت می‌کند، زمین کفایت می‌کند. هم شهادت می‌دهد و هم لازم شد شفاعت می‌کند. بنابراین، اینکه بعضی‌ها حتی در مکان‌های مختلف نماز می‌خوانند، چرا نماز می‌خوانند در مکان‌های مختلف؟ شهادت‌ها بیشتر می‌شود.

عرضم به حضور شریفتان که از این شهادت هم یک مسئله است که در این آیه ابتدای رسالت پیغمبر مورد توجه باید قرار بگیرد. «َمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا..»، فرعون لقب پادشاهان مصر است. کسری داریم. ایرانی‌ها چه می‌گفتند؟ ما می‌گفتیم پادشاه در ایران، مثلاً ما به زبان فارسی می‌گوییم. امپراطور و فرعون و پادشاه و این‌ها موضوع بحث هستند. اینجا فرعون را مثال می‌زند، چون فرعون یکی از باصلابت‌ترین پادشاهان بود. یادمان نرود که خطاب به کی داریم؟ با صاحبان قدرت. قدرت خیلی مهم است و خداوند باید قدرت این‌ها را بکوبد.

شما چندتا عربید شتر دارید، مثلاً چندتا خانه بیشتر که نداری. شما کجا و فرعون کجا؟ فرعون پادشاه مصر، قدرتش محکم بود و با صلابت‌ترین پادشاه بود. کاربردها را عنایت بفرمایید در هنگام تأمل در این آیات. پادشاه مقتدر مصر، رسول هم می‌گویند. یعنی نام موسی را نمی‌گوید، اما می‌فرماید: «اِرسَلْنَا إِلَی فِرْعَوْنَ.» چرا نامش را حذف می‌کند؟ برای اینکه مسئله در اینجا مهم رسالت است.

سیلی به صورت پیغمبر بزنید، سیلی به صورت نعوذ بالله خدا زدید. توهین به پیغمبر، توهین به رسول خداست. شخص مهم نیست. یک لحظه! طلبه را به خاطر اینکه طلبه استاز سیلی می‌زنند، این دیگر با دین می‌جنگد، با خدا می‌جنگد. خیلی فرق است بین سمت‌ها و بین اشخاص. لذا اگر شما زیارت کنید برادر مومن‌تان را به خاطر اینکه مومن است. در روایت هست هر کس زیارت حضرت فاطمه کنید و معرفت به این زیارت داشته باشد. «وجبت له الجنه».

مسئله شخص نیست. من به خاطر اینکه ایشان از اهل بیت من است، به احترام پیغمبر او را عزیز می‌دارم، می‌آیم اینجا و در اینجا دعا می‌کنم. محبت من به شخص نیست، محبت من به دینی است که به من داده شده است. محبت به دین باید خیلی مهم باشد که خداوند در اینجا مسئله را برده روی عناوین نه روی اشخاص.

پادشاه با همه قدرتش در برابر موسی به عنوان رسول است. لذا این‌جا می‌فرماید: َ«مَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا». به اصطلاح نکره آوردن آن هم می‌خواهد بگوید که مهم نیست شما با کدام رسول می‌خواهید برخورد ‌کنید، مهم این است که با رسول برخود بکنید. این زیبایی‌های بلاغی قرآن است. این‌ها را باید دقت کرد.

« مَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا»؛ آن رسول خاصی که من فرستادم به عنوان پیامبر، با آن جنگید. یک موقع می‌گوید من این پیغمبر را قبول نداشتم پیغمبر دیگر را قبول داشتم. می‌گویند: نه همین که به عنوان پیغمبر آمد، با این شخص مخالفت کرد. همین شخصی که الان آمده در این شرایط پیام من را به تو می‌رساند.

آقایان توضیح می‌دهند؛ اشاره‌اش به سیل گسترده است. وقتی سیل گسترده است، باران گسترده به هم می‌ریزد و لبریزی می‌شود. مثلاً می‌گوییم در آسمان گشوده شده؛ این « فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا» به این معناست؛ گرفتن سیل‌آسا.

« وبال» هم یعنی هلاکتی که به اصطلاح سیل‌آسا سر آدم بیاید. اصلاً نمی‌تواند هیچ کاری در برابرش بکند. پس آیات معنا شد؟ « فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ أَرْسَلْنَا ...» فرعون، سرکشی در برابر رسول کرد. رسول مهم نبود. سرکشی در برابر رسول، سرکشی در برابر خدا بود دیگر. سفیر را وقتی سرکشی بکنند، یعنی به پادشاه آن کشور توهین شده، توهین به یک سفارتخانه بکند، یعنی توهین به کشور شده است دیگر. « فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا »؛ یعنی او را گرفتیم، گرفتن به معنای عذاب. تکرار می‌شود در مقام عذاب. نگرفتن، مثلاً برای بوسیدن، گرفتن برای ناز کردن نه.

این را برای این گفت که صاحبان ثروت و قدرت مکی حساب دستشان بیاید که قضیه خیلی جدی‌تر از این است که فکر بکنند. این‌ها پیغمبر یک آدم تنها است که زوری ندارد. خداوند فرمود: «زور نداری» پیش چشم آن‌ها؛ مثل آن فقرای دیگر، «مثل قضیه اصحاب باغ یعنی مناشی قدرت این‌ها را نابود می‌کنم». اما اینجا از موضع قدرت برخورد می‌کند. می‌گوید: «من صاحب قدرت را در برابر رسولان، نه یک شخص.» من در برابر رسولم قدرت‌ها را می‌گیرم. شاید دیر گیر باشم اما شیر گیرم. پس به این عرب‌های معاصر پیغمبر، قریشی‌های صاحب ثروت و قدرت دارد این حرف‌ها را می‌زند.

مفهوم کفر و تقوا در قرآن

می‌فرماید: « فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا »؛ این «کفرتم» یعنی چه؟در مورد این «کفرتم» اختلاف هست. غالب مفسرین این را مجمل نقل می‌کنند. یکی از وظایف مفسرین این است که این متعلقات را توضیح بدهند. نباید این‌ها را مجمل بگذارید. در اینجا به معنای کفر به رسالت است. کفر به قیامت هم ممکن است باشد اما در این سیاق کفر به رسالت است.

در سوره قلم هم می‌گفت: شما تکذیب می‌کنید و این تکذیب‌شان تبدیل به کفر شد: « وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ ». اصلا نادیده گرفتن پیغمبر این‌جا مطرح است. وقتی نادیده گرفتید این کفر (پوشاندن) می‌شود. نادیده گرفتن پیغمبر در این‌جا مهم است. لذا می‌فرماید: «فکَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ...»؛ اگر شما پیغمبر را نادیده بگیرید(ناسپاسی کنید) چطور خودتان را حفظ می‌کنید؟

گاهی تقوا مثلاً از جهنم است. در سیاق از چه نوع تقوایی؟ از چه نوع خویشتن‌داری؟ چه نوع حذر کردن. (گفتیم معنای دقیق تقوا حذر کردن است). گفتیم شما راه بروید اما همراه با احتیاط. راه می‌رویم اما مراقبیم پایمان روی تله‌های دشمن گیر نکند.

« فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ»؛ اگر شما به پیغمبر و رسالت پیغمبر کافر شوید، چطور خودتان را حذر می‌دارید؛ «یوماً»، یا «فی یوم» یا «من یوم»؛ (يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا)؛ این‌جا تقوا، تقوای از قیامت است. اگر کفران بکنید چگونه خودتان را حفظ می‌کنید از روزی که بچه را پیر می‌کند. مثلاً هشتاد سال را حساب کنید که هشتاد سال چه فشاری روی بدن می‌آورد. می‌گوید: این روز سختی‌اش متراکم می‌شود به حدی که اگر پای یک بچه ریخته شود، آن بچه را پیر می‌کند.

خود این روز آنقدر فشار دارد و روی سر آدم ریخته می‌شود که « يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا»؛ بچه را پیر می‌کند. این ویژگی سنگینی است که خدای متعال از روز قیامت در این تصویری که برای ما ساخته است بیان کرده است. یعنی همه این سختی‌ها مال آن روز هست اما این چه سختی‌ای است که بچه را پیر می‌کند. آن‌جا یک کسانی پناه دارند و می‌توانند حذر کنند. کسانی که رسالت پیغمبر را تأیید بکند، این سختی‌ها او را پیر نمی‌کند. این سختی‌ها کافران به پیغمبر را پیر می‌کند.

قرآن در روز قیامت بیان می‌کند که برخی از افراد به‌قدری در فشار و سختی قرار خواهند گرفت که حتی کودکانشان نیز پیر خواهند شد. این تصویرگر سختی‌های روز قیامت است که به‌قدری شدید و طاقت‌فرساست که می‌تواند انسان‌ها را به‌طور کامل فرسوده کند. اما کسانی که ایمان به رسالت پیغمبر داشته باشند، از این سختی‌ها در امان خواهند بود.

ایمان به رسول خدا و تایید رسالت او به‌عنوان چتر نجات برای مسلمانان در روز قیامت شناخته می‌شود. در نهایت، ایمان به پیغمبر و پذیرش رسالت او می‌تواند انسان‌ها را از سختی‌های قیامت نجات دهد.

 

logo