« فهرست دروس
درس تفسیر استاد عبدالکریم بهجت پور

1403/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

مسائل مهم برای حضور اجتماعی/سوره مزمل (3 نزول) آیات 11-13 /تفسیر تنزیلی

 

موضوع: تفسیر تنزیلی /سوره مزمل (3 نزول) آیات 11-13 /مسائل مهم برای حضور اجتماعی

 

انذار و دستورهای چهارگانه الهی به پیامبر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

« وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلًا إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا»

در نوبت گذشته عرض کردم در محضر با سعادتتون که خداوند به پیغمبر به خاطر ورودش در میدان انذار و اعلان خطر به مردم چهار دستور مهم داشت و برای هر کدام از این دستورها که ظرفیت حضور اجتماعی را تقویت می‌کرد، تأمین می‌کرد، یک راهکار تربیتی بیان کرد:

1. «نماز شب»؛ برای اینکه تحمل دستورهای اساسی خداوند در باب هشدار دادن، مجموعه انذارهایی که پی در پی می‌آمد، توصیه فرمود. بیداری شب و عبادت شبانه.

2. «قطع ارتباط با مردم» : مسئله دومی که مطرح شد این بود که باید دل منقطع به خدا بشود و از مردم قطع ارتباط کند. فرمود: «برتری پروردگار تو یاد کن.»

3. «توجه به معبود عالم»: سومین دستور این بود که توجه به اینکه خداوند رب المشرق و المغرب هست و تنها معبود عالم و اله عالم اوست. توکل بر او و اعتماد به او بکند.

4. «صبوری»: چهارمین دستور این بود که صبوری کند و شکیبایی کند و به محیط دلواپسی نسبت به رضایت و عدم رضایت مردم و علاقه به صاحبان قدرت و ثروت و اینها دل ندهد.

این چهار تا دستور چهار تا دستور اجتماعی است برای همه ما. یعنی اگر ماها هم بناست وارد فعالیت‌های اجتماعی بشویم، باید این دستورالعمل‌ها را به نحو شایسته‌ای در زندگی خودمون محقق کنیم و از همین راه تربیتی هم که گفته شده وارد بشیم تا به تدریج ظرفیت اجتماعی‌مون و آمادگی‌مون برای ورود به عرصه اجتماع تقویت بشود.

مسائل مهم برای حضور اجتماعی

نکته دیگر این است که هر چهار تای این‌ها لازم هستند. یعنی اینطور نیست که انسان با برنامه تربیتی ناقص بتواند فعالیت اجتماعی موفقی داشته باشد. ممکن است در همه این‌ها ما به سقف و کف قائل بشیم و بگوییم مثلاً ماها کف این قابلیت‌ها را داشته باشیم، کافی است. چون میدان ما غیر از میدان پیامبر است. پیامبر در این میدان بسیار وسیع ورود کرده اما میدان نفوذ ما فعلاً میدان محدودی هست. به کف این صبر و کف توکل و کف نماز شب مثلاً شاید اکتفا کرده باشیم.

اما بزرگانی که میدان‌های وسیع اجتماعی را در دست دارند، جریان‌های ثروت و قدرت در سراسر جهان در می‌افتند، می‌شوند مثلاً حضرت امام، مقام معظم رهبری، آیت‌الله سید حسن نصرالله. الآن این‌ها تاثیرات جهانی دارند و درگیری‌هایشان از جنس درگیری‌های جهانی هستند.

 

این شخصیت‌ها با این ظرفیت و ... خب، این‌ها باید قاعدتاً در این چهار میدان بیشتر از دیگران ورود داشته باشند. نفوذ این آثار تربیتی در این‌ها باید بیشتر از دیگران باشد.

نکته‌ای که خواب‌آوری اجتماعی که اخیراً مطرح می‌شود در برابر صرفاً فشار تحمل کنید، این مثلاً دیدید آدم تحمل می‌کند، مثلاً در ماه وضعیت 30 درجه چون در اروپا زندگی کرده، یا 30 درجه می‌شود 60 درجه است. ماهایی که در مناطقی مثل آسیا یا در جنوب ایران زندگی می‌کنیم، بالای 60 را هم تحمل می‌کنیم. تحملی که او در این چیز‌ها داشته، اما شکیبایی یا پایداری به اصطلاح معنای این است که وارد میدان بشوم، یعنی من وقتی وارد میدان می‌شوم پای حرفام هم می‌ایستم.

ولو اینکه مردم حرف‌هایی بزنند، لذا صرف یک حالت دفاعی نیست. ماندن سر مواضع‌ام. انسان سر مواضعش بماند، این‌ها را استمرار بدهد. صبوری را بعضی‌ها صرفاً اون جنبه تحمل از مشکلات می‌دانند اما پایداری یا شکیبایی یک مفهومی است اعم از آن. ظاهراً در تعبیر قرآن، انسان شکیب حتی در مواضعی که می‌گیرد، یعنی پای حرفی که بیان می‌کند هم بایستد. گاهی خودت طرح مسئله با مردم، طرح مسئله با مردم سخت است . انسان مثلاً باید یک بار، دو بار، ده بار، صد بار، هزار بار تکرار کند.

ما فرض بفرمایید که از دنیا زدگی فاصله بگیریم، جامعه فاصله بگیرید رهبر جامعه باید ده‌ها بار این مسئله را به زبان‌های مختلف به ما بگوید: «پای این قضیه بمان»، تا تأثیر خود را بگذارد. شاید به همین دلیل است که پایداری همراه با مفهوم صبر و شکیبایی است. البته در اینجا شکیبایی در برابر سخنانی است که آن‌ها می‌گویند و واکنش‌ها. در برابر واکنش‌ها باید شکیبایی داشت. اگر سخن نگفته باشید، کسی به شما توهین نمی‌کند، اما وقتی سخن می‌گویید، توهین می‌شود. این آیه در این مقام می‌فرماید که در برابر سخنان و واکنش‌های مردم، هشدارها نسبت به دعوت پیامبر، باید شکیبا باشیم. بنابراین، مفهوم گسترده صبر در هر جا باید به معنای بیان باشد.

پس این چهار برنامه، چهار برنامه مهم برای حضور در عرصه اجتماعی است. اگر کسی می‌خواهد مرجعیت اجتماعی یا رهبری اجتماع را در حوزه دین داشته باشد، باید این چهار ویژگی را به نحو قابل قبولی در خودش جمع کند.

دیروز یکی از دوستان سوالی کرد که آیا این‌ها نسبت‌هایی هم با هم دارند؟ بله، مثلاً از نماز شب شروع می‌شود، بعد عبادت شبانه حاصل می‌شود، سپس تبتُّل حاصل می‌شود و بعد از آن، قدرت شکیبایی. هر حالت قبلی می‌تواند تأثیرگذار بر آمادگی برای ورود به عرصه بعدی باشد. این چهار دستور به این شکل در کنار هم قرار گرفته‌اند. انسانی که اهل نماز شب باشد، به تبتّل نزدیک‌تر است تا کسی که اهل نماز شب نیست و در مرحله تبتُل قرار ندارد. انسانی که تبتُل می‌کند، به توکل نزدیک‌تر است.

این شبیه به برخی ورزش‌ها است که مقدمات لازم را برای وارد شدن به مرحله بعدی آماده می‌کند. مثلاً پیاده‌روی یا نرمش مقدماتی برای شروع ورزش‌های سنگین‌تر است. به همین ترتیب، اگر کسی می‌خواهد فعالیت اجتماعی شروع کند، باید از نماز شب آغاز کند. نماز شب زمینه‌سازی برای ورود به مرحله بعدی است.

در مورد هجر، این واژه به معنای قطع رابطه است. باید دلت را برای خدا فارغ کنی و نسبت به دنیا و صاحبان نعمت بی‌تفاوت باشی. اما این به این معنا نیست که باید رابطه‌ات با مومنین قطع شود. باید پیوند خود را با مومنین حفظ کنی، به آن‌ها محبت و توجه داشته باشی. در نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر آمده است که خداوند حق را بر زبان مردم جاری می‌کند. این یعنی وقتی مومنین شما را تایید می‌کنند، در واقع تایید خداوند را می‌خواهید. در اینجا باید دقت کنید که رفتار شما به گونه‌ای نباشد که مومنین از شما سوءظن پیدا کنند.

در نهایت، همانطور که اشاره شد، هجر جمیل به معنای بی‌توجهی به صاحبان نعمت و قدرت است، اما در تبتّل، حتی از مومن نیز باید امید پاداش داشته باشی و از رفتارهای خود مراقبت کنی که باعث پراکندگی نادرست نگردد.

تأثیر نرمی و صبر در رهبری

لذا خداوند به پیغمبر می‌فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ»؛ خدا به پیغمبرش می‌فرماید که به او رحم کرده و نرمی داده است. وقتی انسان عصبی می‌شود، وقتی ناراحت است، نمی‌تواند آرامش داشته باشد و کوتاهی در دلش ایجاد می‌شود. در این موقع خداوند به پیغمبرش می‌فرماید که نرمی داشته باش و این نشان می‌دهد که در برابر مردم باید همیشه با نرمی و مهربانی برخورد کرد.

بعضی از متدینین اینگونه هستند که نسبت به دیگران خشونت دارند، به گونه‌ای که هیچ‌کس از آن‌ها خوشش نمی‌آید. این در حالی است که پیامبر حتی در سخت‌ترین شرایط هم باید با مردم به نرمی برخورد می‌کرد.

ما باید در این تذکرات اجتماعی به این نکته توجه کنیم که صبر و شکیبایی باید در تمامی مراحل زندگی اجتماعی رعایت شود.

ترتیب و اولویت در برنامه‌های تربیتی

حکیم وقتی این برنامه‌ها را پشت سر هم قرار می‌دهد، ترتیب خاصی دارد. از این ترتیب می‌توانیم استفاده کنیم. این ترتیب نشان می‌دهد که از نماز شب شروع می‌شود، سپس عبادت شبانه، سپس توکل و بعد صبر. این ترتیب‌ها به معنای علت و معلول نیستند بلکه به معنای آماده‌سازی و زمینه‌سازی برای مرحله بعدی هستند. مثلا برای حجاب، ده ویژگی باید شکل بگیرد که جامعه به سمت حجاب برود. براساس آیه 35 سوره نور و سوره احزاب و معتقدم این ده تایی که خداوند در این سوره بیان فرموده است هر کدام زمینه است برای دیگری درحالی‌که همگی زمینه برای پذیرش حجاب هستند. «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَ... »؛ این‌ها را که پشت سر هم می‌آورد اسلام مقدم بر ایمان است. یعنی خشوع و قنوت و ... همگی می‌تواند زمینه‌سازی بعدی باشد در حالی‌که تمام این‌ها انسان را برای پذیرش پوشش اسلام آماده می‌کند. حکیم وقتی این‌ها را پشت سر هم قرار می‌دهد و ترتیبی بین آن قرار می‌دهد،رابطه‌ی علی و معلولی قرار نمی‌دهد چون اگر این‌طور باشد، «فا» می‌آورد. این که «واو» می‌آورد و این‌ها را پشت سر هم قرار می‌دهد، یک وجه ترجیحی برای مقدم نسبت به مؤخر قرار می‌دهد.

 

« وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا »؛ گفتیم «و ذرنی» یعنی اترک و ایاه؛ من را با این‌ها تنها بگذار. تو دخالت نکن .تو لازم نیست که ورود کنی، دعوا کنی، چالش کنی. این کسانی که دارند تکذیب می‌کنند، صاحبان نعمت هستند. (نِعمة؛ آن داده‌هایی است خدای متعال داده است و نَعمَة آن وسعت رفاه است) این آدم‌هایی که در وسعت رفاه هستن و مرفهین بی‌درد (به قول مولوی درد بی‌دردی را دوایش آتیش است). بعضی‌ها واقعاً مرفه بی‌درد هستند و اگر جایی‌شان درد می‌کند دردشان علیه دین است.

« وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ»؛ این « اولی النعمة» را همیشه در ذهن داشته باشید که در سوره‌های ابتدایی است. قرآن در مورد طبقات اشرافی، چشم پرکن، این‌هایی که در عیش هستند، موضع دارد. یعنی نشان می‌دهد که این افراد در برابر تحولات اجتماعی، اولین کسانی هستند که به مخالفت برمی‌خیزند. کسانی که در رفاه هستند، در برابر تغییرات اجتماعی و اصلاحات موضع‌گیری می‌کنند و نمی‌خواهند وضع موجود تغییر کند. چون این‌ها عیش‌شان را از وضع موجود می‌گیرند. شما می‌خواهید این وضع موجود را بهم بزنید اولین کسانی هستند که بیدار می‌شوند. شامه‌شان تیز می‌شود که علیه دین موضع بگیرند.

در سوره قریش می‌فرماید: «لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ»؛ شما هر چه دارید از این خانه است. مثل مردم قم که میگویند شما هرچه دارید از حضرت معصومه است و به مردم مشهد میگویند شما هر چه دارید از امام رضاست. پس شما در ربوبیتتان باید از همه جلوتر باشید. «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْف»: گرسنگی شما را این کعبه ایجاد کرده است. امنیت شما را این کعبه ایجاد کرده است.

متأسفانه جریان نعمت معمولاً این‌طور است. هرچه پولدارتر می‌شوند هر چه رفاهشان بیشتر می‌شود، لباس بندگی را از تن‌شان بیشتر خرج می‌کنند. شما بروید سوار اتوبوس شوید ببینید چه دسته آدم‌هایی هستند و فرودگاه بروید ببینید چه دسته از آدم‌هایی هستند. سوار قطار معمولی که می‌شوید ببنید از لحاظ نماد بندگی چطور هستند و وقتی هواپیما سوار می‌شوید ببینید چه دسته از آدم‌هایی سوار می‌شوند. هم بیشتر می‌خورند و هم بیشتر بهره می‌گیرند، هم کمتر اظهار بندگی می‌کنند. رفاه و عیش زمینه برای انحراف است. لذا در مسأله تربیت این بخش از مردم باید دقت کرد و محتاط بود.

مشکل افراد در توحید و تزکیه است. تعلقات دنیوی، نسل‌ها را گرفتار این حاشیه‌ها می‌کند. خداوند در سوره مؤمنون به داستان حضرت نوح اشاره می‌کند: حضرت نوح مدت‌ها زحمت کشید و تنها ۸۰ نفر به اسلام ایمان آوردنددرست مثل زمانی که کشتی را ساخت و آن‌ها را به دلسوزی سوار کشتی کرد. همین افراد که در آن زمان بهترین‌ها بودند، بعد از نسل‌های بعدی دچار انحراف شدند.

وقتی خداوند می‌خواهد حضرت موسی را در سوره اسرا مدح کند می‌گوی: ««مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ »؛ این‌ها ذریه کسانی هستند که در کشتی نوح نشستند. این‌قدر این‌ها خوب بودند. این‌ها نشان می‌دهند که حتی با تمام این زحمات، پس از گذشت مدت زمانی، نسل‌های بعدی شروع به خرابکاری کردند.

حضرت صالح نیز برای قوم ثمود تلاش زیادی کرد، اما آن‌ها به دعوتش پاسخ ندادند. در واقع، افرادی که متدین بودند، بعداً تدین خود را کنار گذاشتند و با صاحبان ثروت به فساد اجتماعی پرداختند.

 

در این وضعیت، نسل‌های بعدی ممکن است مشکلاتی را از نسل‌های گذشته به ارث ببرند. لذا، تربیت صحیح و تزکیه قبل از دادن رفاه بسیار مهم است. اگر انسان‌ها به خوبی تربیت نشوند، نعمت‌های دنیوی می‌تواند برایشان مشکل‌ساز شود. صاحب ثروت باید تعلقش را نسبت به مال از خود دور کند. مال دارد اما دلبسته مال نباشد. « أَلَّذی یُؤْتی مالَهُ یَتَزَکّی» ؛ مالش را می‌دهد تا جانش را آزاد کند. یعنی اگر انفاق می‌کند برای این است که بگوید من وابسته به مال نیستم. این تمرین می‌خواهد اگر این تمرین‌ها نشود مال، وبال می‌شوند. اشرافی که گزینه‌ی تعلقشان حل نشده باشد، این‌ها علیه دین می‌شوند این مصیبتی است که ایجاد می‌شود.

حضرت امام همیشه تأکید می‌کردند که علم و ثروت بدون تزکیه بلای جان می‌شود. علم بدون تزکیه می‌تواند باعث حسادت و کینه در بین افراد شود. اگر نسلی علم داشته باشد اما تزکیه نشده باشد، همین علم می‌تواند برای جامعه مضر باشد. تزکیه مقدم بر قدرت و ثروت است. «وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا »؛ لذا به این‌ها مهلت کمی بده. یعنی نفرینشان نکن. این‌ها برخورد ناشایست دارند تو با این‌ها سخت نکن.

چهار ویژگی عذاب‌های الهی

در ادامه چهار ویژگی فعال برای کسانی که عیش زیادی دارند بیان کرده‌اند:

« إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا»؛ «نکل» به معنای چیزی است که باعث کندی می‌شود. وقتی شما دست و پای کسی را ببندید سرعتش را از او می‌گیردید. «انکال» یعنی چیزی که باعث کندی می‌شود. « إِنَّ لَدَيْنَا»؛ این‌جا عظمت را تأکید می‌کند. یعنی آن کسی که میخواهد برخورد کند، یک وجود با عظمتی است و برخی‌ها هم گفته‌اند این بخاطر این است که عواملی دخالت می‌کنند در تنبیه صاحبان نعمت. «حجیم» به معنای آتش بسیار شعله‌ور و زبانه‌دار را می‌گویند

در قرآن، عذاب‌هایی که برای کسانی که نعمت‌های الهی را به فساد می‌کشانند آمده است، بسیار دقیق و هشداردهنده هستند. این عذاب‌ها به معنای سختی‌های بزرگ و بی‌رحمانه‌ای است که بر این افراد وارد خواهد شد. خداوند در سوره‌های مختلف از جمله سوره «جهیم» به عذاب‌های شدید و دردناک اشاره کرده است.

« وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ»؛ غذایی که صاحب غصه است. غذایی است گلوگیر، وقتی می‌خواهد از گلو پایین برود شما خیلی به سختی هی باید آب بخورید و به گلویتان فشار بیاورید تا پایین برود. یا به تعبیر مجمع البیان وقتی وارد شکم می‌خواهد بشود هضمش سخت است.

« وَعَذَابًا أَلِيمًا »؛ حالا این سه را می‌فرماید. مثلاً کسی را تصور کنید در زندان که دست و پایش بسته است. در آتش زبانه‌دار نشسته است و این گرسنه است و وقتی غذا می‌خواهد، غذایی دارد که به شدت گلوگیر است و به شدت معده‌اش را اذیت می‌کند. بعد از همه این‌ها که وضع عادی زندگی این‌هاست؛ « وَعَذَابًا أَلِيمًا » یک عذاب دردناک چهارمی هم اضافه می‌کند.

یعنی می‌گوید: اهل جهنم صرف این نیست که دست و پایشان بسته است و در آتش هستند و غذایی که می‌خورند غذای بسیار سنگین و ناگواری است. یک عذاب الیمی هم دارند.

این عذاب‌ها شامل زنجیرهایی است که به سرعت حرکت انسان‌ها را کند می‌کند، غذای گلوگیر و آتش شعله‌ور است که هیچ رحمتی در آن وجود ندارد. این‌ها همان عذاب‌های دنیوی و آخرتی هستند که در روز قیامت دامن گیر کسانی می‌شود که نعمت‌های خداوند را در مسیر فساد قرار داده‌اند.

 

logo